جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

دموکراسی چیست؟


دموکراسی چیست؟
دموکراسی برگرفته از واژه یونانی دِموس به معنای مردم است. در حکومت‌های دموکراتیک، این مردم اند که بر قانون گزار و دولت حکومت می‌کنند. اگر چه تفاوت‌های جزئی میان حکومت‌های دموکراتیک مختلف جهان به چشم می‌خورد، برخی اصول و شیوه‌های خاص دولت‌های دموکراتیک را از سایر اشکال دولت‌ها متمایز می‌سازند. دموکراسی مجموعه‌ای از اصول و روش‌ها است که از آزادی سیاسی در جوامع دفاع می‌کند و در حقیقت نهادینه شدن آزادی در حوزه سیاسی است. در حکومت دموکراتیک کلیه شهروندان، چه مستقیم و چه غیر مستقیم و از طریق نمایندگان منتخب خود، از قدرت استفاده و وظایف مدنی خود را انجام می‌دهند. بنابراین در یک حکومت دموکراتیک، شهروندان نه تنها حق و حقوق دارند، بلکه موظف به مشارکت در سیستم سیاسی ای هستند که از حقوق و آزادی‌هایشان دفاع می‌کند. این نوع حکومت بر دو پایه استوار است: اول ”حکومت اکثریت“ و دوم ”حفظ حقوق فردی و اقلیت‌ها“. تمام دموکراسی‌ها، ضمن احترام به خواست اکثریت، مدافع سرسخت حقوق اولیه افراد و همچنین حقوق گروه‌های اقلیت هستند. یکی از هدفهای اصلی از ساختن نظام دموکراتیک دفاع از حقوق اولیه‌ای همچون آزادی بیان، آزادی دین، حق برخورداری برابر از حمایت قانون و فرصت سازماندهی و مشارکت کامل در امور سیاسی، اقتصادی و فرهنگی یک جامعه است. در نظامهای دموکراتیک انتخابات آزاد و عادلانه به طور منظم برگزار می‌شود که همه شهروندان حق شرکت در آن را دارند. در یک دموکراسی آرمانی، انتخابات نباید نمایی ظاهری باشد که دیکتاتورها و یا یک حزب خاص پشت آن مخفی شوند، بلکه، انتخابات رقابتی واقعی است برای جلب حمایت مردم.
دموکراسی دولت‌ها را قانون مدار می‌سازد و متضمن این است که تمامی شهروندان از حمایت برابر قانون برخوردار باشند و دستگاه حقوقی از حقوقشان دفاع کند. جوامع دموکراتیک به ارزش‌هایی همچون تحمل مخالف، همکاری و مدارا پایبند هستند. دموکراسی‌ها دریافته‌اند که برای دستیابی به وفاق، مدارا لازم است و همچنین اینکه شاید وفاق همیشه قابل حصول نباشد. به قول ماهاتما گاندی (۳)، ”عدم تحمل خود یک نوع خشونت است و یک مانع برای به وجود آمدن یک روحیه دموکراتیک راستین“ همه حکومتهای دموکراتیک یک شکل نیستند. آنها متفاوت از یکدیگراند و هر یک از آنها حیات سیاسی، اجتماعی، و فرهنگی خاص ملت خود را منعکس می‌کند. در حقیقت دموکراسی‌ها همگی بر پایه یک سری اصول اساسی استواراند، نه بر پایه شیوه‌های یکسان.
●وظایف شهروندان
حکومت مردم سالار، برخلاف نظام استبدادی، برای خدمت به مردم شکل گرفته است؛ اما مردم نیز باید به قوانین مردم سالاری حاکم، پای بند باشند. نظامهای مردم سالار حقوق و آزادی های زیادی از جمله آزادی مخالفت با حکومت و انتقاد از آن، برای شهروندان قایلند. در مقابل شهروندان نیز آگاه‌اند که برای تداوم حمایت حکومت از حقوقشان، باید بخشی از بار مسئولیت جامعه را بر دوش گیرند. آنان می‌دانند که مردم سالاری به صرف وقت و کار سنگین احتیاج دارد – حکومتی از دل مردم، نیازمند وجود تیزبینی و نظارت دایمی از جانب آنها است. در یک نظام مردم سالار، افراد ناراضی از رهبران جامعه می‌توانند آزادانه و در آرامش، شرایط تغییر را فراهم سازند یا در زمان انتخابات به کسانی غیراز رهبران حاکم رای دهند. برای سلامت حکومت های مردم سالار، رای دادن گاه به گاه مردم کافی نیست. بلکه توجه، وقت و تعهد عده زیادی از شهروندان که خواستار حمایت دولت از حقوق و آزادی هایشان هستند، لازم است. در جوامع آزاد گفته می‌شود: حکومتِ حاکم بر مردم متناسب با لیاقت آنها است. برای موفقیت مردم سالاری، لازم است که شهروندان فعال باشند نه منفعل، چرا که موفقیت یا شکست حکومت به خود آنها بستگی دارد و نه هیچ کس دیگر. در ازای آن، مقامات حکومتی می‌دانند که باید برخورد با تمام شهروندان، یکسان باشد و رشوه خواری جایی در حکومت مردم سالار ندارد. برخی الزامات مثل احترام به قانون، پرداخت صحیح مالیات ها، پذیرفتن مرجعیت دولت منتخب و احترام به حقوق افرادی که دیدگاه های متفاوت دارند، مربوط به همه حکومت های مردم سالار می‌شود. در برخی از حکومت های مردم سالار نیز، خدمت مردم در هیات های منصفه یا خدمت نظام و یا خدمات ملی غیر نظامی به عنوان مشارکت مدنی مردم، اجباری است. در حکومت مردم سالار، شهروندان: • به احزاب سیاسی می‌پیوندند و برای پیروزی نمایندگان منتخبشان مبارزه می‌کنند. آنان این حقیقت را می‌پذیرند که ممکن است قدرت همواره در دست حزب آنان نباشد. • آزادند نامزد انتخابات شوند یا مدتی در جایگاه مقامات منتخب مردم به خدمت بپردازند. • برای طرح مسایل محلی یا کشوری از مطبوعات آزاد استفاده می‌کنند. • به عضویت اتحادیه های کار، گروه های اجتماعی و انجمن های تجاری درمی آیند. • به عضویت نهاد های داوطلبانه خصوصی فعال در زمینه علایقشان درمی آیند. این سازمان‌ها ممکن است در زمینه مذهب، فرهنگ قومی، مطالعات دانشگاهی، ورزش، هنرها، ادبیات، بهبود اوضاع محل، تبادل بین المللی دانشجویان یا موضوعات فراوان دیگری فعال باشد. تمام این گروه‌ها بدون آنکه موافقتشان با حکومت اهمیتی داشته باشد، در پرمایگی و سلامت مردم سالاری سهیم هستند.
●حقوق و آزادیها در یک نظام دموکراتیک
حقوق بشر تمام انسان‌ها با حقوق مسلمی به دنیا می‌آیند. این حقوق به مردم اجازه می‌دهد كه زندگی شرافتمندانه ای پیشه كنند. بنابراین هیچ حكومتی نمی تواند این حقوق را اعطا كند، ولی تمام حكومت‌ها موظف به حفظ آن هستند. آزادی كه بر پایه عدالت، بردباری، شرافت و احترام (بدون در نظر گرفتن قومیت، مذهب، ارتباط سیاسی یا موقعیت اجتماعی) شكل می‌گیرد ایجاب می‌کند که مردم در پی این حقوق اصولی باشند. در حالی كه نظام های استبدادی حقوق بشر را نفی می‌كنند، جوامع آزاد برای رسیدن به آنها همواره در تلاش اند. تمام موارد حقوق بشر به یكدیگر وابسته و تفكیك ناپذیر هستند؛ آن موارد جنبه های مختلف هستی انسان از جمله مسایل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را در بر می‌گیرند. از میان پذیرفته شده‌ترین آن‌ها می‌توان به موارد زیر اشاره كرد: • همه مردم باید حق داشتن عقاید و بیان آنها را به صورت فردی و یا از طریق انجمن های صلح آمیز داشته باشند. جوامع آزاد ”بازار نظرات“ را تشكیل می‌دهند كه در آن‌ها افراد درباره هر تعداد موضوعی كه مایل باشند، به تبادل نظر می‌پردازند. • تمام مردم باید حق مشاركت در حكومت را دارا باشند. حكومت‌ها باید به وضع قوانینی در حمایت از حقوق بشر بپردازند و در عین حال دستگاه های قضایی باید این قوانین را به صورت یكسان برای مردم به اجرا در آورند. • آزادی از بازداشت خودسرانه، حبس و شكنجه (چه فرد مورد نظر از مخالفان حزب قدرتمند باشد، چه اقلیت قومی و چه یك جنایتكار عادی) از حقوق اولیه بشر به شمار می‌رود. • در كشورهایی با قومیت های گوناگون، اقلیت های مذهبی و قومی باید بدون نگرانی از تهمت های اكثریت مردم، در استفاده از زبان و حفظ سنت هایشان آزاد باشند. حكومت‌ها باید در عین احترام به خواست اكثریت، به حقوق اقلیت‌ها نیز توجه داشته باشند. • تمام مردم باید دارای امكان كار، امرار معاش و حمایت از خانواده هایشان باشند. • لازم است كه از كودكان حمایت ویژه به عمل آید. آنان باید حداقل به آموزش ابتدایی، تغذیه درست و بهداشت دسترسی داشته باشند.
برای حفظ حقوق بشر لازم است كه شهروندان هر جامعه آزاد، هشیار باشند. مسئولیت شهروندان ضامن پاسخگو ماندن حكومت به مردم است.
●آزادی بیان
آزادی گفتار و بیان به ویژه در زمینه مسایل سیاسی و سایر مسایل عمومی شریان اصلی هر حكومت مردم سالار است. حكومت‌های مردم سالار بر محتویات بیشتر اظهارات كتبی و سخنرانی‌ها نظارت ندارند. بدین ترتیب در حكومت‌های مردم سالار معمولا صداهای متفاوتی در حال بیان نظرات و عقاید متفاوت یا حتی متضاد با حكومت‌ها هستند. طبق باور نظریه پردازان مردم سالاری، مذاكره باز و آزاد معمولا به بهترین انتخاب ختم می‌شود و احتمال خطا در آن کمتر است. مردم سالاری بر مردم با سواد و آگاهی متكی است كه دسترسی آنان به اطلاعات، امكان مشاركتشان را در زندگی عمومی جامعه شان و نیز انتقاد از مقامات حكومتی نابخرد یا مستبد به كامل‌ترین شكل ممكن فراهم می‌سازد. شهروندان و نمایندگان منتخب آنها می‌دانند كه مردم سالاری بر پایه وسیع‌ترین دسترسی به نظرات، داده‌ها و عقاید بدون ممیزی استوار است. برای این كه مردم آزاد بتوانند بر خود حكومت كنند لازم است كه در بیان گفتاری و نوشتاری آزاد باشند تا بتوانند نظراتشان را به صورت باز، عمومی و مكرر اعلام نمایند. اصل آزادی بیان باید توسط قانون اساسی مردم سالار حفاظت شود تا از سانسور اجباری قوه‌های قانون گذار یا اجرایی حكومت جلوگیری به عمل آید. حمایت از آزادی بیان از حقوقی است كه "منفی" خوانده می‌شود یعنی از حكومت خواسته می‌شود از محدود نمودن بیان بپرهیزد این درست بر خلاف اقدامات مستقیمی است كه حقوق به اصطلاح "مثبت" نام دارند. در بیشتر موارد، مقامات حكومت مردم سالار مداخله‌ای در محتوای بیانات نوشتاری و گفتاری جامعه ندارند. اعتراضات، حوزه آزمایش كلیه حكومت‌های مردم سالار به شمار می‌روند. حق تجمع آرام حقی ضروری است و نقش لازمی را در تسهیل كاربرد آزادی بیان ایفا می‌كند. جامعه مدنی برای افرادی كه با برخی ازمسایل مخالفت شدید دارند امكان برگزاری مجادلات تند را فراهم می‌سازد. آزادی بیان یك حق لازم است، اما كافی نیست و نمی‌تواند در توجیه خشونت، تهمت، هتك حرمت، خرابكاری یا گفتار مستهجن به كار آید. حكومت‌های تثبیت شده مردم سالار معمولا برای توجیه منع سخنرانی‌هایی كه ممكن است باعث بروز خشونت شوند یا پیشینه دیگران را بدون صحت خدشه دار نمایند یا موجب براندازی حكومتی قانونی گردند یا رفتار مستهجن را گسترش دهند نیازمند دلایل بسیار محکمی هستند. بیشتر حكومت‌های مردم سالار از بیاناتی كه موجب بروز خشونت نژادی یا قومی‌شود ممانعت به عمل می‌آورند. مشكل موجود بر سر راه مردم سالاری، برقرای تعادل بین دفاع از آزادی بیان و تجمع و مقابله با بیاناتی است كه به طور واقعی از خشونت، ارعاب یا خرابكاری حمایت می‌کنند.
●آزادی مذهب
تمام شهروندان باید در زمینه باورهای مذهبی آزادی دنباله روی از درونشان را داشته باشند. آزادی مذهب شامل حق عبادت تك نفره یا گروهی، در جمع و یا در خلوت و مشاركت در مراسم مذهبی، اجرای مناسك و آموزش دین بدون ترس از آزار حكومت یا گروه‌های دیگر و همچنین حق نداشتن مذهب و تغییر مذهب در جامعه است. تمام مردم حق عبادت یا تجمع مرتبط با یك مذهب یا باور و تأسیس و حفظ اماكنی به این منظور را دارا هستند. آزادی مذهب مانند سایر حقوق بنیادین بشر توسط كشور ایجاد یا بخشیده نمی‌شود، بلكه همه كشورها باید از آن محافظت نمایند. حكومت‌های مردم سالار در ارتباط با آزادی مذهب آزادی زبان را نیز در قوانین اساسیشان می‌گنجانند. حكومت‌های مردم سالار معمولا برای تنظیم امور مذهبی، آژانس‌های دولتی یا مركز رسمی دیگری تأسیس نمی‌كنند، با این وجود ممكن است از اماكن عبادی و گروه‌های مذهبی بخواهند تا برای امور اداری یا مالیاتی، خود را به ثبت برسانند. حكومت‌هایی كه از آزادی مذهبی حمایت می‌كنند بیشتر به رعایت حقوق لازم دیگر برای آزادی مذهب از جمله آزادی بیان و آزادی تجمع توجه نشان می‌دهند. حكومت‌های مردم سالار واقعی درك می‌كنند كه باید به تفاوت‌های مذهبی فردی احترام گذاشت و یكی از نقش‌های كلیدی حكومت حتی در مواردی كه كشور باور مذهبی مشخصی را ممنوع می‌داند حمایت از انتخاب مذهب است. حكومت‌های مردم سالار همچنین: • دین و مذهب رسمی برای کشور انتخاب نمیکنند و بین ادیان تبعیض قائل نمیشوند. • محتویات نشریات، دروس یا سخنرانی‌های مذهبی را تعیین نمی‌كنند و در تایید یا رد باورهای دینی تلاش نمیکنند. • به حق والدین برای اداره آموزش مذهبی فرزندانشان و همچنین جلوگیری از آموزش دینی فرزندشان احترام می‌گذارند. • تحریك به خشونت مذهبی بر ضد دیگران را ممنوع می‌نمایند. • از ابزارهای دولتی که با هزینه‌های مردم ایجاد می‌شوند تبلیغات به نفع یا علیه دینی نمیکنند. • در مدارس دولتی باورهای دینی را تدریس نمیکنند مگر مطالعات علمی دینی، مقایسه تاریخی ادیان و تاریخ آنها. • از اعضای گروه‌های اقلیت قومی، مذهبی یا زبانی محافظت می‌كنند. • به مردم اجازه می‌دهند تا ایام تعطیلات مرتبط با باورهایشان را برگزار نمایند و روزهای مقدسشان را جشن بگیرند. • از آنجا كه افراد صاحب اعتقادات گوناگون خواهان زمینه‌های مشترك در مسایل متنوع و همكاری برای حل مشكلات موجود برای كل جمعیت هستند به جریان‌های بین اعتقادی اجازه شكوفایی می‌دهند. • برای دولت و مقامات مذهبی، سازمان‌های غیر دولتی و خبرنگاران، آزادی تهیه خبر درباره آزار مذهبی را فراهم می‌سازند. • به حق مشاركت و كمك به جامعه مدنی از طریق راه اندازی مدارس اعتقادی، گرداندن بیمارستان‌ها و مراقبت از سالمندان و اجرای برنامه‌ها و فعالیت‌های دیگری كه به نفع جامعه است احترام می‌گذارند. • برای باورهای دینی در مقابل باورهای غیر دینی امتیازی ویژه قائل نمیشوند.●حقوق زنان
قایل شدن تبعیض بر ضد زنان بدان معنا است كه قانون‌ها یا رسوم مشخصی، بر مبنای جنسیت، تمایز، استثنا یا محدودیت قایل می‌شوند. حكومت‌های مردم سالار باید در حفظ حقوق زنان كوشا باشند، زنان را به مشاركت در تمام عرصه‌های جامعه و حكومت تشویق نمایند و امکانی را برای آنان به وجود آورند تا بتوانند آزادانه تجمع كنند و دیدگاه هایشان را آشكارا بیان نمایند. حقوق قانونی زنان شامل برخورد مساوی قانون با آنها و دسترسی به منابع قانونی است. حقوق زنان باید آشكارا مشخص شود. زنان باید از امكان مشاركت در تنظیم و اجرای قانون اساسی و قوانین دیگر برخوردار باشند. حقوق سیاسی زنان شامل حق شركت در انتخابات، اشتغال در مشاغل دولتی، مشاركت در حاكمیت و سازماندهی سیاسی است. نظام‌های مردم سالار باید از طرح‌های جامعه مدنی (اعم از دولتی و غیر دولتی) كه زنان را در زمینه چگونگی شركت در انتخابات و فنون رقابت‌های سیاسی و روند قانون گذاری آموزش می‌دهند حمایت به عمل آورند. فعالیت زنان در تمام سطوح جامعه مدنی و حكومت باعث استحكام مردم سالاری می‌گردد. زنان باید حق مالكیت و وراثت داشته باشند. زنان و دختران باید به آموزش ابتدایی دسترسی داشته باشند. آنان نباید از شركت یا تدریس در مدارس متوسطه یا دانشگاه‌ها منع شوند. حقوق اقتصادی برای زنان امكان نظارت بر دارایی‌های اقتصادیشان را فراهم می‌سازد و به آنان كمك می‌كند تا از روابط پر مخاطره جنسی و احتمال سوء استفاده دوری كنند. این حقوق شامل موارد زیر هستند:
• شرایط و مقیاس‌های مشابه استخدام در مقایسه با مردان. • مصونیت از ابطال استخدام به دلیل بارداری یا ازدواج. • مشاركت در برنامه‌هایی از قبیل استفاده از وام‌های اشتغال زایی كوچك و آموزش مشاغل كه برای زنان امكان كسب درآمد را فراهم می‌سازد. • حق برخورداری از درآمد، رفتار و احترام مساوی در محل كار.
نظام‌های مردم سالار باید برای كسب اطمینان از بهداشت و رفاه زنان و دختران و فراهم ساختن دسترسی مساوی به برنامه‌هایی مشابه برنامه‌های زیر تلاش نمایند: • مراقبت‌های بهداشتی عمومی، پیشگیری از بیماری‌ها و مراقبت‌های پیش از زایمان. • پیشگیری از بیماری ایدز، بهبود مراقبت‌های بهداشتی ارایه شده به مبتلایان، و كاهش از انتقال این بیماری از طریق مادر به فرزند. • مبارزه با قاچاقچیانی كه زنان و دختران را به دام فحشای اجباری یا بردگی داخل خانواده‌ها از طریق اغفال، تقلب یا اعمال زور می‌اندازند. • مبارزه با آنچه پیشتر گردشگری جنسی نامیده می‌شد و اغلب زنان و كودكان را مورد سوء استفاده قرار می‌داد. • آموزش پیامدهای بهداشتی و اجتماعی ازدواج زود هنگام به خانواده ها. • حمایت از مراكز قربانیان از جمله مراكز خشونت‌های خانوادگی و بحران‌های ناشی از تجاوزات. • آموزش كاستن از خشونت‌های خانوادگی به پلیس، وكلا، قضات و هیات‌های پزشكی.
●حق دسترسی به تحصیلات
تحصیل حق جهانی بشر است. این حق همچنین وسیله‌ای برای دست یافتن به سایر حقوق بشر و ابزار قدرت بخش اجتماعی و اقتصادی است. كلیه كشورهای جهان از طریق اعلامیه جهانی حقوق بشر موافقت خود را با برخورداری همه انسان‌ها از حق تحصیل اعلام كرده اند. شهروندان آگاه برای ارتقا مردم سالاری در جایگاه بهتری قرار دارند. سواد برای مردم، امكان كسب آگاهی را از طریق روزنامه‌ها و كتاب‌ها فراهم می‌سازد. همه جوامع، عادات ذهنی، معیارهای اجتماعی، فرهنگ و مطلوبات خود را از یك نسل به نسل بعد منتقل می‌كنند. ارتباط مستقیمی بین تحصیلات و ارزش‌های مردم سالاری وجود دارد: در جوامع مردم سالار، مطالب و تمرین‌های درسی از روش‌ حکومت مردم سالار حمایت می‌كنند. این روند انتقال آموزشی در یك حكومت مردم سالار ضروری است، زیرا نظام‌های مردم سالار تأثیر گذار، حكومت‌هایی پویا و رو به تكامل هستند كه به تفكر مستقل شهرواندنشان نیاز دارند. وقوع تحولات مثبت اجتماعی و سیاسی به اراده شهروندان بستگی دارد. حكومت‌ها نباید تحصیلات را وسیله‌ای برای كنترل اطلاعات و شستشوی مغزی دانش آموزان و دانشجویان بدانند. نظام‌های آموزشی حكومت‌های مردم سالار، مانع از آموزش نظریه‌های سیاسی دیگر یا روش‌های حكومتی نمی‌شوند. حكومت‌های مردم سالار دانش آموزان و دانشجویان را به طرح بحث‌های منطقی بر اساس پژوهش دقیق و درك كامل تاریخ تشویق می‌كنند. گروه‌های خصوصی و مذهبی باید در تأسیس مدارس آزاد باشند یا اولیا می‌توانند آموزش فرزندانشان را در منازل انتخاب نمایند. مدارس دولتی باید بدون در نظر گرفتن پیش زمینه قومی یا مذهبی، جنسیت یا ناتوانی‌های جسمی به طور مساوی در اختیار همه شهروندان باشند. اصول و رسوم مردم سالاری باید آموزش داده شوند تا مردم از امكانات و مسوولیت هایشان به عنوان شهروندان آزاد آگاه شوند و قدر آنها را بدانند. آموزش برای تابعیت مردم سالارانه شامل آگاهی از تاریخ كشور و جهان و اصول بنیادین مردم سالاری است. دانش آموزان و دانشجویان باید همچنین در تشكیل كانون‌ها و انجام فعالیت‌هایی كه اصول مردم سالاری در آنها به اجرا در‌آید آزاد باشند. به عنوان نمونه: • رهبری دانش آموزان و دانشجویان باعث تجربه اندوزی آنان در روند مردم سالاری می‌شود. • انتخابات آزمایشی به دانش آموزان و دانشجویان مشاركت شهروندان را آموزش داده، عادت رای دادن دایمی را در آنها پرورش می‌دهد. • روزنامه مدرسه به دانش آموزان نقش رسانهٔ آزاد و خبرنگاریِ مسئولانه را آموزش می‌دهد. • كانون‌های مدنی باعث افزایش ارتباط با اجتماعات بزرگتر می‌شوند.
●اصول دموکراسی
▪حکومت اکثریت، حقوق اقلیت
دفاع از حقوق اقلیت‌ها به منظور حفظ هویت فرهنگی، رسوم اجتماعی، احساسات درونی فردی، و فعالیت‌های دینی، جزو وظائف اولیه دموکراسی‌ها است. از جمله حقوق اساسی که هر دولت دموکراتیک باید از آن دفاع کند، می‌توان از آزادی بیان، آزادی دین و عقیده و حق برخورداری برابر از حمایت قانون، و آزادی بیان و عقیده، مخالفت و مشارکت کامل در زندگی اجتماعی جامعه خود نام برد. در ظاهر، اصول حکومت اکثریت و دفاع از حقوق افراد و اقلیت‌ها دو امر متناقض به نظر می‌رسد. اما این اصول، در واقع ستون‌های دوگانه یک دولت دموکراتیک هستند. حکومت اکثریت وسیله‌ای است برای سازماندهی دولت و تصمیم گیری در خصوص مسائل عمومی؛ نه طریقی برای ظلم و ستم. همانطور که هیچ گروه خود منتصب حق آزار دیگران را ندارد، هیچ اکثریتی، حتی در یک دموکراسی، نیز نباید حقوق و آزادی‌های اساسی یک فرد و یا گروه اقلیت را سلب نماید. اقلیت‌ها چه به دلیل قومیت، باورهای دینی، موقعیت جغرافیایی و سطح درآمد و چه به عنوان بازنده‌های انتخابات از حقوق اساسی تضمین شده برخوردارند که هیچ دولت و یا گروه اکثریت منتخب، حق سلب آنها را ندارد. اقلیت‌ها باید اطمینان داشته باشند که دولت‌ها از حقوق و هویت آنها دفاع می‌کنند. وقتی که این اطمینان حاصل شد، این گروه‌ها می‌توانند در نهادهای دموکراتیک کشور خود مشارکت کرده، بر آنها تأثیرگزار باشند. پذیرش اقلیت‌های قومی و فرهنگی که در نظر اکثریت جامعه بیگانه و یا حداقل عجیب می‌نمایند، از بزرگ‌ترین چالش‌هایی است که دولت‌های دموکراتیک ممکن است با آن روبرو شوند. اما دموکراسی‌ها به این نکته توجه دارند که گوناگونی می‌تواند سرمایه عظیمی محسوب شود. آنها این گوناگونی‌های هویتی، فرهنگی، و ارزشی را به دیده چالشی می‌نگرند که آنها را قوی تر و غنی تر می‌سازد، نه به عنوان تهدید. هیچ راه حل مشخصی نمی‌تواند برای حل مسائل به وجود آمده از تفاوت‌های بینشی و ارزشی گروه‌های اقلیت وجود داشته باشد. تنها این آگاهی مسلم وجود دارد که فقط از طریق فرایند دموکراتیک تحمل، گفتگو و میل به مدارا است که جوامع آزاد به توافق‌هایی که در بر گیرنده ارکان دوگانه حکومت اکثریت و حقوق اقلیت اند دست می‌یابند.
▪حاكمیت قانون
در دوران درازی از تاریخ بشر، حاكمان و قانون در یك ردیف قرار داشتند. قانون به سادگی چیزی بود كه حاكم می‌خواست. نخستین گام در جهت فاصله گرفتن از این استبداد، نظارت بر حکومت به وسیله قانون بود كه مفهوم آن پایین تر بودن حاكم از قانون و الزام او برای حاكمیت از راه های قانونی است. حكومت‌های مردم سالار با ایجاد حاكمیت قانون، در این راه فراتر رفتند. هرچند هیچ جامعه ای بدون مشكل نیست، اما حاكمیت قانون از حقوق سیاسی، اجتماعی و اقتصادی حمایت می‌كند و به یاد ما می‌آورد كه استبداد و بی قانونی تنها انتخاب‌های ما نیستند. حاكمیت قانون بدان معنا است كه هیچ فردی، چه رییس جمهور و چه یك فرد عادی از قانون بالاتر نیست. حكومت های مردم سالار، قدرت را از طریق قانون به كار می‌بندند و خود ملزم به اطاعت از آن هستند. قوانین باید در جهت خواسته های مردم و نه میل شاهان، زورگویان، مقامات نظامی، رهبران مذهبی یا احزاب خود گماشته باشد. هنگامی كه قانون توسط مردمی گذاشته می‌شود كه باید از آن اطاعت كنند عدالت به بهترین نحو ممكن برقرار می‌شود. مردم در حكومت های مردم سالار مشتاق پیروی از قانون هستند، چرا كه از قواعد و دستورات خودشان اطاعت می‌كنند. برای حاكمیت قانون، یك دستگاه قدرتمند و مستقل قضایی لازم است كه دارای اختیار، اقتدار و اعتبار لازم جهت زیر سوال بردن مقامات حكومتی و حتی سران عالی رتبه در برابر قوانین مملكتی باشد. از این رو قضات باید بسیار تعلیم دیده، متبحر، مستقل و بی طرف باشند. آنان برای انجام وظیفه ضروری شان در نظام قانونی و قضایی باید به اصول مردم سالاری پایبند بمانند. قوانین حكومت مردم سالار ممكن است سرچشمه های گوناگونی از قبیل: قانون اساسی مكتوب، مصوبات و قواعد، تعالیم مذهبی و اخلاقی و آداب و رسوم فرهنگی داشته باشند. قوانین، بدون در نظر گرفتن منشا هایشان باید برای حفاظت از حقوق و آزادی های مردم پیش بینی های لازم را به عمل آورند: • از آن جا كه هدف قانون، حمایت یكسان از همگان است، نمی تواند تنها برای یك فرد یا گروه قابل اجرا باشد. • شهروندان باید از بازداشت خودسرانه و تفتیش بی دلیل منازل یا مصادره اموالشان در امان باشند. • شهروندان متهم به جنایت، سزاوار محاكمه سریع و علنی هستند و حق دارند كه با شاكیانشان مخالفت یا از ایشان سوال نمایند. اگر این افراد محكوم شوند، مجازات بی‌رحمانه و غیر معمول برای آنان در نظر گرفته نمی‌شود. • شهروندان را نمی توان به اجبار وادار به شهادت بر ضد خودشان نمود. این اصل، از شهروندان در برابر اعمال فشار، سوء استفاده یا شكنجه حمایت می‌كند و اقدام پلیس را به چنین رفتارهایی به شدت كاهش می‌دهد.
▪قانون اساسی
قانون اساسی مكتوب شامل مهم‌ترین قانون‌هایی است كه اهالی یك كشور موافقت خود را به رعایت آنها در زندگی اعلام می‌كنند و نشان دهنده ساختار اساسی حكومت آنها است. بنابراین مشروطیت مردم سالار (بر پایه مطلوبات آزادی فردی، حقوق اجتماعی و قدرت محدود حكومت) چارچوب حكومت بر نظام مردم سالار را ایجاد می‌نماید. قانون اساسی، لزوم انطباق حكومت مردم سالار و پاسخگو را با حدود قانونی قدرت حاكمه تایید می‌كند. قانون اساسی، اهداف و خواسته‌های بنیادین جامعه را از جمله رفاه همگانی مردم تعریف می‌نماید. همه قانون‌ها باید مطابق با قانون اساسی نوشته شوند. در حكومت مردم سالار یك دستگاه قضایی مستقل به شهروندان اجازه می‌دهد تا با قوانینی كه به عقیده آنان بر حق یا مطابق با قانون اساسی نیست مخالفت نمایند و برای اقدامات غیر قانونی حكومت یا مقامات آن از دادگاه چاره جویی نمایند. قانون اساسی، چارچوب قدرت حكومت – حوزه اختیارات آن، شیوه به كار بستن این اختیارات و روند گذراندن قانون‌های بعدی – را تعیین می‌كند. تابعیت را تعریف می‌كند و مبنای انتخاب واجدان شرایط رای دادن را مشخص می‌سازد. قانون اساسی مبنای بنیادهای سیاسی، اجرایی و قضایی كشور را از جمله ساختار دستگاه قانون گذار و دادگاه ها، شرایط تشكیل دولت منتخب و شروط دولت برای مقامات منتخب مشخص می‌كند. قانون اساسی وظایف وزارتخانه‌های دولتی را بیان می‌كند و به صاحبان قدرت اجازه می‌دهد تا به جمع آوری مالیات و تشكیل یك نیروی دفاع ملی بپردازند. در یك نظام فدرال قانون اساسی قدرت را بین سطوح مختلف حكومت تقسیم می‌نماید. از آنجا كه قانون اساسی در برهه خاصی از زمان نوشته می‌شود اصلاح‌پذیر بودن آن ضروری است تا بتوان آن را با نیازهای متفاوت افراد در آینده مطابقت داد. به دلیل اهمیت انعطاف پذیری برای پرداختن به مشكلات غیر قابل پیش گویی و پیش بینی آینده، قوانین اساسی معمولا به گونه‌ای نوشته می‌شوند كه اصول كلی حكومت را مشخص سازند. معمولا قوانین اساسی شامل دو دسته از حقوق منفی و مثبت می‌شوند. • حقوق منفی به حكومت می‌گوید كه چه كارهایی نمی‌تواند انجام دهد. این حقوق حكومت را محدود می‌سازد و آن را از برخوردهای مشخصی با مردم بر حذر می‌دارد. به عنوان نمونه حكومت باید از محدود كردن آزادی بیان و توانایی شهروندان برای تجمع صلح آمیز و نیز حبس غیر قانونی خودداری نماید. • حقوق مثبت به حكومت می‌گوید كه چه كارهایی را باید انجام دهد و به شهروندان می‌گوید كه چه كارهایی مجاز است. این امور مجاز ممكن است شامل حقوق اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در قالب ضمانت‌های حكومت در قبال سطوح مختلف جامعه باشند. این امور ممكن است ضمانت‌هایی در ارتباط با تحصیلات ابتدایی و متوسطه برای تمام کودکان، رفاه پس از بازنشستگی یا وجود شغل و مراقبت‌های بهداشتی برای همه شهروندان باشد.▪تفکیک قوا
قوه قانون گذار نمایندگان منتخب در یك حكومت مردم سالار (اعضای مجلس، شورا یا كنگره) وظایفی بر عهده دارند كه برای سلامت یك حكومت مردم سالار ضروری است. در یك حكومت مردم سالار نمونه، مجامع قانون‌گذار منتخب، محل اصلی شور، بحث و گذراندن قانون به شمار می‌روند. این مجلس‌ها ماشین های تاییدی نیستند كه تنها تصمیمات یك رهبر مستبد را به تصویب برسانند. اختیارات نظارت و تفحث به مجامع قانون گذاری اجازه می‌دهد كه مقامات حكومتی را برای اعمال و تصمیماتشان زیر سوال برند و گذشته از آن بر عملكرد وزارت خانه های گوناگون حكومتی (به ویژه در نظام ریاست جمهوری كه مجمع قانون گذار جدا از قوه اجرایی است) نظارت داشته باشند. هیات های قانون‌گذار می‌توانند بودجه های كشور را به تصویب برسانند، در موارد ضروری جلسه غیر رسمی برگزار نمایند و صاحب منصبان اجرایی را در دادگاه‌ها و وزارت خانه‌ها مورد تایید قرار دهند. در برخی از حكومت های مردم سالار، كمیته های قانون گذار برای قانون گذاران امكان بررسی علنی مسایل كشور را فراهم می‌سازند. هیات های قانون گذار ممكن است از حكومت پشتیبانی كنند یا تبدیل به یك اپوزیسیون سیاسی شوند كه سیاست‌ها و برنامه های متفاوتی را پیشنهاد می‌دهند. قانون گذاران وظیفه دارند نظراتشان را به كارآمدترین نحو ممكن و به روشنی بیان نمایند. اما آنان باید به شكیبایی و احترام كه اصول اخلاقی مردم سالاری به شمار می‌روند پایبند باشند و برای رسیدن به توافق هایی كه به نفع آسایش همه مردم (و نه فقط حامیان سیاسی شان) است، مصالحه نمایند. هر عضو هیات قانون گذار باید به تنهایی تصمیم بگیرد كه چگونه بین منفعت عمومی و نفع انتخاب كنندگان محلی اش توازن برقرار نماید. قانون گذاران، اغلب برای رای دهندگان شان جلساتی تشكیل می‌دهند و مشكلات و اعتراضات شخصی شان را جهت همدردی با آنان ــ و نیز برای یاری طلبیدن از افراد حكومتی ــ مطرح می‌سازند. آنان اغلب برای این منظور دارای یك گروه از مشاوران آموزش دیده اند. قانون گذاران كشوری معمولا به یكی از این دو طریق انتخاب می‌شوند. در انتخابات مستقیم كه گاه ”اكثریت نسبی“ نامیده می‌شود، نامزدی كه بیشترین آرا را كسب كند، انتخاب می‌گردد. در شیوه انتخاب احزاب كه اغلب برای انتخابات مجلس به كار می‌رود، رای دهندگان معمولا به احزاب و نه به افراد رای می‌دهند و نمایندگان بر پایه درصد رای به دست آمده حزبشان گزیده می‌شوند. شیوه انتخاب احزاب، زمینه را برای احزاب كوچك تر چندگانه و به شدت سازمان یافته فراهم می‌سازد. انتخابات مستقیم نظام را به سمت نامنسجم تر دو حزبی هدایت می‌كند. در هر دو شیوه، نمایندگان در مباحثات، مذاكرات، تشكیل ائتلاف‌ها و مصالحات كه صفات بارز مجامع قانون گذار حكومت های مردم سالار به شمار می‌روند، شركت می‌كنند. مجامع قانون گذار اغلب دو مجلسی و دارای دو بخش هستند و قوانین جدید باید از هر دو مجلس بالاتر و پایین تر گذرانده شوند.
قدرت اجرایی رهبران حكومت های مردم سالار، با موافقت مردم حكومت می‌كنند. قدرت این رهبران به دلیل تسلط بر ارتش‌ها یا ثروت اقتصادی نیست. علت این قدرت، احترام به حدودی است كه رای دهندگان در انتخابات آزاد و عادلانه برای آنان قایل شده اند. مردم در حكومت های مردم سالار، طی انتخابات آزاد، قدرت هایی را كه توسط قانون تعریف شده‌اند به رهبرانشان می‌سپرند. در مردم سالاری قانونی، قدرت‌ها به نحوی تقسیم می‌شوند كه قوه قانون گذار به وضع قوانین بپردازد، قوه اجرایی آن‌ها را به كار بندد و قوه قضاییه به طور مستقل بر اجرای قوانین نظارت نماید. سران حكومت های مردم سالار نه مستبدان منتخب و نه ”روسای جمهور مادام العمر“ هستند. آنان برای زمان مشخصی قدرت را در دست دارند و نتایج انتخابات آزاد را حتی اگر به مفهوم كناره گیری شان از قدرت حكومتی باشد می‌پذیرند. در حكومت های قانونی مردم سالار، حدود قدرت اجرایی معمولا به سه طریق مشخص می‌شود: توسط یك نظام بررسی و سنجش كه قوای اجرایی، قانون گذار و قضایی را از یكدیگر جدا می‌سازد؛ توسط فدرالیسم كه قدرت را بین حكومت سراسری و حكومت های ایالتی/ منطقه ای تقسیم می‌كند و توسط ضمانت های قانونیِ قانون اساسی. حدود قدرت اجرایی در سطح كشوری توسط مرجعیت قانونی كه در شاخه قانون گذار قرار داده شده است و نیز یك دستگاه قضایی مستقل، مشخص می‌شود. قدرت اجرایی در حكومت های مردم سالار امروزی معمولا به یكی از این دو صورت سامان دهی می‌شود: نظام شورایی یا نظام ریاست جمهوری. • در نظام شورایی، حزب اكثریت در مجمع قانون گذار، شاخه اجرایی حكومت را به ریاست نخست وزیر، تشكیل می‌دهد. بنابراین شاخه های قانون گذار و اجرایی كاملا از یكدیگر مجزا نیستند؛ چرا كه نخست وزیر و اعضای كابینه از درون مجلس انتخاب می‌شوند. در چنین نظام هایی، اپوزیسیون سیاسی وسیله اصلی محدود نمودن یا نظارت بر عملكرد اجرایی به شمار می‌رود. • در نظام ریاست جمهوری، رئیس جمهور جدا از اعضای هیات قانون گذار انتخاب می‌شود. رییس جمهور و هیات قانون گذار، هر كدام مبانی قدرت و حوزه های سیاسی خود را دارند تا بتوانند در حین خدمت، یكدیگر را ارزیابی و سنجش نمایند. حكومت های مردم سالار، خواهان دولت هایی محدود و نه ضعیف هستند. اگر چه ممکن است توافق بر سر مسایل كشوری به كندی صورت گیرد، اما زمانی كه محقق شد، رهبران این حكومت‌ها می‌توانند با قدرت و اطمینان زیاد، دست به كار اجرای تصمیمات شوند. سران حكومت های مردم سالارِ قانونمند، فعالیت هایشان را همواره در چارچوب قانون كه قدرتشان را تعریف و حدود آن را مشخص می‌سازد، می‌گنجانند.
قوه قضاییه و اهمیت استقلال آن این اصل زیر بنای موقعیت قوه قضاییه در ایالات متحده است. بنیان گزاران آمریكا تشخیص دادند كه از جمله اساسی‌ترین عوامل برای كاركرد موثر قضا در ایالات متحده اینست كه این قوه تابع هیچ بخش دیگری از حكومت نباشد. برای حصول چنین هدفی، قانون اساسی آمریكا سیستم قضایی فدرال مستقلی را، از طریق جداكردن وظایف قانون گزاری حكومت (مقننه) از اجرا و اعمال قانون (بخش قضایی)، ایجاد نمود. این جداسازی یا تفكیك قوه مقننه از قوه قضاییه عامل حیاتی و ضروری برای بر قراری حاكمیت قانون بوده است. وقتی نقش قانون گزار و قاضی توسط بازیگران مختلف حكومتی ایفا گردد، خطر خود كامگی حكومت به میزان زیادی تقلیل می‌یابد. وقتی قدرت انشاء قانون را از قدرت تفسیر و اعمال آن جدا كنیم در واقع بنیاد اصلی حاكمیت قانون را پی ریخته ایم: یعنی اصلی كه می‌گوید اختلافات و دعاوی بر اساس قانون و مقرراتی كه از قبل جاری و حاكم بوده قضاوت و حل و فصل می‌شوند. یك قضاوت مستقل به آن معنی است كه هم قاضی در انجام وظایف خود مستقل است و هم قوه قضاییه بصورت یك نهاد مستقل است و قلمرو اقتدار و فعالیت آن از نفوذ و دخالت سایر عوامل حكومت مصون است. بنا بر اصول بانگلور استقلال قضایی دارای هر دو وجه ”فردی و نهادی“ است. از نظر استقلال فردیِ قاضی، دو راه برای تضمین استقلال ارائه می‌گردد. اول این كه قاضی باید از تلافی یا تهدید به تلافی بیمناك نباشد، تا ترس و نگرانی در تصمیم گیری او اثر نداشته باشد. دوم، شیوه ای كه قضات بر آن اساس انتخاب می‌شوند، و اصول اخلاقی كه باید به آن پایبند باشند، باید به نوعی باشد كه خطر فساد و نفوذ از بیرون در آن به حداقل برسد. در ایالات متحده با مصون نگاه داشتن سمت و دستمزد قاضی از دخالت نیروهای بیرونی او را در برابر تلافی و انتقام حفاظت می‌كنند. طبق قانون اساسی آمریكا، قضات فدرال سمت خود را ”در طول مدت حسن رفتار“ حفظ می‌كنند؛ كه به معنی تمام عمر، در غیاب رفتار ناشایست، است. بعلاوه قانون اساسی اطمینان می‌دهد تا زمانیكه قضات فدرال شاغل باشند، دستمزدشان تقلیل نمی یابد. این تضمین‌ها موجب می‌گردد قاضی از اعمال قانون هراسی به دل راه ندهد. اطمینان از شغل و دستمزد قاضی را آزاد می‌گذارد تا آن گونه كه به نظر او می‌رسد قانون را به بهترین نحو، با انصاف، و بی طرفانه در مورد طرفین دعوا اعمال كند. بدیهی است رعایت اصل استقلال قضایی بدون مشكل نیست. یكی از مشكلات زمانی پدید می‌آید كه قاضی منتخب یا منصوب گاه دارای استقلال در مقابل فشار سیاسی است و گاه در مقابل منافع شخصی مستقل است. از سوی دیگر مصون بودن در مقابل نفوذ سایر شعب حكومت، و حتی از جانب سایر دستگاه های قضایی، و اطمینان از حفظ سمت و دریافت دستمزد مادام العمر، قاضی را در مقابل انظباط و نظارت نیز مصونیت می‌بخشد. پر واضح است اگر یك قاضی به ابتدایی‌ترین اصول استقلال قضایی پایبندی نشان ندهد (و مثلا رشوه بگیرد) مستوجب بركناری و اخراج می‌شود؛ اما بجز این، و در مورد اعمالی كمتر، اعمال تنبیه و انظباط بسیار دشوار خواهد بود.
●احزاب و انتخابات
وجود احزاب سیاسی برای محافظت از حقوق و آزادی های فردی، یک ملت مردم سالار باید حکومت مورد نظر خود را بسازد و راه اصلی دست یابی به این هدف، وجود احزاب سیاسی است. احزاب سیاسی، سازمان هایی داوطلب برای ایجاد پیوند بین مردم و حکومت هستند. احزاب، نامزدهایی را در نظر می‌گیرند و برای انتخاب شدن آن‌ها به سمت های دولتی مبارزه می‌کنند و مردم را برای انتخاب رهبران حکومتی آماده می‌سازند. در حکومت مردم سالار، کشمکش بین احزاب سیاسی، نه جنگی برای بقا که رقابتی برای برآوردن خواستهای مردم است. اعتقاد احزاب سیاسی مردم سالار به اصول مردم سالاری باعث می‌شود که آنان به دولت انتخابی، حتی اگر از حزب خودشان نباشد احترام بگذارند و آن را به رسمیت بشناسند. اعضای احزاب مختلف، معرف فرهنگ های گوناگونی هستند که از آن‌ها برخاسته اند. برخی از این احزاب کوچک هستند و گرد مجموعه ای از اعتقادات سیاسی شکل گرفته اند. بعضی دیگر بر اساس منافع اقتصادی یا پیشینه مشترک، سازمان یافته اند. احزاب باقی مانده، مجموعه هایی غیر منسجم از شهروندانی متفاوت هستند که ممکن است تنها هنگام انتخابات گرد هم آیند. حزب اکثریت (یا حزبی که برای گرداندن دولت انتخاب می‌شود) سعی می‌کند تعدادی برنامه و سیاست را به قانون اضافه کند. احزاب اپوزیسیون می‌توانند از سیاست حزب اکثریت انتقاد و پیشنهاد های خودشان را مطرح کنند.احزاب سیاسی اپوزیسیون راهی را برای شهروندان باز می‌کنند تا بتوانند مقامات حزب منتخب را به خاطر عمل کردشان در حکومت، مورد سوال قرار دهند. اپوزیسیون قانون مند از مفاهیم اصولی همه حکومت های مردم سالار به شمار می‌رود. این بدان معنا است که در سیاست، تمام جناح‌ها – با همه تفاوت هایشان – در ارزش های اساسی آزادی بیان و اعتقاد به قانون اساسی و بهره مندی یک سان مردم ازپشتیبانی قانون، مشترک هستند. جناح های بازنده انتخابات، در غالب اپوزیسیون به فعالیتشان ادامه می‌دهند و اطمینان دارند که نظام سیاسی از حق آنان برای ایجاد تشکل‌ها و اعتراض علنی، حمایت می‌کند و در موقع مقرر، حزب آنان امکان مبارزه برای نظرها و کسب آرا مردم را به دست خواهد آورد. مصالحه و صبر، از ارزش های تمام احزاب سیاسی مردم سالار-چه جنبش های کوچک و چه ائتلافات بزرگ مردمی- به شمار می‌رود. احزاب می‌دانند که تنها از طریق اجتماعات بزرگ و هم کاری با احزاب سیاسی و سازمان های دیگر می‌توانند رهبری و دید مشترکی را که منجر به حمایت مردمی می‌شود، به دست آورند. آنها از بی ثباتی و تغییر پذیری عقاید سیاسی آگاه هستند و می‌دانند که رای مشترک، اغلب می‌تواند از تقابل نظرها و ارزش‌ها در مباحثات آرام، آزاد و مردمی به دست آید.
انتخابات آزاد و عادلانه انتخابات، به تنهایی، دموکراسی را تضمین نمی‌کند زیرا دیکتاتورها می‌توانند از امکانات دولتی جهت مداخله و تحریف روند انتخابات استفاده کنند. انتخابات آزاد و عادلانه به مردمی که در یک دموکراسی پارلمانی زندگی می‌کنند، اجازه می‌دهد تا ساختار سیاسی و مسیر سیاست گذاری‌های آتی دولت خود را تعیین کنند. این روش احتمال انتقال صلح آمیز قدرت را افزایش می‌دهد. چنین انتخاباتی تضمین می‌کند که نامزدهای بازنده، اعتبار نتایج انتخابات را می‌پذیرند و قدرت را به دولت جدید واگذار می‌کنند.
انتخابات آزاد و عادلانه مستلزم امور زیر است: • حق رای همگانی برای تمام مردان و زنان واجد شرایط رای دادن. دموکراسی‌ها این حق را از اقلیت‌ها و از کار افتاده‌ها نمی‌گیرند یا فقط این حق را به با سوادها یا افراد صاحب دارایی نمی‌دهند. • آزادی ثبت نام به عنوان یک رای دهنده یا نامزد شدن برای احراز پست دولتی • آزادی بیان برای نامزدها و احزاب سیاسی. دموکراسی‌ها محدودیتی برای نامزدها یا احزاب سیاسی، در انتقاد از عملکرد مقامات مسئول فعلی قائل نیستند. • فرصت‌های بسیار برای انتخاب کنندگان جهت دریافت اطلاعات بی طرفانه از مطبوعات آزاد • آزادی گردهمایی برای برگزاری برنامه‌ها و تجمعات سیاسی • قوانینی که لازم بدانند نماینده‌های احزاب در روز انتخابات از محل‌های رای گیری دور باشند. کارمندان انتخابات، کسانی که به صورت داوطلبانه در محل‌های رای گیری مشغول به فعالیت هستند و بازرسین بین المللی می‌توانند در پروسه رای گیری به رای دهندگان کمک کنند نه در انتخاب شخصی که به آن رای می‌دهند. • سیستمی بی طرف یا متعادل برای برگزاری انتخابات و رسیدگی در مورد صحت و سقم نتایج آن. کارمندان آموزش دیده انتخابات می‌بایست از لحاظ سیاسی وابسته به حزبی نباشند و اینکه افراد ناظر بر انتخابات می‌بایستی نمایندگان احزاب شرکت کننده در انتخابات باشند. • محل‌های رای گیری در دسترس عموم، فضای خصوصی برای رای دادن، صندوق‌های رای گیری محفوظ و شمارش آراء به صورت شفاف. • رای گیری از طریق برگه‌های رای مخفی این امر را تضمین می‌کند که انتخاب حزب یا نامزدی از سوی فرد نمی‌تواند بر علیه او استفاده شود. • منع قانونی تقلب در انتخابات. می‌بایست قوانین لازم الاجرایی برای جلوگیری از دستکاری در رای گیری وجود داشته باشند (مانند شمارش دوباره، رای دادن افراد غیر واقعی). • روند شمارش دوباره و رسیدگی به اعتراضات. پروسه‌ها و مکانیسم‌هایی برای بررسی مجدد مراحل انتخابات می‌بایست به اجرا درآید تا تضمین کند که انتخابات به صورت صحیح انجام شده اند.
رای گیری در کشورهای مختلف و حتی در یک کشور به طرق مختلف انجام می‌شود که به شرح زیرند: • برگه‌های رای کاغذی: رای‌ها بر روی یک کاغذ علامت زده یا سوراخ می‌شوند. • برگه‌های رای با عکسی از نامزدها یا نمادهای احزاب تا شهروندان بی سواد بتوانند رای درست را به صندوق‌ها بیاندازند. • سیستم الکترونیکی: رای دهندگان به وسیله دستگاه‌هایی با صفحه نمایش لمسی یا کلید فشاری رای می‌دهند. • برگه‌های رای افراد غایب: به افرادی که قادر نیستند در روز انتخابات در رای گیری شرکت کنند اجازه می‌دهد که برگه‌های رای را قبل از انتخابات به صندوق‌ها بیاندازند.
حكومت از طریق ائتلافات و سازش هر جامعه یا شامل گروه‌هایی از مردم با دیدگاه‌های متفاوتی نسبت به مسایل پر اهمیت برای تمام شهروندان است. یك حكومت مردم سالار آزاد این امر را منفعتی برای مردم می‌داند و در نتیجه از بردباری در برابر بیان دیدگاه‌های متفاوت حمایت می‌كند. حكومت‌های مردم سالار زمانی به موفقیت دست می‌یابند كه سیاستمداران و مقامات آنها دریابند مسایل پیچیده كمتر به راه حل‌هایی ختم می‌شوند كه به وضوح "درست" یا نادرست" باشند و تعابیر متفاوت از اصول مردم‌سالاری و اولویت‌های اجتماعی وجود دارند. آزادی تجمع و رسانه‌ها بحث باز و تبادل نظر را پرورش می‌دهد. این باز بودن برای حكومت‌ها امكان شناسایی مشكلات را فراهم می‌سازد و به گروه‌ها اجازه می‌دهد تفاوت‌ها را ببیند و به حل آنها مشغول شوند. ائتلاف زمانی پدید می‌آید كه گروه‌های مشترك المنافع یا احزاب سیاسی حتی اگر بر سر مسایل دیگر به شدت با یكدیگر ضدیت داشته باشند، در زمینه علایق مشتركشان به هم می‌پیوندند. سازش تصمیمات مهم به حكومت اجازه می‌دهد تا به امر رهبری بپردازد.
امین یوسفی
منبع : هفته نامه فصل نو