پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

امپراتوری آمریکا سلطه خود را تحت نام «دموکراسی‌سازی» مشروعیت می‌بخشد


امپراتوری آمریکا سلطه خود را تحت نام «دموکراسی‌سازی» مشروعیت می‌بخشد
رامین جهانبگلو، در مقاله‌ای با عنوان «روشنفكران امپراتوری آمریكایی و مسئولیت‌ها» با بیان این‌كه واژه ”imperator” به معنای "فراگیر" و به مفهوم حكومتی است كه سلطه نظامی خود را بر فضای جهانی تحمیل كند، اظهار داشت: با این تعریف، امپراتوری آمریكایی از پایان جنگ سرد در ۱۹۸۹ با فرو ریختن دیوار برلین و فروپاشی رژیم شوروی در سال ۱۹۹۱ آغاز شد.
وی با ادعای این‌كه امپراتوری انگلیس بر تعادل میان اروپا و دنیای شرق نظارت داشت و هر كشور را در جریان فرهنگ سنتی خود آزاد می‌گذاشت، یادآور شد: اما امپراتوری آمریكایی با رسالت موعودی خود كه باید "جهان را با استقرار دموكراسی امنیت بخشد"، جلوه‌گر شد و این دیدگاه، آمریكا را در مقام پلیس دنیا پس از جنگ سرد قرار می‌داد؛ بی‌آنكه پاسخگوی هیچ مرجع بین‌المللی باشد.
جهانبگلو با بیان این‌كه امپراتوری جدید آمریكایی اكنون احیاگر همان مفاهیم "جنگ‌های صلیبی" و "روند تمدن‌سازی" است، افزود: این امپراتوری تلاش می‌كند سلطه نظامی نومحافظه كاران را تحت نام دموكراسی سازی، مشروعیت بخشد و بیان این توفیق با تركیب و ارائه واژه‌های معین و طرز ارائه آن بدست می‌آید. به عنوان مثال حكومت فعلی آمریكا با بكار گرفتن عبارت "جنگ با ترور" خود را در ردیف نخست قربانیان بی چون و چرای این جنگ قرار می‌دهد و پس از فاجعه ۱۱ سپتامبر گروهی از نو محافظه كاران می‌خواستند با توسل به صلیبی‌های مسیحی به عنوان نخستین آورندگان دموكراسی به خاورمیانه برای حمله به عراق و لبنان پیشینه تاریخی بسازند.
این استاد فلسفه با بیان این‌كه آمریكا برای سلطه خود در خاورمیانه در تلاش برای ایجاد مفاهیم دیگر است، اضافه كرد: اندیشه صدور دموكراسی به "كشورهای وامانده" یا "كشورهای تبهكار" در مباحثات گروهی از روشنفكران طرفدار سیاست بوش وجود دارد كه در نهادهای وابسته یا تحت حمایت واشنگتن به كار اشتغال دارند؛ نهادهایی چون صندوق دموكراسی، صندوق كارنگی، موسسه واشنگتن و مركز وودرو ویلسون از جمله این نهادها هستند كه به اموری بیش از مطالعات تئوریك صرف می‌پردازند.
جهانبگلو با اشاره به نقش روشنفكران در اتخاذ سیاست توسط دولتمردان آمریكایی تصریح كرد: این ایدئولوژی نوین آمریكایی گامی است به سوی توسعه‌طلبی آمریكا در خاورمیانه به مثابه برخورد بین "غرب" و "دیگران" كه فرجام كار- به اعتبار نومحافظه‌كاران- آینده "تمدن" را تحقق بخشید. بر طبق این استدلال- كه شاید بتوان گفت بیش از هر كس دیگری از سوی ساموئل هانتینگتون اشاعه عام یافت- منشاء اصلی برخورد میان غرب و ملت‌های پس از استعمار در خاورمیانه جدایی آشتی‌ناپذیر میان فرهنگ "اقتدار" و فرهنگ "دموكراسی" است. به عبارت دیگر بنا به این ایدولوگ‌ها برخورد تمدنی میان "آمریكا" و "دیگران" دستیابی به صلح واقعی و راستین را برای ملت‌ها دشوار می‌كند و یگانه فرهنگ دموكراتیك- یعنی فرهنگ آمریكا- را به خطر می‌اندازد. این بازنویسی تاریخ دموكراسی كوشش دیگری است تا با افزودن بار اخلاقی به قدرت، راه را برای "جنگ صلیبی" دیگری در خاورمیانه بگشاید.
وی با اشاره به دخالت‌ دادن مسائلی چون كینه، نژادپرستی و سوء نیت ملی‌گرایی در بیان گفتارهایی چون «اسلام پرورش دهنده تروریسم» و «باید بنیادگرایی اسلامی را در نطفه خفه كرد» توسط روشنفكران غربی، خاطرنشان كرد: بی‌تردید گروهی از روشنفكران چارچوب ایدئولوژیك جدیدی را پس از ۱۱ سپتامبر علم كرده‌اند تا الگوی نوینی برای توفق سیاسی و فرهنگی بدست دهند.
جهانبگلو با طعنه به فوكویاما افزود: در بیانیه پیروزمندانه فرانسیس فوكویاما، آمریكاییان می‌توانند خود را پایان‌ساز تاریخ بدانند، اما می‌توان تصور كرد كه شهروندان خاورمیانه ترجیح می‌دهند كه آمریكایی‌ها با سلاح‌ها، بمب‌ها و پرچم در كشور خود بمانند. آن مردم پیش از پدید آمدن كشور آمریكا آنجا بوده‌اند و بدون دخالت آمریكا جنگ‌های خود را پیش برده‌اند. روشنفكران نومحافظه كار اروپایی و آمریكایی از ذكاوت كافی برخوردارنند كه بدانند اقتدار آمریكا در سده ۲۱ نه فقط كشمكش‌های جدیدی به بار خواهد آورد، بلكه نمونه‌های مقاومت نوینی را در این ناحیه در برابر نفوذ آمریكا در آینده شكل خواهد بخشید.
وی با اشاره به نقش روشنفكران خاورمیانه تصریح كرد: نقش روشنفكران در خاورمیانه و نقاط دیگر در مقام افرادی در جست‌وجوی شیوه‌های بدیل از تفكر، برای مقابله با سلطه و قدرت‌نمایی امپراتوری بیش از پیش برجسته می‌نماید. قصد و تصمیم گذر از مرزها و سفر از یك هویت ملی به دیگری برای روشنفكری كه علیه تاثیرات مخرب كلیشه‌سازی در روابط بین‌المللی مبارزه می‌كند، بس حائز اهمیت است.
وی غایت مناسب یك روشنفكر خاورمیانه‌ای را ادوارد سعید دانست و افزود: ادوارد سعید روشنفكر فلسطینی-آمریكایی است و گفته‌های او درباره اسلام، فلسطین و اعراب نمایانگر دیدگاه متعهد و انتقاد آمیز او نسبت به گسترش نظامی و مداخله آمریكا در خاورمیانه است. تعهد استوار سعید به دنیای دموكراتیك متكی بر درك ژرفی از انسان‌دوستی است، بی‌آنكه دیگر فرهنگ‌ها را مردود بشمارد و تنها حرف خود را به كرسی نشاند.
جهانبگلو ادامه داد: ادوارد سعید می‌گوید: "همه می‌دانند كه سخن گفتن انتقادی درباره سیاست اسرائیل و آمریكا در رسانه‌های غربی با دشواری بسیار روبروست. برعكس حرف زدن علیه مردم و فرهنگ عرب یا علیه اسلام و دین آن‌ها به طرز خنده‌آوری آسان است و در موقعیت بحرانی برای روشنفكر دشوارترین كار منتقد بودن است- نپذیرفتن گفتارهای بلاغی و حرافی كه برابر است با مجیز گویی و به جای توجه دادن به اموری مثل حمایت آمریكا از رژیم‌های منفور..."
به گفته این استاد فلسفه،‌ در گذشته كسی را روشنفكر می‌پنداشتند كه در لاك خود مشتاقانه در جست‌وجوی حقیقت است، اما اگر روشنفكری مدافع رژیم‌های اقتدارگر و بیدادگر باشد، چه باید گفت؟ آیا روشنفكر باید صدایش را علیه آن اقتدار مانند امپراتوری بلند كند؟ اینجا ذهنیت ادوارد سعید به یاری ما می‌آید. سعید می‌گوید: "به تصور من روشنفكر باید به رغم همه مشكلات تا آنجا كه می‌تواند سخن بگوید". در جهان كنونی كه جان هزاران بی‌گناه در خطر است، باید روشنفكرانی امثال ادوارد سعید را قدر بدانیم؛ كسانی‌كه تعهد اخلاقی آن‌ها ذهنیت ما را تغییر می‌دهد و مسئولیت‌ها و نحوه تفكر نقادانه علیه امپراتوری‌سازی و بی‌عدالتی‌ها در خاورمیانه را ارتقاء می‌بخشد.
رامین جهانبگلو
منبع : خبرگزاری فارس