شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

نقش دانش بومی در کشاورزی پایدار


نقش دانش بومی در کشاورزی پایدار
دنیای امروز ما جهان تضادها و برخوردهاست. تضاد بین فرهنگ ها، ادیان، کشورها و ملتهای گوناگون. در چند صد سال اخیر یعنی از آغاز دوره رنسانس تا زمان حال، هر مقدار که انسان به پیشرفت های بیشتری نائل شده به همان میزان بر شمار برخوردها و تضاد ها در دنیای پیرامون خود افزوده است. یکی از این تضاد ها، برخورد بین دو مفهوم سنت و مدرنیسم است. شاید بتوان ریشه های این تقابل را در دوران استعمار جستجو کرد، دورانی که در آن استعمار گران روشهای نوین را در مستعمرات خود ترویج می دادند. این نوآوری ها و تکنیک ها اغلب دانش بومی و روش زندگی بومیان را ابتدایی، ابلهانه و ناکارا جلوه می دادند و تلاش داشته اند تا روشهای صنعتی را وارد زندگی آنها کنند تا از این طریق بتوانند بازده تولید را افزایش دهند. بدین ترتیب دانش و روش زندگی بومیان که در طی هزاران سال شکل گرفته بود به تدریج می رفت تا به فراموشی سپرده شود.
به جرات می توان گفت که در این فرایند سریع صنعتی شدن، بخش کشاورزی بیشترین آسیب را متحمل شده است. از بین رفتن روشهای کهن و سازگار با محیط در بخش کشاورزی و جایگزین کردن و استفاده از الگوهای وارداتی کاشت، داشت و برداشت بدون هیچ گونه تناسبی با محیط باعث کاهش بازده تولید در بلند مدت، فرسایش خاک و تخریب شدید محیط زیست شده است. در نهایت در دهه های پایانی قرن بیستم راهکاری برای حل این ناهماهنگی و مشکل پیشنهاد شد. بنابراین اهمیت به دانش بومی و تلاش در تلفیق آن با دانش رسمی مورد توجه قرار گرفت و سعی شد تا از این طریق دیدگاهی کل نگر و پایدار در رابطه با محیط و روش زندگی ایجاد شود.
● زمینه های توجه به دانش بومی
شاید یکی از دلایل اصلی بی توجهی به دانش بومی در کشورهای جهان سوم آن است که کشورهای استعمارگر دانش و اطلاعات مردم این کشورها را نادیده گرفته اند و همواره از مردم کشورهای استعمار شده به عنوان افرادی سر سخت، خرافی، واپس گرا و امثال آن یاد کرده اند. از طرف دیگر، توجه کشورهای استعمار گر به تولیدات صنعتی و سیاست های کشاورزی باعث شده تا کشاورزی تک محصولی و صنعتی ترویج شود و در پی آن تا حد زیادی دانش بومی کشاورزان در مورد محصولات مختلف، تحت تاثیر قرار گرفته و کمرنگ شود. همچنین طرحهای استعماری و برنامه های ترویجی وارداتی ، بیگانگی از دانش بومی را تشدید کرده است.
در اواسط دهه ۱۹۸۰ نگرش جدیدی بنام " اولویت بخشی به کشاورز" مطرح شد که تا حدزیادی زمینه توجه به دانش بومی را افزایش داد . این نگرش که بر"شنیدن و یادگرفتن از مردم" تاکید دارد، مشارکت فعال مردم محلی را در فرایند های توسعه و تحقیق مورد تاکید قرار می دهد. قبل از استفاده از این روش، درک فرهنگ جامعه روستایی به نحوی دیگر بود و چنین تصور می شد که مردم روستا از نظر اقتصادی، سیاسی، نوآوری و انتقال آن، خلق دانش و استفاده از آن در جوامع روستایی شکست خورده اند. قبل از تبیین دقیق نگرش " اولویت بخشی به کشاورز" تصور بر آن بود که توسعه نیازمند مدیریت افراد خارج از نظام روستا است. اما در این روش به روستاییان، به عنوان کسانی که قادر به حل مشکلات به تنهایی و با تکیه بر دانش و تجربه خود هستند، نگریسته می شود.
● تعاریف دانش بومی
تعاریف متعددی از دانش بومی ارائه شده است که برخی مشابه و برخی متناقض هستند. در اغلب این تعاریف، واژهایی نظیر نظامهای دانش بومی ، دانش فنی بومی ، بوم شناسی یا علم قومی ، علم محلی ، علم سنتی و علم روستایی به چشم می خورد. این واژه ها، عموما یک احساس منفی از دانش بومی در شخص ایجاد می کنند و به طور ضمنی مفاهیمی از ایستایی و سکون، محافظه کاری و واپس گرایی و نظایر آنها را با تعریف دانش بومی قرین می سازد.
هر چند که واژه های متفاوتی برای معرفی دانش بومی به کار برده شده است، ولی نکته قابل توجه آن است که در اغلب جوامع روستایی هر منطقه، دانش ژرف و دقیقی وجود دارد که به شناخت موقعیتهای فرهنگی و محیط های اجتماعی این جوامع مرتبط می شود. به نظر می رسد که عبارت "دانش مردم روستایی" از میان دیگر تعاریف گویاتر باشد. منظور از مردم روستا، کشاورزان و خریداران نهاده ها و فروشندگان محصولات کشاورزی و غیره است. کلمه مردم در عبارت فوق الذکر بر این نکته تاکید دارد که این دانش در سینه مردم وجود دارد و کمتر مکتوب شده است.
کلمه دانش دربرگیرنده مفاهیم، اعتقادات، نگرشها و فرایندهای کسب، ذخیره و انتقال دانش است،. مک کلور دانش بومی را این گونه تعریف کرده است: شیوه یادگیری، فهم و نگرش به جهان که نتیجه سال ها تجربه و مسئله گشایی بر اساس آزمون و خطا است. به نظر می رسد که تعریف فوق جامع تر از بعضی تعاریف دیگر است زیرا در بر گیرنده نگرش مردم نسبت به جهان می شود. این تعریف حاوی عناصر ایدئولوژیک و فلسفی نظام دانش بومی است. دانش بومی از برخی جنبه ها منحصر به فرد است زیرا دانشی است که در پاسخ به طبیعت و شرایط و موقعیتهای انسانی در یک محیط محدود به وجود آمده است.
● مزایای بهره گیری از دانش بومی در توسعه
دانش بومی که دانش محلی، سنتی و یا قومی نیز نامیده شده است برای تعریف و طبقه بندی پدیده ها در محیط های فیزیکی، طبیعی و اجتماعی خاص به کار برده می شود و با دانشی که افراد جامعه از طریق مراکز رسمی مانند دانشگاه ها و موسسات تحقیقات دولتی و خصوصی کسب می کنند، تفاوت دارد. دیالا دانش بومی را دانشی می داند که منحصر به جامعه و فرهنگ خاصی است و مبنایی اطلاعاتی برای تصمیم گیری به شمار می آید. او معقد است که تحقیقات پیرامون دانش بومی بر این واقعیت تاکید دارند که ما بسیاری از فعالیتهای کشاورزی را از افراد بومی فرا می گیریم. این افراد در فعالیتهای تولید، مبارزه با آفات و بیماریها، روشهای بارآوری گیاهان، حاصلخیزی خاک و امثال آن دارای تجاربی هستند که طی قرنها کسب شده اند.
دیالا با استناد به نظریات بسیاری از صاحب نظران اظهار می دارد که برای دستیابی به توسعه پایدار، توجه به نظام های دانش بومی اهمیت خاصی دارد و برای کشاورزان و متخصصان کشاورزی نیز حائز اهمیت است. به عنوان مثال، کشاورزان، اطلاعات گرانبهایی درباره طبقه بندی خاک های مناطق خود دارند که براساس آنها به کشت محصولات زراعی اقدام می کنند. همچنین، کشاورزان خرده پا دانش زیادی درباره موقعیت بوم شناختی منطقه خود دارند که آنها را در سازگاری با محدودیت های محیطی، کمک می کند. استفاده از دانش بومی سبب کاهش ریسک ناشی از به کارگیری فن آوری خواهد شد، زیرا به کارگیری فن آوری هایی که از محیط محلی منشا گرفته اند، عدم اطمینان نسبت به کارایی آنها را کاهش می دهد و میزان پذیرش چنین فن آوری هایی به میزان قابل توجهی نسبت به فن آوری های ناآشنا و غیر بومی بیشتر خواهد بود.
● نیاز جوامع به استفاده از دستاورد های درخشان پژوهشهای دانش بومی
گنجینه دانش مدرن صنعتی بشر کمتر به روش هایی که استفاده بهینه از منابع طبیعی را میسر می سازد، توجه دارد. اگر چه دانش رسمی با شکافتن طبیعت، اجزای آن را بهتر به ما شناسانده است و برای غلبه بر آن ابزارهای نیرومند و کارآمدی در اختیار ما قرار داده است، اما شکست برنامه های توسعه و لزوم انواع پایدار آنها جامعه بشری را متوجه نقاط ضعف دانش رسمی و تکنولوژی مدرن و لزوم برخورداری از توسعه پایدار کرده است. امروزه، نیاز به دانشی که کل نگر و جامع باشد احساس می شود. دانش بومی بر خلاف دانش رسمی که جزءنگر و تخصص گرا است، با شناختن روابط بین اجزای طبیعت به صورت همه جانبه نیروهای طبیعی کره زمین را بهتر به ما می شناساند و راه را برای تعامل با طبیعت هموار می کند. پژوهشگران دانش بومی پی برده اند که بومیان بر خلاف آنچه که قبلا تصور می شد نادان نیستند. دانش ژرف و گسترده بومیان از محیط طبیعی و اجتماعی خود از راه مطالعه نوشته ها بدست نیامده است، بلکه از طریق مشاهده ، تفکر و انتقال از نسلی به نسل دیگر حاصل شده است. پژوهشگران دانش بومی دریافته اند که در بیشتر موارد دانش بومیان در مورد اشیاء و پدیده های طبیعی و اجتماعی از آنچه که در دانشگاهها قابل کسب است، وسیع تر و جامع تر است. تمرکز بومیان بر روابط بین اجزای طبیعت و کنش و واکنش بین نیروهای آن، دانش آنان را به نگرشی سیستمی و کل نگر تبدیل کرده است. بنابراین، یک کشتزار هر چند کوچک، از دیدگاه یک فرد بومی، بخشی از نظام بزرگ هستی است که از یک سو تحت تاثیر نیروهای طبیعی و ماورا طبیعی و از سوی دیگر تابع باورهاست. این دانش ژرف نسبت به طبیعت و نیروهای آشکار و نهفته آن، بومیان را قادر ساخته است تا نسل های پیاپی خوراک، پوشاک و مسکن خویش را با ابزار ساده خود در طبیعت جستجو کند. بی شک قدمت و تداوم فرهنگهای بومی در گرو این دانش جامع بوده است که بهره برداری پایدار از منابع طبیعی طی قرون متمادی را میسر ساخته است. پژوهشگران دانش بومی معتقدند که توسعه پایدار بدون بهره گیری از دانش بومی و مشارکت بومیان امکان پذیر نیست.
● چگونگی خلق دانش
درک وشناخت عمیق از چگونگی خلق دانش بومی کشاورزی، بسیار حائز اهمیت است. زیرا باعث ایجاد ارتباط عمیق و پایدار میان عاملان توسعه روستایی و مردم محلی می شود. ارتباط و تعامل با محیط همواره از دو طریق امکان پذیر است: انطباق با محیط و یا کنترل آن (شکل شماره ۱).
در حالت سازش با محیط ، انسان با محیط تطبیق پیدا می کند و از آن پیروی می کند. در حالت کنترل محیط ، انسان سعی دارد تا محیط را کنترل کند و آن را متناسب با نیازهای خود تغییر دهد. به اعتقاد برخی از صاحب نظران، توسعه هنگامی رخ می دهد که پاره خط (( الف – ب )) از سمت چپ به سمت راست تغییر کرده و کنترل انسان بر محیط افزایش یابد. خلق، گسترش و کاربرد دانش را می توان از مهمترین عوامل برای افزایش میزان کنترل انسان بر محیط قلمداد کرد. کمک به انسان برای کنترل محیط خودش، مستلزم درک صحیحی از تعامل او با محیط و تسهیل بهبود فرایند خلق دانش توسط وی است. انسانها دانش خود را طی یک ارتباط تنگاتنگ با محیط پیرامونشان گسترش می دهند. انسان درصدد است تا با افزایش شناخت، تعبیرو تفسیر محیط خود، پیش بینی ها و درک خود را از محیط افزایش دهد تا بتواند به خوبی آن را کنترل کند.
● مزایای کشاورزی بومی
بیش از یک قرن از مطالعات مردم شناسان در جوامع زراعی و نظام های تولیدی آنان می گذرد و در سی سال اخیر گزارشهای جامعی از شیوه های معیشتی این جوامع به دست آمده است. این گزارشات حاوی اطلاعات مهمی پیرامون روابط اجتماعی تولید، شیوه های بهره برداری و حفاظت از محیط است که روش های بومی استفاده از زمین و نحوه برخورد روستاییان با جهان اطراف خود را در بر می گیرد . این مطالعات به پژوهش کشاورزی ابعاد جدیدی بخشیده است. در حال حاضر در بسیاری از کشورهای جهان مدیریت منابع کشاورزی در دست افرادی است که در کشورهای غربی آموزش دیده اند. لذا، آشنا شدن این مدیران با ریشه های فرهنگی و محیطی نظام های بومی مدیریت منابع تا حد زیادی از اشتباهات جلوگیری خواهد کرد . کشاورزی بومی بر همکاری کشاورز با طبیعت استوار است. اخیرا پژوهشگران کشاورزی بوم شناختی به این نظامها بیشتر توجه می کنند.
نتایج این مطالعات از دو نظر مهم است: نخست اینکه در برابر روند نوسازی کشاورزی در جهان سوم که ظاهرا اجتناب ناپذیرهم هست، دانش کشاورزی بومی و روشهای محلی مدیریت منابع کشاورزی در معرض نابودی قرار گرفته و همزمان با آن مناطق زیست محیطی که نقظه اتکای دانش بومی می باشد نیزدر شرف نابودی است. کشاورزی مدرن، بهره برداری کلان از منابع را ارجح می داند و نسبت به تنوع محیطی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی کشاورزی سنتی بی توجه است. بنابراین، عدم تجانس طرحهای توسعه کشاورزی با نیازها و استعداد روستائیان و شرایط روستایی مشکل آفرین شده است . با شناخت خصوصیات کشاورزی بومی مانند رده بندی های سنتی برای شناسایی گونه های گیاهی و جانوری و استفاده از روشهای بومی مانند کشت همزمان محصولات سازگار می توان به اطلاعات سودمندی در جهت تدوین راهبرد های کشاورزی مناسب دست یافت. مسلما این راهبرد ها با نیازهای روستاییان و ویژگیهای کشاورزی و محیطی هر منطقه همخوانی بیشتری خواهد داشت و نسبت به مسائل بغرنج اجتماعی، اقتصادی و زیست محیطی بی اعتنا نخواهد ماند.
دوم اینکه با مطالعه کشاورزی بومی به اصولی دست می یابیم که ما را در طراحی نظامهای مشابه در کشورهای صنعتی یاری خواهد داد. کشاورزی پایدار ملهم از نظامهای بومی، بسیاری از کاستیهای کشاورزی مدرن را جبران خواهد کرد . در یک مزرعه تک محصولی مدرن چرخه های حیاتی طبیعت در اثر استفاده از کود و سموم شیمیایی چنان بر هم خورده است که به استفاده از اصول کشاورزی بوم شناختی مجال نمی دهد . اما نظامهای کشاورزی بومی حاصل قرنها تکامل فرهنگی و زیستی است. در کشاورزی بومی تنوع و تناوب کشت، به رغم فناوری ساده و ابتدایی، احتمال از بین رفتن محصولات زراعی را به حداقل می رساند . این نظامها در عین محدودیت منابع، از فواید سنتهای یارگیری و روشهای هوشمندانه استفاده از حیوانات، خاکها و گونه های زراعی سازگار بهره مند هستند. به همین دلیل، پژوهشگران کشاورزی بوم شناختی، این نظامها را نمونه های بی نظیری برای تعیین معیارهای ثبات و پایداری در فعالیتهای کشاورزی می دانند. در کشورهای صنعتی از همین معیارها برای طراحی و مدیریت نظامهای تولیدی بوم شناختی استفاده می شود .
● پایداری در کشاورزی
گونه های مختلف گیاهی در طول قرن ها سازگاری و تعامل با محیط پیرامون خود به آب و هوای مناطق مختلف سازگاری پیدا کرده اند. متاسفانه انسان به طمع بهره برداری هر چه بیشتر از منابع غذایی، نظم حاکم بر اکوسیستم را بر هم زده و نقش بسیار موثری در تغییر عوامل جوی خاکی و زیستی محیط ایفا کرده که غالبا هم جنبه تخریبی داشته است.
انسان با تخریب و تضعیف ساختمان خاک از طریق روش های نادرست کشت و زرع، زمینه فرسایش خاک به وسیله باد وآب را فراهم آورده است. انسان از رهگذر کشت و زرع، آتش زدن و قطع درختان، گیاهان را از زیستگاه های طبیعی خود ریشه کن کرده و گیاهان دیگری را جایگزین آنها ساخته است که نسبتا گونه های نامطلوب به شمار می آیند. کشاورزی پایدار نوعی کشاورزی است که در جهت منافع انسان بوده، کارایی بیشتری در استفاده از منابع دارد و با محیط در توازن است. تفاوت کشاورزی پایدار با کشاورزی فشرده در این است که در کشاورزی پایدار بر ثبات عملکرد در طولانی مدت با حداقل تاثیر بر محیط تاکید می شود در حالی که کشاورزی فشرده بر اهداف کوتاه مدت و حداکثر عملکرد متکی است. اهداف کشاوزی پایدار را نمی توان فقط با کاهش دادن نهاده ها برآورد کرد بلکه باید سیستمهای زراعی جدید و ابداعی طراحی شود. آدمی چهره طبیعت را عوض کرده است تا بتواند در راستای طمع ورزی های خود انرژی بیشتری را برای محصولاتی که خودش مفید تشخیص می دهد، تولید کند. این امر در کشورهای در حال توسعه و کمتر توسعه یافته مصداق بارز تری دارد زیرا افزایش انفجار گونه جمعیت در این کشورها، اقداماتی را برای تولید هر چه بیشتر به دنبال داشته که به قیمت از بین رفتن روابط دیرینه همزیستی در طبیعت تمام شده است. فشارهای ناشی از افزایش تقاضا و احساس نیاز به دسترسی هر چه سریعتر به نتایج مورد نظر، جامعه بشری را بر آن داشته است تا تمامی منابع و امکانات خود را بدون نظر گرفتن قوانین حاکم بر طبیعت، در راستای بهره برداری و تولید هر چه بیشتر به کار گیرد.
هدف از توسعه پایدار نوعی رشد و توسعه است که قادر باشد هم نیازهای جامعه را بدون این که خسارتی را متوجه نسل های آینده کند تامین نماید و هم متضمن و حافظ کیفیت زیست باشد . از این رو لازم است فعالیتها و اقدامات ناظر بر توسعه با سیاست های زیست محیطی ادغام گردد. به همین دلیل، کلیه راهبردهایی که برای توسعه پایدار در نظر گرفته می شوند باید بر پایه دو عامل مهم و اساسی: پایداری توسعه و توازن بوم شناختی ، به عنوان محور توسعه قرار داشته باشند. اصلاح منابع آب و خاک، حفاظت و صیانت از محیط طبیعی و خلاقیت در عرصه فن آوری های چند جانبه تولید مواد غذایی، مهمترین نیازها و ضروریات امروز ما را تشکیل می دهند که تحقق آنها جز از رهگذر بازنگری در حوزه برنامه ریزی کشاورزی و جلو گیری از جهت گیری و انحراف در این عرصه امکان پذیر نخواهد بود.
● علمی کردن دانش بومی و بومی کردن دانش رسمی
امروزه علمی کردن دانش بومی از جمله در کشاورزی ، بخش مهمی از پژوهش های دانش بومی را به خود اختصاص داده است. ظهور نظام " کشت جنگلداری" که بر گرفته از الگوی بهره برداری بومی درمناطق جنگلی است، مصداقی از علمی کردن دانش بومی می باشد. کشت همزمان درختان مثمر با سایر محصولات از صدها سال پیش توسط کشاورزان کشورهای در حال توسعه متداول بوده است.
با بروز بحران های زیست محیطی ناشی از تخریب جنگل ها، توجه به شیوه ها و فنون جنگل کاری در بین دانشمندان شکل بارز تری به خود گرفت و فعالیت های گسترده ای برای علمی کردن این شیوه ها انجام گرفت. دانشمندان سازگاری بیولوژیکی و فیزیکی گونه های مختلف و میزان بازده آن را بر اساس مطالعات آزمایشگاهی مشخص نموده و مجموعه هایی از درختان و محصولات سازگار را شناسایی کرده اند. سپس آنها این مجموعه های بسته بندی شده را با عناوین جدیدی نظیر نظامهای کشت و جنگلداری نظام های چند کشتی و نظام های بوم شناسی کشاورزی به صورت بسته های تجاری و فرموله شده به کشاورزان عرضه نمودند. علمی کردن دانش بومی به معنای یافتن دلایل علمی کارایی آن است. در فرایند علمی کردن دانش بومی، برخی از متخصصان و پژوهشگران از شناخت جنبه های ظریف فرهنگی روش ها و فنون بومی غفلت می ورزند.اگر استخراج دانش بومی و علمی کردن آن بدون توجه به ابعاد فرهنگی و ارزش های حاکم بر جوامع بومی صورت گیرد، در نزد بومیان از مقبولیت لازم برخوردار نخواهد بود. تجربه نشان داده است که بومیان از پذیرفتن شیوه هایی که با باورها و نیاز های آنها سازگار نیست حتی اگر از پشتوانه علمی محکمی نیز برخوردار باشند، سرباز می زنند.
● چهار چوبی برای گنجاندن نظام های دانش بومی در ترویج کشاورزی
مردمان محلی، پاسداران دانش بومی هر ملت اند. کشاورزان، رعایا، زنان، پیشه وران روستایی و دامداران هر یک صاحب فنون تخصصی خود هستند. این فنون و معلومات بومی در نگاه اول آسان و ساده به نظرمی آیند ولی همین روش های ساده، روستاییان محروم را قادر ساخته است تا با استفاده از منابع بسیار محدود زندگی خود را تامین کنند. این دستاورد کمی نیست اما طراحان و مروجان فناوری های جدید همواره استعداد ها و قابلیت های روستاییان را همانند نیازها، اولویت ها و نوآوری های آنان نادیده می گیرند . در حالی که درک همین دانش و آگاهی های محلی، پایه و اساس استواری را برای طرح سوال های فنی و علمی در تحقیقات کشاورزی فراهم می کند.پژوهشگران و متخصصان جهان سوم به گفته آن تراپ ( ۱۹۹۹) معمولا به شکل مضاعف دانش بومی مردم خود را انکار می کنند. تعصب آنها تا حدود زیادی ریشه در نظریه های دانشمندان علوم اجتماعی اروپا و آمریکای قرن نوزدهم دارد که تا به امروز بر طرز تفکر کشورهای جهان سوم به ویژه بر تحصیل کردگان غیرغربی سایه افکنده است. این در حالی است که نمونه های زیادی از مطالعات و پژوهشهای علمی، اعتبار و کارایی دانش محلی را به اثبات رسانده است. تحصیل کردگان علوم جدید بر اساس چار چوب انگاره های جدید و اصول معرفت شناسی باید بپذیرند که دانش آنان در تمامی ابعاد برتر از دانش بومیان نیست. از این رو بایستی در فرایند های یادگیری خود به منظور شناخت بهتر و بهبود زندگی مردمان محلی به نقاط ضعف دانش خود و نقاط قوت دانش بومی اعتراف کنند. امروزه اغلب محققین به ویژه پژوهشگران دانشگاهی با یک یا چند دیدار گذرا و سیاحت گونه می خواهند موقعیت و شرایط خاص روستا را درک کنند. بدیهی است که این گونه دیدارها به ندرت می تواند پژوهشگر را از ظرایف واقعی روستا و همچنین مسائل اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی بسیار پیچیده روستاییان مطلع کند.
● نتیجه گیری
شاید بتوان با ضرب المثلی روسی به عنوان کلامی موجز به نتیجه گیری رسید؛ "بهترین نو غالبا آن است که در گذشته دور فراموش شده است". دانش بومی به عنوان دستور العملی پایدار از دل تاریخ و گداخته شده در طی اعصار همراه با هزاران سال تجربه و آزمایش، سرانجام به بینش و درکی عمیق و دقیق از محیط، ساز وکارهای آن و تبادلات اکولوژیکی دست یافته است. این دانش سینه به سینه به نسل های بعدی منتقل شده و نسل بعدی نیز آن را متکامل تر کرده و به فرزندان خود انتقال داده است. دقیقا مانند نسخه ای شفابخش، که طلسم پایداری را در دل خود پنهان کرده است. دانش بومی به سرعت در حال نابودی است. با مرگ هر پیر بومی گنجینه عظیمی از دانش شفاهی نیز همراه با آن روی در نقاب خاک می کشد. این منابع غنی دانش با سرعتی غیر قابل تصور در حال از بین رفتن هستند. بگونه ای که عده ای معتقدند که اگر در حال حاضر بتوان فرهنگ شفاهی ایران را در هفتصد جلد جمع آوری کرد در پنجاه سال آینده حتی هفت جلد را هم نمی توان در این رابطه جمع آوری کرد.
هر چند دانش بومی و دانش رسمی از بعد ماهیت و کاربرد با هم تفاوت هایی دارند، اما این تفاوت به معنای تقابل و ستیز آنها با یکدیگر نیست. تجربه نشان داده است که دانش بومی و دانش رسمی نه تنها با یکدیگر تناقض ندارند بلکه در زمینه کشاورزی و توسعه روستایی به منظور رفع نیاز های توسعه ای ، هر کدام مکمل مناسبی برای دیگری است.
دروغین بودن ادعاهای انقلاب سبز در برتری کلان کشتی و تک کشتی و روشهای کود ورزی شیمیایی، مبارزه شیمیایی با آفات و علف های هرز..... بر شیوه های کشاورزی سنتی باعث شده تا دوباره به کشاورزی سنتی و روش های آن توجه ویژه شود و بدین ترتیب، علم کشاورزی نوین دوباره به موطن اصلی خود یعنی کشاورزی سنتی روی آورده است. به اعتقاد بیشتر صاحبنظران توسعه، شرایط حاضر ایجاب می کند که در راستای مصالح توسعه پایدار، دانش بومی و دانش جدید با یکدیگر تلفیق شوند. امروزه تلاش هایی به منظور بهره گیری از دانش بومی صورت گرفته است اما بخش عمده ای از این تلاش ها صرف استخراج و علمی کردن آن شده است. بنابراین، باید به جای برداشت موزه ای از دانش بومی و علمی کردن و بسته بندی کردن آن، زمینه تلفیق عملی و علمی آن با دانش رسمی فراهم شود. برای پیشرفت باید به عقب نگریست، ما عجولانه به جلو تاخته ایم و حالا مثل یک فنر که بیش از حد باز شده است باید جمع شویم. ما باید به دورانی رو کنیم که در آن شیوه زراعت ضامن سلامتی گیاه، حیوان و انسان بود.
فهرست منابع
۱- امیری اردکانی، محمد و شاه ولی، منصور. مبانی، مفاهیم و مطالعات دانش بومی کشاورزی، انتشارات روستا و توسعه، تهران. (۱۳۸۲)
۲- عمادی، محمد حسین و عباسی، اسفندیار. حکمت دیرین در عصر نوین: کاربرد دانش بومی در توسعه پایدار، انتشارات روستا و توسعه. ( ۱۳۷۸ )
۳- عمادی، محمد حسین و عباسی، اسفندیار. دانش بومی و توسعه پایدار، انتشارات روستا و توسعه. ( ۱۳۸۳ )
۴- همزه ای، فریبرز و پاپ زن، عبدالحمید. سرآغازی بر پژوهش های دانش بومی و فرهنگ شفاهی غرب ایران، انتشارات دانشگاه رازی، کرمانشاه. ( ۱۳۸۵ )
۵- پاپلی یزدی، محمد حسین و ابراهیمی، محمد امیر. نظریه های توسعه روستایی، انتشارات سمت، تهران. ( ۱۳۸۵ )
۶- کلیو، ادوارد ای. سیستم های کشاورزی پایدار، مترجم: عوض کوچکی و همکاران، انتشارات جهاد دانشگاهی، مشهد. ( ۱۳۷۵ )
۷- چمبرز، رابرت. اولویت بخشی به فقرا، مترجم: مصطفی ازکیا، انتشارات دانشگاه تهران.
( ۱۳۷۶ )
۸- رادکلیفت. مایکل. توسعه پایدار. مترجم: حسین نیر، انتشارات مرکز مطالعات برنامه ریزی اقتصاد کشاورزی، تهران.( ۱۳۷۳ (
۹- داسگوپتا، دیلیپ کومار. مفاهیم نو در کشاورزی، مترجم: علیرضا استعلاجی و داود ثمری، انتشارات دانشگاه آزاد اسلامی، ورامین. ( ۱۳۸۵ )
۱۰- - ادوارد، سی ای. کشاورزی پایدار، مترجم: عوض کوچکی و همکاران، انتشارات جهاد دانشگاهی، مشهد. (۱۳۷۵)
محمد مهدی فاضل بیگی
کارشناس ترویج و آموزش کشاورزی- دانشگاه رازی
دانشجوی کارشناسی ارشد توسعه روستایی، دانشگاه آزاد اسلامی- تهران، واحد علوم و تحقیقات


همچنین مشاهده کنید