یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

جایگاه زن در اندیشه معصومین


جایگاه زن در اندیشه معصومین
از اعصار باستان تا «رنسانس و مدرنیته و پست مدرنیته»، در سراسر این تاریخ در هیچ عصری زن موفق به کسب مقام شایسته خود نشد. «اسلام» اگر چه در عصری ظهور کرد که مردمانش در «حضیض انحطاط و جاهلیت» به سر می‏بردند و سال‏ها پس از ظهور اسلام و ایمان آوردن بسیاری از مردمان عصر جاهلیت، هنوز هم ته مانده و رسوبات عقاید خرافی در سینه هاشان باقی ماند. اما به هر حال، در اصلاح نگاه زن و مقام وی و ارتقاء بخشیدن به آن بسی موفق بوده است.
دخترانی که تا دیروز مایه ننگ و ذلت خانواده بودند۱ و زنده به گور می‏شدند۲، و در مقابل، به کثرت قبرهای مردان فخر می‏فروختند.۳ و مباهات می‏ورزیدند، در سایه اسلام نه تنها مایه ذلت نبودند، بلکه مایه عزت و فخر خانواده شدند. در فضای اسلام، بانویی آن قدر مقام و رتبه پیدا کرد که عصاره و چکیده عالم تکوین و خلقت و هستی، در مقابلش قیام می‏کند و در برابرش خم می‏شود و بر دست و سینه‏اش بوسه می‏زند.۴ این بانو، لیاقت آن یافته است که به او الهام شود و صحیفه‏اش «مخزن اسرار تاریخ» گردد.۵ و دختری دیگر، قهرمان کانون حماسه‏های تاریخ و مبلّغ رسای «پیام‏های سرخ عاشورایی» می‏شود که ساحتش، ساحت تاریخ را فرا گرفته است.
زیبا اینکه، معلم این اسوه‏های عالمین کسی جز علی بن ابی‏طالب علیه‏السلام نیست؛ شوهر زهرای مرضیه علیهاالسلام و پدر زینب کبری علیهاالسلام . اندیشه‏های انسان ساز علی علیه‏السلام در مجموعه نفیس «نهج البلاغه» برای ره پویان طریق معرفت و سالکان مسلک حقیقت باقی مانده است. اماچگونه ممکن است که بر علی علیه‏السلام بشورند ولی بر اندیشه علی علیه‏السلام نشورند؟ علی علیه‏السلام را خانه نشین کنند اما نهج‏البلاغه علی علیه‏السلام را به تاراج نبرند؟!
● جایگاه زن در نهج البلاغه
برخی از فرازهای نهج البلاغه در مورد زن و ارزش وی به گونه‏ای است که برخی گمان کرده‏اند که حرمت و شأن زن در اسلام رعایت نشده است. از این رو به ذکر برخی عبارات که بیشتر در معرض شبهه قرار گرفته می‏پردازیم و تا حد امکان جواب می‏دهیم:
● روایت اوّل
«معاشر الناس، ان النساء، نواقص الایمان، نواقص الحظوظ، نواقص العقول، فامّا نقصان ایمانهنّ فقعودهنّ عن الصلوة و الصیام فی ایام حیضهنّ و اما نقصان عقولهنّ فشهادة امرأتین کشهادة الرجل الواحد و اما نقصان حظوظهنّ فمواریثهنّ علی الانصاف من مواریث الرجال، فاتقوا شرار النساء و کونوا من خیارهنّ علی حذر و لا تطیعوهنّ فی المعروف حتی لا یطمعن فی‏المنکر.»۶
الف) تحلیلی از روایت
۱) روایت مذکور به عنوان یک «قضیه حقیقیه» نیست تا نکوهش مستفاد از آن، حمل بر گوهر و ذات زن شود، بلکه تقریباً نظیر «قضیه شخصیه» یا «قضیه خارجیه» است و ظاهراً این عبارت و سایر عبارات مشابه در «خصوص اهل بصره و کوفه»، به جریان «جنگ جمل» مربوط است. قضایای تاریخی در یک مقطع حساس زمینه ستایش یا نکوهش را فراهم می‏کند و سپس با گذشت آن مقطع، زمینه مدح و ذم نیز منتفی می‏شود. به علت کوتاهی مردم بصره و کوفه و «خیانت عایشه» در جنگ جمل، حضرت علی علیه‏السلام این جملات را ناظر به همین اشخاص خاص و مقصر فرموده نه ناظر به تمام زنان.۷
این گونه سخنان امام که مربوط به شرایط و اوضاع ویژه‏ای بوده و هدف از آنها روشن ساختن علل و عوامل برخورد بین دو نوع اندیشه متضاد است، فقط مربوط به زنان نبوده بلکه حضرت در پاره‏ای اوقات در باره برخی از مردان، سخنان تندتر و سخت‏تری را بیان داشته است و بی‏شک مراد امام علیه‏السلام از این بیان ویژه در باره گروهی از مردان، آن نبوده که همه مردان را در همه شرایط و کیفیات یکسان بدانند و درباره همگان یک نوع قضاوت بنماید، چنان که مقصود امام علیه‏السلام هنگامی که سخنانی در باره زنانی خاص فرموده است، آن نبوده که عموم زنان را به طور کلی و در همه شرایط و اوضاع به شکل خاصّی معرفی نماید.۸
۲) زن در بُعد جسمی و روحی در آفرینش از همان گوهری آفریده شده که مرد آفریده شده است و بی‏شک زنان نیز از نظر امام علی علیه‏السلام در همان سطح انسانی مردان قرار دارند.۹ حتی یک آیه در قرآن وجود ندارد که در دو موضوع «عقل و ایمان» مردان را بر زنان و یا بالعکس زنان را بر مردان ترجیح دهد. «آیات قرآنی» هردو صنف را در اوصاف عالی انسانی مشترک می‏داند.۱۰
ادّعای بد رفتاری امام علی علیه‏السلام نسبت به زنان کاملاً بی‏اساس است، حتی یک جمله از حضرت در نکوهش زنان ـ به طور مطلق ـ نقل نشده است. آری امام علی علیه‏السلام زن را هنگامی که «عامل فساد و تباهی و آشوب و اغتشاش» باشد، مورد تقبیح و سرزنش قرار داده است، چنان که بر مرد نیز به همین علت به شدت حمله نموده است. بنابراین، در این موارد، در حقیقت حضرت فتنه و آشوب و فساد و تباهی را مورد حمله و تقبیح قرار داده است نه زن یا مرد را.۱۱
۳) در روایت مذکور، «کلمه نقص» به کار رفته است. هیچ جای تردید نیست که مقصود از نقص، کاهش ارزش انسانی نیست، بلکه «بیان حدّ زن در برابر حدّ مرد» است که نمایش «نقص کمّی» دارند نه «نقص کیفی» که ملاک ارزشهاست.۱۲
از طرفی، چون از نظر علل و «عوامل بیرونی» مثل «نژاد، قومیت، زمان، زبان» و... بین زن و مرد تفاوتی نیست۱۳ و راهی هم برای حکم به تفاوت در «علل درونی» وجود ندارد و یا لااقل حکم به تفاوت مشکل است؛ زیرا کشف رابطه بین همه فضایل نفسانی و ذرات ماده و کشف این که برای رسیدن به هر فضیلت خاص چه قسمتی از «بخشهای مغزی» لازم است، ممکن نیست، پس نمی‏توان گفت: مرد بر زن فضیلتی دارد.۱۴
ب) نقص ایمان
۱) در خصوص نقص ایمان زن، حضرت دلیل می‏آورند که زن در «دوران قاعدگی»، نماز و روزه را ترک می‏کند. البته این نه بدین معنی است که زن در «دوران قاعدگی» فاسق است و عادل نیست و نه بدین معنی که «شخصیت اعتقادی» او مختل شده است، بلکه به جهت «وضع روانی خاصّی» که پیدا می‏کند، تکلیف نماز و روزه از او برداشته شده است ولی در عین حال، رابطه زن با خدا به وسیله «ذکر» در نمازگاهش بدون احساس فشار از تکلیف معین، محفوظ و دائمی است. پس مقصود از نقص ایمان زن، نقص رابطه زن با خدا نیست.۱۵
۲) آمادگی هرکس برای طی «سبیل اللّه» نزدیک‏تر، زودتر و بیشتر باشد، برنامه‏های دینی هم برای او مناسب‏تر و بیشتر خواهد بود. «مؤیّد» این کلام، سلسله تکالیفی است که برای برخی «انبیاء علیهم‏السلام » وجود دارد در حالی که دیگران از آن تکالیف محرومند، مثل وجوب نماز شب برای «پیغمبر خاتم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم » که این تکلیف بدین علت است که حضرت، لیاقت بیشتری برای کسب فضیلت و ارتباط با خدا دارد. در فرهنگ اسلام، زن در «تشرّف به تکلیف» بر مرد تقدم دارد. «بلوغ، مشرّف شدن است نه مکلّف شدن».
در دعای جوشن می‏خوانیم: «یا من ذکره شرف للذاکرین؛ ای کسی که ذکر تو شرف ذاکران است.» پس ذکر خدا که در سایه بلوغ، تحقق عینی و وجوبی به خود می‏گیرد، شرافت است و زن در تحصیل این شرافت به مدت شش سال بر مرد تقدم دارد. و این نشانه آن است که زن برای دریافت فضایل شایسته‏تر از مرد است. و اگر این منطق درست تبیین و اجرا گردد نتیجتاً معلوم خواهد شد که زن بالاتر از مرد و لا اقل همتای مرد است. زن اگرچه ممکن است در طی دوران عادت از برخی از عبادات محروم باشد، اما تمامی آنها جبران‏پذیر است. زیرا قضای روزه‏ها را بعداً به جا می‏آورد و برای نماز هم وقت نماز اگر وضو بگیرد و در مصلاّی خود رو به قبله بنشیند و به مقدار نماز ذکر بگوید، ثواب نماز را می‏برد همان گونه که اگر مسافری پس از خواندن دو رکعت واجب ۳۰ یا ۴۰ بار تسبیحات اربعه را تکرار کند، جبران آن دو رکعتِ ساقط شده خواهد شد. لذا این گونه فضایل جبران‏پذیر است. پس خانم‏ها اوّلاً: در طول عمرشان در ایام حمل و در پایان عمرشان ـ پس از اتمام دوران قاعدگی (۵۰ یا ۶۰ سالگی»، عادت ماهانه ندارند و توفیق خواندن نماز و گرفتن روزه از آنها سلب نمی‏شود. ثانیاً: چون شش سال زودتر از مردان به بلوغ می‏رسند، این شش سال عبادت، جبران روزهای قاعدگی عمر را می‏کند.۱۶
۳) زنان به علت داشتن احساسات و عواطف شدیدتری نسبت به مردان از شفقت، مهربانی، رقت قلب و عطوفت بیشتری برخوردار هستند و همین خصائص باعث می‏شود که مضامین مجرد و ناب عرفان و اخلاق و دین را که نسبت زیادی با عاطفه انسانی دارند، بهتر، زودتر و حتی عمیق‏تر از مردان درک کنند.
ج) سهم ارث
▪ داشتن مال، کمال نیست. پس نداشتن آن هم نقص معنوی نیست. حضرت علی علیه‏السلام نمی‏خواهد بفرماید که چون سهم ارث زن کم است، او کم ارزش است؛ بلکه می‏فرماید: همان مال را دین به زن می‏دهد اما با سرپرستی مرد و به عنوان مهریه و نفقه. دین حقّ زن را مستقیماً به خودش نمی‏دهد تا عهده‏دار دخل و خرج و زحمت تولید باشد.۱۷
▪ نقصان ارث زن نسبت به مرد کلیت ندارد بلکه در مواردی زن برابر مرد، و در مواردی بیش از مرد ارث می‏برد. به عنوان مثال:
در صورتی که وارث میت، فرزند و پدر و مادر او باشند، والدین میت به طور مساوی هر کدام۶۱ ترکه را ارث می‏برند.
اگر میت چند برادر و خواهر مادری داشته باشد، مال به طور مساوی بین آنها تقسیم می‏شود.
فرزندان برادر و خواهر مادری به طور مساوی ارث می‏برند.
اگر وارث میت هم دایی و هم خاله باشند و همه آنها «پدری و مادری» یا «پدری» یا «مادری» باشند، مال بین آنها به طور مساوی تقسیم می‏شود.
اگر وارث میّت تنها «جدّ و جدّه مادری» وی باشند، مال میان آن دو به طور مساوی تقسیم می‏شود.۱۸
▪ این اختلاف در تسهیم و تخصیص هرگز «جنبه ارزشی» ندارد و دو برابر بودن سهم الارث مردان به معنی دو برابر بودن ارزش معنوی آنها نیست؛ چرا که مبنای این تقسیم، لزوم رعایت تناسب و تعادل حقوق هرکس با وظایف اوست. و بر این اساس نه تنها در این تسهیم به زن ظلم نشده بلکه عملاً او بهره بیشتری از مرد می‏برد؛ چرا که:
ـ مرد ملزم به پرداخت مهریه، نفقه و سایر مخارج زندگی است.
ـ در صورت درخواست زن، مرد ملزم به پرداخت اجرت شیردهی، حضانت، انجام کارهای خانه و... است.
ـ در برخی موارد پرداخت دیه مقتول منحصراً بر گردن مرد قرار می‏گیرد.
مرد اگر چه در «مرحله تملّک» دو برابر بیش از زن مالک می‏شود ولی در مرحله مصرف و اختصاص تقریباً زن بیش از مرد بهره می‏برد. زیرا سهم و دارایی خود را برای خود نگه می‏دارد و هیچ الزامی برای خرج کردن آن ندارد ولی سهم مرد باید در موارد فوق الذکر خرج شود.
و از طرف دیگر شاید یکی از حکمت‏های این نحوه تخصیص و تسهیم این باشد که غالباً و نوعاً مرد بیش از زن می‏تواند از سرمایه خویش در گردش اقتصادی جامعه، استفاده کند و به این وسیله (اختصاص سهم بیشتر به مرد) از رکود اقتصادی جامعه پیش‏گیری می‏شود.۱۹
▪ اگر پدری از دنیا برود و یک پسر و یک دختر داشته باشد، پسر، دو برابر دختر ارث می‏برد. حال، همین خواهر و برادر اگر وارث برادر «مادری» خود شوند (یعنی برادر مادری آنها از دنیا برود و تنها همین خواهر و برادر وارث وی باشند) در این صورت، این خواهر و برادر به طور مساوی ارث می‏برند. پس اگر نقص ارث زن به معنی نقص معنوی وی باشد یا به معنی دو برابر بودن مقام معنوی مرد نسبت به زن باشد، لازمه‏اش این است که دختری که دیروز به هنگام مرگ پدرش ارزش معنوی‏اش نصف ارزش معنوی برادرش بوده است، امروز به علت یک امر غیر اختیاری ـ مرگ برادر مادری ـ ارزشش دو برابر شده است و از حیث معنوی، ارزشش برابر ارزش برادر شده است.
▪ اختلاف حقوق، به هیچ وجه ارزشی نیست لذا موجب تقسیم انسان‏ها به درجه یک و درجه دو نمی‏گردد. بیشتر این اختلافات مولود عناوین فقهی و حقوقی خاصّی است که هریک از زن و مرد در خانواده پیدا می‏کند؛ مثل زن و شوهر، مادر و پدر، خواهر و برادر و... نه مولود زن یا مرد بودن انسان. زیرا بیشتر اختلاف حقوقی زن و مرد به نظام حقوقی زن در مجموعه نظام حقوق خانواده مرتبط است.۲۰ اگر در مجموعه مکتب و نظام حقوق اسلام، و در کنار سایر نظامات اجتماعی، سیاسی، اخلاقی و فرهنگی آن مطالعه شود، بسیاری از سؤالات پاسخ خود را به روشنی پیدا می‏کند و یا اساساً موضوع خود را از دست می‏دهد.۲۱
د) نقص عقل
۱) تعلیل حضرت در مورد نقصان عقل زن ،مستند به آیه ۱۴۲ سوره بقره است که می‏فرماید: «شهادت دو زن، در حکم شهادت یک مرد است.» و علت این امر نه این است که زن، عقل و درکی ناقص دارد و در تشخیص اشتباه می‏کند، بلکه به این علت است که آیه اشاره کرده است: «ان تضل احداهما فتذکر احداهما الاخری»۲۲ از آنجایی که زن مشغول به امور جزیی، متشتت و پراکنده منزل است مثل کارهای خانه، تربیت بچه و... ممکن است صحنه‏ای را که دیده فراموش کند.۲۳
۲) عدم تساوی شهادت مرد و زن که امام علیه‏السلام بیان فرموده‏اند با نظر به «محدودیت طبیعی ارتباطات» زن با حوادث و رویدادهای بسیار گوناگون است که مرد در آنها غوطه ور است و توانایی دقت و بررسی عوامل و مختصات و نتایج آنها را بیش از زن داراست. کنجکاوی مرد و نفوذ فکری او در ریشه‏های حوادث، یک امر طبیعی است که در نتیجه قرارگرفتن مرد در امواج گوناگون و تلاطم‏های متنوع زندگی به وجود می‏آید. لذا اگر مردی را فرض کنیم که از قرار گرفتن در امواج خطوط پرپیچ و خم حوادث زندگی بر کنار بوده باشد و ابن بر کنار بودن، ارتباطات عادی وی را با جهان عینی و زندگی محدود کند، بدون تردید شهادت او هم در باره اموری که معمولاً از آنها بر کنار است، دچار اشکال می‏شود و به همین جهت است که شهادت زنها در موارد زیادی حتی بدون تعدد، مساوی شهادت مردهاست. آن موارد عبارت است از موضوعاتی که «لایعلم الاّ من قبلها».۲۴
۳) در آیین اسلام، شهادت زن مثل شهادت مرد به عنوان یک اصل پذیرفته شده است. هرچند که در برخی موارد قدرت اثبات شهادت مرد و زن متفاوت است. گاه فقط شهادت زنان و گاه فقط شهادت مردان و گاه شهادت هردو پذیرفته می‏شود. مهم این است که اسلام در زمانی که اصولاً برای زن هیچ ارزشی قایل نبوده‏اند، شأن انسانی برای زن قایل شده و گواهی زن عادل را پذیرفته است.
۴) اصولاً شهادت، حق نیست تا در آنجایی که به طور استثنایی شهادت زن پذیرفته نیست، او را محروم از حق تلقی کنیم. بلکه شهادت، تکلیف است. لذا در مواردی که شهادت زن مسموع نیست، او معاف از تکلیف است و وظیفه‏اش از مرد سبک‏تر است.۲۵ زیرا؛
▪ اولاً: شهادت کذب، از گناهان کبیره است و علاوه بر مسئولیت مدنی، مسئولیت کیفری نیز دارد که در مواردی به محکومیت «قصاص نفس» هم منجر می‏شود و در تمام مصادیق شهادت کذب، دو مجازات قطعی است یکی اینکه شاهد، تعزیر می‏شود و دیگر این که در محدوده محلّ سکونت وی، موضوع شهادت کذب او به اطلاع عموم می‏رسد تا در دعاوی بعدی از پذیرش شهادتش پرهیز شود. و در حقوق کشورهای غربی، شهادت کذب از جمله جرایم جنایی محسوب می‏شود و جریمه زندانی یا نقدی دارد.
▪ ثانیاً: رجوع از شهادت در صورتی که ناشی از اشتباه شهود باشد، اگرچه غالباً در فقه یا حقوق موضوعه دارای مسئولیت کیفری نیست ولی مسئولیت مدنی آن قطعاً باقی است.
▪ ثالثاً: در صورتی که شهادت، صحیح و درست اداشود باز هم شاهد با خطرات عدیده‏ای از نظر امنیتی و روانی خصوصاً برانگیختن حس «انتقام جویی» محکوم علیه، مواجه خواهد شد. این خطر اگر چه برای مردان هم وجود دارد، لذا در فقه اسلام وجوب شهادت مقید به «عدم خوف ضرر» شده است، اما از آنجا که خوف و ضرر در زنان به مراتب شدیدتر است ،به جهت این ضرر نوعی، زنان از تکلیف ادای شهادت در بعضی از دعاوی کیفری معاف گردیده‏اند.
نتیجتاً شهادت اگر به صورت کذب اقامه شود، مسئولیت شرعی، کیفری و مدنی دارد. و اگر به نحو «اشتباه» اقامه گردد، مسئولیت مدنی و بعضاً کیفری دارد و اگر صحیح و درست ادا شود، برای زنان نوعاً خطر آفرین است. حال کسانی که می‏گویند شهادت، «حق» است. این چه حقّی است که به خاطر آن دادگاه می‏تواند او را احضار و جلب کند. و بعد از آن، مسئولیت‏های مختلف کیفری و مدنی و خطر امینتی متوجه اوست و در مقابل هیچ گونه نفعی عایدش نشده است؟!۲۶
۵) عدم استماع شهادت زن در مواردی خاص، مختص به زن نیست بلکه در مواردی هم متقابلاً شهادت مرد مسموع نیست. مثلاً:
ـ در مورد اثبات زنده متولد شدن طفل، شهادت مرد چیزی از ارث را برای طفل ثابت نمی‏کند ولی با شهادت هر زن ۴۱ از ارث برای طفل ثابت می‏شود.
ـ شهادت به بکارت و یا عیوب جنسی آنان نیز از مواردی است که تنها شهادت زن در آن مسموع است.
۶) از آنجایی که زن تحت تأثیر فشار عاطفه و احساس شدیدتری نسبت به مرد قرار دارد، چون شهادت، ابزاری است برای اثبات یک واقعه یا ادّعا، لازم می‏آید که از جهت احتیاط در حفظ حقوق مردم، شهادت دو زن مساوی شهادت یک مرد باشد.۲۷
۷) مسأله فراموشی «حافظه زنان» در هنگام اداء شهادت، از نظر «روان‏شناسان» قابل توجیه است. زیرا از دیدگاه روانشناسی، فراموشی حافظه با میزان احساسات و هیجانات فرد رابطه مستقیم دارد. هرچه شخص بیشتر تحت تأثیر احساسات و هیجانات روحی واقع گردد، به همان نسبت حوادث و وقایعی را که به خاطر سپرده، زودتر فراموش می‏کند و دقت کمتری در نقل آن دارد. از سویی، به اعتقاد برخی از روان شناسان یکی دیگر از علل فراموشی حافظه اشخاص، شرم و حیا و عفت است که در زنان بیش از مردان است.۲۸
۸) عده‏ای می‏گویند: عقل در اسلام، معیار کمال انسانی است. یعنی هرکس که عاقل‏تر است، به کمال انسانی نزدیک‏تر است و مقرب‏تر. حال چون عقل در مرد بیش از زنان است، پس مردها بیش از زنها به خدا نزدیک‏ترند!
جواب این شبهه، این است که: در اینجا «مغالطه‏ای» رخ داده است؛ چرا که در این «قیاس»، «حدّ وسط» تکرار نشده است. اگرچه به ظاهر لفظ عقل در حدّ وسط تکرار می‏شود. اما معنی آن در دو مقدمه متفاوت است. یعنی اگرچه گفته می‏شود: زن و مرد در عقل تفاوت دارند و عقل معیار قرب الهی است (صغری)، و هرکس عقلش بیشتر است به خدا نزدیک‏تر است (کبری)، پس مرد به خدا نزدیک‏تر است. (نتیجه)؛ لیکن عقلی که در آن زن و مرد اختلاف دارند غیر از عقلی است است که مایه قرب الهی است. عقلی که در زن و مرد متفاوت است، عقل اجتماعی است. یعنی در نحوه مدیریت، مسایل سیاسی، اقتصادی، علمی، تجربی و ریاضی تفاوت دارند نه عقلی که مایه تقرب الهی است، یعنی عقلی که «عُبِد به الرحمن و اکتسب به الجنان»۲۹؛ عقلی که مایه تقرب الهی است عقلی است که به فرموده پیغمبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم به وسیله آن امیال و غرایز کنترل ـ به معنی «تعدیل» نه «تعطیل» ـ می‏شود؛ نه عقل ریاضی و... پس اگر کسی در مسایل علمی، سیاسی و اجرایی فکر برتری داشت، این نشانه تقرب الی اللّه نیست بلکه یک فضیلت بیشتر است. یعنی «ذاک علم لا یضرّ من جهله»۳۰، بلکه چه بسا همین هوش سیاسی یا استعداد علمی او را به «جهنم» بکشاند. حال اگر کسی ادعا کند که عقل مرد در جنبه «عبد به الرحمن و اکتسب به الجنان» قوی‏تر از زن است. هرگز اثبات آن مقدور نیست؛ چرا که نه تجربه و نه برهان آن را تأیید نمی‏کند.۳۱
۸) عقل انسان، دو جنبه نظری و علمی۳۲ دارد:
الف) عقل نظری:
عقل نظری همان فعالیت استنتاج هدف‏ها یا وصول به آنها یا انتخاب واحدها و قضایا و وسایلی است که می‏توانند رسیدن به هدف‏ها و وسایل را تضمین کنند. مثلاً وقتی می‏گوییم «انسان سنگ است» و «هیچ سنگی تناسل نمی‏کند»، «پس انسان تناسل نمی‏کند»، از منظر منطقی که ابزار فعالیت عقل نظری است، درست است ولی مقدمه آن ـ انسان سنگ است ـ خلاف واقع است. عقل نظری همواره با ابزار منطقی فعالیت می‏کند، کاری با واقعیت ندارد، چنان که هیچ کاری با ارزش‏ها ندارد. در حقیقت عقل نظری می‏گوید که این ساختمان چگونه و با چه مقدار آهن و سیمان درست می‏شود اما این که این ساختمان جایگاهی برای تعلیم و تربیت خواهد بود یا کشتارگاهی برای انسانها؟ عقل نظری محض، کاری با این مسایل ندارد. عقل نظری همواره بر آن چه که از پیش صحیح فرض شده، حکم صادر می‏کند و کاری با آن ندارد که صحیح از نظر چه کسی؟ در چه شرایطی و از روی کدامین واقعیت؟ به عبارت دیگر، عقل نظری «محض» قدرت ورود به «حوزه ارزشها» را ندارد. «عقل نظری» کاری با واقعیات فی نفسه ندارد.
ب) عقل عملی:
عقل عملی هریک از نیروهای فعال درون بشری مانند «عقل نظری»، «وجدان»، «حدس»، «استشمام واقعیات»، «اراده»، «تجسم»، و «اندیشه» را هماهنگ می‏کند و همه آنها را در وصول به واقعیات و بایستگی‏ها و شایستگی‏ها بسیج می‏کند. «عقل عملی» قوه‏ای است که به واسطه آن انسان، اموری را به «وجدان غیر حسی» ادراک می‏کند و آنها «ذوات» هستند نه «عوارض». عقل به وسیله این قوّه انسان را بر «عمل نیک» بر می‏انگیزد و احکامش «بی‏واسطه» است نه با «برهان» و «استقراء»... این قوه یعنی «عقل عملی» برتر و شریف‏تر از «عقل نظری» است؛ زیرا محور «عقل نظری»، راجع به ظواهر و عوارض یا مصلحت اندیشی دنیوی است. اما «عقل عملی» متوجه حقایق است و حسّ «نیت و اراده خیر» را به انسان می‏دهد و بنیاد عقاید دینی و اخلاقی را استوار می‏سازد و منشأ «ایمان» است نه «تشکیک».۳۳
آنچه در مردان بیشتر از زنان است، عقل نظری است نه عقل عملی. عقل نظری هم که معیار ارزش نیست. بنابراین آنچه که صنف مرد به او می‏بالد و مغرور می‏شود، فی نفسه دارای ارزش نیست و اعتباری بیش از شکل دادن به واحدها و قضایایی که آنها را صحیح تلقی کرده است، ندارد. حال اگر صنف زنان از عوامل تعلیم و تربیت کامل برخوردار شوند، به جهت نقش دانش اساسی در خلقت و چشیدن طعم واقعی حیات و برخوردار بودن از «احساسات عالی» یا «امکان تصعید احساسات خام به احساسات عالی» که در صنف زنان قوی‏تر است، می‏توان ادعا کرد که زمینه رشد شخصیت انسانی در زنان کمتر از صنف مردان نیست.
نویسنده: احمد راهدار
۱. وقتی به یکی از ایشان مژده می‏رسید که زنت دختر آورده، از شدت خشم رویش سیاه می‏شد و خود را از مردم از خجالت این مژده پنهان می‏کرد و فکر می‏کرد آیا این ننگ را به خود بخرد و دختر را زنده نگه دارد یا در زیر خاک دفنش کند؟ (نحل / ۵۸ و ۵۹)
۲. و روزی که از دختران زنده به گور شده سؤال شود که به کدامین گناه کشته شدند؟ (تکویر / ۸ و ۹)
۳. مسابقه و مفاخره در داشتن مال و نفرات بیشتر، شما را از سعادت واقعی‏تان به خود مشغول کرد تا آنجا که برای شمردن گذشتگان خود به قبرستان رفتید. (تکاثر / آیات ۱ و ۲)
۴. فاطمه زهرا بانوی نمونه اسلام، ص ۱۰۷.
۵. «ما مفتخریم که... صحیفه فاطمیه که کتاب الهام شده از جانب خداوند تعالی به زهرای مرضیه است، از ماست.» (وصیت نامه سیاسی ـ الهی امام خمینی).
۶. ای مردم! همانا زنان در مقایسه با مردان در «ایمان و بهره وری از اموال» و عقل متفاوتند. اما تفاوت ایمان بانوان بر کنار بودن‏شان از نماز و روزه در «ایام حیض» است و اما تفاوت عقل شان با مردان بدان جهت است که «شهادت دو زن» در برابر «شهادت یک مرد» است. و علت تفاوت‏شان در بهره‏وری از اموال این است که «ارث بانوان» نصف «ارث مردان» است. پس از زنان بد بپرهیزید و مراقب نیکان‏شان باشید. در خواسته‏های نیکو، همواره فرمان بردارشان نباشید تا در انجام منکرات طمع ورزند. (نهج البلاغه، خ ۸۰)
۷. آیة‏اللّه جوادی آملی، زن در آیینه جلال و جمال، ص ۳۶۸ـ۳۷۰.
۸. امام علی صدای عدالت انسانی، ج ۳، ص ۱۹۵.
۹. مرجان دواتگران، «آفرینش معنویت و عقل»، کتاب نقد، س ۳، ش ۱۲، ص ۳.
۱۰. علامه محمدتقی جعفری، زن از دیدگاه امام علی(ع)، تلخیص و تنظیم: محمدرضا جوادی، ص ۸۰.
۱۱. امام علی صدای عدالت انسانی، ج ۳، ص ۱۹۶.
۱۲. زن از دیدگاه امام علی (ع)، ص ۸۴.
۱۳. صاحب الغارات از امیرالمؤمنین، حدیثی درباره «بنی اسحق و بنی اسماعیل» نقل کرده که در آن حضرت به «تساوی علل و عوامل خارجی» اشاره کرده است. (زن در آیینه جلال و جمال، ص ۲۴۸.)
۱۴. زن در آیینه جلال و جمال، ص ۲۴۸ و ۲۴۹.
۱۵. زن از دیدگاه امام علی(ع)، ص ۸۴ـ۸۵.
۱۶. زن در آیینه جلال و جمال، ص ۳۷۷ـ۳۸۱.
۱۷. همان، ص ۳۷۲ و ۳۷۳.
۱۸. وسایل الشیعه، کتاب ارث، ب ۳، از ابواب میراث الاخوة و الاجداد؛ من لایحضره الفقیه، ج ۴، ص ۲۶۲ـ۲۸۰.
۱۹. فلسفه حقوق، ص ۱۵۵ و ۱۵۶.
۲۰.همان، ص ۱۲۷.
۲۱. همان، ص ۱۴۷ و ۱۴۸.
۲۲. اگر یکی از آن دو فراموش کرد، دیگری او را تذکر دهد. (بقره/ ۲۸۲)
۲۳. زن در آیینه جلال و جمال، ص ۳۷۳ و ۳۷۴.
۲۴. زن از دیدگاه امام علی، ص ۸۶ و ۸۷.
۲۵. فلسفه حقوق، ص ۱۷۱ و ۱۷۲.
۲۶. سیدحسین هاشمی، «گواهی زنان»، کتاب نقد، س ۳، ش ۱۲، ص ۱۹۳ ـ ۱۹۵.
۲۷. فلسفه حقوق، ص ۱۷۲.
۲۸. گواهی زنان، ص ۱۷۹ و ۱۸۰.
۲۹. اصول کافی، ج ۱، ب ۱، ح ۱۱.
۳۰. علمی که ندانستن آن زیان نمی‏رساند. (اصول کافی، ج ۱، ب ۳، ص ۳۲).
۳۱. زن در آیینه جلال و جمال، ص ۲۴۹ـ۲۵۲.
۳۲. بسیاری از علمای بزرگ فعلی این تقسیم و تجزیه عقل را قبول ندارند؛ من جمله: آیة‏اللّه مصباح یزدی و استاد سیدمهدی میرباقری ـ از مؤسسین و مدرسین برجسته «فرهنگستان علوم اسلامی».ـ و لذا این جواب تنها بر فرض صحت تقسیم عقل به عقل نظری و عقلی عملی، قابل قبول می‏باشد.
۳۳. محمدعلی فروغی، سیرحکمت در اروپا، ج ۲، ص ۳۵۹.
منبع : خبرگزاری فارس


همچنین مشاهده کنید