سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

غم عشق ـ قسمت اول


غم عشق ـ قسمت اول
از صدای سخن عشق نشنیدم خوشتر / یادگاری که در این گنبد دوار بماند
● وجه تسمیه محب
محبت گرفته شده از حِبَه است و حِبَه بذر هایی است که در صحرا به زمین می ریزد و موقع شکوفایی از زمین بیرون می آید در واقع اصل حیات از همین بذر ها است محبت هم مانند بذر اصل است .
و اگر حب اندر دلی مسکن گیرد و شکوفا شود دیگر این دل به بلا و محبت و راحت و لذت و فراق و وصال و غیبت متغییرنگردد.
و وجه دوم حباب الماء است . حباب الماء حباب هایی است که بر روی آب به هنگام آمدن باران تشکیل می شود و قلب محب هنگام مشاهده محبوب به جوشش و غلیان در می آید و وجه های دیگری هم گفته شده .
وجه تسمیه عشق و تفاوتش با حب
عشق محبت مفرط است و محبت بسیار زیاد است وابن عربی که همین تعریف را از عشق می کند اشاره به آیه والذین امنوا اشد حباًلله میکند سهروردی در رساله حقیقه العشق می گوید که عشق را از عشقه گرفته اند و آن گیاهی است در باغ پدید می آید در بن درخت ، اول بیخ در زمین سخت کند پس سر برآرد و خود در درخت می پیچد همچنان میرود تا جمله درخت را فرا می گیرد و چنانش در شکنجه کشد که نم در میان رگ درخت نماند و هر غذا که به واسطه آب و هوا به درخت می رسد بتاراج می برد تا آن گاه که درخت خشک شود .
● عشق در آیات و روایات
در قرآن کریم عشق به طور صریح نیامده لکن اشاراتی آمده مثل اشد حباًلله یا تعبیری که در مورد زلیخا آمده قد شغفها حباً ولی در روایات به طور صریح آمده مثل تعبیریکه امیرالمومنین (ع) در مورد شهدای کربلا فرموده و لفظ عشاق را به کار برده است یا وجود مبارک خاتم الانبیا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند :افضل الناس من عشق العباده و عانقها (الخ)
(بهترین مردم کسی است که به عبادت عشق می ورزد وآنرا در آغوش می کشد )یا در جای دیگر فرموده اند که جنت عاشق تر است به سلمان تا سلمان به جنت .که این بزرگواران بهشت دیگری دارند (عارف مع الله باالذّات و مع الجنه بالعرض ) آیه شریفه وادخلی جنتی اشاره به این جنت می کند .
آیا اطلاق عاشق بر خدا جایز هست یا نه ؟
محبت صفتی است الهی و خدا خود را به متصّف می کند که در قرآن کریم می فرماید یحب التوابین ، یحب المتوکلین یکی از نامهای ذات اقدسش ودود است .
اگر عشق به معنای انفعال درونی باشد اطلاق آن به حضرتش جایزنیست زیرا ذات اقدس اله مجرد است ، وهمه ی کمالات را بالفعل دارد و تغییری در ذاتش رخ نمی دهد.
● عشق علت ظهور عالم
علت خلقت عالم عشق است در حدیث کنز مخفی پروردگار می فرماید (کُنتُ کَنزاً مَخفیّا فاَحْبَبْتُ اَنْ اُعْرَفْ فخَلَقْتُ الخَلق) حضرت حق می فرماید گنجی پنهان بودم دوست داشتم شناخته شوم پس خلق را آفریدم ،خداوند دوست داشت خود را در آینه های
مختلف ببیند و از این جهت خلایق را دوست دارد چون که پدیده ایی از اویند وپیامبر و امیرالمومنین آینه تمام نمای حضرت حق است و حبیب الله اند نکته هایی که از این حدیث می توانیم بفهمیم این است که اولاً خداوند نسبت به خلق عالم و این عالم سیر حبّی داشته و ثانیاً پروردگار با توجه به این حدیث و ایات مختلف غایت خلق را پیدایش عارف قرار داده است .
(خَلَقْتُ الخَلْق ِلکَیْ اُعْرَفْ) خلق کردم تا شناخته شوم و مقصود از این معرفت،معرفتی نیست که صرفاً با کتب فلسفی و عرفانی حاصل شود بلکه معرفت ایمانی است ایمان غیر از علم است و خود ایمان هم مراتب دارد . ایمان برخی تلقیدی است و ایمان برخی تحقیقی،به عنوان مثال کسی به شما می گوید موجودی هست که چیزی را که درونش بیافتد نابود می کند و نامش آتش است این ایمانی تقلیدی است .یک وقت شما دودآتش را می بینید و از ان به وجود آتش پی می برید و این ایمان کسانی است که با دیدن مخلوقات به خالق پی می برند ، یک وقت شما خود آتش را می بینید و یک وقت در آتش می سوزید و فنا می شوید که در این جا معرفت ، معرفتی حقیقی است
محمد هادی توکلی


همچنین مشاهده کنید