جمعه, ۲۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 17 May, 2024
مجله ویستا


فرصتی برای تفریح


فرصتی برای تفریح
آیا تا به‌حال به این موضوع فکر کرده‌اید که افراد چطور زمانشان را صرف بازی و سرگرمی می‌کنند در حالی‌که شما درگیر کارها و برنامه‌هائی شده‌اید که ناچارید در طول روز انجام دهید؟ پاسخ این سؤال تفریح است. حتماً این جمله را بارها شنیده‌اید که ”هر ذهنیت منفی‌ای که در سر داشته باشی روزی به سرت می‌آید“، آیا شما واقعاً خود را متعهد می‌دانید که خانه‌ای پاکیزه داشته باشید؟ اگر پاسخ مثبت است آن‌وقت می‌توانم حدس بزنم که خانه شما اغلب تمیز و مرتب است. آیا شما به‌طور جدی خود را متعهد به کارتان و جنبه‌های تشویقی آن می‌دانید؟ فرصت‌هائی که در پیش رو دارید اکنون مانند یک نردبان بر سر راه پیشرفت و ترقی شما ایفای نقش می‌کنند. هر چند که اکثر ما انسان‌ها، زندگی‌مان را طبق نظر و خواسته‌های دیگران پیش می‌بریم. اما چرا؟ چون هیچ‌وقت نمی‌خواهیم فکر کنیم که واقعاً چه می‌خواهیم، چه دوست داریم و به چه چیزی علاقه‌مند هستیم.
آیا با تمام وجود به این حقیقت که اگر خانه‌تان را تمیز نگه ندارید، دنیا روی سرتان خراب می‌شود و دیگر کسی دوست‌تان ندارد، اعتقاد دارید؟ اگر این‌طور است چند قدم کوچک بردارید و برای چند لحظه از دنیای درون خود خارج شوید و به خاطر داشته باشید که گرد و خاک خانه فردا هم خواهد بود ولی دیگر، دوستان و رویاهایتان وجود نخواهند داشت. جواب دندان‌شکنی بود نه؟
من همیشه یک خانه آراسته و مرتب را دوست دارم، اما هیچ‌وقت نتوانسته‌ام خودم را نسبت به زمان و انرژی‌ای که این‌کار نیاز دارد متعهد کنم. چرا؟ چون علاقه‌ای به خانه‌داری ندارم. دوست دارم وقتم را صرف خانواده و دوستان، تماس‌های تلفنی، پیاده‌روی‌های طولانی‌مدت و ورزش کنم. حالا حدس بزنید که چه اتفاقی می‌افتد اگر آدم مهمی یک‌دفعه سر زده جلوی خانه من سبز شود. ما گاهی اوقات هیجاناتمان را با نیروی اراده یا تمرکز اشتباه می‌گیریم. سال‌هاست که می‌گویم باید سیگار را ترک کنم البته که باید این‌کار را بکنم، سیگار برای من ضرر دارد. ولی نکته این‌جاست که نمی‌خواستم این‌کار را بکنم. من از کشیدن سیگار لذت می‌بردم پس به این‌کار ادامه دادم. جالب این‌جاست که کارهائی که انجامشان برایتان لذت‌بخش است، ساده هم هستند، این‌طور نیست؟ پس بهتر است برویم سراغ تفریحات. دوست دارید چه کار کنید؟ لیستی تهیه کنید و همه تفریحات و علایقتان را در آن بنویسید حتی چیزهائی را که می‌دانید نباید انجام دهید. بعد وقتی که خواستید می‌توانید خوب بررسی‌شان کنید. اما پیش از آن‌که نوشتن لیست‌تان را شروع کنید، به دقت تمام تفریحات را پیش خودتان بررسی کنید.
آیا شما یک خانه پاکیزه و آراسته را فقط برای خودتان می‌خواهید یا این‌که به خاطر این است که همسایه‌ها هنگامی‌که دور هم نشسته‌اند و دارند قهوه می‌خورند حرف بدی پشت سرتان نگویند؟ اگر دارید زمان باارزشتان را صرف توجه به ویژگی‌های خوب دیگران می‌کنید یا به عبارتی برای آنها زندگی می‌کنید، یک لحظه صبر کرده و به یاد داشته باشید که دیگران قطعاً انسان‌های کامل و بی‌عیب و نقصی نیستند. من تضمین می‌کنم که ویژگی‌ها و جنبه‌هائی در وجودشان هست که به هیچ‌عنوان با آنها موافق نیستید.
من همسایه‌ای داشتم که همیشه از همه به خصوص مادرش شاکی بود. از دیدگاه مادر او نظافت و پاکیزگی جنبه‌ای الهی و آسمانی است. او تمام وقتش را صرف تمیز کردن خانه می‌کرد. من ۱۲ سال در همسایگی آنها زندگی می‌کردم. باورتان نمی‌شود اگر بگویم که هیچ‌کس به‌جزء اعضاء خانواده در طول این مدت وارد خانه آنها نشدند. علاقه او، آراستگی و پاکیزگی منزل بود. من فکر می‌کنم که این موضوع برای او ایده‌آل بود ولی نمی‌توانستم برای خانواده او که اجازه نداشتند دوستانشان را به خانه دعوت کنند، و یا ریخت و پاش کنند احساس تأسف نکنم. این علاقه او، به وسواس تبدیل شده بود و دلایلش فقط برای خودش قابل توجیه بود. هیچ‌وقت او را خوشحال نمی‌دیدم و لبخند مدت‌ها بود که بر چهره وی جائی نداشت. پس دلیل این رفتارش چه بود؟ شاید در این دنیا فقط خودش را می‌دید و کسی نمی‌توانست او را چون به وظایف و تعهداتش با حداکثر توان عمل می‌کند متهم کرده و مقصر بداند. فرزندانش سریعاً از او جدا شدند و شوهر صبورش با زنی ازدواج کرد که به‌‌جای توجه به کیسه‌های زباله، بیشتر مواظب شوهرش بود. چه کسی می‌توانست این شوهر و بچه‌ها را سرزنش کند؟
بیشتر ما هر روز زمان مشخصی را برای کار، اغلب برای دیگران و فقط و فقط برای کسب پول کافی برای مخارج زندگی صرف می‌کنیم. شما هم این‌طور هستید؟ در پایان یک روز کاری ما نیاز داریم کسی را پیدا کنیم تا از بودن با او لذت ببریم، کسی‌که ما را برای تحمل روز کاری سخت آینده کمک کند.
آیا تماشای تلویزیون ما را سالم نگه می‌دارد، به آرامش می‌بخشد و یا شاد و خوشحالمان می‌کند؟ من گاهی تلویزیون تماشا می‌کنم اما همواره احساس می‌کنم که علی‌رغم برنامه‌های خوب، متنوع و آموزنده، این شبکه‌های تلویزیونی هستند که تعیین می‌کنند ما چه چیزی را، کی تماشا کنیم. من می‌خواهم خودم تصمیم بگیرم که چه برنامه‌ای را تماشا کنم.
بعدازظهر دو هفته پیش تماس تلفنی ناخوشایندی داشتم. زنی سعی می‌کرد آخرین محصولاتش را که درتلویزیون تبلیغ شده بود تلفنی به من بفروشد. گفتم که چون تلویزیون تماشا نمی‌کنم از این آگهی اطلاعی ندارم. او هم ده دقیقه مخ مرا به‌کار گرفت تا مرا به آن آگهی خاص تلویزیون ارجاع دهد و من هم هر بار به او اطمینان می‌دادم که من تا به‌حال این آگهی برنخورده‌ام چون اصلاً تلویزیون تماشا نمی‌کنم. او هم حرف‌های من را باور نکرد و یا این‌که نخواست باور کند.
آیا این همان نتیجه‌ای نبود که به آن رسیدیم؟ همه افراد دور و برمان هر روز و هر شب یک نوع تبلیغات، یک نوع برنامه و یک نوع اخبار تماشا می‌کنند. بله فکر می‌کنم که این همان نتیجه باشد. همه داریم مثل هم فکر می‌کنیم. خطوط فکریمان به سمت یک‌سری موضوعات خاص و شبیه به هم متمرکز شده که همان تهیه ملزومات زندگی برای خانواده و فرزندانمان است.
از دنیای درونی خود بیرون بیائید. علایقتان را در زندگی بیابید. لیستی تهیه کنید و هر چیزی را که در آن می‌نویسید به‌طور جدی بررسی کنید. اینها یا چیزهائی هستند که خودتان می‌خواهید و یا چیزهائی هستند که فکر می‌کنید دیگران از شما می‌خواهند. به خاطر داشته باشید که شما برای خودتان زندگی می‌کنید و نه دیگران. شاید مسئول نگهداری و مراقبت از دیگران؛ کودکان، والدین، بیماران و یا نیازمندان باشید اما این نهایتاً زندگی خود شماست. دیگر وقت‌تان را صرف تماشای آن تبلیغات تلویزیونی نکنید اگر دوست داشته باشید می‌توانید همان‌ها را فردا هم ببینید. باور کنید که فرار نمی‌کنند.
تلویزیون وسیله‌ای است که بخش عمده‌ای از وقت ما را هدر می‌دهد. هر لحظه‌ای که تلویزیون تماشا می‌کنید در واقع عمرتان را از دست می‌دهید. وحشتناک است، نه؟ ولی واقعیت دارد. این مقاله مخالف تجارت و اقتصاد تلویزیونی نیست. ما همه یک جائی در خانه برای تلویزیون داریم و این دستگاه سریع‌ترین راه دریافت اخبار از سراسر دنیا است. اما بیشتر ما وقتی‌که کنترل تلویزیون را به چنگ می‌آوریم تا آخرین لحظه حتی از تماشای خسته‌کننده‌ترین کانال تلویزیونی هم نمی‌گذریم و هر دقیقه‌ای که صرف تماشای آن کانال خسته کننده می‌کنیم در واقع می‌توانست به‌خوبی صرف لذت بردن از علایقمان در زندگی شود. تجربه زیر را امتحان کرده و به‌کار ببندید.
۱. فهرستی از علایقتان بنویسید. به یاد داشته باشید که فقط علایق خودتان را بنویسید نه فرد دیگری.
۲. یکی از علایقتان را انتخاب کنید و زمانی‌را به آن اختصاص دهید.
حالا می‌بینید که چقدر کار ساده شده است.
من چند سال پیش بافندگی را یاد گرفتم، تا آنجا که به یاد دارم این‌کار چون زمان زیادی می‌برد فشار بدی روی من داشت. بافندگی کار مادربزرگ‌هاست، خسته‌کننده و زمان‌بر است. به‌جای این‌که سه ماه صرف بافتن یک لباس کنید می‌توانید آن‌را با صرفه‌جوئی در زمانتان از یک فروشگاه بخرید. اما از این چالش لذت می‌بردم. نخ‌های بافتنی جدید و طرح‌ها و الگوهای مدل‌دار و شکیل بافندگی را جالب‌تر و سریع‌تر کرده‌اند و من حتی زمان تماشای تلویزیون هم می‌توانم لباس ببافم. هر چند که این اتفاق با توجه به شخصیت من به‌ندرت اتفاق خواهد افتاد. می‌توانم به‌جای دیدن این همه تبلیغات، ۵ یا ۱۰ دقیقه در روز لباس ببافم. لوازم مورد نیازش هم جای چندانی نمی‌گیرد ارزان هم هست و برای راه‌انداختنش به پول زیادی نیاز نیست. از هم بهتر اینجا بود که به‌جای آن‌که به یخچال سربزنم بافندگی می‌کردم.
بافندگی کار مورد علاقه من است و در طی این سال‌ها یاد گرفته‌ام که لباس‌ها، اسباب‌بازی‌ها و بسیاری از لوازم خانگی کاربردی خود را خودم طراحی و تهیه کنم. هر چند که مجبور شده‌ام با یک بودجه کم و باورنکردنی زندگی کنم اما نهایتاً به این نتیجه رسیده‌ام که وسایل مورد نیاز می‌توانند از طریق سرگرمی‌هایم تهیه شوند. بافتن لباس، کار مورد علاقه من است. علاقه شما چیست؟ خواندن یا سرودن شعر؟ جمع کردن کلکسیون تمبر؟ یا شاید هم علاقه‌تان خارج از چهاردیواری خانه باشد. باغبانی؟ تنیس؟ ژیمناستیک؟
علایقتان را بیابید زیرا از این طریق زمان و منابعتان را نیز خواهید یافت. یا شاید حتی علاقه‌تان را در جهت رشد تجارت به‌کار بندید. کتاب‌هائی هم در این زمینه نوشته شده‌اند. من که تازه به فکر راه‌اندازی امپراتوری بافتنی‌ام افتاده‌ام... منتظرم باشید.
رضا دستجردی/لیندا گری
منبع : مجله موفقیت