پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


می‌خواهم پیشرفت کنم


می‌خواهم پیشرفت کنم
یکی از نخستین انگیزه‌هایی که پیش از همه، مورد مطالعه قرار گرفته، نیاز به پیشرفت یا انگیزه پیشرفت است. همه ما افرادی را می شناسیم که به طور دائم پیش می‌روند، موفق می‌شوند، پول های هنگفتی به دست می‌آورند، اختراع می‌کنند و کارهای بظاهر غیرممکن انجام می دهند. این اشخاص نیاز بالایی به پیشرفت دارند. انگیزه پیشرفت را به صورت یک میل یا علاقه به موقعیت کلی یا موفقیت در یک زمینه خاص تعریف کرده‌اند. پژوهش‌های انجام شده در این زمینه نشان داده‌اند افراد از لحاظ این نیاز با هم تفاوت زیادی دارند. بعضی افراد دارای انگیزه سطح بالایی هستند و در رقابت با دیگران و در کارهای خود، برای کسب موفقیت، بسختی می‌کوشند و بعضی دیگر، انگیزه چندانی به پیشرفت و موفقیت ندارند و از ترس شکست، آماده خطرکردن برای کسب موفقیت نیستند. همچنین ترس از شکست معمولا مانع بروز رفتار پیشرفت می‌شود. بعضی از این افراد بیشتر از دیگران بلند پروازند و برای کسب موفقیت در زندگی می‌کوشند.
پژوهش‌های انجام شده دیگرنیز نشان داده‌اند افراد دارای انگیزه پیشرفت زیاد در انجام کارها و از جمله یادگیری در مقایسه با افرادی که از این انگیزه بی‌بهره‌اند، پیشی می‌گیرند. این افراد در مورد انجام کارهای دشوار و ساده هیچ‌کدام را انتخاب نمی‌کنند، زیرا انجام کارهای بسیار دشوار معمولا به شکست منجر می‌شوند و از طرف دیگر، انجام کارهای خیلی ساده نیز افتخاری نصیب این افراد نمی‌کند. براساس نظریه اتکینسون اشخاصی که دارای انگیزه` پیشرفت زیاد هستند در کارهایی که دارای درجه دشواری متوسط‌ هستند (نه خیلی دشوار و نه خیلی آسان) توفیق زیادی به دست می‌آورند. یعنی کارهایی که این افراد در آن حداکثر تلاش را نشان می‌دهند کارهایی هستند که اندکی خطر نیاز دارند.
همچنین اشخاصی که نیاز به پیشرفت در آنها قوی است می‌خواهند کامل شوند و عملکرد خود را بهبود ببخشند. آنها وظیفه شناسند و ترجیح می‌دهند کارهایی انجام دهند که چالش انگیز باشد و به کاری دست می‌زنند که به موجب آن ارزیابی پیشرفت آنان به نحوی، خواه با مقایسه پیشرفت خود با پیشرفت دیگر افراد یا برحسب ملاک های دیگر امکان پذیر باشد.
افرادی که دارای نیاز به پیشرفت سطح بالایی هستند، معمولا موفقیت‌های خود را به شخص خود، یعنی مهارت‌ها و کوشش‌های شخصی نسبت می دهند. افرادی که از سطح پایینی از نیاز به پیشرفت برخوردارند، عوامل بیرونی را مسوول موفقیت های خود می‌دانند. علاوه بر این، افراد دارای نیاز به پیشرفت زیاد، شکست اولیه خود را به عدم کوشش نسبت می دهند نه فقدان توانایی، در نتیجه پشتکار آنها برای ادامه کار افزایش می‌یابد، زیرا معتقدند کوشش بیشتر در نهایت به موفقیت خواهد انجامید. در مقابل، افرادی که دارای نیاز به پیشرفت کم هستند شکست اولیه خود را معمولا به فقدان کوشش نسبت نمی‌دهند و از کوشش باز می‌مانند.
مطالعات کلاسیک نشان می‌دهند، افرادی که نیاز به پیشرفت بالایی دارند نسبت به اشخاص دیگری که استعدادهای یادگیری مشابهی دارند، اما از نیاز به پیشرفت پایینی برخوردارند نمرات بهتری به دست می‌آورند. آنها نسبت به افرادی که نیاز به پیشرفت پایینی دارند اما صاحب همان استعدادها هستند، دستمزدهای بیشتری دریافت می‌کنند و به درجات شغلی بالاتری ارتقا می یابند. بازده آنها در مسائل ریاضی و درست کردن کلمات به هم ریخته (از نوع راب‌ز، که به صورت کلمات بازار، اَبزار و ابراز در می‌آید) بالاست.
نتایج تحقیق دیگر، در مورد افراد با نیاز پیشرفت نشان داده است والدین این افراد که در روش‌های تربیتی مربوط به نظافت پرتوقع بودند، کودکانی با نیاز به پیشرفت بالایی پرورش می‌دهند و از همان سنین پایین کودک را تشویق می‌کنند که از خود مختاری و مسوولیت‌پذیری نشان دهند و والدین آنها نیز در مقابل این تلاش ها، با شور و شوق فراوان واکنش نشان می‌دهند. این نظریه ابتدا توسط هنری مطرح شد و روان‌شناسی به نام مک کللند از دانشگاههاروارد برای بررسی این نیاز، طرح پژوهشی وسیع و فشرده‌ای را به مورد اجرا گذاشت. مک کللند (۱۹۶۵) مشاهده کرد ۸۳ درصد فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌ها که نیاز به پیشرفت بالایی داشتند، پست‌هایی پذیرفته‌اند که با دشواری، تصمیم‌گیری و امکان موفقیت بزرگ (مثلا در مدیریت، فروش و ...) همراه بوده است.
از طرف دیگر، ۷۰ درصد فارغ‌التحصیلانی که پست‌های راحت و بدون درگیری با تصمیمات بزرگ انتخاب کرده‌اند، به پیشرفت ضعیفی نیاز داشتند. افرادی که نیاز به پیشرفت بالایی دارند، به نظر می‌رسد رقابت را ترجیح می‌دهند و آماده هستند تا برای نیل به اهداف خود، خطرات ملایمی بپذیرند. آنها معتقدند آینده در دست خود آنهاست و همچنین این تحقیق نشان داد، کارگرانی هم که نیاز به پیشرفت بالایی دارند، در کار خود بیشتر احساس رضایت می‌کنند.
شرایطی که نیاز به پیشرفت را فعال و ارضا می کنند:
۱) تکالیف نسبتا دشوار
تکالیف نسبتا دشوار، در افرادی که نیاز زیاد به پیشرفت دارند، مشوق‌های هیجانی و شناختی مثبتی را فعال می‌کند. تکالیف نسبتا دشوار هیجانی، عرصه‌ای را برای امتحان کردن مهارت‌هاست؛ بنابراین تکالیف نسبتا چالش انگیز، انگیزه‌ای از احساس غرور و موفقیت را در این افراد ایجاد می‌کند.
۲ ) رقابت
رقابت عموما هیجان مثبت، رفتارگرایشی و عملکرد بهتری را در افراد دارای نیاز زیاد پیشرفت تقویت می‌کند. این افراد برای رقابت به خاطر خودش ارزش قائل‌اند. افراد با انگیزه پیشرفت بالا عمدتا در انجام تکالیف ناتمام حافظه‌ بهتری دارند و در برابر فشار اجتماعی مقاوم‌تر هستند
۳) کار فرمایی
افرادی که نیاز به پیشرفت بالایی دارند، به نظر می‌رسد رقابت را ترجیح می‌دهند و آماده هستند تا برای نیل به اهداف خود، خطرات ملایمی بپذیرند. آنها معتقدند آینده در دست خود آنهاست
دیوید مک کللند دریافته بود افراد دارای نیاز زیاد به پیشرفت معمولا الگوهای رفتار کارفرمایی دارند (یعنی شغل‌هایی مثل مدیر فروش، کارگزار بورس، رئیس بودن و ... را انتخاب می کنند.) نتایج یک تحقیق از صاحبان این شغل‌ها نشان داد این افراد در زمان دانشجویی، نیاز زیادی به پیشرفت داشتند و علت انتخاب این شغل‌ها را در خطر کردن و پذیرفتن مسوولیت موفقیت‌ها و شکست‌ها می‌دانند، زیرا افراد نیاز به پیشرفت هر شغلی را که چالش انگیز باشد، مسوولیت بطلبد و باز خورد عملکرد فوری بدهد، ترجیح می‌دهند.
● منشاء نیاز به پیشرفت
نیاز به پیشرفت پدیده‌ای چندوجهی است که در یک صفت واحد قرار ندارد، بلکه در دامنه‌ای از فرآیندهای اجتماعی، شناختی و رشدی قرار دارد.
● تأثیر جامعه‌پذیری
تلاش‌های پیشرفت نیرومند و انعطاف‌پذیر تا اندازه‌ای از تأثیرات جامعه‌پذیری ناشی می‌شوند. در صورتی که والدین این موارد را تأمین کنند، فرزندان آنها تلاش‌ها و پیشرفت نسبتا نیرومندی به خرج میدهند:
آموزش استقلال (مثل اتکاء به نفس و خودمختاری) ، آرمان‌های عملکردی عالی، ارزش قائل شدن برای کارهای مرتبط با پیشرفت، معیارهای دوستی برای برتری، محیط خانوادگی سرشار از تحریک مثل کتاب‌هایی برای خواندن، تجربیات گسترده‌ای مانند مسافرت و فراهم کردن کتاب‌های کودکان که مملو از داستان‌های تخیلی مرتبط با پیشرفت باشند.
● تأثیرات شناختی
چنانچه شرایط خانه، مدرسه، سالن ورزش، محیط کار و محیط درمان، اعتقاد به توانایی زیاد، گرایش تسلط، انتظارات برای موفقیت، ارزش قائل شدن برای پیشرفت داشته باشند، زمینه شناختی را برای پرورش شیوه` تفکر پیشرفت‌گرا آماده می‌کنند.
● تأثیرات رشدی
انگیزه پیشرفت یک رفتار عمدتا آموخته شده و اکتسابی است. کودکان معمولا از راه تقلید رفتار والدین خود و دیگر افراد مهمی که به عنوان سرمشق مدنظر قرار می‌دهند، یاد می‌گیرند. کودکان از طریق یادگیری مشاهده‌ای بسیاری از ویژگی‌های سرمشق از جمله نیاز به پیشرفت را می‌پذیرند. گفته می‌شود انتظاراتی که پدران و مادران از فرزندان خود دارند نیز در افزایش انگیزش پیشرفت آنان موثر است. مک کللند نتیجه‌گیری کرد که یکی از راه‌های رشد نیاز به پیشرفت زیاد، داشتن والدینی است که انتظار عملکرد در سطح بالا را دارند.رشد نیاز به پیشرفت: مادرانی که نیاز به پیشرفت بالایی دارند، تمایل دارند کودکان خود را خودمختار بار بیاورند، اما مادران پسرانی که نیاز به پیشرفت پایینی نشان می‌دهند، تمایل دارند محافظه کارانه عمل کنند.
یک محقق مشاهده کرده مادران پسرانی که نیاز به پیشرفت بالایی دارند، نسبت به مادرانی که نیاز به پیشرفت ضعیفی نشان می‌دهند، در مورد پسران خود در اولین سال های مدرسه ابتدایی، پرتوقع و محدود کننده هستند. این مادران، حتی در دوره پیش دبستانی انتظار دارند پسرانشان اتاق خود را تمیز و مرتب نگهدارند، خود تصمیم بگیرند که چگونه لباس بپوشند، دوستان خود را انتخاب کنند، مردی از خود نشان دهند، به کارهای دشوار دست بزنند و پشتکار داشته باشند. با این همه، مادران پسرهایی که نیاز به پیشرفت بالایی دارند، به پسران خود محبت نیز نشان می‌دهند و به آنها در مقابل موفقیت‌هایی که به دست می‌آورند ، تبریک می‌گویند.
صابر محمدی
منبع : روزنامه جام‌جم