پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


شاعرانگی در ذوزنقه


شاعرانگی در ذوزنقه
فرزاد ادیبی از طراحان پركار نسل چهارم محسوب می شود كه عمده فعالیت های او در زمینه گرافیك فرهنگی شامل طراحی پوستر، طراحی جلد كتاب و مجله، صفحه آرایی و تصویرسازی مطبوعات و گاهی نوشته هایی درباره هنر گرافیك است. مدتی است كتاب مجموعه آثار ادیبی راهی بازار نشر شده است. به همین مناسبت گفت وگویی با وی انجام شده كه در پی می آید.
●برخلاف هم نسلان خودتان مثل رضا عابدینی، ساعد مشكی، بیژن صیفوری و مسعود نجابتی كه پای بند سبك خاصی در فرم و قالب هستند، می بینیم كه شما شیوه و سبك خاصی را دنبال نكرده اید و تنوع و تجارب تصویری در كارهایتان زیاد است.
- چون اعتقادی به سبك شخصی در فرم و قالب ندارم.
●می خواهید بگویید دنبال سبك در محتوا هستید؟ یعنی غیر از فرم و قالب؟
- البته این ادعای بزرگی است و رسیدن به آن دشوار. بسیار سفر باید... ؛ اگر چه به طور ضمنی و خیلی بطئی، چنین هدفی را دنبال می كنم، اما هیچ ادعایی در این زمینه ندارم.
● یكی از ویژگی های این نگاه شما _ كه به اعتقاد من می تواند جزئی از سبك باشد- طنز در كارهای شماست كه حتی گاهی به گروتسك می رسید؛ مثل پوستر «تئاتر ناصرالدین شاه» ، «گرافیك امروز؛ تبعید متن به حاشیه»، «پوستر باد اسب است» ، «جلد مجله فصل و وصل» «جلد كتاب روسپیان محزون من» ، «جلد كتاب بازتاب در چشم طلایی» یا پوستری كه امضایتان را در شال كمر یك نقاشی قاجاری مثل یك شمشیر جای داده اید و... .
- من علاقه مندم با كارم غیر از فرم و ظاهر و قالب، به نوعی ذهن مخاطب را قلقلك بدهم؛ او را وادار به تفكر و اندیشه كنم و برای گفتن این حرف ها نمی خواهم فریاد بزنم. طنز را به لحنی ساده و صمیمی باید گفت، برای همین هم سعی می كنم پیچیدگی های قالب و فرم را به حداقل برسانم. این انقباض های بصری و پیچیدگی ها اگر به پیام و محتوا كمك كنند، به كارشان می گیرم و اگر در جهت آن نباشند خودم را محدود به هیچ ترتیب و آدابی نمی كنم.
«هر چه می خواهد دل تنگت بگو» ؛ اصولاً ما ایرانی ها طنز را بسیار دوست داریم. یادم می آید كه در اولین نمایشگاه انفرادی ام به نام «نگره رنگاره» گروهی از دوستان كاریكاتوریست آمده بودند مثل آقای مسعود شجاعی طباطبایی و آقای محمدعلی بنی اسدی و توكا نیستانی و چند نفر دیگر و به طنز در كارهایم اشاراتی داشتند كه جالب بود... .
● یكی از بارزترین كارهایتان از نظر طنز، ناصرالدین شاه است با عنوان «پدرسوخته من شاهم، می تونم» ...
- آن یك كار «سلف پروموشن» است(یعنی كار تجربی كه اغلب طراحان، گاهی برای خودشان پوستری را بدون سفارش می سازند) برای نمایشگاهی با عنوان نمایشگاه پوسترهای تجربی طراحان گرافیك ایران كه با مدیریت زنده یاد استاد ممیز و همكاری گروهی از طراحان برگزار كردیم. موضوع پوستر مربوط به تعدد زوجات ناصرالدین شاه است كه انگشت انگشترش، كفایت این همه همسر را نمی دهد و لاجرم، انگشتش باید بلندتر شود. قضیه انگشتر به انگشت كردن مربوط به دوره مدرنیزم است ولی چون طنز بود ناصرالدین شاه را هم مدرن كردیم! و این شوخی را با انگشت مباركش كه بلند شده كردیم. از طرف دیگر برای نشان دادن این مفهوم و این شوخی، زمینه را خالی و بی رنگ گرفتم و برخلاف پوسترهای معمولی كه باید تیتر بزرگ و قالبی داشته باشند، عنوانش را خیلی كوچك بالای پوستر گذاشتم؛ یعنی نوعی آشنایی زدایی یا خلاف آمد عادت. در قالب پوستر، انگشت ناصرالدین شاه از پایین پوستر به بالای پوستر و تیتر اشاره می كند و تیتر با وجود كوچك بودن، دیده می شود.
● یعنی هم برای اهل تخصص نوآوری كردید و هم برای دیگران.
- شاید؛ امیدوارم این طور باشد.
● یكی دیگر از وجوه كار شما همین مورد است؛ یعنی داشتن مفاهیم گوناگون و وجوه مختلف و داشتن مخاطب در سطوح مختلف. بیشتر كارهای شما در نگاه اول با لایه اولشان مطرح می شوند و بعد لایه های بعدی را كشف می كنیم؛ مثل رمزگشایی یك شعر یا یك معما. اول خود كار دیده می شود و بعد كارهای دیگری كه در آن نهفته اند. چرا اینقدر پیچیده؟
- علاقه مندم با طرح یك مسئله مثل پیام پوستر، جلد كتاب یا هر محصول دیگر گرافیك، ابعاد تازه ای را به مخاطب نشان بدهم و مسئله دیگری را هم برایش مطرح كنم و البته فكر می كنم این كاری است كه هر گرافیست دیگری هم باید انجام دهد؛ یعنی فرهنگ سازی بصری. این بحث را در مقاله ای به نام «گرافیك مولف» به طور مبسوط باز كرده ام. در ماهنامه كتاب ماه(هنر) شماره ۱۳ و ۱۴ (مهر و آبان۱۳۷۸) كه اخیراً هم در سایت kargah.com درج شده. داشتن ایهام- البته نه ابهام- و استعاره، از ویژگی های هنر و ادبیات ایران است. دوست دارم در عین سادگی كارهایم، پیام های گسترده و عمیقی را طرح كنم.
● یاد پوستر «باد اسب است» افتادم كه در نگاه اول، دم مواج اسبی دیده می شود و بعد كه دقت می كنی، رخ مردی را می بینی كه آن دم اسب، سبیل اوست...
- این پوستر برای نمایشی با همین عنوان طراحی شده است؛ نوشته محمد چرم شیر و با كارگردانی سیروس كهوری نژاد. در داستان، دختركی به زنی ناصرالدین شاه درمی آید و... كه در حاشیه پوستر، چشم و ابروی زنان قاجاری را كار كرده ام و در متن، چهره ناصرالدین شاه را.
● اشاره كردید به حاشیه؛ در اغلب پوسترهایتان و در بعضی از طرح جلدها، حاشیه هایی را به كار برده اید كه در عین حالی كه تزئینی است، استفاده های مفهومی نیز دارند. در برخی از پوسترها مثل «روزگار نازنین طلعت مهربان» شماره هایی به كار رفته و واژه هایی بین این شماره ها با رنگ دیگری گنجانده شده، علت چیست؟
- حاشیه یك حریم امن و یك چارچوب یا چار دیواری است. در اغلب آثار هنری ایرانی حاشیه وجود دارد و ای بسا گاهی این حواشی، ارزشی هم اندازه متون دارند. حواشی گاهی حتی مقدس اند، مثل تذهیب و گاهی رازآمیزند، مثل نوشته هایی كه در حاشیه های تعاویز و ادعیه به كار رفته اند. در نگاه اول حواشی نباید قوی تر از متن باشند و بعد كه درگیر دیدن اثر می شویم كم كم خود را می نمایانند و حضور خودشان را اعلام می كنند. از نظر مبانی و مبادی هنرهای بصری شما را به داخل فرا می خوانند و بعد می توانید به تصاویر و نوشته های این حاشیه ها بپردازید. حاشیه هم یك امكان بصری و یك توانایی و دارایی است، می تواند پتانسیل های خوبی داشته باشد. در «پوستر روزگار نازنین طلعت مهربان» حاشیه عملكرد تقویم یك روزگار را دارد برای طلعت مهربان كه در نمایش، صاحب خانه است و مستأجرانش را دوست دارد و روزهایش را با خود واگویه می كند. شماره های این حاشیه روزهای طلعت مهربانند. یادم می آید كه وقتی این پوستر را كار می كردم به فیلم «خانه سیاه است» فروغ فكر می كردم، وقتی كه روزها را می شمارد و دوره می كند روزها را و هنوزها را .... اعداد یا واژه هایی هم كه رنگی شده اند مثل روزهای تعطیل هستند كه در تقویم به رنگ دیگری مشخص می شوند. در كارهای دیگر هم البته اگر لازم باشد حاشیه به كار می برم و البته خودم را به استفاده از حاشیه مقید نمی كنم...
● شما حتی از حاشیه به عنوان یونیفورم مجموعه انتشارات هم استفاده كرده اید در كتاب های نشر آهنگ دیگر...
- بله. در آنجا از ذوزنقه ای كه مدتی در جلدها و صفحه آرایی های مجله كتاب ماه ادبیات و فلسفه به سامان رسیده بود بهره بردم. زاویه قائمه در چارچوب ها خشك و هندسی است و زوایای غیر ۹۰ درجه این خشكی را ندارند. صمیمیت و شاعرانگی ای كه در ذوزنقه هست در مستطیل نیست. مستطیل همان ذوزنقه منظم است و از مربع ناشی می شود. در مستطیل ابعاد مربع متغیر و زوایا ثابت است و وقتی هم زوایا و هم ابعاد متغیر باشد ذوزنقه به وجود می آید. این متغیر بودن و نامنظم بودن را دوست دارم. عاطفی، شاعرانه و حسی است. البته این یونیفورم را در Free hand كار كردم و آرم ناشر را داخل یك مثلث گذاشتم و همه را با هم Join كردم و فضایی امروزی به این یونیفورم حاشیه گونه دادم و این امكان را به آرم و مثلث یونیفورم دادم كه متناسب با عنوان كتاب كه جلویش می آید بالا و پایین شود. جای آرم و مثلث ثابت نیست.
● اشاره به پتانسیل نهفته در حاشیه ها كردید و امكانات بصری آنها و من به پوستری از شما فكر می كردم كه فقط حاشیه است و زمینه اش خالی و سفید است...
- آن یك اعتراض و انتقاد است به وضعیت گرافیك امروز. مقاله ای را با عنوان «فرمالیسم در گرافیك امروز ایران» نوشته بودم در ماهنامه كتاب ماه (هنر)- ویژه گرافیك- شماره ۳۷ و ۳۸ مهر و آبان ۱۳۸۰ و این پوستر، تصویر آن مقاله است. عنوان این پوستر «گرافیك امروز، تبعید متن به حاشیه» است و می دانید كه گرافیك همیشه بسته بندی یا حاشیه ای است برای محتویات یا متن سفارش. گرافیك فرع و محصول مورد تبلیغ- خواه فرهنگی و خواه سیاسی یا تجاری- اصل است. این كه ما در گرافیك طوری غامض و پیچیده عمل كنیم كه خودنمایی و هنرنمایی كنیم و گرافیك اصل باشد و اصلاً متوجه محصول مورد تبلیغ یا اصل پیام نشویم نقض غرض است. برخی از آثار گرافیك را می بینیم كه در نگاه اول امضا و سبك هنرمند به رخ كشیده می شود و بعد باید عنوانش را رمزگشایی كنیم و حتی بعد از دیدن بافت ها، ترام ها و رنگ های بی شمار نتوانیم بفهمیم این جلد كتاب چه ربطی با محتوا دارد. گرافیك حاشیه ای است برای متن كه با این پوستر به جابه جایی متن و حاشیه اعتراض كرده ام...
● شما بافتی را در برخی از پوسترهایتان استفاده كرده اید كه جای دیگری من ندیده ام. می خواستم بدانم این بافت را چگونه ایجاد كرده اید؟
-كدام بافت را؟
● منظورم بافتی است كه مثلاً در دم پرنده ای كه در پوستر «نگره و نگاره» یا در بعضی از قسمت های پوستر «امپراتور جدید» هست.
- بله. آن «مونوپرینت است. البته معنی فارسی آن می شود« تك چاپ »كه همه جا معمول است و خیلی از طراحان و نقاشان از آن برای طراحی های بیانگرایانه استفاده می كنند، ولی آن بافتی كه شما می فرمایید پشت جلد پلاستیكی دفترچه های قدیمی است كه بافت گل های منظمی را دارد، وقتی این بافت را در تصویرسازی هایم به كار گرفتم از این كشف خیلی حظ كردم، چون در دنیا كس دیگری غیر از خودم این بافت را در كارهایش به كار نبرده بود؛ خوب شور و حال جوانی است دیگر.
● مگر چند سالتان بود؟
- شاید حدود ۱۰سال پیش بود. یعنی بیست و هفت سالم بود.
استاد ممیز همیشه می گفت شیفتگی به فرم و بافت و قالب، دوره ای و گذرا است. راست می گفت. همان زمان جمعی از دوستان به من می گفتند كه تو دیگر امضای خود را پیدا كرده ای ولی پس از مدتی از آن هم دل كندم چون دلبستگی به یك فرم و اصلاً سبك، محدودیتی برای هنر و هنرمند است و در ضمن این بافت و نوعی طراحی با آن گرچه شیرین و دلچسب است و برای برخی از موضوع ها مناسب، ولی برای همه موارد خوب نیست... .
محمدصادق اردكانی
منبع : روزنامه همشهری