پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

تاکتیک سیاسی گزینه‌ای برای مهار بحران ردصلاحیت‌ها


تاکتیک سیاسی گزینه‌ای برای مهار بحران ردصلاحیت‌ها
برگزاری انتخابات در نظام‌های سیاسی بارزترین جلوه دموکراسی و پایبندی حاکمان نظام سیاسی به رعایت حقوق شهروندی و احترام به نظرات و دیدگاه‌های آنان است. احزاب و تشکل‌های سیاسی هم انتخابات را فرآیندی می‌دانند که طی آن علاوه بر امکان دستیابی به قدرت سیاسی و تسلط بر ساختار مدیریتی در جامعه می‌توانند در قالب یک گفتمان پیوسته و طی یک دوره زمانی کوتاه‌مدت به تعامل دو سویه با مخاطبان و شهروندان پرداخته و همزمان با طرح و انتشار راهبرد‌ها و برنامه‌های خویش، حجم علاقه‌مندی عمومی و میزان مقبولیت همگانی خود را محک بزنند.
بازه زمانی برگزاری انتخابات و فرصت‌های تعیین شده برای تبلیغات انتخاباتی در کنار توجه گسترده اکثریت شهروندان جامعه به رفتار سیاسی حاکمان و راهبردهای احزاب و تشکل‌ها که در این دوران مطرح می‌شود، در نهایت قضاوت عمومی صاحبان آرا و گزینش یکی از گرایش‌های سیاسی موجود در کشور را به دنبال خواهد داشت.
بدون شک در این بازه زمانی علاوه بر محورهای مذکور، زمینه‌ای مهیا می‌شود که طی آن فعالان سیاسی، نخبگان و حتی منتقدان و مخالفان رویه‌های حاکم در جامعه فرصت می‌یابند تا دیدگاه‌های منتقدانه و رهیافت‌ها و برنامه‌های خود را در تیراژ وسیع‌تر و با صراحت بیشتر مطرح کرده و به گوش مخاطبان خاص و عام برسانند.
پدیده انتخابات هشتمین دوره مجلس شورای اسلامی که طبق روال چند ساله اخیر به صحنه تقابل دو گرایش اصلی موجود در فضای سیاسی کشور تبدیل شد و اصلاح‌طلبان و اصولگرایان به عنوان دو جریان قالب در آن فعالیت کردند، از زوایای مختلفی برای بازیگران صحنه سیاست و فعالان حاضر در اردوگاه اصلاح‌طلبی و اصولگرایی، حائز اهمیت است. اما درایت و هوشمندی سیاسی به هر یک از این دو جریان آموخته است که باید قبل از هر اقدام دیگر با جمع‌بندی نتایج حاصله از این آزمون و ارزیابی رفتار سیاسی شهروندان، تجربه‌اندوزی کرده و پیام کلان صاحبان آرای عمومی را در ابعاد خرد و اجزای گوناگون مشی سیاسی، دیدگاه‌های مدیریتی و راهبردهای تشکیلاتی خویش محک زده و از این بستر به عنوان زمینه‌ای مناسب جهت آسیب‌شناسی فعالیت‌ها و اصلاح گفتمان خود بهره برند.
نگاهی گذرا به فرآیند رقابت‌های دو جناح رقیب در انتخابات پارلمان هشتم و شکل‌گیری موانع، حذف چهره‌های شاخص اصلاح‌طلب و تکرار تسلط اصولگرایان بر قوه مقننه نشانگر آن است که مسیر و فرآیند این انتخابات همانند ادوار پیشین جلو رفت و حوادث و رخدادهای آن حاوی پدیده‌های جدید و مشکلات و حوادث نوظهور نبود. صراحتا می‌توان گفت که اصلاح‌طلبان پس از ناکامی در رقابت‌های انتخاباتی مجلس هشتم اکنون مهم‌ترین عامل شکست خود را اخراج از زمین رقابت برابر و عادلانه و محرومیت در استفاده از لژیونرهای تیم برای بازی با حریف اصولگرا می‌دانند.
پدیده ردصلاحیت‌ها عنصری ناآشنا نیست و اگر چه در این دوره از انتخابات، اصلاح‌طلبان توسط هیات‌های اجرایی و نظارت ردصلاحیت شدند و عملا به جای شورای نگهبان، رده‌های پایین‌تر یعنی هیات‌های اجرایی و نظارت این کار را انجام دادند اما این علت همچنان مهم‌ترین عامل بحران و ناکامی جبهه اصلاحات در چند انتخابات اخیر به شمار می‌رود.
فعالان سیاسی این جناح ۴ سال پیش و در هنگام آغاز رقابت‌های سیاسی مجلس هفتم هم بار دیگر با ردصلاحیت نامزدهایشان و حذف نیروهای خود از گردونه رقابت‌ها مواجه شدند، رفتاری که در آن دوران و به رغم همفکری و همسویی دولت اصلاحات با این جناح می‌توان آن را از نظر گستردگی، حجم نامزدهای ردصلاحیت شده و شکل و شیوه انجام کار، آغاز رویه ردصلاحیت‌ها و رویکرد حذف رقبای سیاسی توسط نهادهای ناظر و مسوول در انتخابات دانست.
اصلاح‌طلبان پس از برخورد با ردصلاحیت‌ها در انتخابات مجلس هشتم و شکل‌دهی صف‌بندی سیاسی جدید جهت مقابله با آن با الهام از تجربه ناکام تحصن در مجلس ششم، نتایج رویگردانی از انتخاباتی که به زعم آنان رقابتی نبود، شکل‌گیری و کارکردهای مجلسی که اکثریت حاضر در آن به جناح رقیب تعلق داشتند و ارزیابی عملکرد اصولگرایان در طول ۴ سال تصمیم‌گیری در پارلمان، دریافتند که خروج از میدان به بهای حذف چهره‌های شاخص به نفع آنان و حامیانشان نخواهد بود و تشدید بحران ردصلاحیت‌ها عواقب دیگری از جمله یاس فراگیر، بی‌اعتمادی شهروندان و انزوای سیاسی آنان را به دنبال خواهد داشت. بنابراین کوشیدند تا در یک رویکرد متعادل‌تر تاکتیک‌های متفاوت‌تری جهت مقابله با این پدیده پیدا کنند.
تجربه ردصلاحیت اصلاح‌طلبان در انتخابات مجلس هفتم و عدم مشارکت آنان در رقابت‌های مذکور نشان داد که رادیکالیسم افراطی در مواجهه با ردصلاحیت‌ها تنها منجر به انزوای سیاسی بیشتر برای اصلاح‌طلبان خواهد شد؛ در این میان باید یادآوری کرد که با این حال پدیده ردصلاحیت‌ها و رویگردانی اصلاح‌طلبان از انتخابات مولفه‌های نگران‌کننده دیگری از جمله کاهش مشارکت شهروندان و دلسردی شهروندان منتقد و ناراضی از رویکرد اصلاح‌طلبانه را به دنبال خواهد داشت؛ مولفه‌هایی که باید از سوی مسوولان نظام با دقت نظر بیشتری ارزیابی شود.
● ثبت نام فراگیر در برابر ردصلاحیت‌های فراگیر
ساکنان اردوگاه اصلاح‌طلبی در این دوره از انتخابات کار خود را با ابراز علاقه‌مندی جهت حضور پر نشاط و رقابت جدی در میدان مبارزات پارلمانی آغاز کردند و ثبت‌نام فراگیر را به عنوان نخستین راهکار در برابر ردصلاحیت‌های گسترده برگزیدند. این اقدام در حالی صورت گرفت که دغدغه سلامت انتخابات و همسویی و همفکری بی‌سابقه نهادهای ناظر و مجری همواره از سوی فعالان سیاسی اصلاح‌طلب زمزمه می‌شد. اصلاح‌طلبان که می‌کوشیدند تا اطرافیان ناامید و نیروهای دلسرد از بازدهی و کارآمدی اصلاح‌طلبی را به ثبت‌نام ترغیب کنند، گمان می‌کردند که حجم گسترده ثبت‌نام‌کنندگان در مجلس هشتم و تنوع آنان از نظر رده‌بندی تشکیلاتی، میزان شناخته‌شدگی و شهرت و اعتدال در مواضع سیاسی فرصتی مهیا خواهد کرد که علاوه بر سخت‌ترشدن کار ردصلاحیت‌کنندگان حداقل آنان بتوانند این بار و در غیاب چهره‌های شاخص و ژنرال‌های اردوگاه اصلاح‌طلبی با فهرستی دیگر که به فهرست سایه ملقب شده بود، امکان رقابت محدود با حریفان اصولگرا را از دست ندهند.
رقابت محدود، مشارکت مشروط و بهره‌گیری از چهره‌هایی که مواضع سیاسی متعادل‌تری داشتند، بخشی از تاکتیک‌ها و برنامه‌های تقابلی اصلاح‌طلبان برای مقابله با این پدیده بود. اما اقدام غیر منتظره هیات اجرایی در ردصلاحیت ۲۲۰۰ نفر از نامزدهای انتخابات اخیر که اغلب از میان اصلاح‌طلبان بودند، باعث شد تا بخش بزرگی از این برنامه‌ها نافرجام مانده و تشدید آشفتگی و گسترش یاس و دلیردی عواقب این شوک در میان آنان بود.
از سوی دیگر هم رفتار سیاسی فعالان اصلاح‌طلب نشان داد که ظاهرا خود آنان هم برای چنین اتفاقی آمادگی و راهبرد نداشتند و شاهد بودیم که هر یک از تشکل‌های حاضر در این جبهه متناسب با مشی سیاسی خود و به گونه‌ای متفاوت به این پدیده اعتراض کردند؛ رفتارهایی که به نظر می‌رسید از عقلانیتی سیاسی و آینده‌نگری کمتری جهت ادامه راه برخوردارند.
● ناتوانی در مهار بحران
ناتوانی اصلاح‌طلبان در مهار بحرانی که ردصلاحیت‌ها بر فضای اردوگاه اصلاح‌طلبی حاکم کرد، مهم‌ترین عاملی بود که چندی بعد هم باعث ناکامی آنها در نتیجه انتخابات شد. مذاکره با رهبران اردوگاه اصلاح‌طلبی و استمداد از مسوولان عالی‌رتبه کشور، تهدید به عدم مشارکت در انتخابات غیررقابتی، انصراف اعتراض‌آمیز از کاندیداتوری، رایزنی‌های فردی برای تایید صلاحیت و یادآوری سوابق انقلابی و مبارزاتی چهره‌های ردصلاحیت شده در کنار موضع‌گیری علیه رفتار برگزارکنندگان انتخابات به عنوان کسانی که به قانون و حرمت حقوق شهروندان پایبند نیستند، راهکارهای اعتراض‌آمیزی بود که در روزهای نخست ردصلاحیت‌ها به کار گرفته شد.
آنها در فاصله کوتاهی از طرح تئوری مهندسی انتخابات و شرط رقابت عادلانه، برای مشارکت در آن تغییر راه داده و از مواضع خود بازگشتند. شاهد بودیم که در فاصله زمانی کوتاهی و به رغم آنکه تغییر چندان مهمی در فهرست نامزدهای تایید صلاحیت شده به وجود نیامد، اصلاح‌طلبان مشارکت مشروط را به مشارکت محدود تبدیل کردند و در یک تغییر فاز نامفهوم حرکت به سوی شکل‌دهی اقلیت قدرتمند در مجلس آینده را جایگزین نظرات پیشین خود کردند.
لازم به یادآوری است که به نظر می‌رسد آنان در آغاز راه هم تصمیم گرفته بودند تا این کار را نیمه کاره رها نکرده و تا پایان راه پیش روند. اما تغییر فاز در این لحظات حساس که جامعه بیش از هر وقت دیگر رفتار سیاستمداران اصلاح‌طلب را رصد می‌کرد، باعث شد تا دقیقا در مقطعی که آنان نیاز داشتند که دلسردی حاکم در طیف هواداران و حامیان‌شان را مهار کرده و اعتمادسازی با بدنه جامعه را در دستور کار قرار دهند، قضاوت همگانی درباره آنها تغییر کند.
طبیعی ا‌‌ست که چرخش‌های مذکور، شهروندان را درباره میزان ایستادگی آنان روی آرمان‌های اصلاحات و پایبندی به شعارها و وعده‌های انتخاباتی دچار تردید کرد.
از سوی دیگر، ناکامی در تغییر وضعیت تلخ ردصلاحیت‌ها باعث شد تا گمان دیگری مبنی بر ناکارآمدی و ناتوانی اصلاح‌طلبان در اجرای برنامه‌ها و دیدگاه‌هایشان در صورت حضور در مجلس هم به قضاوت شهروندان افزوده شود. زیرا اصلاح‌طلبان نشان دادند که در نبرد بر سر تایید یا ردصلاحیت نامزدها و ‌به‌رغم به‌کارگیری همه اهرم‌های فشار خویش نتوانستند نیروی مقابل را به عقب برانند. همچنین تاثیرپذیری یک‌سویه و رابطه کاریزماتیک کادرهای مرکزی احزاب و تشکل‌های اصلاح‌طلب نسبت به سه شخصیت محوری که در ابعاد ملی هدایت این جریان را برعهده دارند باعث شد تا بار دیگر، گردانندگان احزاب مذکور مجبور شوند رضایت آنان را به قیمت نارضایتی نیروهای پایین دستی و ضابطه‌شکنی در تشکیلات به دست آورند؛ امری که گسست در هرم تشکل‌ها و بی‌اعتمادی درون گروهی را به دنبال داشت.
● راهی به سوی آینده
واقعیت این است که در شرایط کنونی اصلاح‌طلبان برای خروج از بن بست و انزوای سیاسی نیازمند آن هستند تا با کشف راهکارهای واقع‌بینانه از سد بلند قامت ردصلاحیت‌ها عبور کرده و با دستیابی به قدرت سیاسی به نقش‌آفرینی در جامعه بپردازند. عبور از ساختار حقوقی که امکان ردصلاحیت اصلاح‌طلبان را برای رقبای سیاسی فراهم می‌کند، به آسانی امکان‌پذیر نیست. به ویژه آنکه اصلاح‌طلبان هیچ‌گاه ساختارشکن نبوده و تنها در جهت اصلاح ساختارها حرکت کرده‌اند.
از سوی دیگر هم تجربه مجلس هفتم نشان داد که غیبت از صحنه رقابت‌ها و تن دادن به شرایطی که ردصلاحیت‌کنندگان در پی آن هستند، منجر به پیروزی آسان رقیب خواهد شد و بنابراین به نظر می‌رسد تنها راه خروج از این بحران در بستر رفتارهای قانونی، بهره‌گیری از تاکتیک‌های سیاسی است؛ تاکتیک‌هایی که ابتدا باید با فرصت‌سنجی‌های دقیق، انسجام سازمانی و یکدستی مواضع سیاسی همه گروه‌ها و مهم‌تر از همه گزارش صادقانه و رابطه دو سویه با مخاطبان طراحی شود.
انتخاب اهداف حداقلی با مشی اعتدالی برای عبور از این بحران و اقدام به حل مسالمت‌آمیز ردصلاحیت‌ها از طریق راهکارهای اصلاح‌طلبانه پیش شرط‌هایی است که می‌تواند به عنوان رئوس برنامه‌های آتی آنان جهت مهار روند مذکور و شرکت در انتخابات آتی به شهروندان اعلام شود.
باید بپذیریم که اصلاح‌طلبان ناچارند برای گریز از چرخه ردصلاحیت‌ها این پدیده را در بستر قانونی‌اش اصلاح کنند و این کار سترگ هم نیازمند بازگشت آنان به صحنه سیاسی و دستیابی به ابزار پارلمانی است.
مسعود باستانی
منبع : روزنامه کارگزاران