دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

فقر فلسفی


فقر فلسفی
مقاله‎ی دکتر ابراهیم فیاض در مورد «سرمایه داری و تولید فقر عمومی» در آذرپیام، بر یک خطای عمومی و فراگیر استوار است: فقر فلسفی. دوازده مورد در این نوشته آمده است مبنی بر این که سرمایه داری تولید فقر می‎کند، در حالی که سخنی از مبنای بحث خود پیش نکشیده است. چنین فرض کرده است که همه‎ی خوانندگان اتفاق نظر دارند که «سرمایه‎داری تولید فقر می‎کند».
او می‎گوید: «سرمایه‎داری بدون توجه به کار به دنبال یافتن ره‎یافت‎هایی برای افزایش سرمایه است». هیچ نظریه‎ی اقتصادی وجود ندارد که بر عنصر کار بی‎تفاوت باشد. اگر نظر او دلال بازی‎هایی‎ست که در حاشیه‎ی تولید اقتصادی قرار می‎گیرند ربطی به نظریات اقتصادی ندارد. اما اگر به زعم او سرمایه‎داری چیزی غیر از نظریات اقتصادی‎ست، سخن درستی‎ست که به تکرار شنیده شده است. و اگر سرمایه‎داری در پرتو نظریات علم اقتصاد شکل می‎گیرد، باید گفت او به نظریات اقتصادی نو بی‎تفاوت است و یک جانبه پیش قاضی رفته است.
یک فرض مسلم و محکم نزد ما کشورهای فقیر وجود دارد که یک شبه می‎توانیم همه‎ی نظریات علمی را از جا برکنیم. فرض‎هایی که در نوشته‎ی دکتر ابراهیم فیاض آمده است، بدون دلیل و منطق علمی به امید خدا رها شده‎اند: "گرانی قیمت و پولی شدن اشیا" به گونه‎ی مدام وجود دارد که به آن "رشد اقتصادی" گفته می‎شود.» آیا این تعریف من درآوردی‎ست یا این که تعریف رشد اقتصادی همین است؟ در هیچ کجای منابع اقتصادی چنین تعریفی وجود ندارد غیر از این که ما به راحتی استخراج نتیجه می‎کنیم و بنای فرضیات خود را بر آن رها می‎‎کنیم.
به راحتی می‎توانیم مدیریت، رفاه، معنویت، اقتصاد و تکنولوژی غرب را یک شبه تعطیل کنیم. در دوازده بند کوتاه کل اقتصاد سرمایه‎داری را رفع و رجوع کردیم و مردم را راحت. همان‎ها که دکتر ابراهیم فیاض مدرک دکترای خود را مدیون همان‎هاست وگرنه می‎توانست بنویسد: ابراهیم فیاض.
ما استادی در کلاس داشتیم که از استرالیا مدرک دکترا می‎گرفت و اقتصاد توسعه برای ما مشق می‎کرد. او که نیم ترم را به بحث‎های نهضت‎ ملی و قیمت نفت کش داده بود گفت، می‎خواهم از این به بعد بحث‎ها را غیر علمی کنم تا عملی هم باشد! همیشه در فکر این بودم که او چه چیزی از استرالیا آموخته بود با چند هزار دلار هزینه‎ی مردم؟
مقابله‎های سست و برهنه در برابر غرب، سبب رشد و تقویت آموزه‎های غربی می‎شود. در خود غرب کسانی هستند که بر اقتصاد سرمایه‎داری انتقادهای بنیان کنی طرح کرده‎اند، اما نوشته‎های شبه علمی ما فقط از آنِ ما جهان سومی‎هاست: ما که در فقر خود دچار عذاب وجدان‎ایم و چاره‎ای جز پریشان خاطری نداریم. چه خوب است که اقتصاد سرمایه‎داری بهانه‎ای باشد برای ما که کاستی‎های خود را فرافکنی کنیم و همه‎ی مشکلات خود را بر آن سوار کنیم.
خوب! ما هم می‎نویسیم، پس چه کم داریم از آنانی که سال‎ها تلاش می‎کنند ولی یک شب می‎نویسند. ما در جزیره‎ی سرگردانی خود منطق خود را می‎بافیم و بر همه چیز سخره می‎گیریم: درست است که چیزی بلد نیستیم ولی با صدای بلند سخن می‎گوییم و به خودمان کف می‎زنیم. آفت نخبه‎گرایی این است که هر نویسنده‎ای خود را نخبه حساب می‎کند. می‎دانیم که هیچ موقع غرب ما را رها نخواهد کرد وگرنه می‎دانستیم با او چه کنیم. حالا سب کن!

http://khalil-golami.blogfa.com/
منبع : مطالب ارسال شده