پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

نگاهی به "سه زن"


نگاهی به "سه زن"
منیژه حکمت در تازه ترین اثر خود، به بررسی تاریخی سه نسل پرداخته و موازی با آن مسائل دیگری را با مرکزیت هویت و ارزشهای ملی مطرح می کند.
عنوان فیلم اگرچه در بدو شنود به مورد مشابهی در کارنامه ی سینمایی تهمینه میلانی، تنه می زند، اما در سطحی متفاوت تر و غیرقابل قیاس تر از آنچه انتظار می رود، در شناسنامه اثری قابل تامل نشسته است.
پیش از این منیژه حکمت در یک اثر اپیزودیک (زندان زنان) مخاطب را با سه نسل متفاوت زنان دربند مواجه کرده بود. در «سه زن» محدوده پرداخت تاریخی او از مرز زندان و زنان به سمت مرزهای فرهنگی سرزمینش باز شده است.
خاک و فرش با در نظر گرفتن کارکرد موثرشان، از عناصر کلیدی «سه زن» به حساب می آیند.
گذشته از اینکه فرش، محصول حوزه ی جزئی نگر زنانه است، شاید هیچ چیز به اندازه آن به هویت ایرانی تاکید نمی کند. بنابراین انتخاب فرش به عنوان عنصر دست به دست شونده، بهترین امکان را برای اتصال روایتهای مادربزرگ، مادر و دختر در بستر فرهنگی مورد چالش منیژه حکمت، فراهم آورده است.
اضافه براین، شیوه ی بافت فرش، به شکل فوق العاده ای به خلق تیتراژ ابتدائی اثر انجامیده، که در نوع خود از بخشهای مثال زدنی «سه زن» است.
همچنین زمین (خاک) اساسی ترین منبع اطلاعاتی بشر درباره ی گذشته است و محدوده ی زیستی هر قوم با مرزهای خاکی آن تعریف می شود. گذشته از آن زمین با پتانسیل خاص خود، نمادی از وضعیت زنانه است.
با در نظر گرفتن گزاره های مذکور، خاک و فرش در هم پوشانی سه موضوع محوری زن، تاریخ و هویت ملی در این اثر به خدمت گرفته شده اند.
شخصیت مادر، مینو و پگاه، هر یک به نمایندگی از نسل خود تعریف شده اند.
مادر با ارجاع مشخص به از دست رفته گی سنتها، دچار فراموشی است. درست در لحظه ای که مینو برای حفظ میراث فرهنگی سرزمینش که در آستانه ی خروج از مرزهاست، دست به کار می شود، ماجرای او با دست به دست شدن فرش به نوستالژی مادر گره می خورد. در همین نقطه ی تقاطع است که مینو، مادر و فرشی را که به زحمت بازسازی کرده گم می کند.
مسئله گمشدگی مادر در روند تلاش او برای پیدا شدگی اش وجه دوسویه ای پیدا کرده و در این میان مسیر او از ازدحام شهر به جاده های فرعی و دهکده ا ی سوخته ای منتهی می شود.
از طرف دیگر جستجوی مادر، مینو را به نشانه های نیمه تمام سرزمینش در زیرزمینی فراموش شده می کشاند.
مینو (نماینده نسل میانی)، کارشناس فرش است و تلاش او در حفظ و نگهداری آثار فرهنگی و موازی با آن روابط خود با همسر، مادر و دختر به شکل مایوسانه ای به بحران انجامیده است. و تمایل او را در بازگشت به خانه ی مشترکشان از بین برده است.
در گفتگوی نمادین او (در موضع فرهنگی) با برادر (در موضع اجتماعی) که در نهایت به محاکمه تبدیل می شود، با موضوع تنهایی آنها مواجه می شویم: « تو چیکار می کنی که همه می ذارن می رن؟ »
این دیالوگ علاوه بر از هم گسیختگی فرهنگی به انزوای جمعیت انسانی و در دایره ای تنگ تر، ایرانی اشاره دارد.
مینو در جستجویی دو سویه از یک طرف به سمت مادر و فرش کشیده می شود و از یک طرف به دنبال نشانه های دختر به اجتماع هم نسلان او نفوذ کرده و به واقعیت تکان دهنده ی بی اتکایی و ناپیدایی آنها می رسد.
از طرف دیگر پدر پگاه (به عنوان بخشی از هویت او) تنها به شکل یک اسم در دیالوگهای مینو نمود پیدا کرده است.
و اما پگاه، ارجاع مشخصی است به وضعیت پا درهوایی نسل حاضر، در مسیر گریز او از شهر و دانشگاه، وارد جاده ای فرعی می شویم که به محل جستجوی رگه های تاریخی در لایه های پنهان زمین ختم می شود و به شکل نمادینی او را با مسئله ی بازگشت به خویش درگیر می کند.
پگاه هم در سطحی دیگر از جانب مادر به فراموشی کشیده شده است. در لحظه ی مواجهه ی مادر با خانه، کار و رفقای پنهانی او، مخاطب با این واقعیت آغشته می شود.
تفاوت پگاه با مادربزرگ در تمایل او به فراموشی و از دست رفته گی است. او اصلا به بیراهه زده تا گم شود.
در مسیر بیراهه او، با شخصیت بی نامی مواجه می شویم که بابک حمیدیان با توجه به فیزیک موثرش گزینه مناسبی برای شکل بخشیدن به آن بوده است.
برخورد عارفانه ی او با پیرامونش، وضعیت بی سوئی پگاه را به چالش کشیده و تفکر، تعلق و میل به بازگشت را در او ایجاد می کند. در حاشیه ی این تبادل عارفانه، در گورستان آبادی موضوع زنی به میان کشیده می شود که به دلیل ممیزی های انجام شده مانند حلقه ای گمشده در هاله ای از ابهام باقی مانده و در توضیح دست به دست شدن دوباره ی فرش، ناکارآمد از آب درمی آید.
در مجموع، روند واگرایی زنان در نیمه ابتدایی، در مرکز ثقل اثر به سمت و سویی متمایل شده و با درنظر گرفتن قرار پایانی مادر در یک عبادتگاه و بازگشت احتمالی پگاه، شاید بتوان نقطه ی تجمع دوباره ی سه زن قصه را در آینده ی خانه ی مشترکشان در شهر، تصور کرد. البته شاید.

مریم قهرمانی
منبع : سی‌نت