سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا


چه چیزهایی به فرزندتان می آموزید


چه چیزهایی به فرزندتان می آموزید
محیط و اطرافیان هر بچه ای كه به دنیا می آید با زمینه و محیط هر بچه دیگر، كاملاً متفاوت است حتی اگر آنها از یك پدر و مادر به وجود آمده باشند. اگر بچه به طور ناخواسته و در زمان نامناسب یا در اوضاع و احوال نامطلوب متولد شود، ممكن است احساس خشم، بیچارگی یا ناكامی كنید. این احساسات می تواند استفاده از نقشه خانوادگی را به راهی غیر از آن نقشه را كه برای آن منظم كرده اید بكشاند. هر كودك زمانی به زندگی پدر و مادر وارد می شود كه مسایل متفاوتی در جریان است (از جمله فوت، بیماری، بیكاری یا مشكلات اساسی و جدی برای بعضی از افراد خانواده). ماهیت فشار آورنده این مشكلات غالباً باعث می شود كه پدر و مادر توجهشان به جای بچه به مسایل دیگری معطوف شود. اگر زندگی شخصی یك یا هر دو زوج خوب و خوشحال كننده نباشد، احساسات مثبت آنان پایین خواهد آمد و مشكل خواهد بود كه بتوانند یك نقشه خانوادگی را با شور و شوق و به نحوی مناسب اجرا كنند. ما همه در بهترین زمان ممكن به دنیا نیامده ایم اما در هر حال این مسأله نباید باعث شود كه كودكان خود را طرد كنیم و نسبت به آنها بی تفاوت و بی توجه شویم.بین هماهنگی در ازدواج و آدمسازی رابطه مستقیم وجود دارد. ممكن است ازدواج نتیجه رضایت بخشی را كه هر زوج انتظارش را دارند، نداشته باشد. غالباً این موضوع باعث می شود كه والدین در روابط و برخوردهای خود با فرزندان واقع بین نباشند.ترتیب تولد، نیز عاملی است كه می تواند بر جوی كه نقشه خانوادگی در آن به اجرا در می آید اثر بگذارد. فرزندان اول از این جهت كه از پدر و مادری هستند كه برای اولین بار صاحب فرزند شده اند از لحاظ رسیدگی و طرز عمل با فرزندان بعدی تفاوت دارند. اولین كودك، پدر و مادر را با مسأله «ولی بودن» آشنا می كند. فرزند اول از بسیاری جهات فرزندان بعدی را شكل می دهد.
خلاصه اوضاع و احوال خانواده، فرزند اول بودن، ناخواسته بودن، نوع رابطه بین زن و شوهر عواملی هستند كه در طراحی و اجرای نقشه خانوادگی تأثیر می گذارند. قطعاً پدر و مادر صددرصد كامل وجود ندارد. كودكان بیش از كامل بودن به انسان بودن شما اعتماد می كنند. همین كه شما به عنوان یك ولی پذیرفتید كه انسان در هر سنی برای خودش شخصی است، كار شما به عنوان یك آدمساز آسان تر خواهد بود. در این صورت شما با فرزندتان وجه مشترك دارید (پدری كه شغل مورد علاقه اش را از دست داده با پسر بچه ای كه اسباب بازی محبوبش را از دست داده، قابل مقایسه است. تأثیر ناكامی در تمام سنین یكی است).تجهیزاتی كه هر كودك با خود به دنیا می آورد از لحاظ توارث، با كودك دیگر تفاوت دارد. آیا سعی می كنید فرزندتان را طوری تعلیم دهید كه در آینده چیزی باشد كه شما نیستید؟ سعی نكنید از فرزندتان كاری را بخواهید كه خود نتوانسته اید و یا نمی توانید و بعد هم آنان را به خاطر ناتوانی شان در انجام خواسته نامعقولتان سرزنش نكنید. رشد شایستگی، درستی، صداقت، خلاقیت، عشق، علاقه، رغبت و برخورد مؤثر و كارآمد و سازنده در حل مشكلات مجموعه ای است كه در گرو تعلیمات اساسی است. این تعلیمات حول چهار محور طبقه بندی می شوند:
- به فرزندم درباره خودش چه می آموزم
- درباره دیگران به او چه یاد می دهم
- درباره جهان به او چه تعلیم می دهم
- و درباره خدا به او چه می گویم
پدر و مادر مطلوب به فرزندان خویش یكتا بودن و وحدت خویش را به نمایش می گذارند، علاقه و روابط گرم خود را نشان می دهند. استعداد مشاركت و تفاهم را، مهربانی و محبت را ابراز می كنند. از عقل سلیم خود استفاده می كنند، واقع بین هستند و با احساس مسئولیت. آنها آموزه های خود را در زمینه شباهت ها و تفاوت های خویش، هویت جنسی، مرگ و رویا، مسئولیت عملكرد و مشاركت روشن می كنند. شما به عنوان پدر و مادر چگونه می خواهید متفاوت بودن را به فرزندتان آموزش دهید؟ چگونه به او یاد می دهید كه میان تفاوت های مثبت و منفی فرق بگذارد؟ چگونه به او می گویید كه نباید كسانی را كه با او تفاوت دارند تحقیر و یا طرد كند و متقابلاً كسانی را كه با او شباهت دارند تمجید و ستایش كند؟ چون ما همه چنین گرایش هایی داریم.یاری به كودك برای آن كه بتواند به تفاوت موجود میان پدر و مادر ارج بگذارد، جزء مهمی از آموزش اوست. اگر والدین سعی كنند نمایی از یكسان بودن را نشان دهند، در واقع از كنار چنین فرصت با ارزشی گذشته اند و آن را هدر داده اند. ما براساس شباهتهایمان در كنار هم قرار می گیریم و براساس تفاوت هایمان رشد می كنیم. به هر دو احتیاج داریم، همین آمیختگی شباهت ها و تفاوت هاست كه زندگی را جذاب و دوست داشتنی می كند. لازم نیست همه آدم ها یكسان باشند، مادر دوست دارد كه صبح ها بیشتر بخوابد و پدر دوست دارد كه صبح زود بیدار شود. بعضی تفاوت ها زندگی را كمی پیچیده تر می كند، اما از بعضی تفاوت ها می توان به نحو سازنده ای استفاده كرد. تفاوت ها دانه هایی هستند برای رشد كردن. هر زمان كه با موقعیت جدید، متفاوت و نامانوس روبه رو می شویم فرصتی برای یادگیری بدست آورده ایم.هریك از پدر و مادر نمایشگر یك جنس است و كودك از این امكان برخوردار است كه نمونه ای عینی از آنچه باید بشود را در برابر چشم داشته باشد. پدر به پسر كوچكش یاد می دهد كه مرد بودن چه معنی می دهد و مردان چگونه به زنان می نگرند. چنین حالتی نیز در رابطه مادر و دختر وجود دارد. برعهده مرد و زن هر دو است كه هویت جنسی كودك خود را پرورش دهند. هیچ زنی نمی تواند بگوید كه مرد بودن چه احساسی دارد و هیچ مردی نمی تواند احساس زن بودن را درك كند . اگر پدر و مادر راه های سالم برای لذت بردن از تفاوت های یكدیگر را ندانند و هریك با تفاوتی كه با دیگری دارد (از جمله اختلاف در ساختمان بدن) درست برخورد نكنند، بچه با تصویری مبهم از این كه چگونه برای مرد بودن یا زن بودن خود ارزشی قائل شود و چگونه از همسر خود محافظت نماید و بر آن ارج نهد، بار می آید. لذا بر عهده پدر و مادر است كه این ابهام را برطرف سازند و روشن كنند كه دو جنس دو ارزش مختلف اما متساوی دارند. اگر شما به عنوان یك زن به شوهرتان نبالید چگونه می توانید تعریف و تمجید صحیح از همسر را به دخترتان بیاموزید؟ چنین حالتی در مورد پدر هم وجود دارد. بسیاری از خانواده ها دختران را طوری تربیت می كنند كه عبد و عبید مردان باشند و به آنها می گویند كه برای خدمت به مرد آفریده شده اند. در برخی خانواده های دیگر پسران را طوری تربیت می كنند كه در خدمت زنان باشند. آنان باید از زنان مراقبت كنند، حمایت كنند، به جای آنان فكر و احساس كنند و هیچ گاه برای آنان ناراحتی به وجود نیاورند. به بعضی كودكان چنین آموخته شده كه مردان و زنان از هر حیث شبیه یكدیگرند و وجود تفاوت بین آنان را انكار كرده اند.به بعضی نیز گفته شده كه مرد و زن از لحاظ جنسی با یكدیگر تفاوت دارند اما ویژگی های مشتركی دارند كه می توانند به یكدیگر بپیوندند و هر دو مكمل یكدیگر هستند. در بعضی خانواده ها زن به صورت موجودی ملایم، تسلیم و ظریف فرض شده كه هرگز نباید خشن و مهاجم باشد و مرد به صورت خشن و مهاجم فرض شده كه نباید ملایمت و ظرافت از خود نشان دهد. هنوز در بسیاری از خانواده ها از مرد و زن بودن این تصاویر كلیشه ای ارائه می شود. ظرافت و خشونت صفاتی است كه باید در همه باشد. چگونه مردی كه خودش از ظرافت بویی نبرده می تواند به ظرافت زن توجه كند؟ چگونه زن می تواند بدون تجربه و شناخت خشونت، خشن بودن یك مرد را درك كند؟ با قرار دادن این كلیشه ها به عنوان مدل، مرد، زن را ضعیف می شمارد و زن به مردان به عنوان افرادی حیوان صفت و بی رحم می نگرد. در این شرایط به نظر شما چگونه دو فرد با چنین برداشتی می توانند به یكدیگر بپیوندند؟ انسانها اگر با احساسات ملایم بیگانه باشند به آدمكهای ماشینی خطرناكی تبدیل می شوند و اگر با احساسات خشن بیگانه باشند به صورت انگل درمی آیند. خانواده محلی است كه تمام این احساسات را می توان تغییر داد و افراد را به طور صحیح تربیت كرد. اگر بزرگترها بیشتر بلد بودند از نیروی احساسی خود استفاده كنند، علاقه پیدا می كردند كه برای پرورش آن در فرزندانشان طرحی بریزند. هر كسی احتیاج دارد كه تمام نیروهایش را تا حداكثر امكان پرورش دهد تا بتواند آدم مؤثری باشد. نیروی فكری، عاطفی اجتماعی، مادی و روحانی. چرا كه انواع نیروها، امكاناتی را در دسترس ما می گذارد كه به كمك آنها از عهده زندگی برآئیم و با زندگی به صورت آزادتر مقابله كنیم (خشونت استفاده از جنبه ویران كننده نیرو است).
كودكانی كه شواهدی از فوت خویشان خود نمی بینند و به آنان كمك نمی شود كه برای مرگ غمگین شوند، مرگ را جزئی از زندگی بدانند دچار مشكلاتی (مربوط به احترام به خویش) شده اند. پذیرفتن حقیقت مرگ باعث می شود كه تجربه زندگی، واقعی تر و پاداش دهنده تر باشد. زندگی، بی معنی خواهد بود، مگر آن كه ما مرگ را به عنوان جزئی طبیعی و غیرقابل اجتناب در آن ببینیم. مرگ اتفاقی است كه برای همه ما رخ می دهد. از مرگ زودرس می توان جلوگیری كرد. با مراقبت های پزشكی بیشتر، ایمنی و بهزیستی می توان مرگ را به تأخیر انداخت و بر طول عمر افزود، اما نمی توان از وقوع مرگ جلوگیری كرد. زندگی فوق العاده گرانبهاست و خانواده محل بسیار خوبی برای شروع زندگی مفید و سازنده است. مرگ، مرگ است و فقط یك بار رخ می دهد و در زندگی هیچ تجربه ای مانند آن نیست. هر چیز به جز مرگ، حیات است.
رویاها نیز جزء مهمی از نقشه خانوادگی هستند. بخش اعظم نقشه خانوادگی باید این باشد كه رویاهای شخصی را تقویت كنیم و زنده نگاه داریم. رویا علامتی است كه ما را در جهت رشد و موفقیت بیشتر هدایت می كند. قسمت بزرگی از رویای كودكان این است كه در آینده چه كاره خواهند شد. رویاها امیدآفرین هستند و انگیزه پیشرفت ایجاد می كند. وقتی اعضای خانواده راجع به رویاهایشان آزادانه صحبت كنند، صمیمیت ایجاد می شود. اعضای خانواده می توانند در تحقق رویاهایشان به یكدیگر كمك كنند. تحقق رویاهای كوچك كمك می كند به داشتن رویاهای بزرگتر اعتقاد پیدا كنیم. خانواده جایی است كه چنین چیزی می تواند در آن مجال رشد و نمو پیدا كند. رویاها به زمان حال تعلق دارند، پس چه بهتر كه جزئی از هر رویایی بتواند در همین زمان حال تحقق یافته، صورت واقعی پیدا كند. شما اجازه ندهید كه رویاهایتان نابود شوند. اگر چنین كرده اید، ببینید آیا می توانید رویاهای عزیزتان را بار دیگر روشن سازید و یا رویاهای جدیدی را در ذهن خود بپرورانید. می توانید با گردهمایی خانواده و صحبت و مشارك آنها در رویاهایتان و تقاضای كمك از آنان، آنچه را كه می خواهید به انجام برسانید.
خوب است مواردی كه بر آن تسلط دارید از مواردی كه فقط بر آن تأثیر دارید تفكیك كنید. برای فرزندانتان روشن كنید آنچه كه از هر كس سر می زند كاملا بستگی به خودش دارد؛ سخنان، افكار، اعمال و حركات. تحت تأثیر دیگران قرار می گیریم اما خودمان تصمیم می گیریم كه چه عملی انجام دهیم. آنچه از شما سر می زند نمایش شماست و نمایانگر تصمیمی است كه با استفاده از آنچه در اطرافتان می گذرد، گرفته اید. این مائیم كه درباره چگونگی استفاده از آنچه بر ما تأثیر دارد، تصمیم می گیریم. نمی توانم مسئول چیزی كه به من عرضه می شود، باشم بلكه فقط مسئول پاسخی كه می دهم، هستم. (مثلا نمی توانم خود را مسئول اشك های شما بدانم فقط می توانم مسئولیت پاسخ به گریه شما را قبول كنم. نوع پاسخ من می تواند بر گریستن شما تأثیر بگذارد. اما نمی توانم برای شما تصمیمی بگیرم. شما باید خود تصمیم بگیرید. هر كس خویشتن خود را انتخاب می كند.) البته بعضی موقعیتها و بعضی پاسخها تأثیرگذارترند.مشاركت یكی از مسائل آموزشی است كه مدتها طول می كشد تا كاملا هضم و درك شود. مشاركت عبارتست از تصمیم فرد به آن كه فرد دیگری را در متعلقات خود، وقت خود، افكار خود و فضای خود وارد كند و مشاركت فقط در صورت وجود اعتماد امكان پذیر است. افراد بسیاری سعی دارند كه شریك شدن را یاد بدهند بی آنكه در زمینه اعتماد و احساس ارزش كه لازمه آن است چیزی بیاموزند.
بالاخره باید بدانیم و به بچه ها بیاموزیم كه هیچ دستورالعمل قاطع و مشخصی برای اداره زندگی نداریم كه شامل تمام اتفاقات آن شود، بلكه هر شرایطی فرمول خاص خود را طلب می كند كه تجربه، دانش و بینش آن را برایمان روشن می كند.
تمرین
۱ _ آیا به فرزندانتان این امكان را می دهید كه با خطرات زندگی به كشمكش بپردازند؟ تا چه حد؟
۲- آیا از فرزندتان آخر شب سؤال می كنید: «امروز با چه خطری روبه رو شدی و چه طور آن را حل كردی» ؟
۳ _ چگونه می توانید در تحقق رؤیای اعضای خانواده خود به آنها كمك كنید؟
۴ _ از فرزندانتان بخواهید نظرشان را در مورد احساسات، امیدها و ناكامی های شما بگویند. از آنان بپرسید از صحبت كردن با شما در مورد اشتباهاتی كه كرده اید چه احساسی دارند و متقابلا شما احساسات خود را در مورد اشتباهات آنها بیان كنید.
۵ _ از نیروی عاطفی، فكری، مادی، اجتماعی و روحانی هریك مثال بزنید.
۶ _ چرا عمر مردان كوتاهتر از عمر زنان است؟
(مرد هیچ گاه نباید گریه كند، آزرده شود. او باید فردی بی احساس شود و اگر قواعدی علیه خشن بودن داشته باشد نمی تواند مفری برای احساسات خشن خود به وجود آورد. وقتی او اجبارا چنین احساساتی را فرو بنشاند، احساسات ته نشین می شوند و به ویرانی جسم می پردازند.)
۷ _ آیا با ارزش دادن به احساسات ملایم خود، احساسات تهاجمی را صرف كسب پیروزیهای بیشتر كرده اید یا نه؟
۸ _ آیا از انتقاد به قدری می ترسید كه به هر قیمتی از آن اجتناب می كنید؟ (در حالی كه اغلب اوقات مفید واقع می شود).
۹ _ مناسب بودن رؤیاهای خود را بررسی كنید و به صورت واقع بینانه ای در آنها بنگرید.
وجیهه زحمتكش
عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد واحد قم
منبع : روزنامه ایران