جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

نقد و بررسی بازی gun


نقد و بررسی بازی gun
▪ سازنده Neversoft Ent., Beenox
▪ ناشر Activision
▪ سبک بازی Action Adventure
▪ تاریخ انتشار نوامبر ۲۰۰۵
▪ پلتفورم PC, PS۲, XBOX, X۳۶۰, GC, PSP
سال ۱۸۸۰ در مونتانا: خیانت، انتقام، طمع، طلا، اسلحه و ... .
زمانی که Gun توسط کمپانی Activision اعلام شد به دلیل فقدان یک بازی زیبا به سبک وسترن در عرصه بازی سازی همه (به خصوص کاربران PC) به امید بازی کردن یک بازی وسترن عالی و یا حتی خوب به انتظار نشستند. ولی با عرضه این بازی مشخص شد که گویا مشکل از دنیای وسترن است که هیچ وقت نمی توان یک بازی بیاد ماندنی از آن بوجود آورد. چه واقع گرا مانند Gun و Red Dead Revolver و چه با چاشنی تخیل مانند Darkwatch. البته این حرف ها به این معنی نیست که این بازی اصلا جالب نیست. این بازی در سبک خود بازی بسیار خوبی است و حتی شاید بتوان گفت بهترین بازی با موضوع وسترن می باشد ولی هیچ گاه نمی تواند یک بازی بیاد ماندنی باشد. خیانت، انتقام، طمع، طلا، اسلحه و ... عناصری که در همه داستانهای مربوط به وسترن می توان یافت و مسلما بازی Gun از این قاعده مستثنی نیست.
داستان بازی از جایی آغاز می شود که کولتون وایت (Colton White) را به همراه شخصی به نام ند (Ned) (پدر کولتون؟!) نشان می دهد که زندگی روزمره ی خود را از راه شکار گوزن و پرنده و فروش آنها به قایق ها و کشتی هایی که از آن حوالی رد می شوند می گذرانند. اما روزی قایقی می آید که سرنوشت کولتون را رقم میزند... .
ند وایت با دختری با نام سدی (Sadie) درون قایق ملاقاتی انجام می دهد ولی لحظاتی بعد کشیشی آن دختر را کشته و قایق مورد حمله قرار می گیرد، در این بین ند رازی را برای کولتون بازگو می کند: "من پدر تو نیستم..." و با فدا کردن خود کولتون را به درون آب می اندازد و نجات می دهد، سپس کشتی منفجر شده و همه سرنشینانش کشته می شوند.
داستان بازی که توسط راندی جانسون (از نویسندگان هالیود) نوشته شده در حد خوبی بوده و از اول تا اواخر بازی شما را همراهی می کند. داستان بازی (البته قسمتی از داستان) خود نقش زیادی در همراه ساختن شما تا اواخر بازی دارد و شاید اگر این قسمت از داستان هم خوب کار نمی شد شما هیچ علاقه ای به تمام کردن بازی از خود نشان نمی دادید. ولی با این وجود باز هم در اواخر بازی داستان به سمت همان کلیشه های همیشگی وسترن منحرف می شود!
کنترل بازی شاید نقطه ضعف اصلی این بازی باشد، به عنوان مثال در هنگام اسب سواری اگر یک پیچ را پشت سر بگذارید به احتمال زیاد از مسیر خارج می شوید (که جا ماندن دوربین هم به این کار کمک می کند). یا هر از گاهی اگر مورد حمله قرار گیرید در هنگام حرکت، نشانه گیری کار لذت بخشی نخواهد بود و شما را خسته می کند. اما به جرات می توان گفت بهترین قسمت بازی اسب سواری آن است. هر چند که کنترل نسبتا ضعیف بازی روی این قسمت هم تاثیر گذاشته ولی واقعا اسب سواری در این بازی تجربه ی جدیدی است که ارزش امتحان کردن را دارد. یکی از تجربه های لذت بخش هر گیمری در بازی Gun اسب سواری و شلیک روی اسب (مخصوصا موقع پرش!) می تواند باشد.
نقشه بازی هم یکی از ضعف های بازی می باشد به طوریکه کاملا شما را سر در گم می کند! نقشه بزرگ بازی که هیچ حرفی برای گفتن ندارد و به غیر از Side Mission های بازی هیچ چیز دیگری را نمی توان تشخیص داد. نقشه کوچک بازی هم با اینکه تفاوتی نسبت به نقشه بقیه بازی ها ندارد ولی به دلیل بزرگ بودن تقریبی محیط بازی، هنگام دور بودن هدف شما را به حد کافی سر در گم می کند.
یکی دیگر از قسمت هی جالب بازی قسمت به اصطلاح FreeRide آن است. (بازی از این نظر بسیار شبیه سبک GTA می باشد یعنی شما می توانید آزاده و با اراده خود در شهرها و یا بیابان ها بگردید و بعضا به انجام ماموریت هایی و کار هایی که ربطی به داستان بازی ندارند بپردازید!) در مواقعی از بازی که شما داستان بازی را دنبال نمی کنید (بین مراحل و بعد از اتمام داستان بازی) شما می توانید در یک محیط نسبتا بزرگ با چند شهر مختلف گشت و گذار کرده و ماموریت های مختلفی از جمله کمک به کلانتر، دستگیری تبهکارانی که پوسترهای Wanted Dead or Alive آنها در شهر ها موجود است، کمک به آپاچی ها! و ... را برای خود انتخاب کنید و یا می توانید به دست فروش هایی که در شهرها موجود هستند مراجعه کرده و به راحتی اسب خود یا قدرت اسلحه هایتان یا توانایی حمل مهمات بیشتر را برای خود با صرف پول (که از سنگ های طلای موجود در بازی یا با انجام دادن ماموریت های مختلف به دست می آورید) بخرید. (که یکی از جذابیت های این قسمت از بازی هم همان اسب سواری آن است). البته ماموریت های موجود در بخش آزاد بازی هم گاها تکراری شده و شما را خسته می کنند ولی به علت زیاد بودن این مراحل در بازی انجام آنها برای تفریح بد نبوده چرا که داستان بازی کمتر از نصف بازی را در بر می گیرد! (لازم به ذکر است که این بازی، بازی کوتاهی بوده و تمام کردن داستان آن کمتر از ۱۰ ساعت زمان می برد). تنوع اسلحه در بازی نسبتا زیاد بوده و شما را کاملا ارضا خواهد کرد مخصوصا که از حیطه ی منطق هم خارج نمی شوند و کاملا با زمان و مکان بازی هماهنگی دارند. همچنین می توانید از دو سلاح به طور همزمان استفاده کنید. دوربین بازی هم معمولا خوب عمل می کند و می شود گفت فقط در یک مورد ضعیف عمل می کند که در بالا به آن اشاره شد. یک قسمت جالب دیگر بازی تکنیک Quick Draw است که در واقع نسخه وسترن Bullet-Time می باشد. این قسمت نیز مانند همیشه لذت بخش بوده و فاکتوری است که با اینکه بارها در بازی های مختلف استفاده شده هنوز هم مقداری جذابیت دارد!
یکی از نقاط قوت در این بازی صدای شخصیت هاست که در این قسمت نیز از صدای هنر پیشگان هالیود همچون: Thamas Jane (به جای کولتون)، Kris Kristofferson (به جای ند) و ... استفاده شده است. صدای افراد به خوبی با آنها هم خوانی دارد مخصوصا صدای خود کولتون وایت که کاملا صدای گیرایی دارد و به خوبی شخصیت کولتون وایت را مشخص می کند که به وضوح این هماهنگی و گیرایی صدا در مونولوگ هایی که از زبان کولتون وایت گاها در بین مراحل گفته می شود مشخص است. در بقیه بازی هم دیالوگ های بین شخصیت ها به همراه صدای آنها و شخصیتی که در بازی برای آنها در نظر گرفته شده است (و گاها چهره ی آنها) بسیار عالی کار شده است. صدا گذاری این بازی هم در حد خوبی کار شده است و علی رغم اینکه موزیک و صداهای محیطی بازی همیشه شما را راضی نمی کند ولی در کل می توان گفت که خوب کار شده است.
گرافیک بازی کاملا معمولی بوده و هیچ چیز به خصوصی برای نمایش ندارد. همه چیز به صورت متوسط یا نسبتا ضعیفی طراحی شده است، همچنین نورپردازی بازی هم کاملا عادی بوده و هیچ چیز به خصوصی ندارد. فیزیک بازی هم مانند گرافیک بازی کاملا معمولی است و هیچ چیزی ندارد که بتوان به آن دلخوش کرد، به غیر از چند مورد محیط ها کاملا ثابت بوده و به هیچ وجه فعال یا Interactive نیست. یکی از مواردی که باعث ضعف بازی شده عکس العمل افراد پس از برخورد تیر است به طوریکه اگر گلوله به سر آنها برخورد کند سر آنها از تنشان جدا می شود و اگر به هر جای دیگر بدن آنها برخورد کند یک عکس العمل ثابت خواهند داشت بطوریکه آدم را از این صحنه ها زده می کند! همچنین هوش مصنوعی بازی هم مانند موارد بالا معمولی بوده و هیچ چیز هیجان انگیزی ندارد! به طوریکه در یکی از مراحل بازی هنگامی که شما در یک راهرو حرکت می کنید دشمنان به سمت شما می آیند و اگر شما با سرعت بروید دشمن در پشت پیچ راهرو جا می ماند!
از نقاط ضعف دیگر بازی سنتی بودن گیم پلی آن است. با توجه به اینکه محیط بازی وسترن بوده (که کمتر بازیی با این موضوع می بینیم) انتظار زیادی برای ایجاد یک گیم پلی متنوع از این بازی می رفت. ولی به غیر از قسمت اسب سواری بازی (که آن هم نوآوری خیلی جدیدی نیست چرا که در بازی هایی قبل از این بازی هم استفاده شده بود (مانند سری بازیهای افسانه ی زلدا)، بقیه قسمت های بازی کاملا سنتی بوده و هیچ نو آوریی در هیچ یک از بخش های بازی اعم از گیم پلی و گرافیک و ... دیده نمی شود.
در آخر این بازی را به دوستانی که داغ بازیی در محیط غرب وحشی (مخصوصا کاربران PC که به ندرت بازیی با موصوع وسترن برای این دستگاه منتشر می شود) به دلشان مانده توصیه می کنم و کسانی هم که این به این سبک زیاد علاقه ندارند اگر دنبال یک بازی صرفا برای سرگرمی هستند، در صورت نداشتن انتخابی بهتر امتحان این بازی برای آن دسته از دوستان هم خالی از لطف نخواهد بود.
نویسنده Elvish Hero
منبع : بازیکده