سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

قلم روزنامه‌نگار آزادیخواه با گلوله‌های خشن استبداد از حرکت باز ایستاد


قلم روزنامه‌نگار آزادیخواه با گلوله‌های خشن استبداد از حرکت باز ایستاد
بارها و بارها از میدان، خیابان و چهار راه فاطمی عبور کرده‌ام اما حتی این روزها که برای پرسش از مردم ساعت‌ها را آنجا سپری کردم، نه تنها از خود بلکه از هزاران ایرانی که او را نمی‌شناسند، در ذهنم بازخواست کردم.
میلیاردها دلار پول نفت در طول پنجاه و هشت سال ملی شدن صنعت نفت برای حرکت چرخ‌های اداره کشور و هزاران بار شعار مرگ بر انگلیس در تمام مبارزات و تظاهرات ضد استکباری به شهادت تاریخ دستاورد تلاش‌های مردانی در طول تاریخ است که نام سیدحسین فاطمی در میان آنها می‌درخشد.
نوزدهم آبان ۱۳۳۳، آخرین جملات او شنیده شد؛ "بسم الله الرحمن الرحیم، پاینده باد ایران، زنده باد دکتر محمد مصدق". هشت گلوله از لوله‌های تفنگ چهار سرباز استبداد شلیک شد. دو تیر درست بر روی قلب و شش تیر بر سینه.
سید حسین فاطمی آخرین فرزند یک روحانی برجسته نائینی بود که در نیم روز عاشورا در سال ۱۲۹۶ شمسی در این شهر متولد شد و از همین روی او را «حسین» نامیدند. پدر فاطمی که تحصیل‌کرده سامرا و اصفهان بود از سوی مظفرالدین شاه ملقب به «سیف‌العلما» شده بود. هنگامی که حسین به نوجوانی رسید پدرش درگذشت و حضانت او به عهده برادرش قرار گرفت و پس از اتمام تحصیلات ابتدایی به همراه برادرش به اصفهان رفت. حضور در مجله ادبی «باختر» که برادرش سیف‌پور در اصفهان منتشر می‌کرد، حسین جوان را با فضای مطبوعات آن روز آشنا ساخت. اشتیاق وی به روزنامه‌نگاری، او را وادار کرد در سن ۲۰ سالگی به امید یافتن شغلی در روزنامه‌های معتبر راهی تهران شود و پس از آشنایی با «احمد ملکی» مدیر روزنامه «ستاره» کار روزنامه‌نگاری خود را آغاز کرد. او که جوانی باهوش بود و قلمی روان و شیوا داشت با پشتکار خود در مدت کوتاهی ضمن تهیه اخبار و مطالب گوناگون برای روزنامه ستاره توانست مدیریت داخلی این روزنامه را بر عهده گیرد اما حادثه‌ای، او را که در وادی ادب و هنر سیر می‌کرد وارد تقابل با حاکمیت استبدادی رضاشاه کرد.
فاطمی با قریحه ادبی که داشت برای تصویر فضای روحی خود مقاله ادبی نوشته بود: «کبوتر بدون اعتنا به مال غیر، آزادانه صبح زود پرواز کرد و در آسمان قهقهه ذوق و نشاط برآورده، هر کجا دانه‌ای دید فرو آمده و به اندازه کافی سد جوع می‌کند» ولی ماموران اداره سانسور مطبوعات شهربانی تصور کردند که این متن به استهزاء به یکی از خصایص شاه که «بی‌اعتنایی به مال غیر است» پرداخته است و تشابه اسمی باعث شد که چند روز حسین جوان آن چنان استنطاق ماموران شهربانی رضاشاه را بچشد تا طعم استبداد پادشاهی به جان و ریشه‌اش رسوخ کند.
در سال ۱۳۱۹ پس از اینکه برادرش به علت اشتغال در سمت شهرداری شیراز ناچار به ترک اصفهان بود، به اصفهان بازگشت و پس از چندی اداره روزنامه باختر به تهران انتقال یافت و مسوولیت اداره «باختر» را به تنهایی برعهده گرفت و تا سال ۱۳۲۴ به صورت یومیه این روزنامه را منتشر کرد. او که در مقاله‌ای نمایندگان مجلس رضا شاهی را به صورت تلویحی عروسک‌های خیمه شب بازی نامیده بود با توجه به سابقه شهربانی که داشت به زندان افتاد تا اینکه پس از شهریور ۱۳۲۰ زندانیان سیاسی از جمله حسین فاطمی از زندان آزاد شدند. فاطمی پس از مراجعت به تهران موفق می‌شود در چهاردهم تیر ۱۳۲۱ دوره جدید باختر را به صورت مستقل در تهران به چاپ رساند و با نخستین سرمقاله «خدا - ایران - آزادی» نماد استبداد «خدا - شاه - میهن» را به سخره گرفته و به تدریج صاحب منصبان استبداد رضاشاهی را به باد انتقادهای تندی می‌گیرد.
در دوره مجلس سیزدهم در حالی که «علی سهیلی» به دنبال محدود سازی مطبوعات بود، فاطمی در جواب تهدیدها نوشت: «... آن وقت که آزادی قلم در ایران بمیرد، بدانید مجلس هم خواهد مرد و آزادی گفتار از میان خواهد رفت.»
همراهی نشریه «مرد امروز» با مدیریت «محمد مسعود» با اندیشه‌های فاطمی این دو جوان انقلابی را به مرور آن چنان با هم نزدیک کرد که تا مرگ مسعود این رفاقت صمیمانه بر جای ماند. فاطمی به شعارهای آزادی‌خواهی و اصلاح امور حزب توده با دید تردید می‌نگریست و به مرور نوک تیز حملات خود را متوجه حزب توده و روزنامه‌های هوادار آنها کرد. پس از حضور «کافتارادزه» معاون وزیر امورخارجه شوروی برای تصاحب امتیاز نفت شمال درگیری‌های قلمی باختر و روزنامه‌های طرفدار حزب توده به اوج خود رسید.
در بحبوحه بحران آذربایجان و پس از پایان جنگ جهانی دوم برای تحصیل در رشته «حقوق سیاسی» راهی پاریس می‌شود و با علاقه‌ای که به روزنامه‌نگاری داشت به صورت هم زمان جهت اخذ دیپلم روزنامه‌نگاری در یکی از دانشگاه‌های پاریس ثبت‌نام می‌کند.
فاطمی در مدت اقامت در پاریس از لحاظ مالی در مضیقه شدید قرار داشت، گاهی برادرش «سیف‌پور» و «مصباح فاطمی» و زمانی «شهاب خسروانی» کمک‌های مالی به او می‌کردند. پس از مدتی که از سفر فاطمی می‌گذرد، «نصرالله شیفته» سردبیر باختر به «مرد امروز» محمد مسعود می‌پیوندد و باختر تعطیل می‌شود و فاطمی نیز در حالی که تحصیلات خود را در فرانسه می‌گذراند مقالات هفتگی خود را در «مرد امروز» دنبال می‌کرد. فاطمی طی نامه‌ای به نصرالله شیفته خبر داد که پس از برگشت به ایران اقدام به تاسیس یک شرکت چاپ و انتشار روزنامه می‌کند که در مرحله اول شامل چاپخانه وسیع و بعد شامل چند روزنامه‌نویس می‌شود تا تحول بزرگی در کار روزنامه‌نگاری به وجود بیاورد اما با اعلام خبر ترور محمد مسعود، فاطمی بسیار دلسرد و افسرده شد.
جسارت محمد مسعود تا حدی بود که در شماره ۲۱ آذر ۱۳۲۶ در «مرد امروز» در اقدامی حیرت‌انگیز و نمادین در حالی که قوام در اوج قدرت بود، برای سر قوام السلطنه جایزه تعیین کرد. سرانجام مقالات تند مسعود علیه دربار پهلوی در ۲۲ بهمن ۱۳۲۶ با دسیسه برخی از عوامل حزب توده توسط «خسرو روزبه» در خیابان اکباتان و مقابل وزارت فرهنگ با شلیک گلوله به مغزش از پای درآمد.
دکتر فاطمی پس از کسب دکترای حقوق سیاسی با تز «وضعیت کار در ایران» از دانشگاه پاریس و اخذ دیپلم روزنامه‌نگاری در شهریور سال ۱۳۲۷به ایران باز می‌گردد. دکتر فاطمی با همراهی نصرالله شیفته و روزنامه‌نگاران جوان آن دوران که شامل «محیط طباطبایی»، «جلال نائینی»، «ذبیح‌الله منصوری» و... می‌شدند به یاد «مرد امروز» محمد مسعود در تاریخ ۸ مرداد ۱۳۲۸ «باختر امروز» را به چاپ رساند اما با حمله شدید دکتر فاطمی به دولت ساعد برای جلوگیری از تصویب قرارداد «گس - گلشاییان» در آخرین روزهای مجلس پانزدهم، باختر امروز در چهارمین شماره توقیف می‌شود.
به دنبال نزدیک شدن به انتخابات دوره شانزدهم و امکان تقلب در انتخابات در تاریخ ۲۲ مهر ۱۳۲۸ تعدادی از روزنامه‌نگاران مخالف دولت و شماری از سران حزب ایران به رهبری مصدق در دربار متحصن شدند.هرچند این تحصن به سرانجامی نرسید ولی اساس تاسیس «جبهه ملی» را فراهم کرد به نحوی که دکتر فاطمی در سخنرانی در منزل مصدق پیشنهاد تشکیل ائتلاف جبهه ملی را داد و به این ترتیب «جبهه ملی ایران» به رهبری مصدق تشکیل شد.
فاطمی در مرحله اول به روزنامه خود توجه داشت و هر مقامی که در دوره مصدق قبول کرد، در مرحله اول روزنامه‌نویس بود و حتی در دوران وزارت امور خارجه‌اش سرمقالات را شخصا می‌نوشت و در کار بقیه مطالب روزنامه نظارت داشت.
با تشکیل مجلس شانزدهم، جبهه ملی تعدادی از نمایندگان خود را وارد مجلس کرد و دکتر فاطمی توانست به عنوان نماینده مردم وارد مجلس شود و ملی شدن صنعت نفت در اولویت قرار گرفت. مصدق سال‌ها بعد اعلام کرد که اولین کسی که این پیشنهاد را در منزل آقای نریمان مطرح کرد، دکتر فاطمی بود که نمایندگان جبهه حاضر در جلسه به اتفاق آرا تصویب کردند. بالاخره دستور بازداشت او از طرف «رزم‌آرا» صادر شد و به زندان افتاد و پس از چندی آزاد شد.
روزنامه باختر که به عنوان ارگان جبهه ملی فعالیت می‌کرد، ملی شدن صنعت نفت را در اولویت اصلی خود قرار داد. در صبح روز ۱۶ اسفند رزم‌آرا به دست خلیل طهماسبی، عضو فداییان اسلام ترور شد و فردای آن روز کمیسیون مخصوص، پیشنهاد ملی شدن نفت را تصویب کرد و با تصویب مجلسین تا پایان سال ۱۳۲۹ نفت ایران ملی شد. در اردیبهشت ۱۳۳۰ با نخست‌وزیری مصدق و معرفی کابینه، دکتر فاطمی را به سمت «معاونت پارلمانی و سیاسی» و سخنگوی دولت منصوب می‌کند.
هنگامی که دکتر مصدق در ۱۳۳۰ برای استیفای حقوق ملت ایران به سازمان ملل رفت، فاطمی در سمت معاون نخست‌وزیر همراه او بود. فاطمی با صراحت از همکاران خود می‌خواهد که «باختر امروز» به روش گذشته خود ادامه دهد که این رویه که شامل نقد عملکرد وکلا و سناتورها بود به برخورد صریح مخالفان و نطق‌های پشت تریبون مجلس در تقابل با شیوه دکتر فاطمی تبدیل می‌شد. وی قریب هشت ماه در آن سمت قرار داشت تا اینکه در اواخر آذرماه سال ۱۳۳۰ برای شرکت در انتخابات مجلس شورای ملی از سمت خود کناره‌گیری کرد. وی در همان سال با دختر سرتیپ سطوتی ازدواج کرد و تنها یک فرزند ذکور از او باقی ماند.
در بهمن ماه ۱۳۳۰ انتخابات مجلس هفدهم برگزار شد و دکتر فاطمی به عنوان نماینده مردم تهران انتخاب شد اما عصر روز ۲۵ بهمن ۱۳۳۰ در حالی که دکتر فاطمی در چهارمین سالگرد ترور محمد مسعود در گورستان ظهیرالدوله شمیران در حالی که پشت تریبون قرار گرفته بود و می‌گفت: «گلوله‌ای که مغز مسعود را پریشان کرد، ایران را تکان داد»، مورد اصابت گلوله نوجوان ۱۵ ساله‌ای قرار می‌گیرد و فاطمی برای خروج گلوله به بیمارستان منتقل می‌شود. وی تا پایان عمر از ضایعات این حادثه رنج می‌برد. گرچه گفته شد که گروه فداییان در صدد این ترور بودند اما نواب صفوی در زندان نظر موافقی برای ترور فاطمی اعلام نکرد و بعدها نیز گفت که از این ترور آگاه نبوده است.
دکتر فاطمی که به شدت مضروب شده بود، اعتبارنامه مجلس هفدهم را در فروردین ماه سال ۱۳۳۱ در بیمارستان دریافت کرد. پس از بهبودی نسبی در ۱۹ خرداد سال ۱۳۳۱ به همراه هیات ایران عازم لاهه شد و از همان جا برای معالجه عازم آلمان شد و تا مهرماه همان سال از صحنه سیاست کشور به دور ماند. پس از قیام سی تیر و درگیری شدید شاه و مصدق به مرور چند دستگی و شکاف در میان هواداران مصدق نمایان شد. پس از تصمیم مصدق مبنی بر قطع رابطه با دولت انگلستان «حسین نواب» وزیر امور خارجه مصدق از این تصمیم خودداری و استعفا کرد.
دکتر فاطمی که به تازگی به ایران برگشته بود و نمایندگی مردم تهران در دوره هفدهم مجلس را بر عهده داشت، توسط مصدق به سمت وزیر امور خارجه منصوب می‌شود. دکتر فاطمی با رویکرد انقلابی خود در ۱۹ مهر۱۳۳۱ سفارتخانه انگلیس را تعطیل کرد. او موفق شد در طول ۹ ماه دوره وزارت خود دخالت‌های دربار در روابط خارجی ایران را کاهش دهد و ۸۵ نفر کارمندان وزارت امور خارجه که متعلق به خانواده‌های اشراف قدیم بودند، اخراج کند.
در این دوران اساسنامه جدیدی برای وزارت امور خارجه نوشته می‌شود و با راه اندازی کنفرانس‌های منطقه‌یی با حضور سفیران ایران در سایر کشورها به منظور ارزیابی سیاست خارجی و موقعیت جهانی ایران توانست تحولی در دیپلماسی کشور و الگویی برای کشورهای خاورمیانه پایه‌گذاری کند. در نیمه‌های شب ۲۴ مرداد ۱۳۳۲ یگان ویژه گارد سلطنتی پس از محاصره منزل وزیر خارجه او را بازداشت و به کاخ سعدآباد منتقل می‌کند. دکتر فاطمی به همراه تعدادی از اعضای کابینه مصدق تحت نظر قرار می‌گیرد. سرتیپ تقی ریاحی، رییس ستاد ارتش که در جریان عملیات کودتا قرار گرفته بود موفق می‌شود که سرهنگ نعمت‌الله نصیری رییس گارد شاهنشاهی را دستگیر و کودتا را خنثی کند. شاه و همسرش که در کلاردشت منتظر نتیجه کودتا بودند به عراق و سپس رم فرار کردند.
صبح روز ۲۵ مرداد اعضای دولت و سران جبهه ملی با نخست وزیر تشکیل جلسه می‌دهند و دکتر فاطمی خواهان تشکیل دادگاه صحرایی و مجازات کودتاچیان می‌شود ولی مصدق بعد از حادثه ۳۰ تیر ۱۳۳۱ در مردادماه همان سال در پشت جلد قرآن به شاه اطمینان داده بود: «دشمن قرآن باشم اگر بخواهم بر خلاف قانون اساسی عمل کنم و همچنین اگر قانون اساسی را نقض کنند و رژیم مملکت را تغییر دهند، من ریاست جمهوری را قبول کنم» با این سوگند که مصدق خود را وفادار به قانون اساسی می‌دانست، پس از خروج شاه از کشور جایی برای اعلام جمهوری در افکار او باقی نمی‌ماند. همان روز دکتر فاطمی در سرمقاله «باختر امروز» با مقایسه عملیات افسران آزاد مصر، خواهان پایان حکومت سلطه می‌شود و نیت خود را برای اعلام جمهوری نشان می‌دهد.
عصر روز ۲۵مرداد آن روز تظاهرات بزرگی در میدان بهارستان انجام گرفت. دکتر فاطمی در این تظاهرات آنچنان انتقادی از شاه کرد که تا آن روز سابقه نداشت. او در این سخنرانی خواستار لغو نظام سلطنتی در ایران شد. بامداد همان روز، فاطمی به اتفاق دکتر سیعد فاطمی خواهرزاده خود و چند افسر به کاخ‌های سلطنتی رفت و به دستور وی یکایک اتاق‌ها را مهر و موم کردند و درباریان را توقیف و به زندانی شهربانی انتقال دادند. روزهای ۲۶ و ۲۷ مردادماه نیز برای محو آثار سلطنتی دستورات اکیدی صادر شد، مجسمه‌ها سرنگون و خیابان‌ها تغییر نام دادند، از طرف فاطمی دستورالعمل برای سفارتخانه‌ها مبنی بر لغو آیین شاهنشاهی مخابره شد.
پس از کودتای ۲۸ مرداد۱۳۳۲ فاطمی همانند سایر سران جبهه ملی مخفی می‌شود. البته رویه‌ای که فاطمی قبل از کودتا برای برکناری پادشاهی در پیش گرفته بود، پس از کودتا او را به یکی از اولین افراد تحت تعقیب تبدیل کرد. سرانجام در تاریخ ششم اسفند ۱۳۳۲ محل اختفای او لو می‌رود و همان روز او را با ربدوشامبر تیره رنگ که به تن داشت و دمپایی به پا و ریش انبوه سیاه رنگ، با دستبند به کاخ شهربانی می‌برند. هنگام خروج از شهربانی برای انتقال به لشکر ۲ زرهی برخلاف همه متهمان که از حیاط پشت شهربانی آنها را سوار ماشین می‌کردند، او را به مقابل خیابان وزارت امور خارجه آوردند.
وی بالاخره در روز ششم اسفند ۱۳۳۲ توسط مأموران فرمانداری نظامی دستگیر شد. هنگامی که وی را برای انتقال به فرمانداری نظامی از پله‌های ساختمانی شهربانی که فرمانداری نظامی در طبقه دوم آن قرار داشت هدایت می‌کردند، گروهی از اوباش به رهبری «شعبان جعفری» که انتظار او را می‌کشیدند با شعار حمایت از شاه به طرف دکتر فاطمی با شعار «سلطنت فاطمی» حمله‌ور شدند که خواهر دکتر با خروج از میان جمعیت و انداختن خود روی بدن دکتر فاطمی و اصابت چندین ضربه چاقو و از دست دادن جان خود، مانع کشته شدن برادرش می‌شود. جسد نیمه جان دکتر فاطمی را به بیمارستان نجمیه منتقل می‌کنند و پس از عمل جراحی به زندان لشکر ۲ زرهی منتقل می‌شود.
او را به اتفاق دکتر شایگان و مهندس رضوی به محاکمه کشیدند، در حالی که او را با آمبولانس و بر روی برانکارد به جلسات دادگاه آوردند و قادر به تکلم و نشستن نبود و در حالی‌که دراز کشیده بود، محاکمه شد. جلسات دادگاه را سری اعلام کردند و کسی از مذاکرات دادگاه مطلع نشد و به اتهام نوشتن سه سرمقاله روزهای ۲۵ تا ۲۸ مرداد و شرکت در گردهمایی روز ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ در دادگاه نظامی رژیم پس از ۱۰ روز به مرگ محکوم شد.
تیتر سه سرمقاله، خود گویای حملات شجاعانه او به شخص شاه است: «این دربار شاهنشاهی روی دربار سیاه ملک فاروق را سفید کرد»، «خائنی که می‌خواست وطن را به خاک و خون بکشد، فرار کرد» و «شرکت سابق و روزنامه‌های محافظه‌کار لندن دیروز عزادار بودند.»
در زندان و قبل از اعدام طی ارتباط با آیت‌الله سیدرضا زنجانی نامه‌نگاری‌هایی بین آنها صورت می‌گیرد و این، آخرین نوشته‌هایی است که از دکتر فاطمی برجای مانده است. او طی یکی از این نامه‌ها با قسم بر جدش خداوند را شکر می‌گوید که واسطه و دلال وطن‌فروشان نشده است.وی به هنگام اعدام تقاضای ملاقات با دکتر مصدق را کرد که پذیرفته نشد و او، مصدق را وصی تنها فرزندش علی قرار داد.
بالاخره دکتر حسین فاطمی به حکم دادگاه بدوی و تجدیدنظر نظامی، چهار بار محکوم به اعدام شد و شاه نیز با تقاضای فرجام‌خواهی او موافقت نکرد و در بامداد ۱۹ آبان سال ۱۳۳۳ بدن نیمه جان دکتر فاطمی را که به شدت زخمی و تب آلود بود، کشان کشان به پای جوخه اعدام می‌برند. فاطمی با شلیک ۸ گلوله توسط چهار سرباز در لشکر ۲ زرهی تیرباران می‌شود تا دفتر زندگی ۳۷ ساله «دکتر سید حسین فاطمی» برای همیشه بسته شود.
از وی در لحظات پایانی عمر نقل شده است که «من از مرگ ابایی ندارم. آن هم، چنین مرگ پرافتخاری. من می‌میرم که نسل جوان ایران از مرگ من عبرتی گرفته و با خون خود از وطنش دفاع کرده و نگذارند جاسوسان اجنبی به این کشور حکومت کنند.»
پیکر جوان‌ترین وزیر امور خارجه تاریخ ایران در زیر درختی تنومند در نزدیکی شهدای سی تیر آرام گرفت. هر چند که فاطمی تا قبل از ۲۵مرداد۱۳۳۲ سهیم مشروطه‌خواهی مصدق بود اما در ۲۵ تا ۲۸ مرداد با فرار شاه مسیر جمهوری‌خواهی را انتخاب کرد اما مشروطه‌خواهی مصدق سرانجام تلخی را برای جمهوری‌خواهانی همچون فاطمی به همراه داشت. یادش گرامی باد.
منبع:

کتاب شرح رجال سیاسی نظامی معاصر ایران، ج ۱، نوشته دکتر باقر عاقلی، انتشارات گفتار با همکاری نشر علم، ۱۳۸۰.
منبع : خبرگزاری ایسنا


همچنین مشاهده کنید