سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

دو نقاب و یک چهره


دو نقاب و یک چهره
جنگ بین دموکرات ها و جمهوریخواهان در امریکا سال هاست که در صحنه سیاسی این کشور بزرگ و قدرتمند به نمایش گذاشته می شود. هر فرازی برای رقیب با نشیب برای طرف مقابل همراه است. وقتی این طرف پیروز می شود، آن طرف اسلحه بر زمین می گذارد و (ظاهراً) می رود پی کارش. ولی تجربه ثابت کرده در زمان پیش آمدن مسائل فراجناحی و داخلی یعنی زمانی که یک مساله مرتبط به «منافع ایالات متحده» روی می دهد، هر دو طرف مخاصمه با هم یک سو می شوند و سیاست همگرا و یکجانبه یی را دنبال می کنند. گویی بعضی مسائل برای آنها از پیش تعیین شده است و در مورد برخورد با آن مسائل هیچ فرقی میان دموکرات های محافظه کار یا جمهوریخواهان تندرو و تقریباً کله شق وجود ندارد.
پس از پایان استیلای ۱۲ساله جمهوریخواهان بر کابینه ایالات متحده بین سال های ۱۹۸۰ تا ۱۹۹۲ بیل کلینتون دموکرات با هدف ایجاد تغییرات زیربنایی در وضع معیشتی مردم امریکا و کاهش مخاصمه با دولت های دیگر و رقبای سنتی بزرگ و کوچک امریکا وارد گود سیاست شد. تفکرات خصمانه و نسبتاً زیاده خواه حاکم بر کابینه های رونالد ریگان و جرج بوش پدر و عبور از دوران بسیار سخت جنگ سرد و ورود امریکا به جنگ اول خلیج فارس علیه عراق، مردم امریکا را دلزده و خسته کرده بود و این بهترین فرصت را برای دموکرات ها فراهم می کرد تا به مقابله با تفکرات ستیزه جویانه جمهوریخواهان پرداخته و بهبود اوضاع مردم را بزرگ ترین هدف برای برنامه ریزی شعارهای خود قرار دهند. حالا تاریخ قضاوت می کند که آنها در تخمین نظرات مردم درست عمل کرده اند و در زمانی که مردم امریکا به رفرم احتیاج داشتند، با یک استراتژی ظاهراً درست وارد گود شده و رقیب قدرتمند خود را از صحنه بیرون کرده اند. در نتیجه بیل کلینتون همچون دیگر هم حزبی های دموکراتش با چهره یی متفاوت، شیک پوش و جوان به کاخ سفید رسید و تغییرات مورد نظر دموکرات ها را در ایالات متحده شروع کرد.
● کلینتون و سیاست جهان آرام
جمهوریخواهان پس از روی کار آمدن رونالد ریگان در ابتدای دهه ۸۰، سندی راهبردی برای ریاست جمهوری ایالات متحده طراحی کرده بودند که طی آن امریکا باید با قدرت هرچه تمام تر آماده ورود و پیروزی در جنگ طولانی و کشدار هسته یی می شد. مسابقه تسلیحاتی، آزمایش های هسته یی، داستان معروف ماهواره های ضدموشک و تجهیزات فضایی مقابله با دشمن، همه و همه محصول این سیاست و زاییده افکار طراحان استیلای امریکا بر «جهان هسته یی» بود. چند سال بعد و با ورود امریکا به جنگ اول خلیج فارس و پس از طی شدن دوران ریاست جمهوری «بوش پدر» دموکرات ها با زیرکی از فضای کسالت بار حاکم بر کشور استفاده کرده و با طرح مسائل اجتماعی، رفاه عمومی و همگانی کردن خدمات پزشکی (دقیقاً شبیه همین چیزی که حالا توسط باراک اوباما تبلیغ می شود)، وارد عرصه رقابت انتخاباتی شدند. بیل کلینتون با تکیه بر همین شعارها و برنامه ها به کاخ سفید رسید و تغییرات مورد نظرش را در سراسر ایالات متحده شروع کرد. به موازات آن و در حالی که بیشتر کشورهای دنیا حتی دوستان نزدیک و متحدان امریکا از رقابت نظامی- تسلیحاتی حاکم بر جهان، هزینه های سرسام آور دفاعی و بازخوردهای مردمی ناشی از این سیاست ها خسته شده بودند، دولت وقت امریکا تصمیم به تعدیل سیاست های خود گرفت. کلینتون در گامی مهم که به عنوان یکی از سندهای رسمی «دستورالعمل ریاست جمهور ایالات متحده» (PDD) ثبت شد، تصمیم گرفت سیاست دولت های قبلی امریکا مبتنی بر ادامه فعالیت های هسته یی، جنگ سرد و آزمایش های اتمی را به شدت تعدیل و حتی در مواردی هم متوقف کند. تلاش دولت کلینتون و شخص او برای پیوستن امریکا به پیمان منع گسترش سلاح های کشتارجمعی و کنوانسیون های بین المللی مشابه هم در راستای همین فعالیت ها بود.
کلینتون در این راه با تکیه بر سیاست دوگانه خود به موفقیت هایی هم دست یافت. او گاهی مدیر و مدبر بود و با تصمیم ها و طرح هایش باعث قانع کردن افکار عمومی، رقبا و ناراضیان می شد. در زمانی دیگر هم با سیاست پیشگی و سیاست بازی هدف های مهم و پشت پرده یی را دنبال می کرد. «کلینتون مدیر» همواره دنبال ارائه راه حل های خوب برای بهتر شدن اوضاع جهان، دستیابی به قراردادهای غیرنظامی برای حضور امریکا در بازارهای جهانی و برقراری ارتباط با جهان خارج از امریکا بود و ضمناً برنامه های خود جهت رفاه عمومی، تامین اجتماعی، کنترل جمعیت، حفاظت از محیط زیست و از این دست را هم برای امریکایی ها دنبال می کرد. ولی «کلینتون سیاست پیشه» کسی بود که در کنار شخصیت اول، حس برتری جویانه امریکایی خود (نسبت به دیگر کشورها و اقوام جهان) را دنبال می کرد و حاضر بود برای منافع کشورش وارد جنگ هم بشود.
«کلینتون مدیر» کسی بود که می گفت جهان امروز خسته از نبرد هسته یی خیالی، جنگ سرد و افزایش سلاح های کشتارجمعی است اما «کلینتون سیاست پیشه» برای جمع کردن رای در دور دوم حضورش در انتخابات (در سال ۱۹۹۵) از مردم امریکا می خواست به او رای بدهند تا بتواند رهبری امریکا در مقابله با خطرات احتمالی و حمله تروریست ها را به عهده داشته باشد چرا که همواره آنها را از وجود رقبای هسته یی و نیروهای متخاصمی که معلوم نبود کی و چگونه می خواهند به امریکا حمله کنند، می ترساند.
به هرحال کلینتون در چنین فضایی هشت سال در اتاق کارش در کاخ سفید ماند و حتی زمانی که دستور انتشار اسناد طبقه بندی شده مربوط به آزمایش های هسته یی امریکا از سال ۱۹۷۶ به قبل را که دولت های قبلی سری اعلام شان کرده بودند، داد، باز هم از پایان مسابقه هسته یی و آغاز یک جهان آرام سخن می گفت. کلینتون در سال ۱۹۹۳ دستور انتشار اسناد طبقه بندی شده مربوط به آزمایش های هسته یی، سلاح های اتمی قدیمی و پروژه های سال های دور ایالات متحده را که مربوط به سال ۱۹۷۶ به قبل بودند را صادر کرد و آنها را از حالت فوق محرمانه و طبقه بندی شده خارج کرد. بسیاری از منتقدان دولت و به ویژه جمهوریخواهان مقابل این عمل اعتراض کرده و به شدت در مقابل آن ایستادگی کردند اما این اسناد بالاخره و پس از عبور از فیلترهای سختگیرانه سیا و دیگر آژانس های امنیتی امریکا به تدریج منتشر شدند تا گامی بزرگ در تحقق اهداف دولت کلینتون برداشته شود.
دموکرات ها پس از آنها برای پیوستن امریکا به معاهده منع گسترش سلاح های کشتار جمعی تلاش وسیعی آغاز کردند. طبیعی بود جمهوریخواهان نگذارند کلینتون در این بازی پیروز شود. آنها توقف آزمایش های هسته یی امریکا و دست برداشتن از انباشتن زرادخانه های هسته یی داخل و خارج از ایالات متحده را به منزله پایان استیلای خود بر جهان می دانستند اما درست در همان زمان، چهره «کلینتون سیاست پیشه» وارد میدان شد و اعلام کرد با اینکه ما به این معاهده خواهیم پیوست ولی در سه صورت به کشورهایی که هسته یی شده اند، حمله خواهیم کرد؛ اول اینکه مطمئن شویم سلاح هسته یی به دست کشوری افتاده که صلاحیت داشتن آن را ندارد. بنابراین پیش از اینکه او به ما حمله کند، ما به او حمله می کنیم. (این استراتژی درست چند سال بعد و به بهانه وجود بمب اتمی در دست صدام حسین باعث هجوم همه جانبه امریکا و متحدانش به خاورمیانه و اشغال عراق شد.) حالت های دوم و سوم هم در صورتی اتفاق می افتاد که کشوری به امریکا حملات شیمیایی، بیولوژیک یا نظامی با قدرت تخریب بالا انجام دهد. در این صورت هم دولت برای دفاع از کشور با قدرتی هرچه تمام تر وارد عمل می شد. به عبارت ساده تر، کلینتون هم سیاست دولت های قبلی امریکا را در اقدام علیه دشمنان دنبال می کرد، منتها به آن رنگ و لعاب «بیگانه دوستانه» تری داده بود و در حالی که دستان بیگانگان را می فشرد، انگشت آن یکی دستش را روی دکمه قرمز «شروع جنگ» نگه می داشت و از زیر «نقاب نوع دوم» خود به طرف مقابل می نگریست؛ نقابی که رنگ و بویی دموکرات داشت ولی اصالتش جمهوریخواه بود و تندرو.
● بوش و سواری بر شانه القاعده
اوضاع بحرانی خاورمیانه به جمهوریخواهان کمک شایانی کرد تا پس از پایان استیلای هشت ساله دموکرات ها بر کاخ سفید، حتی با تقلب هم که شده (جریان تخلف انتخاباتی در رقابت جرج بوش و ال گور) دوباره به زور وارد کاخ سفید شوند. ظهور القاعده و در ادامه ماجراهای ورود امریکا به جنگ موسوم به «جنگ علیه تروریسم» دولت جرج بوش را قادر ساخت تا به ادامه برنامه های زیاده خواهانه یی برود که در ظاهر هشت سال بود دیگر پیگیری نمی شد. کلینتون طرفدار وارد شدن به پیمان منع گسترش سلاح های کشتار جمعی بود و طبیعی بود که برنامه های هسته یی امریکا کمرنگ تر شده باشد.
اما استراتژی بوش و جمهوریخواهان پشت سرش بر ادامه فعالیت های هسته یی بود. آنها با ادامه طرح «جنگ ستارگان» رونالد ریگان، عملاً از پیمان مقابله با گسترش موشک های قاره پیما بیرون رفتند. بوش همچنین سیاست های هسته یی خود را بر مبنای چند محور زیر دنبال می کرد؛ اول اینکه سلاح هایی تولید کند که هم کاربردی باشد و هم هسته یی. این سلاح ها، سلاح های کوچکی بودند که باید ضمن داشتن قدرت تخریب فراوان، اثرات جانبی کمتری داشته ولی قدرت موثر قابل توجهی داشته باشند. یکی از اهداف مورد نظر برای طراحی و استفاده از این سلاح ها، مقر القاعده در کوهستان صعب العبور «تورابورا» در افغانستان بود. جالب اینجاست که در دولت بوش طرح استفاده از بمبی موسوم به B۶۱-۱۱دنبال می شد که در زمان بیل کلینتون استارت خورده و تکامل یافته بود. این بمب با قابلیت نفوذ به اعماق زمین و با قدرت نابودگری فراوان، می تواند اثرات وضعی و فیزیکی بسیار کمی بر عوارض نزدیک به هدف بگذارد. اما این ادعا توسط دانشمندان هسته یی غیرنظامی کلاً رد شده و آنها معتقدند این بمب هم اثرات مخرب وحشتناکی دارد. محور دوم استراتژی هسته یی دولت بوش بر این مبنا بود که با توجه به آغاز مجدد رقابت هسته یی، باید مراودات هسته یی با کشورهای دوست امریکا بیشتر شده و مورد توجه قرار گیرد. آنها در محور سوم فعالیت های هسته یی شان این مساله را به شدت دنبال می کردند که آیا امکان حمله هسته یی توسط دولت امریکا به یک کشور دیگر وجود دارد یا خیر.
یعنی جمهوریخواهان به شدت دنبال این بودند (و هستند) که به دولت امریکا این اختیار را بدهند تا هر زمان که صلاح دانست و هر وقت که منافع ایالات متحده را در خطر دید، به هر کشوری که بر خلاف منافع امریکا عمل کرده و آن را تهدید کرده است، حمله اتمی کند. محور چهارم استراتژی بوش و همفکرانش به شروع مجدد آزمایش های هسته یی برای تکمیل پروژه های قدیمی و دستیابی به سلاح های جدید و کاراتر هسته یی مربوط می شد و این عملاً برخلاف استراتژی دولت کلینتون بود. آخرین محور فعالیت های هسته یی دولت بوش هم به انبار کردن تسلیحات هسته یی مستعمل و مبتنی بر فناوری های قدیمی مرتبط است. بوش قرار بود زرادخانه های هسته یی امریکا را کم کند. سلاح های هسته یی را از مجموع ۶هزار سلاح و موشک های مجهز به کلاهک های هسته یی را به عدد ۱۷۰۰ تا حداکثر ۲۲۰۰ برساند ولی با بالا گرفتن مناقشات بین المللی، بروز جنگ عراق و اختلافات امریکا با روس ها تعداد این سلاح ها امروز به هشت هزار رسیده است چرا که روس ها شرط کرده بودند تنها در شرایطی سلاح های مستعمل و قدیمی خود را نابود می کنند که اول امریکایی ها دست به نابودی سلاح هایشان بزنند.
با این شرایط گرچه به نظر می رسد سیاست دولت بوش با محوریت جمهوریخواهان تندرو و نومحافظه کاران راستگرا به شدت «جنگ طلبانه» و بر پایه گسترش سلاح های هسته یی بوده ولی آنچه مهم است این است که امریکایی ها در یک زمینه با هم اتفاق نظر دارند؛ آنها زمانی که قدرت خود را ضعیف شده می یابند و منافع (عموماً اقتصادی) خود را در خطر می بینند، با ایجاد رعب و وحشت در جامعه داخلی و بین المللی، راه را برای ادامه برنامه های هسته یی خود هموار می کنند. حالا اگر جمهوریخواهان در انجام این کار بیشتر توی چشم می زنند، شاید به پرسر و صدا بودن آنها و آب زیرکاه بودن دموکرات های زیرک برگردد.
فراموش نکنید پروژه بمب هسته یی B۶۱-۱۱ با قدرت تخریب گسترده و کاربردی بودن بی اندازه اش در زمان ریاست جمهوری بیل کلینتون تکمیل و عملیاتی شد. اگر فعالیت های جمهوریخواهان پرسروصداتر است، اگر آنها نسبت به رقبای سنتی خود بی پرواتر و بی محاباتر به مخالفان ایالات متحده می تازند و اگر سیاست های آنها تندخویانه تر به نظر می رسد، ممکن است آن روی نقاب به صورت «عموسام» معروف زده شده باشد؛ همان طرفی که چهره یانکی ها را خشن تر نشان می دهد. در طرف مقابل چهره دوست داشتنی تر، غریب نوازتر و عامه پسندتر است ولی پشت آن نقاب باز هم همان «عموسام» همیشگی است که به دنیای ماورای ایالات متحده لبخند می زند.
وحید نمازی
منبع : روزنامه اعتماد