پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


ایستادن در برابر باد


ایستادن در برابر باد
اكنون به اندازه كافی از آن واقعه تلخ فاصله گرفته ایم و خاك سرد ما را از رسول ملاقلی پور فیلمساز برجسته سینمای دفاع مقدس جدا كرده است.
در این روزهایی كه بر ما و سینمای ایران گذشته است، دانسته ایم كه رسول ملاقلی پور از چه میزان محبوبیتی میان فیلمسازان و دست اندركاران و مسئولان برخوردار بوده است.
تقریباً چنین اتفاق مشتركی درباره یك فیلمساز در طول دهه گذشته بی سابقه بوده است. او را ستوده اند چونان كه شایسته یك قهرمان، یك هنرمند واقعی و برخاسته از متن توده مردم بوده است و تقریباً در همه نوشته ها و گفته ها یك كلام را رصد كرده ایم كه او متعلق به باورهای مردم بوده است.
و این نكته شخصی را كم و بیش خوانده اید كه او اهل آرایه های موجود رایج جامعه ایرانی نبوده است و كمتر او را به تملق و ستایش این و آن دیده اند و آنچه كه دیگران درباره او گفته اند، به اجمال سخن از این بوده است كه رسول ملاقلی پور اهل صراحت و صداقت بوده است و كسی كه آزار دیده از این صراحت، او بوده است و این برای هنرمندی چون او حسن بزرگی است و این نكته را هم در این مجال اشاره كنم و بگذرم كه ستایش جوانمردی چون او نه ستایش یك مرد مرده! بل ستایش خصایلی است كه نیاز امروز جامعه ماست و این با آن رفتار مرده پرستی كه می گویند، فاصله بسیار دارد كه او با همه صراحت و یكرنگی اش در روزگار حیات نیز قدر بسیار دید از جانب مردم، كه نمونه آن همین استقبال از فیلمی تلخ و استخوان سوز، چون فیلم «میم مثل مادر» بود.
رسول ملاقلی پور عكاس روزهای اولیه جنگ كه یكی از بزرگان سینمای دفاع مقدس می نامندش، به سبك و سیاق حرفه ای اش در ژانر ایرانی سینمای دفاع مقدس و اجتماعی فیلم ساخت و چون در هیچ جای دیگر جهان ژانر دفاع مقدس وجود ندارد، پس می توان كارهای او را در زیرگروه اجتماعی تقسیم بندی كرد و در نشانه شناسی آثارش به این نكته پای فشرد كه رسول ملاقلی پور قبل از آن كه فیلمسازی تكنیك محور و متعلق به جریان سینمای حرفه ای به مفهوم تكنسین هایی كه قصه را تصویر می كنند، باشد متعلق به نسلی است كه براساس نیاز عصر و دوره خویش به زبان تصویر پناه آورده است و او را می توان پناهنده سینما دانست تا سینماگری كه فعلی از روی فعالیت اجتماعی انجام می دهد، پس در آثار رسول ملاقلی پور اگر نشانه ای بصری یافت می شود - كه فراوان یافت می شود - از آن نظر نشانه شناسی كمتر می توان آنها را در بعد نشانه های عامرانه و عالمانه به مفهوم چیدن آكسسوار برای رسیدن به یك مفهوم دانست و این نكته البته به معنی عدم تسلط او بر جریان سینما و فیلمسازی نیست بلكه اصراری است بر این نكته كه او از جنس حرف هایی بود كه از حلقوم فیلم هایش می تراوید و درست براساس فرضیه اثبات شده «آنچه كه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند»، برچنین مسندی نشسته بود و از دل می گفت.
ملاقلی پور درست است كه از میان فیلمسازانی برخاست كه سعی داشتند مردم را برای پیوستن به جریان جنگ تهییج كنند اما خیلی زود به یك شیوه و روشی رسید كه می توان او را با آثارش شناخت و به قول معروف سینمایش او را از میان سینماهای دیگر جدا كرد.
پایان جنگ هم به یاری او آمد تا تجربه های دیگری با بن مایه جنگ بسازد و در عرصه اجتماعی سازی نیز قریحه بیازماید اما با مراجعه به تمام آثار برجای مانده و مجموع گفته هایش به صراحت می توان او را معترض ترین فیلمساز پس از انقلاب دانست چرا كه لحن و بیان هنرمندانه و داستان و روایت و بازی همه و همه در خدمت هدفی بود كه او از آن بهره جوید و كلامی گاه به تلخی بر زبان برد و بگوید كه چگونه می توان هم از میان خاكستر ققنوس ها برخاست و هم این كه آنچه گذشت را روایت كرد.
نگاه خاص و غریزی او به سینما چنان عمیق بود كه بعضی شخصیت های مردمی همیشه از آن خود او خواهند بود. شخصیت هایی از جنس آینده كه در زمان حال حلول می كنند و در بیان كلاسیك یك مفهوم ساده چنان عمیق و پیچیده می شوند كه شاید اگر شناخت او از سینما شبیه شناخت تكنسین های سینما بود به چنان موفقیتی دست نمی یافت، سفر به چذابه و هیوا سرشار از چنین لحظه هایی هستند.
و دیگر آن شناخت او از اجتماعی كه در آن زندگی می كرد پس از یك تلواسه كم مدت به یك ثبات انجامید؛ ثباتی كه هم نفع سینمای ایران در آن بود و هم نفع سینما گران و سینمادوستان.
درست است كه واروژ كریم مسیحی در فیلم پرده آخر از آن چهره همیشه خشن و خشك جمشید هاشم پور چهره ای جدید ارائه كرد اما اصرار و ابرام ملاقلی پور منجربه خلق بهترین و متفاوت ترین آثار در كارنامه جمشید هاشم پور (آریا) شد، چه در فیلم هایی كه او از آن به عنوان سینمای رایج نام می برد، جمشید هاشم پور نقش چكاننده ماشه را داشت كه به هر دلیل باید پیروز قهری میدان می بود اما ملاقلی پور براساس شناخت از جامعه ای كه در آن زیسته بود قهرمانانی را وارد میدان جنگ كرد كه از جنس مردم و توده های جامعه بود. نگاه كنید به شخصیت هایی كه او از هاشم پور در دو فیلم آخرش مزرعه پدری و میم مثل مادر ارائه كرده است...
در نشانه شناسی آثار ملاقلی پور می توان به راحتی وحدت را با بهره گیری از عناصر بصری و روابط بطئی و درونی در میان آشفتگی های رایج قصه هایی كه زاده یك بحران هستند یافت كه از این منظر نگاه ذاتی او را در پیروی از یك ایده و آرمان به اثبات می رساند.
اما ملاقلی پور نه به مدد چنین دیدگاهی و نه به خاطر داشتن صراحت لهجه و... كارگردان بزرگ و ماندگاری است بلكه ملاقلی پور به خاطر آن در خاطره سینمای ایران ماندگار خواهد شد كه جز از اصالت وجود و حقیقت چیزی بر زبان نیاورد. روایت او با همه آرایه هایی كه غریزی و صریح به كاربرد، روایتی است از گم گشتگی هایی كه انسانیت را در طول تمام اعصار فریاد می كشند و برای هر خط قرمزی كه فتح می كند، آرمانی از جنس آرمان ازلی ترسیم می كند. اینچنین است كه پس از فتح هر خاكریز و باز شدن هر معبر میدان مین، جوانی دیگر قد علم می كند و ما در نگاه قهرمانان او می خوانیم كه باید یكی این را نیز فتح كند و این همان رازی است كه در تمام آثار او سیال است.
در كارنامه هر هنرمندی پیدا شدن چند فصل اوج می تواند شانس بزرگ او برای ماندگار شدن باشد كه برای ملاقلی پور چنین چیزی شاید به دو جین برسد به جز نگاه انسان محور و اصولی او به نبرد حق و باطل و روایت همیشگی او از معابر سخت و پیچیده روبروی انسان و ... خشوع و غیرت ذاتی جاری و ساری در آثارش به او ارزشی دوچندان بخشیده است كه نماینده ای قابل مطالعه از نسل فیلمسازان پس از انقلاب باشد.
جایی كه او با سینمایش ایستاده است برای همیشه تاریخ، معرف رفتار مردمانی است كه برای زیستن جز صداقت نداشتند و این را می توان از تمام آرایه های آثار او پیدا كرد! و چه گواه صادقی برای همیشه سینما و تاریخ ما به میراث مانده است.
جلیل اكبری صحت
منبع : روزنامه ایران