دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا

زنان و رویارویی با سوگ عزیزان


زنان و رویارویی با سوگ عزیزان
اکثر ما واقعیت مرگ را به آسانی نمی پذیریم، تصور اینکه روزی می میریم، اندیشیدن به ادامه زندگی پس از مرگ عزیزانمان و تصور اینکه آنان مرده اند، امری دشوار است. در عین حال مرگ شریک زندگی و یکی از تنش زاترین حوادثی است که در زندگی اشخاص اتفاق می افتد. فقدان همسر به ویژه پس از سالها زندگی مشترک با او، دنیا را در نظر بیوه وارونه جلوه می دهد. یک زن بیوه برای مواجهه با وضعیت غیرقابل تصور مرگ همسر باید بر احساسات ناآشنای خود فایق آید. زنی که نمی داند دیگران از وی چه انتظاراتی دارند، ممکن است چنین تصور کند که آن دسته از واکنشهای عادی وی که به هر حال باید از ویژگیهای سوگواری باشد وحشتناک یا غیرعادی است و یا باعث ناراحتی دیگران می شود. انکار احساسات و عواطف یا سرپوش نهادن بر آنها پس از داغدیدگی به صرف برهم نزدن آرامش دیگران شیوه معمول انطباق با محیط نیست، گاهی فرد داغدیده بر تنش و فشار روانی خود غلبه کرده، بعدها در مقایسه با گذشته خود را قوی تر و از لحاظ فکری بالغ تر می یابد.
● واکنش در قبال مرگ و فرآیند سوگواری
واکنش آنی افراد پس از شنیدن خبر مرگ نزدیکان به ویژه اگر فوت ناگهانی و غیرمنتظره باشد، اغلب با شوک و ناباوری همراه است. اگر زن، جسد همسرش را نبیند حس ناباوری و عدم پذیرش واقعیت مرگ در وی شدت می یابد و این حالت شوک تا چندین روز به طول می انجامد. ابتدا وی حس رخوت و بهت زدگی می کند و سپس رخوت جای خود را به غم و اندوه می دهد، البته همه افراد به طور یکسان مراحل سوگواری را نمی گذرانند به طوری که ممکن است ماهها و سالها طول بکشد تا کاملاً بهبودی حاصل شود. گاهی اوقات زن داغدیده ممکن است از خود واکنشهای متفاوت نشان دهد. به عنوان مثال: گاهی خشم خود را در قبال پزشکان یا پرستارانی ابراز کند که نتوانسته اند مانع از مرگ همسرش شوند، یا خویشاوندان را سرزنش کند، یا شوهر را مقصر بداند که او را ترک کرده است. گاهی نیز ممکن است خود احساس گناه کند و در این حالت او خود را ملامت می کند که چرا مانع مرگ همسرش نشده و برخی زنان به صورت افراطی فعال می شوند تا دیگر مجالی برای اندیشیدن به شوهر مرحوم یا احساس فقدان او نداشته باشند که این اجتناب از سوگواری، سلامت فرد را به خطر می اندازد.
زیرا شخص داغدیده باید احساسات خود را بروز دهد و به جای نگه داشتن بغض در گلو آزادانه اشک بریزد. از آنجا که در جامعه ما ابراز احساسات برای زنان آسانتر است، بنابراین فایق آمدن بر غم و اندوه ناشی از مرگ همسر برای مردان دشوارتر است.
● روند تغییر شکل سوگواری
سوگواری معمولاً بعد از دو هفته جای خود را به احساس غم و افسردگی می دهد. زن بیوه از این تغییر حالت به سرعت دچار سردرگمی شده، بیمناک می شود که عقل خود را از دست بدهد. به همین دلیل او باید در اولین فرصت فعالیت روزمره اش را از سر بگیرد.
غم و افسردگی چهار تا ۶ هفته پس از داغدیدگی، به شدیدترین حد خود می رسد، بنابراین، فرد نباید از مردم کناره گیری کند و یا از آنچه او را به یاد شوهر مرحومش می اندازد، بپرهیزد. از این زمان به بعد فرد به تدریج نحوه درک «خود» و جهان را متحول ساخته و هویتش از «نیمه بودن» به «بیوه بودن» تغییر می یابد. این بازسازی هویت، مستلزم صرف مدت زمانی طولانی است. این بهبود همراه با شوق دوباره برای زیستن است، البته در این مرحله فرد نیاز به قوت قلب دارد، زیرا از آن می ترسد که این امر در نظر دیگران غیرعادی و مایه شرمساری باشد. معمولاً ۸۵ درصد اشخاص با گذشت زمان و بدون کمک دیگران بهبود می یابند.
عواملی که توانایی فرد برای از سرگیری زندگی جدید را تحت تأثیر قرار می دهند عبارتند از:
اهمیت فقدان، کیفیت روابط شخص با همسرش در گذشته، عوامل شخصیتی و تجارب بد پیشین، کیفیت روابط زناشویی و چگونگی مرگ عزیزان و وقایع مربوط به آن.
اثر کیفیت روابط زناشویی تا بدان حد است که اگر شخص زندگی موفقی داشته باشد، یادآوری خاطرات خوش گذشته می تواند در او احساس خلا بیشتری به وجود آورد، اما در صورت ناموفق بودن ازدواج، نخستین واکنش زن احساس آرامش است، اما به تدریج و با گذشت زمان به شدت ناامید شده و احساس می کند که زمان جبران گذشته است، بنابراین مدتهای مدیدی به سوگواری می پردازد.
همچنین وقایع مربوط به مرگ عزیزان عامل دیگری است که مدت سوگواری را تحت تأثیر قرار می دهد. چنانچه مردی بر اثر تصادف جان خود را از دست بدهد و به زن اجازه ندهند جسد همسرش را مشاهده کند، این امر نه تنها باعث ناباوری مرگ وی می شود، بلکه به ایجاد کابوسهای وحشتناک در وی دامن می زند. در صورت قتل یا خودکشی، فشار روانی ناشی از آن و همچنین بازجویی پلیس باعث تحمل خشمی می شود که زن راهی برای ابراز آن نمی یابد.
در صورتی که دیگران به فرد اجازه ندهند که احساس پریشانی خود را ابراز کند یا او را ترغیب به فراموشی کنند، این گونه رفتارها بر بار مشکلات وی خواهد افزود.
در صورتی که سوگواری طولانی و غم و اندوه شدید شود، سوگواری شکل غیرعادی به خود گرفته و نیاز به روان درمانی خواهد داشت. زیرا گاهی زن بیوه در مورد هویت خود تردید و احساس ناامنی می کند، این احساسات با فرا رسیدن سالگرد ازدواج، تولد یا مرگ همسر شدت می یابد. در سالگرد مرگ همسر بعضی از افراد آسیب پذیرتر می شوند و گاه شدت افسردگی آنها به حدی است که روان درمانگر باید مدت جلسات روان درمانی را طولانی تر کند و به کیفیت جلسات پایانی توجه داشته باشد تا احساسات بیمار را درک کند.
● نقش پزشکان
از آنجا که پزشکان در اعلام خبر بیماری فرد به اطرافیان حضور فعال دارند و یا با علت مرگ وی آشنا هستند، می توانند نقش مؤثری در چگونگی برخورد افراد با حادثه داشته باشند. پس در صورت اعلام خبر ناگوار ما بدون در نظر گرفتن ملاحظات این امر موجب پریشانی شدید و رنجیدگی خاطر اطرافیان خواهد شد.
در این موارد همدردی با شخص داغدیده و اعتراف به اینکه مسأله فقدان عزیزان چقدر برای او دردناک و قابل درک است، می تواند از هر اقدامی مفیدتر باشد. پزشکی که با حساسیت وضع زن بیوه را زیر نظر دارد و مراقب است تا در حد معمول سوگواری کند. در صورتی که مشاهده کند که عوامل خطرزا وی را بسوی مرگ بیمارگون می کشاند باید جلسات مشاوره پیشگیرانه برای وی ترتیب دهد. پزشک باید مستقیماً جویای حال شخص باشد و از چگونگی خواب، اشتها و حالات روانی و روحی بیمار باخبر باشد.
مهمترین وظیفه یک پزشک حمایت و همدردی، قوت قلب دادن و تشویق وی برای روبه رو شدن با مشکلات ناشی از این حادثه و امید به آینده است. در این موارد بلافاصله نباید از دارو و یا هر کاری که باعث شود داغدیدگی روند طبیعی خود را طی نکند، جلوگیری کرد. ضمن آنکه اجازه تخلیه هیجانی، آماده کردن شناختی بیمار با واقعه و حمایت اجتماعی از مواردی است که باید در نظر گرفته شود.
* بهروز باغستانی، کارشناس ارشد علوم تربیتی
* منافع و مأخذ:
۱- خلاصه روانپزشکی کاپلان سادوک ترجمه دکتر پورافکاری
۲- نشانه شناسی بیماریهای روانی، دکتر پورافکاری
۳- کنار آمدن با چالشهای زندگی، ترجمه دکتر محمد نریمانی
منبع : روزنامه قدس