پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


تلویزیون و تزریق شادی به جامعه


تلویزیون و تزریق شادی به جامعه
پیچیدگی زندگی اجتماعی در جهان اطلاعاتی و شبکه‌ای شده معاصر، کارکرد رسانه قدرتمندی مثل تلویزیون را هم بیشتر کرده است؛ به طوری که مخاطبان این رسانه توقع بیشتری از آن در ارتباط با زندگی روزمره خویش دارند. به عبارت دیگر تلویزیون به دلیل رسانه جمعی بودن، بیش از آن‌که به هویت فردی تک‌تک مخاطب تاثیر بگذارد نقش مهمی در هویت جمعی و فرهنگ عمومی جامعه دارد. البته این انتظارات صرفا از تلویزیون نمی‌رود بلکه شامل همه انواع رسانه‌ها می‌شود. شاید اگر بهتر بخواهم منظورم را بیان کنم، باید بگویم این مخاطبان و جامعه نیستند که همیشه تحت پیام‌های رسانه‌ای قرار می‌گیرند بلکه خود رسانه‌ها نیز متناسب با وضعیت فرهنگی اجتماعی جامعه خود دچار قبض و بسط می‌شوند و در حقیقت لازم است به نیازهای مخاطبان خود توجه کنند تا پایدار بمانند و مشتری خود را از دست ندهند.
چه‌بسا آثار هنری، تولیدات سینمایی و ظهور برخی چهره‌های رسانه‌ای محصول شرایط اجتماعی جامعه خود بوده باشد، مثلا در شرایط دشوار و غم‌انگیز جنگ جهانی دوم که جوامع غربی را در یک افسردگی اجتماعی و بحران‌های روانی قرار داده بود، چارلی چاپلین با کمدی‌های خویش به تلطیف روحی جامعه خود کمک کرد و در اینجا رسانه و سینما و تصویر نه صرفا به عنوان یک سرگرمی، بلکه به شکل یک روان‌درمانی جمعی و ابزاری در راستای مدیریت احساسی عاطفی جامعه، کارکرد پیدا کرد و توانست به مردم کشور خویش کمک دهد تا بهتر بتوانند با مشکلات و مصائب فردی و اجتماعی خود کنار بیایند و در گذر از این بحران موفق‌تر باشند یا مثلا رسانه‌ها در شرایطی که کشور در حال جنگ با دشمن بیگانه است، می‌تواند در اتحاد و انسجام بیشتر ملت و پایداری آنها در مقابل متجاوزان نقش مهمی ایفا کند و در پیروزی ملت موثر باشد. در واقع رسانه‌ها علاوه بر کارکردهای عمومی و متداولی که دارند متناسب با شرایط تاریخی و زمانی خویش به نقش‌ها و وظایف تازه‌‌تری نیازمند هستند. در کشور ما به دلیل فرهنگ دینی و مناسبت‌های مذهبی که وجود دارد، رسانه‌ها بویژه تلویزیون به تولید و ساخت ویژه برنامه‌های خاصی می‌پردازد که متناسب با حال و هوای آن مناسبت است. این مناسبت‌ها هم شامل میلاد‌ها و جشن‌هاست و هم شهادت و عزا‌داری‌ها.
گستردگی این مناسبت‌ها قطعا ایجاب می‌کند نگاهی جدی‌‌تر به آن شود و مورد نقد و آسیب‌شناسی قرار گیرد. به نظر می‌رسد چند سالی است ویژه برنامه‌های مناسبتی بخصوص در جشن‌ها و میلادها، صورتی تکراری و یکنواخت به خود گرفته‌اند و بتدریج جذابیت خود را از دست می‌دهند. اتفاقا این مناسبت‌ها فرصت‌خوبی هستند تا تلویزیون، شادی و نشاط را در جامعه تزریق کند و به تلطیف روحیه جمعی و فراخمندی احساسات عمومی بپردازد. برخی روان‌شناسان اجتماعی معتقدند آستانه خنده و شادی در ایران بالاست. یعنی خیلی بسختی نسبت به پدیده‌ای شاد می‌شوند و به عبارت بهتر شاد کردن آنها کار دشواری است. برای همین است که کار طنز کردن در جامعه ما نسبت به ژانرهای دیگر سخت‌تر است. گاهی انفجار خنده، قهقهه دوربین مخفی‌ها و برنامه‌های لحظه‌ها که مثلا به خاطر افتادن بچه‌ای از تختش مشاهده می‌کنیم، بسیاری از ما ایرانیان را متعجب می‌سازد و بارها به خود می‌گوییم که چه دل خوشی دارند و کجای این اتفاق خنده‌دار بود. در فرهنگ عامه ما اساسا خندیدن زیاد و گاهی شادی کردن به معنی سبکسری و بی‌شخصیت‌ بودن معنی می‌شود و همیشه بزرگ‌ترهای ما از کودکی ما را بر سنگین و رنگین بودن توصیه کرده‌اند و شوخی و خنده را مترادف بی‌‌ادبی دانسته‌اند. البته این مساله در بسیاری از موقعیت‌ها پذیرفتنی است و نمی‌توان بر آن نقد داشت، ولی شاید تاکید بیش از اندازه بر آن نیز باعث شده تا ما شادی خوشحالی خود را بروز ندهیم و قطعا یک فیلمساز و برنامه‌ساز تلویزیونی نیز متاثر از این فرهنگ دچار چالش‌هایی در تولید شادی خواهد شد.
بدتر از این زمانی است که خود مجری، محوریت‌ برنامه را به عهده می‌گیرد و به جای اجرا، صرفا حرافی می‌کند؛ به طوری که گاهی به میهمان برنامه نیز فرصت سخن گفتن نمی‌دهد. در واقع برنامه‌های مناسبتی ما در هنگامه شادی و جشن دست کم با دو مشکل اساسی روبه‌روست؛ یکی فقدان شور و شعف لازم که فضای مفرحی برای مخاطب ایجاد کند و دیگری تاکید بیش از اندازه بر گفتگو و گپ‌های مجری و میهمان. در عین این که باید انصاف داد و قبول کرد که تولید برنامه‌های شاد با توجه به ویژگی‌های فرهنگی ما،‌ سخت و دشوار است. صدا و سیما در سال‌های اخیر تلاش‌های زیادی برای نوآوری و خلاقیت در برنامه‌های مناسبتی داشته است که قابل تقدیر است. سطح اجرا و مهارت مجریان، تحول و تنوع در نوع دکوراسیون و نورپردازی، شیوه ارائه موسیقی و انواع آن در کنار تولید طنزهای نمایشی از جمله این اقدامات است. اما همچنان باید برای خلق و تولید شادی از نوآوری و خلاقیت تازه‌ای بهره جست تا این دستاوردهای ارزشمند دچار تکرار و روزمرگی نشود. همان‌طور که در دوران دفاع مقدس، صدا و سیما سنگ تمام گذاشت و با تزریق روحیه دفاع و همبستگی همچون سنگربانی مطمئن به یاری رزمندگان و ملت همت گماشت یا همان گونه که در مسابقه‌های ورزشی، صداوسیما به عنوان یار دوازدهم حامی ورزشکاران است، اینک که در دوره سرزندگی و توسعه و پیشرفت قرار گرفته‌ایم، باز هم صداوسیما باید روحیه سازندگی و مقاومت و فداکاری را در مردم خود بدمد و قطعا در چنین شرایطی به تولید شادی و نشاط و شوق اجتماعی نیازمندیم تا با حفظ روحیه و انگیزه به سوی پیشرفت و آبادانی حرکت کنیم. از سوی دیگر یکی از کارکردهای رسانه‌ای مثل تلویزیون و رادیو، نه فقط ارتقای سطح فرهنگی جامعه که بهبود وضع روحی و روانی و تلطیف افکار عمومی نیز است. در جامعه صنعتی و در حال توسعه ما که خطرات متعددی، بهداشت روانی افراد جامعه را تهدید می‌کند، صداوسیما در مقام یک درمانگر باید در مقابل این تهدیدها، روحیه شهروندان خود را تقویت کند.
البته برنامه‌های ملی و روان‌شناسانه صداوسیما در همین خصوص طراحی شده رسانه ملی را به یک مرکز مشاوره تبدیل کرده است، اما اینها حالت درمانگرانه دارد و چه‌بسا بیشتر کارایی فردی داشته باشد. اما تولید برنامه‌های شاد و مفرح می‌تواند حالت پیشگیرانه داشته باشد که همیشه بهتر از درمان است. اگر سلامت یکی از حقوق مسلم مردم یک جامعه فرض شود، این تنها وزارت بهداشت نیست که مسوول تامین آن است. سلامت امروز مفهوم گسترده‌تری یافته و نیازمند همکاری بین‌بخشی است. صداوسیما بویژه تلویزیون به دلیل گستردگی و دامنه نفوذش در جامعه قطعا بیش از ارگان‌ها و سازمان‌های دیگر می‌تواند در تامین سلامت مردم موثر باشد و همه باور دارند سلامت روانی و داشتن نشاط و انبساط خاطر یکی از نشانه‌های مهم سلامت است. از منظر دینی هم که به قضیه نگاه کنیم، خواهیم دید پیامبر اکرم(ص)‌ و ائمه معصومین نیز در احادیث و روایت‌های مختلف در ستایش شادی و متبسم بودن مومن تاکید داشته‌اند و شاد کردن دیگران را نوعی عبادت معرفی کرده‌اند. برخلاف تصور برخی، اسلام دین غم و اندوه نیست و مومنان را به دوری و نهی از غمزدگی توصیه کرده است. لذا از هر منظری که به موضوع بنگریم، مشاهده می‌کنیم شادی کردن و شاد نمودن دیگران امر پسندیده‌ای است، اما نباید فراموش کرد که مسوولیت شادی‌بخشی به جامعه تنها به عهده صداوسیما نیست.
رسانه ملی یکی از عناصر بانفوذی است که می‌تواند در این راستا موثر باشد و حتما این دستگاه عریض و طویل، وظایف دیگری هم دارد. نکته آخر که باید اهتمام جدی به آن داشت، این که مفهوم شادی و حدود آن مبتنی بر فرهنگ و مذهب یک جامعه تعیین می‌شود و تفاوت‌‌های فرهنگی حتما در این معنی موثر است، لذا این که شادی چیست؟ چه ابزار و لوازمی دارد و صداوسیما به عنوان قدرتمندترین سازمان فرهنگی کشور چگونه و از چه طریقی می‌تواند به ترویج شادی و نشاط در جامعه بپردازد، همواره ملاک ارزشیابی شادی چیست و تا کجاست و سوالاتی از این دست، راهگشای مساله فقدان یا بحران شادی در جامعه خواهد بود و تکلیف تلویزیون در نسبت با این مفهوم یا مساله را روشن خواهد ساخت.
سیدرضا صائمی
منبع : روزنامه جام‌جم