پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

سرزمینی که در آن امپراتوری ها شکست می خورند


سرزمینی که در آن امپراتوری ها شکست می خورند
هر دو کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری آمریکا از تخصیص نیروها، پول و تجهیزات بیشتر برای پیروزی در جنگ افغانستان حمایت می کنند. فرضی که پشت این توصیه قرار دارد این است که اهمال کاری جرج بوش رئیس جمهور کنونی ایالات متحده در باره افغانستان باعث بازپس گیری بیشتر نقاط آن کشور توسط طالبان و دیگر گروههای شورشی شده است.
بر اساس این فرض، اگر آمریکا و ناتو به اعمال فشار نظامی در افغانستان ادامه می دادند ( و به گفته باراک اوباما کاندیدای حزب دموکرات، اگر صدام حواسشان را پرت نکرده بود)، اسامه بن لادن اسیر شده بود، دولت حامد کرزای رئیس جمهور افغانستان مناطقی بیش از کابل تحت کنترل می داشت، غیرنظامیان کمتری کشته می شدند، تریاک کمتری در آن کشور کاشته می شد و غیره.
تردیدی نیست که بوش به نحوی شرم آور، پول ناچیزی برای بازسازی افغانستان از سال ۲۰۰۳ میلادی به این سو اختصاص داد و اینکه همین عمدتا به بازگشت طالبان کمک کرد. اما اصلا روشن نیست که اقدام نظامی بیشتر و یا گسترده تر آینده بهتری را برای افغانستان رقم می زد که یکی از فقیرترین، توسعه نیافته ترین و خراب ترین کشورهای جهان است.
پس چکار باید کرد؟ اجرای برنامه شش ماده ای زیر ممکن است در افغانستان اوضاعی به وجود بیاورد که ناتو و ایالات متحده بتوانند در آن کشور ادعای پیروزی کنند. اما این پیروزی از آن پیروزی هایی نخواهد بود که در آن دشمن کاملا مغلوب شود. بلکه، با توجه به شرایط کنونی، پیروزی واقع گرایانه تری خواهد بود.
اول اینکه نباید حضور نیروهای رزمی ناتو و آمریکا در افغانستان افزایش یابد. اعزام نظامیان بیشتر به افغانستان مساوی است با تیرنشانه بیشتر برای طالبان. افغانستان در سال ۲۰۰۷ شاهد افزایش قوای نظامی خارجی بود که راه به جایی نبرد.
جنگ افغانستان به مفهوم متعارف، جنگی قابل پیروزی نیست، چون جنگ در آن کشور یک جنگ متعارف نیست. در عوض این جنگ همان‌طوری که جنگهای ایرلند شمالی، گواتمالا، السالوادور و نیکاراگوئه، از طریق مذاکره و توافقات سیاسی میان طرفین درگیر “قابل پیروزی” بود، قابل پیروزی است.
آیا هنوز برای همه معلوم نشده است که افغانستان جایی است که در آن امپراتوری ها شکست می خورند؟ نکته ای که ما باید از شکست اسکندر کبیر، انگلیس در اوج قدرت استعماری اش، و یا شوروی مخوف در افغانستان، پند بگیریم - اما نمی گیریم - چیست؟
دوم اینکه، جنگ نباید به پاکستان سرایت داده شود. با اینکه کوبیدن مقرهای طالبان در آن سوی مرز توسط هواپیماهای بدون سرنشین و یا از طریق حملات کماندوئی برای فرماندهان نظامی اغوا به نظر می رسد، اما مشخص است که منافع بسیار اندک این تاکتیکها در مقابل هزینه‌های گزافی که این کار برای دیپلماسی عمومی دارد، بسیار ناچیز است. آیا حمله زیرجلدی به شخص ثالثی مبهم در خاک یکی از متحدان دیرینه آمریکا منطقی است؟
با توجه به اینکه این متحد، سلاح های هسته ای، یک دولت بی ثبات، و کمتر از پول یک ماه خرید نفت دارد، این کار قطعا بازی با آتش است (هرچند گزارشهای پر سوز و گداز از اسلام آباد، صداقت ندارد.)
سوم اینکه، مذاکرات رسمی و مستقیم با طالبان باید فورا آغاز شود. حکومت بوش از اینکه دولت کرزای اخیرا در عربستان سعودی با نمایندگان طالبان ملاقات کرد یکه خورد. چطور است که وزارت خارجه بوش کره شمالی را از فهرست کشورهای حامی تروریسم برمی دارد اما نمی تواند با طالبان مذاکره کند؟ این کار چه خدمتی منافع آمریکا و یا افغانستان می کند؟
چهارم اینکه، “عملیات آزادی بادوام” باید به پروژه های توسعه اساسی معطوف شود و نه به گشت های رزمی. هر بار مدرسه ای منفجر می شود و یا یک درمانگاه به آتش کشیده می شود باید با استفاده از مصالح و نیروی انسانی محلی دوباره و چند باره بازسازی کرد. هزینه این کار از هزینه جنگیدن کمتر است. بله درست است که نبود امنیت در افغانستان همچنان یک معضل است. اما اگر وضع بهداشت و درمان، آموزش و پرورش و اقتصاد این کشور بهبود یابد، اگر آمار تلفات بمباران‌های آمریکا کاهش یابد، آن‌گاه از تعداد نیروهای تازه نفسی که خود به خود جذب طالبان می شوند به سرعت کاسته خواهد شد.
پنجم اینکه، باید با فساد در افغانستان مبارزه شود. این کار با توجه به هرج و مرج حاکم بر بیشتر نقاط این کشور و طغیان مجدد کشت خشخاش، فوق العاده دشوار است. با این حال این کار گامی مهم در جهت کسب دوباره اعتماد افغانی ها است. کرزای باید موضوع اعتبار قانونی دادن، قاعده مند ساختن و مالیات بستن به کشت خشخاش را مورد توجه و ملاحظه قرار دهد. این کار نفوذ تبهکاران سازمان یافته، شورشیان و جنگ سالاران را کاهش می د هد. این کار جریان عواید بزرگی را برای دولت به وجود آورده و به محبوبیت آن در مناطق روستایی خواهد افزود.
و ششم اینکه باید برای خروج آمریکا و ناتو از افغانستان مهلتی تعیین شود. واشنگتن و بروکسل می توانند تصمیم بگیرند که عقب نشینی مرحله ای نیروهایشان از افغانستان به مذاکره با طالبان ربط داشته باشد یا نه. رئیس جمهور جدید آمریکا باید با اصرار بر این تفکر که می تواند در افغانستان بهتر از بوش عمل کند نگذارد که این جنگ بی دلیل برای چهار یا هشت سال دیگر ادامه یابد. دیگر نمی توان به سیاستهای سال ۲۰۰۱ -۲۰۰۲ در مورد افغانستان بازگشت.
هیچ‌کدام از این برنامه ها مانع تلاشها برای دستگیری و مجازات تروریستها در دادگاههای ملی افغانستان و یا دادگاههای بین المللی، و یا حفاظت از برنامه های زیرساخت و توسعه از طریق عملیات شبه نظامی پلیس نخواهد بود. اجرای این برنامه، در واقع قبول یک واقعیت مشکل و ناخوشایند افغانی و تنظیم استراتژی ما (آمریکایی ها) با آن است. این تنظیم استراتژی حتی قبل از سقوط مالی آمریکا و غرب منطقی به نظر می رسید. با توجه به اوضاع و شرایط کنونی آمریکا، رئیس جمهور بعدی این کشور باید کمتر از هر زمان دیگری این کشور درگیر جنگهای خارجی کند.
استیو بریمن یکی از کهنه نظامیان ارتش آمریکا است که در موسسه پلی تکنیک رنسلار، علوم سیاسی تدریس می کند. نشانی پست الکترونیکی وی عبارت است از: rpi.edu؛breyms
منبع : روزنامه رسالت