یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


رابرت شومن کیست


رابرت شومن کیست
درست ۱۵۰ سال از مرگ رابرت شومن می گذرد. از پایه گذاران و رواج دهندگان موسیقی رمانتیك در آلمان و اروپا. رابرت از هفت سالگی درس پیانو گرفت و در تلاش این بود كه از روی آثار باخ و دیگر استادان پیشین موسیقی، از چیره دست ترین پیانیست های زمان خود گردد. از آنجا كه پدرش در نوشتن رمان و ترجمه آثار كلاسیك انگلیسی دستی بلند داشت، فرزند را هم به نوشتن تشویق می كرد.
رابرت شعر می گفت و مقاله می نوشت، اما تمام وجودش همواره متوجه آموزش و آفرینش موسیقی بود. وقتی در ۱۶ سالگی پدر را از دست داد، مادرش با اینكه خود شمی قوی در موسیقی داشت، او را مجبور به خواندن درس های مدرسه و پس از آن تحصیل حقوق در دانشگاه لایپزیك كرد. به طوری كه خود او در خاطراتش نوشته، هرگز به كلاس های درس دانشگاه نرفت و همه وقتش را صرف ادبیات و موسیقی كرد.
لایپزیك در آن زمان دومین شهر بزرگ ایالت ساكسن آلمان بود. از سویی بنگاه های انتشاراتی بزرگی چون بروكهاس و ركلام و از سوی دیگر تالار بزرگ اركسترهای شهر، رابرت جوان را به سوی خود می كشاندند. در همین شهر بود كه او با شخصیتی روبه رو شد كه بزرگترین نقش را در زندگی اش بازی كرد. فریدریش ویك مربی و استاد موسیقی ای بود كه توانایی خود را در آموزش پیانو و آهنگسازی با بهترین نتیجه ها ثابت كرده بود. دختر استاد از كودكی از استعدادهای برجسته پیانو نوازی و آهنگسازی به شمار می رفت.
رابرت شومن پیش استاد رفت اما چون تا آن زمان به صورت حرفه ای نیاموخته و ننواخته بود، در آغاز كار استاد را ناامید ساخت. به جلسات درس مرتب نمی رفت و برای اجرای آثار پیشنهادی استاد و كارهای خود، شگردهای نامانوس پیشنهاد می كرد. ناراحتی وجدان در برابر مادر، او را بر آن داشت كه پس از یك سال اقامت در لایپزیك به مركز آلمان به شهر هایدلبرگ برود تا شاید تحصیل حقوق را در آنجا به جایی برساند.
اما در آنجا هم، شور و شوقش به موسیقی او را تنها به سوی استاد حقوقش تیبو كشانید كه پیوسته در خانه خود، كنسرت ترتیب می داد. همین استاد بود كه شومن را تشویق كرد به ایتالیا سفر كند. شومن در میلان با آثار روسینی آشنا شد اما به طور كلی، موسیقی آن سرزمین برایش آنقدرها جالب و جاذب نبود.
بیست ساله بود كه در سال ۱۸۳۰ عزمش را جزم كرد و به مادرش نامه نوشت كه می خواهد حقوق را كنار بگذارد و بهترین پیانونواز زمانه بشود. مادر با نگرانی از استادش فریدریش ویك خواست كه لااقل وظیفه آموزش فرزندش را به عهده بگیرد. این بود كه رابرت شومن به لایپزیك بازگشت و تا چندی در خانه ویك می زیست و می آموخت. اما چون در بعضی از انگشتانش ضعف حس می كرد، چیزی نظیر انگشتانه ساخت كه انگشتانش را در نواختن آثار تند و سخت، تقویت كند.
این انگشتانه ها، به جای كمك به رابرت شومن دست راستش را تا مدت ها از كار انداختند و هنرمند جوان دیگر هیچ گاه نتوانست به عنوان پیانیست عرض اندام كند. آیا این بدشانسی به قول آلمانی ها شانس در بدشانسی بود هرچه بود، شومن از آن پس یكسره به آفرینش آثار موسیقی و نوشتن نقد در این رشته پرداخت. زندگی در خانه استاد، او را با كلارا دختر ویك آشنا و آشناتر كرد. كلارا كه در آهنگسازی دست بلندی داشت، با بهترین پیانیست های آلمان آن زمان مانند نپوموك هماوردی می كرد.
آشنایی دو هنرمند با عشق و عشق آنها با وجود مخالفت صریح و خشن پدر كلارا به ازدواج این دو در سال ۱۸۴۰ انجامید. در این زمان رابرت شومن سی ساله و كلارا شومن ۲۱ساله بود. از آن پس، زندگی این دو به یكدیگر گره خورد. هرچند چنین نشد كه رابرت بسازد و كلارا بنوازد، بلكه هریك از نظر هنری راه خود را رفتند، ولی به اعتراف خود رابرت شومن پیوند آن دو باعث شد كه او بیشتر و بهتر بسازد و بیافریند.
۲۴سال بیشتر نداشت كه به همراهی استاد پیانواش ویك و چند هنرمند و نقاد دیگر، در برابر نشریه موسیقی كه در لایپزیك منتشر می شد، مجله ای بنیاد نهاد كه عنوانش را می شود با تازه های موسیقی ترجمه كرد. مطالب این مجله را اكثرا خودش می نوشت. نقدهای او راهگشای بسیاری از هنرمندان بعدی بود و از جمله اینكه بعدها هم او بود كه نابغه آهنگسازی یوهان برامس را به جهان هنر شناساند و توصیه كرد.
در زمینه آفرینش آثار موسیقی، شومن علاوه بر چهار سمفونی و آهنگ های مشهور و محبوبی كه بر روی سروده های شاعران سرشناسی چون فریدریش روكرت Rueckert و هاینریش هاینه ساخت، قطعه های فراوان و ارزنده ای دارد كه برای پیانو نوشت و تقریبا همه ماندگار و نزد اهل موسیقی شناخته شده اند.
در چیره دستی این هنرمند، همین بس كه یكی از آخرین آثارش با عنوان توكاتا یعنی ملموس، طوری ساخته شده كه نوازنده برای اجرای آن به انگشت وسط دست راست نیازی ندارد. این اثر، در عین اینكه از كیفیت بالایی برخوردار است، توسط خود رابرت شومن كه با دست راستش مشكل داشت، اغلب اجرا می شد. از آثار برجسته دیگر شومن قطعه های موسوم به صحنه های كودكانه است كه از دیدگاه یك كودك ۱۳ صحنه گوناگون مانند بازی، خواب و مشغولیات دیگر را با آهنگ ترسیم می كنند.
آثار او اغلب از شیوه های مكتب رمانتیسم پیروی می كنند یعنی كه بیشتر اندوه روان انسان را ترسیم می كنند. در دوره شومن بحث شدیدی میان موسیقیدانان درگرفته بود كه آیا یك اثر باید موسیقی مطلق یعنی هنر برای هنر باشد یا منظور و پیامی را دربرگیرد شومن خود از دسته دوم است و همیشه احساسات گوناگون انسان ها را با آهنگ های خود بیان می كند.
این هنرمند بزرگ، در تمام طول عمر كوتاه ۴۶ساله اش، با مشكلات روانی روبه رو بود. اغلب اوقات افسردگی به سراغش می آمد و او را از كار بازمی داشت. حتی سفر او در اواخر عمرش به شهر دوسلدورف در غرب آلمان و استقبال فراوان اهل هنر از او، نتوانست این دل نازك و روان بی تاب را تسلی دهد. كار به جایی رسید كه در سال ۱۸۵۴ او را برای همیشه به درمانگاه روانی بردند. دو سال بعد از این واقعه، رابرت شومن در ۲۹ ژوئیه ۱۸۵۶ در محله اندنیش در شهر بن یعنی همین جا كه هم اكنون صدای ما از آن پخش می شود، درگذشت.
منبع: دویچه وله
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید