دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا
اقتدا به اعظم انبیاء(ع)
نامگذاری امسال از سوی مقام معظم رهبری به نام مبارک “پیغمبر اعظم” یک پیام دارد. این پیام را باید با همه وجود و با همه دل دریافت کنیم و به اقتضای آن پیش برویم و فقط این نیست که سال را متبرک کنیم به نام مبارک پیغمبر، آن پیام این است که جامعه ما از فرد و مجموعه، باید روز به روز خود را به آنچه که پیغمبر برای آن کمر همت بست و آن تلاش و مجاهدت را مبذول کرد، نزدیک کند .
اهداف والای پیغمبر اسلام را در یک جمله نمیتوان گنجانید، لیکن میتوان سر فصلهایی از آن را سرمشق کار خود در طول یک سال، یک دهه و یک عمر قرار داد. پیغمبر اعظم یک وجود کهکشانوار است و در او هزاران نقطه درخشنده فضیلت وجود دارد.
شخصیتی که به عصمت، طهارت یافته و با عبودیت کامل، الهی شده و با کردار و خلق عظیم و پسندیده، ستایش حقتعالی را کسب کرده است، به توصیف بشر در نیاید و هر آنچه به گفته و نوشته آید از نقصان و کاستی به دور نیست. شخصیت و سیره پیغمبر، نایافتنی و وصف ناشدنی است. یک شخصیت عظیم، با ظرفیت بینهایت و با خلق رفتار و کردار بی نظیر.
خدای متعال شخصیت روحی و اخلاقی آن بزرگوار را در ظرفی تربیت کرد و به وجود آورد که بتواند آن بار عظیم امانت را بر دوش حمل کند.
شخصیت انسانی عزیز، صبر و تحمل فراوان، آشنا با دردها و رنجهایی که ممکن است برای یک انسان در کودکی پیش بیاید، شخصیت عظیمی را در آن حضرت زمینهسازی کرد.
تمام خصوصیات مثبت یک انسان والا در او جمع بود.آن بزرگوار، امین، راستگو، صبور و بردبار و جوانمرد بود. از ستمدیدگان در همه شرایط دفاع میکرد. درست کردار بود، رفتار او با مردم، بر مبنای صدق و صفا و درستی بود. خوش سخن و پاکدامن بود، در دوره جوانی، آن بزرگوار، معروف به عفت و حیا بود و پاکدامنی او را همه قبول داشتند.
اهل نظافت و تمیزی ظاهر بود. لباس نظیف، سر و صورت نظیف و رفتار با نظافت.
شجاع بود و هیچ جبهه عظیمی از دشمن، او را متزلزل و ترسان نمیکرد. صریح بود، سخن خود را با صراحت و صدق بیان میکرد. در زندگی زهد و پارسایی پیشه او بود. بخشنده بود، بخشنده مال و هم بخشنده افراد، یعنی انتقام نمیگرفت، گذشت و اغماض میکرد.بسیار با ادب بود، هرگز پای خود را پیش کسی دراز نکرد، هرگز به کسی اهانت نکرد. بسیار با حیا بود، بسیار مهربان و پرگذشت و فروتن و اهل عبادت بود.
امین بودن و امانتداری او آنچنان بود که در دوران جاهلیت او را به امین نامگذاری کرده بودند و مردم هر امانتی که برایش خیلی اهمیت قائل بودند، دست او میسپردند و خاطرجمع بودند که این امانت به آنها سالم برخواهد گشت.
حتی بعد از آنکه دعوت اسلام شروع شد و آتش دشمنی و نقار با قریش بالا گرفت، در همان احوال هم باز همان دشمنها اگر میخواستند چیزی را در جایی امانت بگذارند، میآمدند و به پیغمبر میدادند، در تاریخ آمده است وقتی که پیغمبر اعظم به مدینه هجرت کردند، امیرالمومنین را در مکه گذاشتند تا امانتهای مردم را به آنها بازگرداند. معلوم میشود که در همان اوقات هم مبالغی امانت، پیش آن بزرگوار بوده است، نه امانت مسلمانان، بلکه امانت همان کسانی که با او دشمنی میکردند.
بردباری او به اندازهای بود که چیزهایی که دیگران از شنیدنش بیتاب میشدند در آن بزرگوار بیتابی به وجود نمیآورد. گاهی دشمنان آن بزرگوار در مکه رفتارهایی با او میکردند که وقتی جناب ابیطالب در یک مورد شنید، به قدری خشمگین شد که شمشیرش را کشید و با خدمتکار خود به آنجا رفت و آن جسارتی که آنها با پیغمبر کرده بودند، همان را با یکایک آنها انجام داد، اما پیغمبر همین منظره را با بردباری تحمل کرده بود.در تاریخ آمده است: ابیجهل اهانت سختی به پیغمبر کرد، اما آن حضرت سکوت کرد و بردباری نشان داد.
یک نفر رفت به حمزه خبر داد که ابیجهل این طور با برادرزاده تو رفتار کرد، حمزه بیتاب شد و رفت با کمان بر سر ابیجهل زد و سر او را خونین کرد و تحت تاثیر این حادثه، اسلام آورد.
گاهی عدهای به مسجد میآمدند و پاهای خودشان را دراز میکردند و به پیغمبر میگفتند که ناخنهای ما را بگیر، پیغمبر هم با بردباری تمام، این جسارت و بیادبی را تحمل میکرد.
جوانمردی او طوری بود که دشمنان شخصی خود را مورد عفو و اغماض قرار میداد. اگر در جایی ستمدیدهای بود،تا وقتی به کمک او نمیشتافت، دست بر نمی داشت.
در تاریخ آمده است درسال هشتم هجری، وقتی که پیغمبر مکه را با آن عظمت و شکوه فتح کرد، گفت: “الیوم یوم المرحمه” امروز روز گذشت و بخشش است، لذا انتقام نگرفت، این جوانمردی آن بزرگوار بود.
از دوران کودکی، موجود نظیفی بود. برخلاف بچههای مکه، برخلاف بچههای قبایل عرب در دوران نوجوانی، گیسوان شانه کرده، بعد از دوران جوانی، محاسن و سرشانه کرده، بعد از اسلام، در دورانی که از جوانی هم گذشته بود و مرد مسنی بود، کاملا مقید به نظافت بود. موهایش تمیز، محاسن زیبایش تمیز و معطر.
در سفرها باوجود زندگی زاهدانه با خودش شانه و عطر میبرد، سرمه دان برمیداشت.
هر روز چند مرتبه مسواک میکرد. دیگران را هم به امور نظافت، مسواک و ظاهر مرتب دستور میداد.اشتباه بعضیها این است که خیال میکنند ظاهر مرتب باید با اشرافیگری و با اسراف توام باشد، نه با لباس وصلهزده و کهنه هم میشود منظم و تمیز بود.
لباس پیغمبر وصلهزده و کهنه بود، اما لباس و سر و رویش تمیز بود. اینها در معاشرت، در رفتارها، در وضع خارجی و در بهداشت خیلی موثر است.
این چیزها به ظاهر کوچک، در باطن خیلی موثر است. با مردم، خوشرفتار بود. در جمع مردم، همیشه خوشرو بود، تنها که میشد، آن وقت غمها و حزنهایی که داشت، آنجا ظاهر میشد. غمهای خودش را در چهره خودش جلوی مردم آشکار نمیکرد. به همه سلام میکرد. با ضعفا کمال خوشرفتاری را داشت، با اصحاب خود شوخی میکرد و با آنها مسابقه اسبسواری میگذاشت.
زیراندازش یک حصیر بود. بالش او از چرمی بود که از لیف خرما پر شده بود. قوت غالب او نان جو و خرما بود. با دست خود، کفش خویش را وصله میزد.در تاریخ آمده است: تحصیل مال از راه حلال را جایز میدانست و میفرمود: بروید از طریق حلال نه از راه حرام، نه با تقلب، نه با دروغ و فریب کسب مال کنید.
اما در عین حال اگر مالی به دست میآورد، صرف فقرا میکرد. عبادت او آنچنان عبادتی بود که پاهای او از ایستادن در محراب عبادت ورم میکرد. بخش عمدهای از شبها را به بیداری و عبادت و تضرع و گریه و استغفار و دعا میگذرانید.با خدای متعال راز و نیاز میکرد. غیر از ماه رمضان، در ماه شعبان و ماه رجب و در بقیه اوقات سال هم در آن هوای گرم یک روز در میان روزه میگرفت.
گاهی اوقات اصحاب به او عرض میکردند: یا رسولالله، تو که گناهی نداری، این همه دعا و عبادت و استغفار چرا؟
ایشان در جواب آنها میفرمودند: آیا بنده سپاسگزار خدا نباشم که این همه به من نعمت داده است؟استقامت او استقامتی بود که در تاریخ بشری نظیر او را نمیشود نشان داد. آنچنان استقامتی به خرج داد که توانست این بنای مستحکم خدایی را که ابدی است، پایهگذاری کند. با استقامت او، در آنجایی که هیچ ذهنی گمان نمیبرد، خیمه مدنیت در وسط صحراهای بیآب و علف عربستان برافراشته شد.
او حافظ و نگهدارنده ضابطه و قانون بود، نمیگذاشت قانون نقض شود، چه توسط خودش و چه توسط دیگران.
خودش هم تابع قوانین بود. آیات قرآن هم بر این نکته ناطق است. بر طبق همان قوانینی که مردم باید عمل میکردند، خود آن بزرگوار هم دقیقا و به شدت برطبق آن قوانین عمل میکرد و اجازه نمیداد تخلفی بشود.وقتی که در جنگ بنیقریظه مردهای آنها را گرفتند و خائنهاشان را به قتل رساندند و بقیه را اسیر کردند و اموال و ثروت بنیقریظه را آوردند، چند نفراز امهات مومنین - که یکی همان جناب امالمومنین زینب بنت جحش است، یکی امالمومنین عایشه است، یکی امالمومنین حفصه است، به پیغمبر عرض کردند یا رسولالله، این همه طلا و این همه ثروت از یهود آمده، یک مقدار هم به ما بده، اما پیغمبر با اینکه همسرانش مورد علاقهاش بودند و به آنها محبت داشت و نسبت به آنها بسیار خوشرفتار بود، ولی حاضر نشد به خواسته آنها عمل کند. اگر پیغمبر میخواست از آن ثروتها به همسران خود بدهد، مسلمانان هم حرفی نداشتند، لیکن او حاضر نشد.
بعد که زیاد اصرار کردند پیغمبر درباره خواسته آنها فرمود: اگر میخواهید با من زندگی کنید، زندگی زاهدانه است و تخطی از قانون ممکن نیست.عادل و با تدبیر بود. کسی که تاریخ ورود پیغمبر به مدینه را بخواند، آن جنگهای قبیلهای، آن حمله کردنها، آن کشاندن دشمن از مکه به وسط بیابانها، آن ضربات متوالی، آن برخورد با دشمن.انسان آنچنان تدبیر قوی و حکمتآمیز و همه جانبهای در خلال این تاریخ مشاهده میکند که حیرتآور است.
از دیگر خلقیات حکومتی پیغمبر این بود که عهد نگهدار بود. هیچوقت عهدشکنی نکرد. قریش با او عهدشکنی کردند. اما او نکرد. یهود بارها عهد شکنی کردند، او نکرد و همچنین رازدار بود. وقتی برای فتح مکه حرکت میکرد. هیچکس نفهمید پیغمبر کجا میخواهد برود. همه لشکر را بسیج کرد و گفت بیرون برویم، گفتند کجا؟ گفت بعد معلوم خواهد شد.
به هیچکس اجازه نداد تا بفهمد او دارد به سمت مکه میرود. کاری کرد که تا نزدیک مکه، قریش هنوز خبر نداشتند که پیغمبر دارد به مکه میآید. دشمنان را یک طور نمیدانست، این از نکات مهم زندگی پیغمبر است. بعضی از دشمنان، دشمنانی بودند که دشمنیشان عمیق بود، اما پیغمبر اگر میدید که اینها خطر عمدهای ندارند، با اینها کاری نداشت و نسبت به آنها آسانگیر بود.
بعضیها هم بودند که خطر داشتند اما پیغمبر آنها را مراقبت میکرد و زیر نظر داشت.
پیغمبر به مجرد اینکه وارد مدینه شد، تلاش خود را شروع کرد. از جمله شگفتیهای زندگی آن حضرت این است که در طول این ده سال، یک لحظه را هدر نداد، دیده نشد که پیغمبر از افشاندن نور معنویت و هدایت و تعلیم و تربیت لحظهای باز بماند.
بیداری او، خواب او، مسجد او، خانه او، میدان جنگ او، در کوچه و بازار رفتن او، معاشرت خانوادگی او، وجود او، هرجا که بود، درس بود.پیغمبر در رفتار خود مدبرانه عمل کرد و سرعت عمل داشت. نگذاشت در هیچ قضیهای وقت بگذرد. قناعت و طهارت شخصی داشت و هیچ نقطه ضعفی در وجود مبارکش نبود. این خودش مهمترین عامل در اثرگذاری است، اثرگذاری با عمل، به مراتب فراگیرتر و عمیقتر است از اثرگذاری با زبان.
ما باید یاد بگیریم، مسئولان باید یاد بگیرند.پیغمبر اسلام قاطعیت و صراحت داشت. پیغمبر هیچوقت دو پهلو حرف نزد البته وقتی با دشمن مواجه میشد، کار سیاسی دقیق میکرد و دشمن را به اشتباه میانداخت. در موارد فراوانی، پیغمبر دشمن را غافلگیر کرده است، چه از لحاظ نظامی، چه سیاسی.
با امت خود شفاف و صادق بود و به نرمش برخورد میکرد.ما مسلمانان و شیعیان باید در میدانها و عرصههای مختلف زندگی، از اخلاق و عمل فردی تا رفتارهای جمعی و خانوادگی و اجتماعی و سیاسی به آن بزرگوار اقتدا نماییم.
مهدی تیو
منبع : روزنامه رسالت
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
غزه ایران آمریکا شورای نگهبان مجلس شورای اسلامی انتخابات دولت حسین امیرعبداللهیان حجاب جنگ دولت سیزدهم حسن روحانی
سلامت هواشناسی اصفهان شهرداری تهران تهران قتل فضای مجازی سیلاب سامانه بارشی سازمان هواشناسی آموزش و پرورش باران
بانک مرکزی خودرو بنزین بازار خودرو قیمت دلار قیمت طلا قیمت خودرو دلار یارانه مسکن ایران خودرو حقوق بازنشستگان
تلویزیون نمایشگاه کتاب سینمای ایران صدا و سیما دفاع مقدس مسعود اسکویی موسیقی سریال مهران غفوریان
معماری
اسرائیل رژیم صهیونیستی حماس فلسطین جنگ غزه روسیه اوکراین امیرعبداللهیان طوفان الاقصی ایالات متحده آمریکا نوار غزه جنگ اوکراین
فوتبال پرسپولیس استقلال لیگ برتر جواد نکونام رئال مادرید سپاهان بارسلونا بازی لیگ برتر انگلیس باشگاه استقلال باشگاه پرسپولیس
باتری اپل گوگل اینستاگرام آیفون مایکروسافت ناسا عکاسی سامسونگ
کاهش وزن دیابت توت فرنگی سیگار فشار خون کبد چرب