چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا


زندگی مشترک یعنی چه؟


زندگی مشترک یعنی چه؟
سال گذشته درباره علل طلاق با دکتر مجد تیموری - روانپزشک - گفت وگو می کردم. جمله یی گفت که از آن وقت تا امروز برای من حکم یک جمله کلیدی را پیدا کرده است؛ «هر زندگی مشترک عمری دارد. دو سال، پنج سال، ۱۰سال و شاید ۵۰ سال. و عمر هر زندگی مشترک پایانی دارد. وقتی یک زندگی مشترک به پایان می رسد دیگر نباید برای حفظ آن تلاشی کرد چون بی فایده است. معمولاً از چند وقتی پیش از آن، علامت هایی به دو طرف داده می شود که اگر این علامت ها را درک کنند باید بدانند که آن زندگی، دیگر قابل حفظ کردن نیست. و آن زوج هایی که با وجود دریافت تمام این علامت ها بر حفظ زندگی مشترک اصرار دارند دچار طلاق عاطفی می شوند.»
چندین خانواده را حداقل در آشنایان و نزدیکانم سراغ دارم که دچار طلاق عاطفی شده اند. سال هاست و اصرار شان بر تظاهر به حفظ کانون خانواده برایم عجیب است. چرا باید کانونی را حفظ کنیم که هیچ علاقه و عاطفه و عشقی نمی توان در آن سراغ گرفت؟ این، نه ویژگی خانواده ایرانی است که در خارج از ایران هم رایج است. بسیاری از خانواده ها زندگی خود را از ابتدا بدون عشق و محبت آغاز کرده و هر دو نفر این تصور خوش را داشته اند که با آمدن بچه، محبتی ایجاد می شود، اما تا بچه پنجم و ششم هم نمی توان سراغی از محبت در آن خانه گرفت. خانواده دیگری که از ابتدا پیوندی استوار بر محبت داشته هم به مرور با گذشت سال ها، از محبت فاصله می گیرد و اگر بچه یی باشد، آن بچه به کانون و مرکز توجه و حفظ پیوند مرد و زنی تبدیل می شود که سال هاست علاقه یی به یکدیگر ندارند و تنها بهانه ادامه، بچه یی است که زمانی بسیار دور، با عشق و علاقه آمده است. اشتباهی که مرتکب می شویم در تعریف واژه عشق و محبت است.
بسیاری از ما زنان و مردان، عشق و محبت به همسر را در آوردن پول به خانه و به نام زدن دارایی و انجام امور خانه و بچه ها و سر ساعت آمدن و سر ساعت رفتن و صله رحم برای خانواده طرفین معنا می کنیم. اما هیچ گاه صادقانه به این سوال نزد خودمان پاسخ داده ایم که چقدر، واقعاً تا چه اندازه قلب مان برای شریک زندگی مان می تپد؟
جای خالی حضور او در ساعت هایی که نیست تا چه حد محسوس است و آیا با انجام دادن وظایف تکراری، عشق را ادا کرده ایم؟
اگر پاسخ به این سوال را پیدا کنیم به آسانی می فهمیم که چه زمان ما یا او مرتکب عملی خواهیم شد که در فرهنگ و عرف جامعه از آن به خیانت تعبیر می شود. خیانت یعنی چه؟ ساده ترین تعریف اینکه یکی از زوجین، پنهان یا آشکار، فرد دیگری را بدون پیوند رسمی انتخاب کند. دوستی نه از جنس دوستی با هم جنس. دوستی که منجر به ایجاد علاقه و عاطفه و خواستن و خواسته شدن می شود و حتی اگر از سر هوا و هوس هم باشد به هر حال رنگی متفاوت دارد.
من در این باره سه نظر دارم؛
۱) هیچ گاه از خود سوال کرده ایم که چه اشتباه یا کوتاهی در زندگی مشترک مرتکب شده ایم؟ معایب و نقاط ضعف ما چه بوده و هست و کدام نیاز همسر بی پاسخ مانده و میزان تقصیر و کوتاهی ما در برطرف کردن این نیاز تا چه اندازه است و در واقع، ما تا چه حد بدهکار همسرمان بوده ایم؟
کم سراغ دارم زنان یا مردانی که صادقانه چنین پرسش هایی را از خود پرسیده باشند و به پاسخی رسیده باشند.
۲) فردی که می رود، دیگر رفته است. حتی اگر به فاصله کوتاهی از کار خود پشیمان شود، بی فایده است. رفتن، در ذات خود شکستن حرمتی را نهفته دارد که قابل جبران نیست. یک قوری چینی شکسته را می توانید بند بزنید اما هر بار که می خواهید از آن استفاده کنید دست و دل تان می لرزد که مبادا آب از ترک ها نشت کند. آن که می رود، آن رفته، بازگشتش نتیجه خوشی ندارد. بازگشت،گاه پوششی است بر تحقیری که به همسر روا می شود. زندگی مشترک ارزشمند است اما نه به این قیمت که تحقیر شویم و هر ثانیه، سوهانی باشد بر اعصاب مان که مخدوش شده است و جای خالی ندارد.
۳) خانواده ایرانی کم سراغ دارم که با فرهنگ گفت وگو آشنا باشد. حل مشکل به شیوه مسالمت آمیز و پرهیز از فریاد کشیدن و دشنام دادن و بی حرمتی انگار در فرهنگ ما نیست. حداقل نسل امروز و نسل دیروز با آن بیگانه اند. زنان و مردانی که در دهه های پیش از تولد نگارنده زندگی مشترک خود را تشکیل داده اند هنوز هم بر حفظ حرمت ها پافشاری می کنند یا می کردند.این به هیچ وجه نگاه سنتی نیست. نسل دهه ۱۰ ، ۲۰ و حتی ۳۰ به خانواده و کانون خانوادگی به چشمی دیگر نگاه می کردند؛ نگاهی که حاکی از احترام بود؛ آنچه در زندگی زناشویی امروز هم باید دیده و رعایت شود. از دیگر سو، برخی از خانواده های ایرانی به طلاق عاطفی تن داده اند بی آنکه بدانند یا بخواهند. احترام ما برای نگاه جامعه بیش از احترامی است که برای شخصیت خودمان، اعصاب مان، اعصاب فرزندان مان و حتی شخصیت همسرمان قائل هستیم. به راستی ما از زندگی مشترک چه می دانیم؟
(بخش هایی از این مطلب، خلاف نظر نویسنده حذف شده است)
بنفشه سام گیس
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید