دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

درنگ


درنگ
مرد مومنی به طرز ناگهانی تمام ثروتش را از دست داد. چون می دانست خدا او را به نحوی کمک خواهد کرد دست به دعا برداشت. پروردگارا بگذار من در بخت آزمایی برنده شوم. او سال ها و سال ها دعا کرد اما همچنان فقیر باقی ماند. سرانجام روزی مرد و از آنجا که مرد بسیار با ایمانی بود بلافاصله به بهشت رفت
. وقتی به آنجا رسید از وارد شدن سرباز زد. او گفت که تمام عمرش را مطابق تعالیم مذهبی اش زیسته است، اما خدا هرگز اجازه نداده است که در مسابقه بخت آزمایی برنده شود. او با انزجار گفت: هر چه به من وعده داده بودی، دروغ بود. خدا جواب داد: من همیشه برای کمک به تو آماده بودم. اما با وجود این که من می خواستم کمکت کنم تو حتی یک بلیت بخت آزمایی هم نخریدی.
● نتیجه:
دعای واقعی آن نیست که از خدا بخواهیم به ما کمک کند بلکه این است که به او اجازه چنین کاری را بدهیم. خداوند به هر پرنده ای دانه ای می دهد ولی آن را داخل لانه اش نمی اندازد.

هانری
منبع : روزنامه ابتکار