پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

نازنینی تو ولی...


نازنینی تو ولی...
حسین شریعتمداری برای بازیگران عرصه سیاست چهره گمنامی نیست. سوابق او که پشتوانه یادداشت های روزانه اوست، از این شخصیت جبهه اصولگرایان یک راوی ممتاز برای فعل و انفعالات این جبهه گسترده ساخته است. روزی یکی از نشریات برای کالبدشکافی چهره سیاسی او از تیتری بهره جسته بود که در عین کوتاهی گویای واقعیتی انکارناپذیر درباره وی بود. شریعتمداری به عنوان مردی که زیاد می داند، معرفی شده بود؛ مردی که در یادداشت های خود اطلاعاتی به خواننده می دهد که کمتر کسی از آنها اطلاع دارد. برای همین اطلاعات بکر و تازه است که خوانندگان یادداشت های او را با حرص و ولع دنبال می کنند، سایت های خبری به طور بی سابقه به آن لینک می دهند و سیاستمداران در اظهارات خود چه مخالف و چه موافق به مفاد آن استناد می کنند هر چند اگر این یادداشت ها بسان سابق تاثیری عملی بر سپهر سیاست و قدرت در ایران نداشته باشد. شاهد این ادعا هم یادداشت هایی است که حسین شریعتمداری در هشت ماه گذشته درباره دولت نهم نوشته است.
۱) حسین شریعتمداری انتقادات خود را از محمود احمدی نژاد از ۲۵ فروردین ماه آغاز کرد. البته پیش از طرح هر انتقادی تلاش کرد با ستایش رئیس جمهور و هم کیشان اصولگرایش گزکی به دست اصلاح طلبان ندهد؛ «قبل از پرداختن به موضوع اصلی، نگاهی هرچند گذرا به تابلوی پیش رو و مختصات آن ضروری به نظر می رسد. نگارنده بر این باور است و برای اثبات آن شواهد و اسناد فراوان و غیرقابل انکاری در دست است که حضور اصولگرایان در کانون های سیاست پردازی و تصمیم سازی نظام - مخصوصاً دولت و مجلس- از پیدایش یک انحراف جدی پیشگیری کرده است. این فرآیند....، مسیر حرکت نظام را - که کسانی سعی در بیرون کردن آن از بستر اصلی داشتند- بار دیگر به بستر اصلی بازگرداند و از بیراهه یی که برای آن تدارک دیده و در مواردی نیز چندان ناموفق نبودند، نجات داد. در ادامه این فرآیند، ابتدا، شورای دوم شهر و روستا، سپس مجلس هفتم و در پی آن دولت نهم شکل گرفت و افرادی از جمع عظیم اصولگرایان که در شعار و عمل پاکباخته اسلام و انقلاب بودند بر کرسی های اجرا و قانونگذاری تکیه زدند. کسانی که قدرت را برای خدمت می خواستند و برای خود نه سودای سود داشتند و نه غم بود و نبود، و در این میان تعهد و دلباختگی دولت- مخصوصاً رئیس جمهور- به اسلام، انقلاب، مردم و... مثال زدنی است.» (کیهان ۲۵ فروردین)
۲ )این فرش قرمز برای اصولگرایان زمانی پهن شد که زمزمه های تغییر سه وزیر کابینه در گوش رسانه و محافل سیاسی پیچیده بود. شریعتمداری با این مقدمه نخستین انتقادات خود را به رئیس جمهور اصولگرایان آغاز کرد. وی در ادامه همین یادداشت نوشت؛ «تغییر وزیران- چه برکناری و چه جابه جایی آنان- از اختیارات قانونی رئیس جمهور است که البته با کسب رای اعتماد از مجلس شورای اسلامی صورت می پذیرد. بنابراین تصمیم جناب آقای احمدی نژاد برای تغییر وزیران کابینه خود یک اقدام قانونی است و از این زاویه قابل انتقاد و اعتراض نیست، اما ادامه حضور آنان در مسوولیت نیز غیرقانونی نیست. به بیان دیگر، استفاده از اختیارات همیشه الزامی نخواهد بود، بلکه از این اختیارات فقط باید در مواقع ضروری و با ارزیابی دقیق سود و زیان و سنجش موقعیت و زمان استفاده کرد. آیا تغییر وزیران یادشده در شرایط کنونی و با توجه به جایگاه و عملکرد آنان، اقدامی حساب شده است؟ و آیا این اقدام- هر چند قانونی- به سود گفتمان اصولگرایی است؟، ظاهر ماجرا و محاسباتی که در پی خواهد آمد، به این پرسش پاسخ مثبت نمی دهد و توجه بیشتر رئیس جمهور محترم را می طلبد، مخصوصاً آنکه ایشان بارها تاکید کرده و اخیراً نیز در وبلاگ شخصی خود، مسوولیت دولت و دولتمردان را «یک امانت» دانسته و آورده اند «همه ما باید به امانت بزرگ خدا و مردم و فرصت محدودی که در اختیار داریم، بیندیشیم» و نوشته اند «مدعی بی نقص بودن برنامه های دولت و روش ها و تصمیمات شخص رئیس جمهور نیستم و...» بنابراین ضرورت تامل بیشتر در این تصمیم، می تواند برخاسته از نظر و تاکید خود ایشان باشد و شاید یکی از نواقص اندک و کم شماری که ریاست محترم جمهوری، احتمال وجود آنها را دور از انتظار ندانسته اند.
۳) آقای دکتر احمدی نژاد در همان یادداشت از وبلاگ شخصی خود از تغییرات پیش رو با عنوان «نوآوری» یاد کرده اند که بدون قضاوت درباره این اظهارنظر باید گفت «نوآوری» همیشه با تغییر همراه است و «نوآوری» بدون تغییر مفهوم و معنایی ندارد، اما هر تغییری، الزاماً «نوآوری» نیست، البته تردیدی نیست که رئیس جمهور محترم نیز «نوآوری» را یک «راه میان بر» به سوی هدف ثابت و تعریف شده می دانند و بارها نشان داده اند که «نوآوری»های تعیین کننده و سرنوشت سازی به نفع مردم و نظام داشته اند، اما، آیا، تغییرات پی درپی کابینه و از جمله تغییرات پیش رو نیز در بستر همان نوآوری ها قابل ارزیابی است یا فقط یک «تغییر» است، بی آنکه نوآوری تلقی شود؟،
۴) به یقین آقای احمدی نژاد با اعتقاد به تعهد و تقوا و کارآمدی وزیرانی که قرار است تغییر کنند، در پی جایگزینی آنها با افراد دیگری هستند که از نگاه ایشان کارآمدی بیشتر یا هماهنگی بیشتری با رئیس دولت دارند. قضاوت در این باره قبل از دیگران برعهده خود ایشان است ولی در این باره نکته یی نیز هست که نباید از آن غفلت کرد.
بر فرض که وزیران تغییر یافته جای خود را به افراد کارآمدتر و هماهنگ تری بسپارند - که چندان قطعی نیست- و این تغییر و جابه جایی همان گونه که رئیس جمهور محترم انتظار دارند برای ماموریت دولت در خدمت به مردم نفع بیشتری داشته باشد ولی از سوی دیگر، تغییر وزیران کابینه نیز بدون ضرر و زیان نیست و پیامدهای منفی غیرقابل انکاری دارد، بنابراین باید این نکته نیز محاسبه شود که زیان و پیامد منفی تغییر چند وزیر- احتمالاً ناهماهنگ- بیشتر است یا زیان احتمالی ادامه حضور آنان در هیات دولت؟ بدیهی است که اگر کفه اول سنگین تر باشد، تغییر وزیران به مصلحت نیست و این کفه سنگین تر نیز به نظر می رسد. چرا؟، برای آنکه ضرر و زیان و پیامدهای منفی تغییر وزیران یک واقعیت قطعی است اما جایگزینی آنها با افرادی- به قول ریاست محترم جمهوری- مناسب تر و کارآمدتر، فقط یک احتمال است و صدالبته نباید زیان قطعی را به بهای نفع احتمالی پذیرفت،
۵) تغییر وزیران اگرچه از اختیارات قانونی رئیس جمهور است ولی این تغییرات پی درپی و بی سابقه، علاوه بر پیامدهای منفی خاص خود، سایر اعضای کابینه را هم نسبت به ادامه فرصت برای خدمت دچار تزلزل می کند و هیچ کدام نمی دانند فردا نوبت کدام یک از آنان است. البته این سخن رئیس جمهور محترم پذیرفتنی است که هدف اصلی هیچ یک از اعضای دولت، بقا در دولت نیست بلکه خدمت به ملت است. ولی خدمت به ملت نیز به برنامه ریزی، زمان بندی و محاسبه نیاز دارد، بنابراین وزیری که نمی داند دوران تصدی او تا چه زمانی است و هر روز احتمال برکناری می دهد چگونه می تواند برای «خدمت به ملت» برنامه ریزی کند و در برنامه خود محاسبه و زمان بندی- که از ضروریات برنامه ریزی است- داشته باشد؟،
و از سوی دیگر زمان باقی مانده از دوران مسوولیت دولت آنقدر طولانی نیست که وزرای بعدی نیز در صورت کارآمدی بیشتر، فرصت لازم برای برنامه ریزی داشته باشند.
۶) تغییرات پی درپی اعضای کابینه- که تاکنون در فاصله دو سال و چند ماه تغییر پنج وزیر صورت پذیرفته و تغییر سه وزیر دیگر در راه است- اگر آنگونه که مطرح شده و ریاست محترم جمهوری نیز به طور تلویحی به آن اشاره کرده اند، به علت ناهماهنگی آنان با رئیس جمهور باشد، یکی از پیامدهای تقریباً قطعی آن، این است که اعضای کابینه، جرات و جسارت اظهارنظری متفاوت با رئیس جمهور را نخواهند داشت و این پدیده اگر خدای نخواسته پدیدار شود، ریاست محترم جمهوری را از تعاطی آرا و تبادل نظر که لازمه تصحیح نظرات و تعالی اندیشه است، محروم خواهد کرد. البته بدیهی است که بعد از تبادل نظر در دولت و ابراز دیدگاه های متفاوت- و حتی مخالف- تصمیم گیری نهایی برعهده و از اختیارات رئیس جمهور است ولی چنانچه جسارت اظهارنظر متفاوت در میان اعضای کابینه آسیب ببیند، بی تردید، نتیجه مثبت آن که تصحیح نظرات است نیز آسیب خواهد دید.
۷) به یقین رئیس جمهور محترم نیز درباره علت تصمیم خود برای برکناری سه وزیر در حال تغییر دلایلی دارند که البته اعلام نکرده اند ولی در این میان و در شرایط کنونی، تغییر وزیر کشور که به تازگی یک انتخابات بزرگ و حماسی را با موفقیت برگزار کرده و در میانه دور دوم همان انتخابات است، درخور تامل بیشتری است. آیا تغییر ایشان در این شرایط به مصلحت است و آیا این تغییر که با تغییرات احتمالی برخی از استانداران یا - حداقل- تصور آنان از تغییر همراه است می تواند بدون پیامد منفی در افکار عمومی باشد؟ و...
۸) و بالاخره این وجیزه به عنوان وظیفه دوستی و با انگیزه حمایت از رئیس جمهور اصولگرا و فداکار که حضور او در راس قوه مجریه، یک موهبت الهی است، نوشته شده و در پی آن است که درخشش مثال زدنی این مرد خدا و راهی راه امام راحل(ره) و خلف حاضر او کمترین آسیبی نبیند. اگر ظاهری تلخ دارد، روکش به ظاهر تلخ آن را می توان با درونمایه شیرین آن به مقایسه نشست. چرا که شنیدن آنچه شنیدنی است شیرین است و نگفتن آنچه گفتنی است، اگر هم ظاهری شیرین داشته باشد، درونی تلخ خواهد داشت.» (کیهان ۲۵ فروردین)
به هرحال این یادداشت فرمانده رسانه یی اصولگرایان موثر نیفتاد و محمود احمدی نژاد هر سه وزیر را کنار گذاشت. سه ماه وزارتخانه به سرپرست ها سپرده شد تا اینکه احمدی نژاد وقتی از رای مجلس به نامزد مطلوبش سیدمهدی هاشمی ناامید شد و حاضر نشد روح الله حسینیان را به عنوان وزیر کشور معرفی کند، قرعه به نام علی کردان افتاد. زمزمه ها درباره برخی سوابق کردان و بهبهانی در بین نمایندگان پیچید و حتی علی مطهری نماینده حامی دولت مخالفت خود را با این دو وزیر مطرح کرد. همزمان پیغام، پسغام هایی در بین افراد پخش شد که ضروری می نمود شریعتمداری در یادداشتی درباره این پیغام، پسغام ها با عنوان سوی شنیده ها، در ۱۵ مرداد ۸۷ روز رای اعتماد به سه وزیر جدید احمدی نژاد بنویسد؛ «شنیده شده که آقا در جلسه سران قوا با ایشان فرموده اند بهتر است مجلس هشتم برای نشان دادن تعامل سازنده خود با دولت به هر سه وزیر پیشنهادی رای بالایی بدهد»، «گفته می شود که آقا با معرفی فلانی به عنوان وزیر موافق نیستند»، «یک خبر موثق حاکی از آن است که فلانی و فلانی با رئیس جمهور شرط کرده اند که فقط در صورت توافق آقا حاضرند به عنوان وزیر معرفی شوند»، «آقای احمدی نژاد با معرفی فلانی و بهمانی برای وزارت موافق نبوده ولی از آنجا که می دانسته مجلس به افراد مورد نظر وی رای نمی دهد به ناچار فلانی و فلانی و فلانی را معرفی کرده است»، «از آنجا که افراد معرفی شده گزینه واقعی و مطلوب احمدی نژاد نیستند، در صورت کسب رای اعتماد و آغاز به کار با رئیس جمهور اختلاف نظر پیدا می کنند و بار دیگر شاهد تغییر وزرا خواهیم بود»، «آقای فلانی با دو گوش خود شنیده است که فلانی بعد از اشاره آقا و با اعلام نظر مثبت ایشان حاضر به پذیرش پست وزارت شده است»، و....
این جملات طی چند روز گذشته و در فاصله میان معرفی سه وزیر جدید تا امروز که هنگام رای اعتماد- یا عدم اعتماد- مجلس به وزرای معرفی شده است، به صورت در گوشی، ارسال پیامک، پچ پچ در محافل چندنفره و.... میان این و آن رد و بدل می شد و تمامی این «گزاره»ها با پیشوندهایی نظیر «البته پیش خودمان بماند»،، «مصلحت نیست به کسی گفته شود»،، «نگو که من گفته ام»، و... همراه بود... چند ساعت بعد، دوباره پیامک ها روی تلفن های همراه می نشست و به این سو و آن سو مخابره می شد که «بله... فلان خبر جعلی بود»، «آن خبر را گروه فلان ساخته بود»، «این خبر را مخالفان فلان وزیر پیشنهادی جعل کرده بودند» و آن یکی را....،
اصل یکصد و سی و سوم قانون اساسی تاکید می کند «وزرا توسط رئیس جمهور تعیین و برای گرفتن رای اعتماد به مجلس معرفی می شوند». مطابق این اصل، انتخاب وزرا، فرآیندی دو مرحله یی دارد و اگرچه سهم رئیس جمهور در این انتخاب پررنگ تر و موثرتر است ولی از آنجا که وزارت جایگاهی برجسته و تعیین کننده در اداره امور اجرایی کشور دارد، قانونگذار در انتخاب وزیران نظر نمایندگان مردم را نیز دخالت داده است. از این رو وزیران برآیند دو انتخاب جداگانه مردم هستند؛ انتخاب رئیس جمهور و انتخاب نمایندگان مجلس شورای اسلامی.
قول و نظر رهبر معظم انقلاب اگرچه از هر دو زاویه قانون و شرع لازم الاجراست و هرجا کمترین تمایلی به انجام کاری نشان بدهند، از ایشان به یک «اشاره» و از ملت «به سر دویدن است» ولی آن بزرگوار بیش و پیش از همه بر رعایت قانون و اجرای دقیق و بی ملاحظه آن تاکید داشته و دارند و موارد فراوانی را می توان آدرس داد که حضرتش به رغم میل باطنی خود و با وجود اقتدار قانونی و شرعی خویش، اجرای امور از مجاری تعریف شده در قانون را بر اعمال نظر مبارک خویش ترجیح داده اند و حال آنکه روند بعدی امور در تمامی موارد یادشده - تاکید می شود که در تمامی موارد و بدون استثنا- نشان داده است که حق با ایشان بوده ولی آن بزرگوار، هرجا که پای خسارتی جبران ناپذیر یا از دست دادن منافع کلان در میان نبوده است، از بیان نظر خویش خودداری ورزیده اند و...
اکنون با توجه به روال قانونی که تاکنون در معرفی وزیران و رای اعتماد نمایندگان به آنها جاری و ساری بوده است و منش شناخته شده و غیرقابل تردیدی که از چگونگی مواجهه رهبر معظم انقلاب در دست است، باید گفت
الف) ساخت و پرداخت و انتشار شایعاتی که به چند نمونه از آنها اشاره شد، اگرچه از جانب شایعه پراکنان دور از انتظار نبوده و نیست ولی نگاه همراه با قبول یا تردید نزدیک به پذیرش این شایعات از جانب برخی دست اندرکاران امور و شماری- هرچند اندک- از نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی چگونه قابل توجیه است؟
ب) در حالی که همه می دانند رهبر معظم انقلاب به هنگام رای دادن در انتخابات مجلس، ریاست جمهوری و... حتی اجازه نمی دهند نزدیک ترین افراد به ایشان از نام نامزد یا نامزدهایی که برگزیده اند باخبر شوند، چگونه کسانی می توانند تصور کنند آن بزرگوار، مثلاً درباره فلان گزینه رئیس جمهور فلان نظر موافق یا مخالف را داده اند؟
ج) متاسفانه شماری از شواهد و قرائن موجود حکایت از آن دارند که برخی از شایعات یاد شده را افرادی ساخته و پرداخته و نهایتاً منتشر کرده اند که در انتخاب فلان نامزد معرفی شده به وزارت و یا رای عدم اعتماد مجلس به وی، منافع گروهی و حزبی خاصی داشته اند، اشخاصی که شنیدن نام آنها قبل از آنکه ملامت برانگیز باشد، حیرت آور است، و بگذریم...
د) تردید برخی از نمایندگان محترم مجلس و تلاش احتمالی آنان برای همراه کردن نظر خود با آنچه در فلان شایعه شنیده بودند، اگرچه با توجه به روش و منش شناخته شده آقا، قابل توجیه نیست ولی نباید از این نکته غافل بود که تعهد و پایبندی آنان به منویات رهبر معظم انقلاب نیز در تامل و درنگ آنان درباره صحت و سقم این شایعات بی تاثیر نبوده است و بیم آن داشته اند که مبادا مخالف نظر آن بزرگوار اقدامی کرده باشند.
هـ) و بالاخره؛ بدیهی است که رئیس جمهور منتخب مردم - مخصوصاً شخصیتی مانند آقای احمدی نژاد- مصالح کشور و منافع ملی را فدای خواسته های شخصی خود و اطرافیان خویش نمی کند و در سوی دیگر، نمایندگان منتخب مردم که برخاسته از رای توام با اعتماد ملت هستند نیز مصالح نظام، انقلاب و مردم را بر منافع شخصی و حزبی خود ترجیح می دهند، اما این احتمال که هم رئیس جمهور و هم نمایندگان در برداشت اول خود دچار خطا شده باشند وجود دارد. بنابراین چاره کار همان گونه که در قانون پیش بینی شده است، بررسی دقیق درباره وزیران معرفی شده- چه از جانب رئیس جمهور در گزینش آنها و چه از جانب نمایندگان در اطمینان نسبت به تعهد و کارآمدی آنان- است.
این یادداشت نظر بر همان دانستن شریعتمداری داشت. چون فردای روزی که این یادداشت منتشر شد احمدی نژاد در جمع نمایندگان حاضر شد تا برای وزرایش رای اعتماد بگیرد. با نوع مخالفتی که حسینیان و مطهری علیه کردان مطرح کردند بر همه مسجل شده بود که کردان رای نمایندگان را همراه خود ندارد. اما یک جمله احمدی نژاد فضای مجلس را دگرگون کرد تا هم پیش بینی شریعتمداری محقق شود و هم کردان با رای لرزانی از بهارستان به برج فاطمی برود.
شریعتمداری در یادداشت روز ۱۶ مرداد یعنی روز بعد از استیضاح در یادداشتی با عنوان نازنینی تو ولی... سخنان احمدی نژاد در روز رای اعتماد را بی پاسخ نگذاشت و نوشت؛ «برای نگارنده قلم زدن درباره آنچه امروز می خواهم بنویسم سخت است و صدالبته، ناگوار و تلخ. اما ماجرای دیروز مجلس شورای اسلامی و نقل قول مخدوشی که از تریبون خانه ملت پخش شد، کمترین تردیدی در ضرورت این نوشته باقی نمی گذارد، چرا که، وارونگی این نقل قول، آگاهانه یا ناخودآگاه - و ان شاءالله ناخودآگاه - درباره نظر کسی بود که نه فقط مقتدای همه مردم ایران بلکه مراد همه ملت های مسلمان و نقطه امید تمامی آزادگان و محرومان جهان است. بنابراین، انصاف آن است- و تکلیف هم - واقعیت ماجرا بازگو شود تا «بر دامن کبریاش ننشیند گرد»، اگرچه نمی نشیند.
دیروز در جلسه علنی مجلس شورای اسلامی و در جریان رای اعتماد به سه وزیر پیشنهادی رئیس جمهور، نمایندگان موافق و مخالف، مطابق معمول و با استفاده از اختیارات قانونی خویش به اظهارنظر درباره وزیران پیشنهادی پرداختند. در این میان اظهارنظر مخالفان درباره یکی از نامزدها داغ تر از بقیه و با ارائه دلایلی مبنی بر عدم صلاحیت ایشان، نظیر مدرک دکترای تقلبی یا جعلی، همراه بود که نگارنده درباره صحت و سقم این ادعا و برخی از ادعاهای دیگر نظری ندارد، یعنی چیزی نمی داند و موضوع بحث این نوشته هم نیست.
دیروز، برادر عزیزم جناب آقای دکتر احمدی نژاد، رئیس جمهور محترم که برای ایشان احترام فراوانی قائل هستم در حالی که برای دفاع از وزرای پیشنهادی خود پشت تریبون رفته بود، سخنی از قول رهبر معظم انقلاب درباره وزیران پیشنهادی نقل کرد که نگارنده با اطلاع دقیقی که از اصل ماجرا دارم، می دانم و کمترین تردیدی ندارم که متاسفانه این نقل قول، مخدوش و غیرواقعی بوده است و با نظر ارائه شده از سوی رهبر معظم انقلاب، تفاوتی نزدیک به تناقض دارد و با عرض پوزش از آقای احمدی نژاد باید گفت در سخنان دیروز ایشان، نظر واقعی آقا تحریف شده بود، به گونه یی که انگار رهبر معظم انقلاب نه فقط با وزرای پیشنهادی آقای احمدی نژاد موافقت کامل داشته اند، بلکه نمایندگان مجلس را برای دادن رای بالا به آنها تشویق و ترغیب هم کرده اند، بدیهی است با این نقل قول مخدوش قاطبه نمایندگان محترم مجلس که خود را مطیع و مرید رهبر معظم انقلاب می دانند، چنانچه نگاه و نظر منفی داشته اند، آن را وانهاده و رای مثبت می دهند، مگر دو دسته. اول آنها که از واقعیت نظر آقا باخبر بوده اند و دوم نمایندگانی که با بینش و منش رهبر معظم انقلاب آشنا بوده و به طور طبیعی - و البته هوشمندانه- نظر نقل شده را مخدوش و غیرواقعی ارزیابی کرده اند.
آقای احمدی نژاد در جلسه دیروز مجلس و به هنگام دفاع از وزرای پیشنهادی با اشاره به اینکه گفته می شود احمدی نژاد اصرار بر این سه گزینه داشته است و مقام معظم رهبری به علت این اصرار با این گزینه موافقت کرده اند، گفت؛ «مگر رابطه ما با مقام معظم رهبری اینگونه است؟ من خدمت آقا گفتم که می خواهم این سه نفر را معرفی کنم، ایشان فرمودند چقدر شناخت دارید، ویژگی ها و سوابق را برای ایشان گفتم. ایشان نیز موافقت کردند و فرمودند بروید برای رای آوری آنها تلاش کنید،»
متاسفانه و با عرض پوزش باید گفت این نقل قول با واقعیت انطباق ندارد. نگارنده از نظر آقا درباره دو تن از وزرای معرفی شده اطلاعی ندارد ولی نظر ایشان درباره یکی از سه وزیر پیشنهادی با آنچه آقای احمدی نژاد- احتمالاً از روی فراموشی یا بی دقتی- نقل کرده اند متفاوت است. مطابق اطلاع دقیق و موثق نگارنده، آقا درباره یکی از سه وزیر پیشنهادی نظر موافق نداده اند، بلکه فقط فرموده اند «مخالفتی ندارم». توضیح آنکه معمولاً حضرت آقا در اینگونه موارد، سه نوع نظر می دهند. «موافقت»، «مخالفت» یا «مخالفتی ندارم». بدیهی است این سه نوع نظر کاملاً با یکدیگر متفاوت بوده و هر یک مفهوم خاص و جداگانه یی دارند. بنابراین نقل قول آقای احمدی نژاد که «آقا موافقت کردند و فرمودند بروید برای رای آوری آنها تلاش کنید»، کاملاً غیرواقعی و مخدوش است. چرا که مفهوم «مخالفتی ندارم» با مفهوم «موافقم» تفاوت فراوان و تعیین کننده یی دارد چه رسد به اینکه فرموده باشند «بروید برای رای آوری آنها تلاش کنید»، بنابراین جای این گلایه جدی از آقای احمدی نژاد هست که چرا نظر آقا را به طور مخدوش و متاسفانه تحریف شده، نقل کرده اند؟، البته بعید نیست که آقا درباره دو وزیر دیگر نظر مساعدی داشته اند - و نگارنده نمی داند- اما درباره یکی از آنان که احتمالاً نقل قول مخدوش رئیس جمهور نیز برای رای آوری او بوده است، نظر آقا همان است که گفته شد. این نکته نیز گفتنی است که اگر نظر آقا همانگونه که بود - یعنی مخالفتی ندارم- نقل می شد به یقین بسیاری از نمایندگان با شنیدن این نظر که مفهومی کاملاً متفاوت با نقل آقای احمدی نژاد دارد، از رای دادن به وزیر مورد اشاره خودداری می ورزیدند،
نگارنده به وزیر مورد اشاره ارادت دارد و بر این باور است که نظر آقا مبنی بر اینکه «مخالفتی ندارم» اگرچه با «موافقم» تفاوت فراوانی دارد به معنای نفی صلاحیت ایشان نیست، مثلاً؛ کسی که پزشک نیست نمی تواند مسوولیت یک بخش درمانی در یک بیمارستان را بر عهده داشته باشد ولی بعید نیست که برای پست های دیگری، حتی مهم تر و تعیین کننده تر مناسب و لایق باشد، که معمولاً هست. ولی سخن در این نوشته درباره صلاحیت ها و شایستگی های برادر مورد اشاره نیست، بلکه انتظاری منطقی از ریاست محترم جمهوری در میان است که سنجیده و صحیح نقل قول کنند، آن هم از مراد همه مسلمانان یعنی رهبر معظم انقلاب.
و اما گلایه دیگر از جناب آقای احمدی نژاد که کم اهمیت تر از گلایه اول نیست، آنکه چرا ایشان برای رسیدن به یک خواسته سیاسی آن هم خواسته یی که این سوی و آن سوی آن تفاوت چندانی ندارد، از رهبر معظم انقلاب هزینه کرده اند؟ صرف نظر از اینکه نظر ایشان را هم مخدوش و غیرواقعی نقل کرده اند.
چه کسی تاکنون دیده یا شنیده است که حضرت آقا در اموری از این دست دخالت کنند؟، مگر درباره وزرای کابینه آقای هاشمی یا آقای خاتمی رهبر معظم انقلاب نظر داده بودند یا مگر وزرای کابینه آقای احمدی نژاد با نظر آقا انتخاب شده اند؟، نهایت اینکه روسای محترم جمهور از ایشان نظری خواسته اند و پاسخ آن بزرگوار نیز یکی از سه «گزینه» پیش گفته بوده است.
اگر اظهارنظر دیروز برخی از نمایندگان درباره مثلاً مدرک تحصیلی جعلی یا قلابی فلان وزیر معرفی شده صحت داشته باشد - که ان شاءالله ندارد- آیا شایسته است از رهبر معظم انقلاب و قانونگراترین شخصیت نظام برای توجیه آن هزینه شود؟،
بدیهی است که به عقیده نگارنده، دوران ریاست جمهوری آقای دکتر احمدی نژاد بعد از دوران ریاست جمهوری آقا، مطلوب ترین بوده و هست و نگارنده بی تردید برای دور دوم به عنوان یک شهروند معمولی به ایشان رای خواهم داد و در میان کسانی که احتمال کاندیداتوری آنها می رود کسی را شایسته تر از ایشان نمی شناسم، ولی ایشان که بارها ارادت و پیروی خود از رهبری و حضرت امام(ره) را نشان داده اند باید در مواردی از این دست که شرح آن رفت دقت و مراقبت بیشتری داشته باشند و اینکه «نازنینی تو ولی در حد خویش... الله الله پا منه ز اندازه بیش»...و بالاخره، از آنجا که نقل قول غیرواقعی آقای احمدی نژاد در کسب آرای وزیر محترم مربوطه تاثیر تعیین کننده یی داشته است، قانونی بودن رای اعتماد مجلس به ایشان قابل تردید است و به نظر می رسد نیاز به رای گیری مجدد باشد.» (کیهان ۱۶ مرداد)
این ماجرا با دخالت دفتر مقام معظم رهبری به اتمام رسید، این درحالی بود که کشور در التهاب سخنان رحیم مشایی معاون احمدی نژاد درباره دوستی با مردم اسرائیل قرار داشت. شریعتمداری که تمام نظراتش با همه لطافت بی سابقه یی که برای طرح انتقاداتش به کار برده بود موثر نیفتاد به سراغ ماجرای رحیم مشایی رفت.
حسین شریعتمداری در یادداشت خود با عنوان انتظار دوستان نوشت؛ «بعد از اظهارات سخیف آقای رحیم مشایی معاون رئیس جمهور که صهیونیست های وحشی، آدمکش و غاصب را «مردم اسرائیل» نامیده و به نمایندگی خود خوانده از سوی دولت و مردم ایران، از دوستی با آن اراذل و اوباش سخن گفته بود، انتظار از جناب آقای احمدی نژاد رئیس جمهور محترم آن بود که به حضور ایشان در جایگاه معاونت رئیس جمهوری پایان دهند، این انتظار از آنجا قوت بیشتری می گرفت که آقای دکتر احمدی نژاد نشان داده اند با هیچ یک از اعضای دولت تعارف و رودربایستی ندارند و چنانچه عملکرد یا مواضع هر یک از آنها را با بینش و منش ترسیم شده از سوی دولت ناهمخوان ببینند در برکناری آنها کمترین تردیدی به خود راه نمی دهند. عزل چند وزیر و معاون طی چند سال اخیر- صرف نظر از درستی یا نادرستی آن- گواه روشنی بر اعتقاد رئیس جمهور به این رویه است.اما برخلاف انتظار بحق مردم و مخصوصاً علاقه مندان به رئیس جمهور محبوب و منتخب، آقای دکتر احمدی نژاد به حضور مشایی در پست معاونت رئیس جمهور خاتمه نداد، بلکه اصرار آقای مشایی بر تکرار «هزارباره» نظر خود از یکسو و حضور پررنگ وی در کنار رئیس جمهور محترم در سفر ترکیه و سپس هنگام پرتاب موشک ماهواره بر «سفیر امید» که بر صفحه تلویزیون به نمایش درآمد، آب سردی بود بر انتظار منطقی و بحق مردم از ریاست محترم جمهوری و سوال این است که چرا...؟
مگر آنچه آقای مشایی به عنوان معاون رئیس جمهور اظهار داشته است، با نظرات صریح حضرت امام(ره) و رهبر معظم انقلاب در تضاد آشکار نیست؟ مگر نظر وی با یکی از اصلی ترین خطوط استراتژیک نظام که سرزمین فلسطین را متعلق به مردم فلسطین و صهیونیست های ساکن این سرزمین، اراذل و اوباش غارتگر و غاصب و آدمکش می داند، تناقض ندارد؟ آیا آنچه آقای مشایی بر زبان آورده و با استقبال گسترده محافل آمریکایی، صهیونیست ها و ضدانقلابیون داخلی و خارجی روبه رو شده است با مواضع صریح ضدصهیونیستی آقای دکتر احمدی نژاد در تعارض نیست؟ و ده ها «مگر» و «آیا»ی دیگر که فهرست کردن آنها نیز به درازا می کشد. بنابراین برادر عزیزمان جناب آقای دکتر احمدی نژاد که بر همخوانی و همراهی اعضای کابینه با بینش و منش انقلابی و اسلامی دولت اصرار دارند و حضور اعضای ناهمخوان- به تشخیص خود- در کابینه را حتی در سطح وزیر برنمی تابند، چگونه و با کدام تحلیل به حضور آقای مشایی در جایگاه معاونت رئیس جمهور پایان نداده اند؟
ریاست محترم جمهوری علاوه بر پاکدستی، مردم دوستی، فداکاری، ساده زیستی و ده ها ویژگی قابل تقدیر و کم نظیر دیگر، بخش اعظم محبوبیت خویش را از تاکید بر آموزه های امام راحل(ره)، رهبر معظم انقلاب و ایستادگی شجاعانه مقابل زورگویی قدرت های استکباری و مخصوصاً مواضع ضدصهیونیستی خود، کسب کرده اند و مواضع آقای مشایی - دست کم- با بخش اخیر از مواضع و عملکرد دکتر احمدی نژاد نه فقط همخوانی ندارد بلکه در تقابل نیز هست. و صد البته شایسته نیست شخصی مانند آقای مشایی در جایگاه معاون رئیس جمهور حضور داشته باشد و از این جایگاه با دشمنان تابلودار مردم و نظام نرد دوستی باخته، و سخنانی که فراتر از حد و اندازه اوست بر زبان آورد.
حضور آقای مشایی در کابینه نه فقط جفا به احمدی نژاد، بلکه تضییع حقوق مسلم و قطعی مردمی است که از رئیس جمهور منتخب خود انتظار دیگری دارند، ضمن آنکه حضور وی به موقعیت برجسته و منحصربه فرد دولت اسلامی در میان ملت های مسلمان آسیب جدی می رساند و بدیهی است که نباید و نمی توان به وی اجازه داد از حیثیت مردم مسلمان ایران، نظام اسلامی و امام و رهبری و دولت اصولگرا برای تبلیغ دیدگاه های صهیونیست پسند خود مایه بگذارد.
جناب آقای احمدی نژاد باید به این نکته توجه داشته باشند که تاخیر در برکناری آقای مشایی- اگرچه اکنون نیز دیر شده است- ضربه احتمالاً غیرقابل جبرانی به جایگاه برجسته ایشان می زند و دوستداران واقعی ریاست محترم جمهوری را اگر با ناامیدی مواجه نکند، به یقین آزرده خاطر خواهد کرد که متاسفانه کرده است.دیروز خبرهایی شنیده می شد که از تصمیم قطعی آقای احمدی نژاد در برکناری آقای مشایی حکایت می کرد ولی این خبرها اندکی بعد از انتشار تکذیب شد که امید است همین امروز با اقدام قاطع و قابل انتظار از ریاست محترم جمهوری، آن تکذیب، تکذیب شود.
و بالاخره، این خواسته دوستداران واقعی احمدی نژاد است که به دلسوزی و پاکبازی ایشان در خدمت به اسلام و نظام و مردم ایمان دارند و نمی خواهند کمترین آسیبی به وجهه دوست داشتنی ایشان وارد شود.» (کیهان ۲۹ مرداد)
نه رحیم مشایی استعفا کرد و نه احمدی نژاد به انتظار دوستانش وقعی نهاد. این ماجرا هم ختم به خیر شد تا دوباره ماجرای کردان به شکل دیگری سر باز کند. آخرین یادداشت مدیر کیهان اگرچه می کوشد دامن رئیس جمهور را از این گرد دور توصیف کند، اما ماجرا زیر سر این دولت و برای شیرین کامی دولت رخ داده است. این یادداشت تازه است و به یک بار دیگر خواندنش می ارزد؛ «دیروز در مجلس شورای اسلامی ماجرای زننده و رسوایی برملا شد که قبل از هر چیز و بیشتر از همه باید هشداری هوشیارکننده برای رئیس جمهور محترم و محبوب مردم باشد تا همکارانی که برگزیده است را تنها از دریچه صداقت و پاکدستی خود ارزیابی نکند و نقد دلسوزانه برخی از دوستان را با تخریب کینه توزانه شماری از مخالفان به یک چوب نراند.دیروز معلوم شد مدیر کل پارلمانی دولت- تحت مسوولیت آقای رحیمی معاون پارلمانی رئیس جمهور- به بهانه کمک پنج میلیون تومانی دولت برای ساخت و تعمیر مساجد، دو برگه رسید از برخی نمایندگان امضاکننده طرح استیضاح آقای کردان دریافت می کرده و نمایندگان با این تصور که برای دریافت این کمک پنج میلیون تومانی امضای دو برگه ضروری است، هر دو برگه را امضا می کرده اند... اما هوشیاری چند تن از نمایندگان مجلس و پیگیری ماجرا مشخص کرد یکی از دو برگه مربوط به دریافت کمک پنج میلیون تومانی است و برگه دیگر خطاب به رئیس مجلس نوشته شده و نماینده امضاکننده بی آنکه بداند، با امضای برگه دوم انصراف خود را از امضای طرح استیضاح کردان به اطلاع رئیس مجلس رسانده است.
این اقدام زشت و مشمئز کننده که «کلاهبرداری سیاسی» و تقلب و سوءاستفاده از اعتماد نمایندگان مجلس کمترین جرم متصور برای آن است، به یقین دور از چشم دکتر احمدی نژاد صورت پذیرفته است زیرا صداقت و پاکدستی ایشان نه فقط زبانزد خاص و عام است، بلکه در بسیاری از موارد همگان شاهد بوده اند که احمدی نژاد بی واهمه از این و آن به میدان برخورد با کژی ها و ناراستی ها آمده و آنجا که مصالح مردم در میان است با هیچ کس رودربایستی نداشته است، اگرچه به رغم پاک نظری در پاره یی از موارد نیز بی خطا نبوده است.
و اما برخلاف پیشنهاد یکی از نمایندگان محترم تهران که خواستار طرح ماجرا با ریاست محترم جمهوری و تذکر ایشان به مدیرکل مورد اشاره شده است، این ماجرا زشت تر از آن است که تنها یک «تذکر» چاره آن باشد. کلاهبرداری سیاسی از نمایندگان مجلس و خرید رای و نظر آنها به نفع این و آن، یک حرکت مرموز و مشکوک سیاسی است که نیاز به ریشه کنی دارد نه تذکر خشک و خالی،
مدیرکل پارلمانی دولت نمی تواند و قابل تصور نیست که با میل و نظر شخصی خود دست به این کلاهبرداری سیاسی زده و هزینه کلان آن را از جیب خویش تامین کرده باشد. بنابراین، چه کسی به او ماموریت داده است؟ و چه کسی هزینه کلان این ماموریت را تامین کرده است؟ برای پاسخ به این پرسش باید دید چه کسانی یا چه جریانی از پس گرفتن امضای استیضاح سود می برند؟ در این باره دو احتمال وجود دارد و دو جریان سیاسی می توانند برای انجام این اقدام مشمئزکننده انگیزه داشته باشند؛ اول وزیر محترم کشور و دوستانش، دوم دشمنان احمدی نژاد و جبهه اصولگرایان.
الف) آقای عباسی مدیرکل پارلمانی دولت، تحت مسوولیت آقای رحیمی معاون پارلمانی رئیس جمهور قرار دارد. بنابراین در حالت اول، احتمال هماهنگی وی با آقای رحیمی قوت فراوانی دارد. از سوی دیگر، آقای رحیمی از دوستان نزدیک آقای کردان و از همفکران و همراهان اوست. بنابراین، احتمال هماهنگی آقای کردان و آقای رحیمی در این ماجرا دور از ذهن نیست که شواهدی نیز بر آن دلالت می کند. احتمال دیگر آن است که آقای رحیمی بدون اطلاع آقای کردان و صرفاً به عنوان خوش خدمتی به دوست دیرینه خویش دست به این کار زده باشد. این احتمال نیز اگرچه چندان منطقی به نظر نمی رسد ولی به هر حال یک احتمال است.
ب) حالت دوم آن است که این اقدام زننده از سوی یک جریان سیاسی مشکوک و مرموز و با هدف تخریب چهره آقای احمدی نژاد و دولت اصولگرا صورت گرفته باشد و از آنجا که دشمنان و مخالفان احمدی نژاد- چه بیرونی و چه داخلی- بارها نشان داده اند برای تخریب رئیس جمهور مردمی و شجاع از هیچ اقدامی رویگردان نیستند، حالت دوم می تواند احتمال بیشتری داشته باشد. اما، سوال این است، در این ماجرا «حلقه میانی» کیست؟ دست مستقیم دشمنان تابلودار احمدی نژاد که در این ماجرای رسوا دیده نمی شود، بلکه مدعیان دوستی با وی دست به این اقدام زده اند. آیا این مدعیان برخلاف آنچه ادعا می کنند، دشمن نیستند؟، و....
ج) بی آنکه خدای نخواسته قصد قضاوت پیشاپیش داشته باشیم و انگشت اتهام به سوی شخص یا جریان خاصی دراز کنیم باید گفت از کجا معلوم که عاملان این اقدام از ابتدا قصد لو رفتن آن را نداشته اند؟ زیرا چنانچه هدف اصلی در این ماجرا تخریب رئیس جمهور باشد، لو رفتن ماجرا نیز می تواند بخشی از این پروژه تلقی شود. ضمن اینکه پروژه به گونه یی تدارک شده که لو رفتن آن حتمی بوده است.
د) و بالاخره، هریک از دو حالت و چند احتمال فوق صحت داشته باشد، آنچه بی تردید باید توجه آقای احمدی نژاد را به خود جلب کند، بیرون کشیدن حیثیت دولت اصولگرا و جبهه اصولگرایان از این دام خطرناک است که این نیز فقط با برچیدن دام امکان پذیر است. چرا که اگر عاملان میدانی این ماجرا، بدون تحریک دیگران دست به اقدام یاد شده زده باشند به یقین نمی توانند و نباید در جایگاه کنونی خود باقی بمانند و چنانچه فریب دشمنان نظام و مخالفان جبهه اصولگرا را خورده باشند، از کجا معلوم این فریب خوردگی ادامه نداشته و تکرار نشود؟ مخصوصاً آنکه این گونه دوستان، از دشمنان دانا، خطر بیشتری دارند. راستی آقای احمدی نژاد، آیا مطمئن هستید این آقایان دوست شما هستند؟» (کیهان۹ آبان)
حالا بد نیست پاراگرافی که حسین شریعتمداری درباره اصولگرایان در روز ۲۵ فروردین نوشت را باهم مرور کنیم. آیا این ادعاها واقعی است؛ «نگارنده بر این باور است و برای اثبات آن شواهد و اسناد فراوان و غیرقابل انکاری در دست است که حضور اصولگرایان در کانون های سیاست پردازی و تصمیم سازی نظام
- مخصوصا دولت و مجلس- از پیدایش یک انحراف جدی پیشگیری کرده است. این فرآیند ....، مسیر حرکت نظام را - که کسانی سعی در بیرون کردن آن از بستر اصلی داشتند- باردیگر به بستر اصلی بازگرداند و از بیراهه یی که برای آن تدارک دیده و در مواردی نیز چندان ناموفق نبودند، نجات داد.»
قضاوت با شما.
کیوان مهرگان
منبع : روزنامه اعتماد