چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

فلسطینیان در دو دولت و نیم


فلسطینیان در دو دولت و نیم
● بررسی حال و آینده یکی از تاثیرگذارترین بحران های منطقه یی دنیا
چند سال قبل که جرج بوش رئیس جمهور امریکا بحث تشکیل دو دولت مستقل فلسطینی و اسرائیلی را مطرح کرد تا بدین ترتیب به بحران چندین ساله در سرزمین های اشغالی پایان داده شود، یأس و ناامیدی به امید و آرزو به ویژه در منطقه پرآîشوب خاورمیانه مبدل شد تا جایی که همه چشم ها به سوی تشکیل دو دولت مستقل دوخته شد.
این مساله اما در پی تحولات اخیر در داخل فلسطین که در نوع خود بی سابقه بود وارد فاز جدیدی شد یعنی اینکه در حال حاضر سرزمین های اشغالی فلسطین شاهد دو دولت و نصفی است، یکی دولت اسرائیل، یکی دولت تحت رهبری فتح در کرانه باختری و یکی هم نصف دولت یعنی امارت حماس در غزه.
با اقداماتی که حماس طی روزهای اخیر انجام داد و طی درگیری های شدید با فتح بسیاری از اماکن دولتی و امنیتی تحت کنترل فتح در غزه را به تصرف خود در آورد، مختصر امیدی را که برای حل بحران فلسطین به وجود آمده بود بار دیگر به نا امیدی تبدیل کرد.
درگیری ها میان حماس و فتح طی روزهای گذشته ده ها کشته و مجروح بر جای گذاشت و خسارت های زیادی به ساختمان های مسکونی به ویژه در غزه که کانون درگیری ها بود وارد کرد. پس از آنکه دولت تحت رهبری حماس- که در انتخابات ژانویه ۲۰۰۶ پیروز شد- نتوانست با اقبال جامعه بین المللی مواجه شود و تحت تحریم های شدید قرار گرفت. رهبران فلسطینی اعم از حماس و فتح و در رأس آنها محمودعباس رئیس تشکیلات خودگردان که از رهبران فتح نیز محسوب می شود، چاره را در آن دیدند که یک دولت وحدت ملی تشکیل و جایگزین دولت تحت رهبری حماس شود.
دولت وحدت ملی سرانجام پس از کشمکش های فراوان متشکل از گروه های فتح و حماس و شماری از چهره های خوشنام و مستقل فلسطینی تشکیل شد. دولت وحدت ملی هم که حماس در رأس آن بود و اسماعیل هنیه از حماس نخست وزیری آن را بر عهده داشت، خود را با شروط کمیته چهار جانبه بین المللی طرح صلح خاورمیانه (امریکا، روسیه، اتحادیه اروپا، سازمان ملل) به ویژه به رسمیت شناختن موجودیت اسرائیل تطبیق نداد. این موضوع سبب شده بود که اسرائیل همواره اقدام به ایجاد چالش در برابر دولت وحدت ملی کند زیرا معتقد بود این دولت به دلیل حضور موثر حماس در آن، نه علاقه یی به برقراری آرامش برای آغاز مذاکرات صلح دارد و نه اصولاً قادر است نظم و قانون را در قلمرو داخلی خود حکمفرما کند.
دولت ایهود اولمرت نخست وزیر اسرائیل معتقد بود که تحریم ها و فشار ها علیه دولت وحدت ملی فلسطین باید تا نقطه یی افزایش یابد که یا این دولت به شرایط کمیته چهارجانبه بین الملل پایبندی نشان دهد و یا اینکه فروبپاشد. در عین حال سعودی ها و مصری ها نیز بیش از سایر متحدان امریکا درخاورمیانه از رفتار دولت تحت رهبری اسماعیل هنیه ناخرسند بودند.
سعودی ها برای پایان دادن به درگیری های داخلی میان فلسطینی ها از یک سو میزبان دو گروه فتح و حماس در شهر مکه شدند که حاصل آن توافق دو طرف برای تشکیل دولت وحدت ملی بود و از سوی دیگر ابتکار صلح سال ۲۰۰۲ خود در بیروت را در اجلاس سال جاری سران عرب در ریاض احیا کردند. مصری ها نیز طی دو سال گذشته در پی بروز هر نوع درگیری میان گروه های داخلی فلسطینی و یا میان فلسطینی ها و اسرائیلی ها، مقامات امنیتی خود را روانه غزه، رام الله و تل آویو کرده اند تا به حل بحران در سرزمین های فلسطینی کمک کنند.
اما عدم پایبندی گروه های فتح و حماس به تلاش های عربستان و مصر موجب ناخرسندی این دو کشور شده تا جایی که حاضر نیستند بدون دریافت تضمین های لازم از سوی دو گروه فلسطینی، اقدام به میانجی گری دوباره میان آنها کنند. مساله مهم دیگری که لازم است به آن پرداخته شود این است که اگرچه می توان همه مشکلات جامعه فلسطینی را به سیاست دولت اسرائیل برای ادامه اشغال این سرزمین نسبت داد اما از زمانی که اسرائیل به طور یکجانبه از نوار غزه عقب نشینی کرده، فلسطینی ها وضعیت بسیار دردناک و تلخی را برای اداره این مناطق تجربه کرده اند.
عدم توانایی گروه های فلسطینی برای تدوین یک استراتژی هماهنگ در برابر اسرائیل، نداشتن یک برنامه ملی مشخص، فرو افتادن در گرداب منافع حزبی و قبیله یی و سرانجام درگیری های مسلحانه جناحی و غرق کردن نوار غزه در هرج و مرج و بی قانونی، کارنامه یی است که گروه های فلسطینی در اداره نوار غزه از خود به جای گذاشته اند.
از آنجا که معمولاً وجود یک قدرت اشغالگر خارجی سبب اتحاد و انسجام گروه های داخلی می شود، بنابراین تفرقه میان گروه های فلسطینی را به سادگی نمی توان به توطئه اسرائیل نسبت داد و به همین علت برخی تحلیلگران دلیل آن را عدم بلوغ سیاسی گروه های فلسطینی برای تفاهم با یکدیگر بر اساس اصول دموکراتیک می دانند. در همین چارچوب حتی برخی چهره های رادیکال فلسطینی همچون فاروق قدومی عضو ناراضی سازمان آزادی بخش فلسطین خواستار اشغال مجدد غزه از سوی اسرائیل شده اند تا بدین وسیله وظایف ناشی از اشغال و اداره مدنی نوار غزه به گردن دولت عبری بیفتد.
برخی تحلیلگران اسرائیلی نیز این ادعا را مطرح می کنند که گروه های فلسطینی به قصد تحریک اسرائیل برای اشغال مجدد نوار غزه، اقدام به موشک پراکنی به شهرک های اسرائیلی می کنند. رواج این نوع بحث ها در سرزمین های اشغالی نشان می دهد که چهره خشن اشغالگری در حال رنگ باختن در برابر خشونت و جنگ داخلی در مناطق فلسطینی است. بسیاری هم بر این عقیده اند که چنانچه درگیری های داخلی در فلسطین ادامه یابد چه بسا روزی فرا رسد که از دوران اشغال به عنوان روز های خوش فلسطینی ها یاد شود.
● آینده حماس پس از کنترل غزه
کنترل امنیتی گروه حماس بر نوار غزه اوضاع سرزمین های فلسطینی را بیش از پیش پیچیده و بحرانی و روند تحول در مساله فلسطینیان را با ابهام بیشتری روبه رو ساخته است. در این میان، سرنوشت حماس به عنوان سازمانی که اینک دولت وحدت ملی تحت رهبری آن توسط محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان منحل شده، قابل پیش بینی نیست اما در مورد آن می توان چند گزینه را مطرح ساخت.
گزینه نخست این است که گروه فتح در مقابل از دست دادن پایگاه های خود در نوار غزه، شبه نظامیان وابسته به حماس را در کرانه باختری به عنوان نیروی غیر قانونی خلع سلاح کند و پایگاه های سیاسی حماس را نیز به طور کامل از این منطقه بر چیند.
بدین ترتیب سرزمین های فلسطینی همان طور که به لحاظ جغرافیایی از هم جدا هستند به دو قلمرو سیاسی و حکومتی مجزا نیز تقسیم خواهند شد به طوری که در نوار غزه دولتی به رهبری حماس و در کرانه باختری دولتی به رهبری فتح و هر دو به نام فلسطین حکومت خواهند کرد. وقوع این گزینه در کوتاه مدت محتمل است زیرا نه فتح امکان تسلط بر نوار غزه را در شرایط کنونی دارد و نه حماس در کرانه باختری به آن اندازه قوی است که بتواند کنترل خود را بر این منطقه نیز سرایت دهد یا در مقابل فشار نیروهای فتح ایستادگی کند.
با این حال این گزینه حتی در صورت تحقق، دوام زیادی نخواهد آورد زیرا نه فتح تمایلی به از دست دادن نوار غزه دارد و نه حماس می تواند از کرانه باختری دل بکند. گزینه دوم این است که حماس پس از کنترل امنیتی بر نوار غزه، نظم و قانون را در این منطقه حکمفرما کند و با گروه های مسلحی که سبب بروز هرج و مرج و آدم ربایی دراین منطقه شده اند به مقابله برخیزد و نمونه یی از یک دولت مسوول و قانونمند را به نمایش بگذارد.
در صورت بروز چنین اتفاقی قاعدتاً جامعه بین المللی با واقعیتی به عنوان حکومت حماس در نوار غزه کنار خواهد آمد اما این مساله تا اندازه زیادی به نوع سیاست حماس در مقابل اسرائیل بستگی دارد. تحلیلگران معتقدند اگر حماس ضمن استقرار نظم و قانون در نوار غزه، مانع شلیک موشک های قسام به خاک اسرائیل شود و به دلیل وابستگی اقتصادی نوار غزه به اسرائیل از جمله تامین برق آن، ناچار به برقراری رابطه با دولت ایهود اولمرت شود در آن صورت دولت حماس در نوار غزه به عنوان نمونه یی که می تواند در کرانه باختری نیز تکرار شود مورد استقبال منطقه یی و بین المللی قرار خواهد گرفت. اما از آن جهت که بعید است حماس بتواند به آتش بسی پایدار با اسرائیل دست یابد لذا تحقق این گزینه نیز ضعیف به نظر می رسد.
گزینه سوم این است که یک نیروی بین المللی تحت رهبری سازمان ملل برای مداخله در نوار غزه و مقابله با سلطه حماس بر این منطقه شکل گیرد و شورای امنیت نیز استقرار نیروی بین المللی را با صدور قطعنامه الزام آور تصویب کند. در شرایط کنونی به نظر نمی رسد که هیچ کشوری حاضر به اعزام نیروهای خود به نوار غزه باشد زیرا نوار غزه در حال حاضر شبیه لانه زنبور است و هر نوع مداخله خارجی در این منطقه با واکنش شبه نظامیان حماس و تحمیل تلفات شدید به نیروهای مداخله گر مواجه خواهد شد.
بنابراین دخالت نیروی بین المللی در کوتاه مدت بعید اما در میان مدت امکان پذیر است. گزینه چهارم نیز این است که حماس پس از کنترل نوار غزه، حملات خود علیه اسرائیل را تشدیدکند و اسرائیل نیز دست به عملیات تلافی جویانه بزند. به هر حال به نظر می رسد اگر حماس به سمت گزینه دوم حرکت نکند روزهای تلخی در انتظار حدود یک و نیم میلیون جمعیت نوار غزه خواهد بود.
منبع؛الشرق الاوسط
ترجمه؛ نادر مازوجی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید