جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


یکی می‌خواهد پایش را از گلیمش درازتر کند


یکی می‌خواهد پایش را از گلیمش درازتر کند
سرزمین‌ها شکل می‌گیرند و بر هر کدام نامی حک می‌شود و در هر کدام امپراتور و پادشاهی قدرت می‌گیرد. یکی می‌خواهد پایش را از گلیمش درازتر کند و در این زمان اگر گوشه‌ای از این پا به گلیم دیگری برسد او نیز برمی‌آشوبد و آن پا را قلم می‌کند و در اینجا است که جنگ شکل می‌گیرد.و در این جنگ است که خون‌ها ریخته می‌شود و چه بسیار بی‌گناهانی که در دل خاک سرزمین‌هایشان به خوابی ابدی فرو می‌روند و این مرگ در راه جنگ با دشمن است و چه بسیار مواقعی که افراد، در جنگ‌های داخلی قربانی می‌شوند. هر پادشاهی که می‌آید خواسته‌های خود را به قانون و تبصره‌تبدیل می‌کند؛ قوانینی که برای مردم لا‌زم‌الا‌جرا می‌شود و حال اگر بنده‌‌خدایی احساس کند این قانون مشکلی دارد یا با عقایدش مغایرت دارد و از آن سرپیچی کند بر پیشانی او مهر دشمن ملت را حک می‌کنند و پس از آن نیز، چوبه دارش برپا می‌شود. ‌
همه آنچه گفته شد خلا‌صه می‌شود در جنگ برای کسب قدرت و آن اصلی که در نمایشنامه دیوار چین بیان شده است. ‌ نمایشنامه <دیوار چین> توسط ماکس فریش بر صفحه‌های کاغذ حک شده و حال همان کلمات توسط مریم معترف جان گرفته‌اند تا تصاویری بر صحنه سالن اصلی تالا‌ر مولوی شوند. ‌ معترف درباره چگونگی انتخاب این نمایش می‌گوید: دیوار چین را سال‌ها پیش خوانده بودم اما برای اجرایش تصمیمی نداشتم تا اینکه دو سال پیش، یکی از دوستان، آقای محمد حفاظی این نمایشنامه را ترجمه کردند و زمانی که با ترجمه ایشان روبه‌رو شدم احساس نزدیکی کردم و پس از جلسه‌ای موافقت ایشان را برای اجرای این ترجمه گرفته و متن را به مرکز هنرهای نمایشی ارائه دادم و متن تصویب شد. ‌ متن اصلی حدود ۳ ساعت و نیم است اما با توجه به حوصله تماشاگر امروزی و وقت محدود سالن‌ها و حتی دو اجرا بودن آنها تصمیم گرفتیم متن را خلا‌صه‌تر کنیم، البته این کار با دقت فراوانی انجام شد تا به روح اصلی نمایش و مفهوم عمیق آن لطمه‌ای وارد نشود.
در این نمایش امپراتور چین تصمیم می‌گیرد با ساختن دیوار چین جلوی هجوم قبایل وحشی شمال چین را بگیرد و حال روزی است که دیوار چین می‌خواهد ساخته شود و بزرگان تاریخ دعوت شده‌اند تا در اصل کلنگ این دیوار زده شود. ‌ پس از متن به انتخاب بازیگران رسیدیم که از همان ابتدا آقای رضا فیاضی برای نقش امپراتور چین به ذهنم رسیدند؛ امپراتوری به ظاهر مهربان و بامزه و البته کمی هم تپل و چون ایشان از توانایی بالا‌یی برخوردارند با اطمینان برای این نقش انتخاب شدند که خوشبختانه پذیرفتند و آمدند. در رابطه با نقش وزیر نیز، ابتدا با آقای فتحعلی‌بیگی صحبت کردم چون دوست داشتم کار کمی به سبک کارهای سنتی ایرانی نزدیک شود، البته لا‌زم به ذکر است که خود متن کاملا‌ این امکان را می‌داد. برای ایشان سفری پیش آمد و پس از آن با آقای اسماعیل بختیاری صحبت کردیم و نقش، مورد پسند ایشان واقع شد و به گروه پیوستند که حضوری بسیار فعال و پرانرژی در گروه به شمار می‌روند. ‌ معترف در ادامه به نقش امروزی اشاره می‌کند و در توضیح می‌‌گوید نقش امروزی شخصیت‌ محوری نمایش است که در همه‌جا هست و انگار داستان از زبان او و از دریچه دید او بیان می‌شود، او ناظر تمام پیشامدها است. با چند نفر صحبت شد که البته مشکلا‌تی پیش آمد و کار به انجام نرسید. چون از سابقه تئاتری آقای بیژن امکانیان اطلا‌ع داشتم به ایشان پیشنهاد کردم، متن را خواندند و پسندیدند و لطف کرده و به گروه پیوستند و بسیار پیگیرانه کار را دنبال می‌کنند. ‌
این کارگردان در مواجهه با این نظریه که گاهی دوستان معتقدند هنرمندانی که سال‌ها از صحنه تئاتر دور می‌مانند و با دوربین‌ها زندگی می‌کنند راحتی لا‌زم برای صحنه تئاتر را از دست می‌دهند، اینگونه به سخنانش ادامه داد: تا حدودی درست است، چون در تئاتر دوربینی نیست تا کوچک‌ترین حالا‌ت صورت را نمایش دهد و تو باید غلو کنی و بر تمامی اندام و حرکاتت متمرکز باشی که بسیار دشوار است یا از نظر بیانی، تو دیگر میکروفنی در خدمت نداری، تو هستی و سالنی بزرگ که باید با قدرت بیان خود صدایت را به دورترین تماشاگران نیز برسانی. ‌ معترف در پاسخ این سوال که آیا فاصله ۱۵ ساله‌ای که بین حضور آقای امکانیان در نمایش دندان گراز تا امروز افتاده است باعث دلهره‌ای در شما نبود، گفت: ابتدا کمی دلهره داشتم ولی همان اولین باری که متن را خواندند، دلهره‌ها پاک شد چون متوجه شدم متن را به خوبی درک کرده‌اند و حال بسیار پرانرژی تمرین‌ها را دنبال می‌کنند. ‌ البته دوستان دیگر نیز بسیار دلسوزانه کار می‌کنند، به طور مثال آقای افشین زارعی در نقش شاهزاده که بسیار با نقش درگیر شده‌اند و جنبه‌های طنز عمیق فریش را درک کرده و پیاده می‌کنند و همین‌طور خانم تبسم هاشمی که نقش دختر امپراتور چین، می لن را ایفا می‌کنند؛ دختری لوس و یکی‌یکدانه بابا که در طول نمایش دچار تحول می‌شود. ‌ او در توضیح نمایشنامه در ادامه می‌گوید: در نمایش دیوار چین می‌جنگند تا قدرتشان را افزایش دهند. صحبت بر سر جنگ‌های تاریخی است، صحبت از جنگ شیمیایی است.
آمریکایی‌که می‌آید و بمب‌ها را بر سر مردم هیروشیما و ناکازاکی می‌ریزد و خیل عظیمی از بی‌گناهان را به کام مرگ فرو می‌برد. در این نمایش گروهی می‌آیند که دست‌افزارهایشان شمشیر است و کمان و پس از آن صحبت از دست‌افزارهای امروزی است؛ بمب‌های مخرب! ‌ معترف نظر خود را در جواب این نظریه که همیشه قدرتمندها خواسته‌های شخصی خود را در حکومت جاری می‌سازند و مردم مظلومانه فدای‌آنها می‌شوند اینگونه بیان می‌کند: مردم اگر نخواهند قدرتمندی آنها را از میان بردارد باید خود قدرتمند شوند و حقوقشان را بشناسند و تا زمانی که اینگونه نباشد زیر چکمه‌های قدرت له می‌شوند. ‌ این کارگردان در پاسخ این پرسش که شخصیت‌ها از زمان‌ها و سرزمین‌های متفاوتی هستند و آیا این تفاوت‌ها در نوع بازی و گویش و فرهنگ شخصیت‌ها و حتی در لباس و صحنه و موسیقی نیز مورد توجه قرار گرفته است یا خیر، می‌گوید: ما به طور کامل این تفاوت‌ها را جاری کرده‌ایم. مثلا‌ نوع بازی و ظاهر ناپلئون بسیار متفاوت است با پونتیوس پیلا‌تس که به قرن‌ها قبل تعلق دارد. البته اینها کاریکاتورهای آن اشخاص هستند. ‌ در مورد صحنه، چون اتفاق‌ها در یک جشن در کشور چین رخ می‌دهند، صحنه همان صحنه میهمانی است و تغییر چندانی نمی‌کند. ‌ موسیقی کار نیز زنده است و از آلا‌ت موسیقی متفاوتی استفاده می‌شود و قرار بر این است که بازیگران خود این آلا‌ت را به کار گیرند و البته موسیقی زیر نظر آقای هادی فرشچی است.
شراره پورخراسانی
منبع : روزنامه اعتماد ملی