یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


یادداشتی‌ بر رمان‌ «بانوی‌ لیل‌» اثر محمد بهارلو


یادداشتی‌ بر رمان‌ «بانوی‌ لیل‌» اثر محمد بهارلو
داستان‌نویس‌ خوب‌ كیست‌؟ كسی‌ كه‌ بتواند داستانی‌ را خوب‌ بگوید. با همه‌ سادگی‌ و بدیهی‌بودن‌ این‌ تعریف‌ همه‌ می‌دانند كه‌ خوب‌ بیان‌ كردن‌ شرایط‌ و لوازمی‌ دارد كه‌ از سپیده‌دم‌ قصه‌گویی‌ انسان‌ تا امروز كه‌ مكتب‌ها و سبك‌ها به‌ تفسیرهای‌ گوناگونی‌ پرداخته‌اند همواره‌ در معرض‌ اثبات‌ و انكار بوده‌ است‌. اما اصول‌ متفق‌عام‌ از این‌ قراراست‌: شرط‌ لازم‌ داستان‌نویسی‌ نخست‌ قدرت‌ بینایی‌ و شنوایی‌ است‌، چیزی‌ كه‌ بیشتر از آنكه‌ با كوشش‌ به‌دست‌ آید یك‌ موهبت‌ است؛ سپس‌ عنصر تخیل‌ كه‌ مطلقا موهبتی‌ است‌ ذاتی‌ و البته‌ قابل‌ تكامل‌، و در پایان‌ به‌ دانش‌ ادبی‌، احاطه‌ داستان‌نویس‌ به‌ مكتب‌ها و سبك‌ها می‌رسیم‌، به‌ كار توانفرسا و آنچه‌ امیر داستان‌نویسی‌ قرن‌ ما «عرق‌ریزان‌ روح‌» نامیده‌ است‌.
موضوع‌ محمد بهارلو است‌ و دو اثر اخیرش‌ مجموعه‌ داستان‌ «حكایت‌ آن‌ كه‌ با آب‌ رفت‌» و رمان‌ «بانوی‌ لیل‌»، دو اثری‌ كه‌ به‌نظر من‌ بطور جدی‌ او را در عرصه‌ داستان‌نویسی‌ ما مطرح‌ می‌كند. برای‌ دسته‌بندی‌ كردن‌ دلایلی‌ كه‌ ما را به‌ این‌ نتیجه‌ می‌رساند بهتر است‌ به‌خود آثار نگاه‌ كنیم‌. سه‌ داستان‌ خواندنی‌ در مجموعه‌ اولی‌ هست؛ آنكه‌ نامش‌ را به‌ كتاب‌ داده‌ است‌، سپس‌ «گذرگاه‌ مردگان‌» و سرآخر «سالی‌ دوماه‌».
فرصتی‌ برای‌ بازگویی‌ زیروبم‌ داستان‌ها ندارم‌ اما همه‌ آن‌ خصیصه‌ها و موهبت‌ها كه‌ برشمردم‌ در این‌ سه‌ قصه‌ تلالو دارند. نوشتم‌ «خواندنی‌» و باور دارم‌ كه‌ در این‌ مورد«خواندنی‌» برابر است‌ با صفت‌ «خوب‌». مثلا در داستان‌ «گذرگاه‌ مردگان‌» مهارت‌ نویسنده‌ در فضاسازی‌، حالتی‌ از پیش‌آگاهی‌ به‌ واقعه‌ مشوش‌كننده‌، خواننده‌ را تا آخرین‌ سطور با خود می‌برد. اتومبیل‌ راوی‌، غروب‌ هنگام‌، در جاده‌یی‌ متروك‌ و دربیابانی‌ كه‌ عرصه‌ جنگ‌ بوده‌ است‌ خراب‌ می‌شود.
فقط‌ چند پاراگرف‌ كافی‌ است‌ كه‌ دریابیم‌ سگ‌های‌ بیابان‌ به‌ خوردن‌ اجساد رها شده‌ انسان‌ها عادت‌ كرده‌اند. همراه‌ راوی‌ به‌ قهوه‌خانه‌یی‌ بی‌مشتری‌ پناه‌ می‌بریم‌. نیم‌تنه‌ مردی‌ را به‌ شكلی‌ مرموز پشت‌ یك‌ دریچه‌ می‌بینیم‌. سگ‌ها خود را به‌ شیشه‌های‌ قهوه‌خانه‌ می‌زنند. مرد از قاب‌ روزنه‌اش‌ بیرون‌ نمی‌آید. چرا؟ بعدها در می‌یابیم‌ كه‌ او از دو پا ساقط‌ است‌ و این‌ تازه‌ نیمی‌ از داستان‌ است‌. تمام‌ این‌ عناصر داستانی‌ ممكن‌ است‌ از واقعیتی‌ سرچشمه‌ گرفته‌ باشند، اما به‌ ترتیبی‌ كه‌ نویسنده‌ آنها را وارد صحنه‌ می‌كند حالتی‌ از تعلیق‌ داستان‌های‌ كارآگاهی‌ یا رازآمیز عارض‌ محیط‌ داستان‌ و روح‌ خواننده‌ می‌شود.
پس‌ به‌ نخستین‌ موفقیت‌ مسلم‌ نویسنده‌ می‌رسیم‌ و آن‌ ایجاد فضاهای‌ دلهره‌آور است‌ بطوری‌ كه‌ خواننده‌ همواره‌ در برابر امكان‌ وقوع‌ حادثه‌یی‌ ناگوار احساس‌ اضطراب‌ می‌كند. در مقابل‌ خیل‌ داستان‌های‌ خنك‌ و منجمدكننده‌ معاصر این‌ امتیاز كمی‌ نیست‌. بهتر است‌ در جست‌وجوی‌ خصایا دیگر نویسنده‌ به‌رمان‌ «بانوی‌ لیل‌» بنگریم‌. همان‌ تمهید جهت‌ خلق‌ اضطراب‌ زیر آستر جمله‌های‌ داستانی‌ پنهان‌ شده‌ است‌. راوی‌ صحبت‌كنان‌ از كوچه‌یی‌ می‌گذرد. سایه‌ گربه‌یی‌ روی‌ دیوار درشت‌ به‌چشم‌ می‌آید. گربه‌ راوی‌ را تعقیب‌ می‌كند. نمی‌دانیم‌ چرا ولی‌ بیم‌ داریم‌ كه‌ حیوان‌ به‌ انسان‌ برسد. بسیار خوب‌، كمی‌ بعد گربه‌ در ازدحام‌ جمعیت‌، یعنی‌هنگام‌ تماشای‌ مراسم‌ زار، خود را به‌ پای‌ راوی‌ می‌مالد. بیماری‌ عجیب‌وغریب‌ راوی‌ در فصل‌ بعد ثابت‌ می‌كند كه‌ نویسنده‌ در هدف‌ خود موفق‌ شده‌ است‌. جذابیت‌ از اینجا پدید می‌آید كه‌ هر فصل‌ رمان‌ به‌ ما تشنگی‌ آن‌ را می‌دهد كه‌ فصل‌ بعدی‌ را نیزبخوانیم‌.
بازگردیم‌ به‌ امتیاز بینایی‌ و شنوایی‌. كاراكترها یا آدم‌های‌ قصه‌های‌ بهارلو به‌اندازه‌ «لازم‌» توصیف‌ شده‌اند. مقصود آن‌ است‌ كه‌ او برای‌ توصیفات‌ خود عناصری‌ و برای‌ مكالمات‌ خود فرهنگی‌ را انتخاب‌ می‌كند كه‌ در عین‌ ایجاز بیشترین‌ آشنایی‌ را به‌ ما می‌دهد. ما این‌ آدم‌های‌ شگفت‌انگیز را باور می‌كنیم‌، آنها وجود دارند گرچه‌ معتقد شویم‌ كه‌ متعلق‌ به‌ زمان‌ و مكان‌ ما نیستند. هرچه‌ این‌ اعتقاد عمیق‌تر شود پیروزی‌ تخیل‌ نویسنده‌ بارزتر خواهد شد.
باز یادآوری‌ كنم‌ داستان‌نویس‌ خوب‌ كسی‌ است‌ كه‌ داستانی‌ را خوب‌ بیان‌ می‌كند، یعنی‌ برای‌ هر قصه‌یی‌ قالب‌ مناسب‌ و سبك‌ مطلوب‌ را برمی‌گزیند به‌شرط‌ آنكه‌ ریتم‌ اثرش‌ تا پایان‌ متناسب‌ با نواخت‌ آغاز رمان‌ ادامه‌ یابد. از این‌ لحاظ‌ «بانوی‌لیل‌» به‌نظر من‌ یك‌ مشكل‌ دارد؛ نویسنده‌ تا فصل‌ ماقبل‌ آخر رمان‌ را از چند ایستگاه‌ جلوتر، یعنی‌ سال‌ها بعد، راز به‌ راز، بطور طبیعی‌ و براساس‌ منطق‌ درونی‌ داستان‌ پیش‌ می‌برد.
این‌ منطق‌ كه‌ دلیل‌ اسلوبی‌ دارد كدام‌ است‌؟ اینكه‌ هر فصلی‌ نكته‌ ناگشوده‌یی‌ را برای‌ فصل‌ بعد باقی‌ بگذارد، با رنگ‌آمیزی‌ نوعی‌ رئالیسم‌ سحرآمیز كه‌همه‌ می‌شناسیم‌ و هول‌زده‌ از آن‌ استفاده‌ می‌كنیم‌ و متاسفانه‌ نمونه‌های‌ موفق‌ به‌نسبت‌ كمیت‌ موجود نادر است‌. فصل‌ آخر «بانوی‌ لیل‌» فاصله‌ زمانی‌ را طی‌ كرده‌ به‌روزگار ما رسیده‌ است‌. خواننده‌ سحر شده‌ اما منتظر است‌. در این‌ فصل‌ راوی‌ كه‌ پس‌از سال‌ها به‌ اتفاق‌ همسرش‌ به‌ جزیره‌ رازها بازمی‌گردد، شتاب‌زده‌ همه‌ چیز را توضیح‌ می‌دهد و انگار پایان‌بندی‌ الحاقی‌ رمان‌ را می‌بندد. هرچند این‌ حق‌ صاحب‌ اثر است‌تا متن‌ را هر آنگونه‌ كه‌ می‌خواهد پیش‌ ببرد به‌ پایان‌ برساند ولی‌ نبایستی‌ منطق‌ ساختاری‌ و فضایی‌ را كه‌ قبلا خودش‌ تعبیه‌ كرده‌ است‌ نفی‌ كند.
درست‌ عین‌ اینكه‌ بكوشد بطور شفاهی‌ نكات‌ مبهم‌ یا لاینحل‌ قصه‌اش‌ را روشن‌ كند. طبعا نویسنده‌ محق‌ است‌ كه‌ نه‌تنها حوادث‌ بیست‌ سال‌ پیش‌ بلكه‌ ماجراهای‌ بیست‌ سال‌ بعد را هم‌ توضیح‌ بدهد، به‌شرط‌ آنكه‌ مرا هم‌ به‌عنوان‌ خواننده‌ قانع‌ كند. شاید بهتر بود كه‌ رمان‌در همان‌ دوران‌ حوادث‌ آویخته‌ در فضا، ناتمام‌ می‌ماند. نكته‌ دیگر كه‌ ذكر آن‌ در ارتباط‌ با پایان‌بندی‌ قصه‌ برجسته‌ می‌شود طرز كاربرد زبان‌ یعنی‌ بیان‌ داستان‌ است‌.
نویسنده‌ كه‌ در اینجا راوی‌ ماجرا نیز هست‌ زبانی‌انتخاب‌ كرده‌ كه‌ بطور عمد به‌ كهنگی‌ می‌زند، زبانی‌ پرداخته‌ شده‌ بر بنیاد دیالوگ‌های‌ گذشتگان‌. ناچار جای‌ آن‌ نیست‌ كه‌ توصیف‌ یا گفت‌وگو حاوی‌ روانشناسی‌ كاراكترها باشد؛ در عین‌حال‌ از آنجا كه‌ واقعه‌ دو دهه‌ قبل‌ ازنگارش‌ روی‌ داده‌ است‌ لابد راوی‌ (و نه‌ بهارلو) نمی‌تواند عین‌ مكالمات‌ را بازنویسی‌ كند. براین‌اساس‌ راه‌ حلی‌ می‌یابد یعنی‌ زبان‌ روایی‌ یا نوشتار ادبی‌ را با الهام‌ از زبان‌ گفت‌وگوی‌ افراد می‌سازد. این‌ تجربه‌ را در بعضی‌ از رمان‌های‌ دیگر فارسی‌ هم‌ داریم‌. یكی‌ ازنمونه‌های‌ موفق‌ رمان‌ «كلیدر» است‌. دولت‌آبادی‌ بیان‌ ادبی‌ را از تركیب‌ زبان‌محاوره‌یی‌ دهقانان‌ خراسان‌ ساخته‌ است‌. یك‌ نمونه‌ كوتاه‌: لوحه‌ آغاز «كلیدر» است‌.عبارت‌ «پیشكش‌ عاشقان‌» همان‌ زبان‌ روستایی‌ است‌ كه‌ بخاطر دقت‌ نویسنده‌ درایجاز می‌توان‌ گفت‌ ادبی‌تر نیز شده‌ است‌، چون‌ حرف‌ اضافه‌ «به‌» را نیز حذف‌ می‌كند. «بانوی‌ لیل‌» نیز با همین‌ تدارك‌ مطلوب‌ پیش‌ می‌رود، به‌جز فصل‌ آخر كه‌ زبان‌ تبدیل‌ به‌ نثری‌ گزارش‌گونه‌ می‌شود. هرچند كه‌ بخاطر كوتاه‌ بودن‌ این‌ فصل‌ به‌ جذابیت‌ اثر لطمه‌ مهمی‌ وارد نمی‌آید، ولی‌ ممكن‌ است‌ احساس‌ كنیم‌ كه‌ اغفال‌ شده‌ایم‌.
خلاصه‌ كنیم‌ دو اثر بهارلو حاوی‌ این‌ خصایص است‌ كه‌ با هم‌ در تاثیرات‌ متقابلند یعنی‌ در حال‌ فعل‌ و انفعال‌ مداومند.
۱. استعداد بینایی‌ و شنوایی‌
۲. موهبت‌ تخیل‌
۳. تمهید هنری‌ در ساخت‌ بیانی‌
نتیجه‌ آن‌ است‌ كه‌ با همه‌ تردیدها، داستان‌ یا داستان‌های‌ گیرایی‌ را می‌خوانیم‌ كه‌ باورپذیر هستند یعنی‌ به‌ وجدان‌ خواننده‌ دروغ‌ نمی‌گویند، هرچند به‌ تعبیری‌ داستان‌ براساس‌ فریب‌ ساخته‌ می‌شود ولی‌ فریب‌ باید موثر باشد ولو نرود والا مثل‌ نمونه‌های‌ انبوه‌ در همه‌ جهان‌، چون‌ قصه‌ را باور نمی‌كنیم‌ با آن‌ همدل‌ نمی‌شویم‌ و متن‌ را كسالت‌آور می‌یابیم‌ بخصوص‌ كه‌ باید توجه‌ كنیم‌ فضای‌ جنوب‌ كشور ما، با مجاورت‌ چشم‌اندازهای‌ صنعت‌ و بدویت‌، ریشه‌های‌ خرافه‌ و تحفه‌های‌ تمدن‌، و همزیستی‌ ثروت‌ و فقر، عرصه‌ آزمون‌ بخش‌ بزرگی‌ از نویسندگان‌ فارسی‌ زبان‌ بوده‌ است‌، یعنی‌ جذابیت‌ كارهای‌ متاخر هرگز مدیون‌ «اطلاع‌» یا «خبر» نبوده‌ و نخواهد بود. تكنیك‌ در اینجا نقش‌ كاربردی‌ خود را نشان‌ می‌دهد؛ از جمله‌ در شیوه‌ چگونگی‌ ورود عناصر، انتخاب‌ زمان‌ صحنه‌ها و تاكید بر بعضی‌ از خصایا و صفات‌ جسمی‌ یا ذهنی‌كاراكترها، تا چیزی‌ را كه‌ می‌دانیم‌ نوع‌ دیگر بخوانیم‌. آخرین‌ نكته‌ در بررسی‌ «بانوی‌ لیل‌» تقرب‌ به‌ جهان‌بینی‌ نویسنده‌ است‌. جدا ازهمه‌ ابداعات‌ سبك‌ و سیاق‌، هیچ‌ نویسنده‌ جدی‌یی‌ نیست‌ كه‌ جهان‌بینی‌ او توجه‌ یابحثی‌ برنیانگیزد. مارسل‌ پروست‌ كه‌ گویا از پیشوایان‌ فرمالیسم‌ به‌شمار می‌آید می‌نویسد: «نقد دوران‌ من‌ دچار این‌ اشتباه‌ است‌ كه‌ سبك‌ را به‌ اندیشه‌ ترجیح‌ می‌دهد. كسی‌ كه‌ جرات‌ كند فقط‌ به‌ شكل‌ نوظهوری‌ بنویسد ترجیح‌ داده‌ می‌شود به‌ كسی‌ كه‌ اندیشه‌ تازه‌یی‌ دارد.» «بانوی‌ لیل‌» حادثه‌یی‌ را در نقطه‌ كوچكی‌ طرح‌ می‌كند اما نگاه‌ نویسنده‌ به‌ كل‌ هستی‌ برفراز حوادث‌ تلخ‌ به‌ وسعت‌ دریا بازمی‌گردد، به‌ آنجا كه‌ مظهر تولد است‌ و بی‌آنكه‌ تاكیدی‌ یا سفارشی‌ كند نشان‌ می‌دهد كابوس‌ها نمی‌توانند بر بیداری‌ آدمی‌ تاثیر پایداری‌ داشته‌ باشند.
م‌.ع‌. سپانلو
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید