جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

برگ نوشته‌‌ای از تاریخ غدیر و عظمت علی(ع)


برگ نوشته‌‌ای از تاریخ غدیر و عظمت علی(ع)
واقعه غدیر خم بعد از سی و چند سال که از بدو شروع رسالت گذشته بود انجام می‌شود؛ مردم جزیره‌العرب و اطراف، حتی خارج از مرزهای عربی به اسلام گرویده و فراز و نشیب‌هایی را اسلام پشت سر گذاشته و مسلمانان تا اندازه زیادی خود را نشان داده و تلخ و شیرینی‌هایی را تجربه کرده بودند که «واقعه تاریخی غدیر خم» صورت گرفت، حاضرین در اولین جلسه اعلام ولایت علی علیه السلام که همان دعوت عشیره عقربین به اسلام بود. چهل نفربود.اما امروز و در این واقعه بیش از صدو بیست و چهار هزار نفر حضور داشتند، آن روز پیغمبر‌(ص) با آن سمت شناخته شده نبود، اولین معجزه آن حضرت را جادوگری و سحر می‌پنداشتند و امروز صدها هزار نفر تنها برای فرا گرفتن اعمال حج حضرت را همراهی می‌کنند، آن روز دعوت به اسلام برای اهل مکه بار سنگینی بود که با شیوه‌های گوناگونی در صدد رهایی خود بوده و حتی توطئه قتل پیغمبر را در سر می‌پروراندند، و امروز افتخار می‌کنند که در رکاب او جان خود را اهدا کنند.
و صدها فرق بین آن روز و امروز، ولی مخفی نماند که همان عدد ناچیز آن روز تا امروز در لابلای جمعیت انبوهی که به پیش می‌رفت، همان‌گونه خود را مخفی کرده و هرگاه عکس العمل‌هایی نشان می‌دادند. با این فرض که آن روز با زبانی دعوت حضرت را به مسخره گرفته و امروز با زبان بخ بخ لک یا ابالحسن اصبحت مولای و مولا کل مومن و مومنه به میدان می‌آمدند، اینها همان‌ها بودند که آن روز وقتی پیغمبر‌(ص) با آب دهان خود حکمت و علم را به علی منتقل می‌کرد و سینه او را از گزند شیطان ودشمن بیمه می‌کرد، علی (ع) را به باد استهزا گرفته و می‌گفتند: محمد خوب از پسر عمومی که به او ایمان آورد پذیرایی کرد امروزه همان‌هایی یا بهتر است که بگوییم همان تیره با کلمات عوام فریب بخ بخ مسخره و استهزا می‌کنند.
● واقعه غدیرخم
تقریبا آخرین موقعیتی بود که به دنبال آیه ۶۷ سوره مبارکه مائده حضرت مامور شد رسالت تعیین جانشین و اولی به تصرف را بعد از خود ابلاغ کند، در جایی به نام غدیر خم، رحل اقامت موقت افکنده و به تفصیلی که خواهد ابلاغ رسالت فرمود:
آن‌طوری که شادروان مرحومه علامه امینی در جلد اول الغدیر ضبط فرموده، صد و ده نفر از صحابه حدیث و واقعه غدیر را نقل کرده و از تابعین (یعنی طبقه دوم) کسانی که در واقعه غدیر نبوده و از صحابه به حساب نمی‌آمدند و بعد از صحابه آمده‌اند هشتاد و چهار نفر آن واقعه تاریخی را نقل کرده و اما اصحاب حدیث و علما و راویان آثار سیصد و شصت نفرند که آن واقعه را نقل کرده و به رشته تحریر درآورده‌اند. اینها غیر از شعرایی هستند که در هر قرن از واقعه غدیر به بعد آن حادثه را به شعر درآورده و در آن باره قصایدی سروده‌اند که از جمله آنها خود امیرالمومنین علی (ع) است که ان‌شاءالله آن را نقل خواهیم کرد.
مسئله جانشینی علی علیه السلام در حجه‌الوداع از غدیر خم شروع نشده بلکه حضرت رسول در طی این سفر دائما در پی این مقصود بود در فاصله ورود به مکه و ایام مراسم و مواقف منی و عرفات و مشعر و منی و بازگشت به مکه پیغمبر (ص) سخنرانی‌ها داشته و احکامی برای مردم از حلال و حرام بیان شد که جای ذکر آنها نیست ولی گفتنی این است که در همه موارد و مواقف و سخنرانی‌ها نام اهل بیت خود را آورده و سفارش آنها را کرده و بارها فرمود:
ایها الناس انی مخلف فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی اهل بیتی لن تضلوا ما تمسکتم بها و انهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض
مردم! بزودی من از میان شما می‌روم ولی دو چیز سنگین و گرانبها را در میان شما می‌گذارم یکی کتاب خدا و یکی اهل بیتم عترتم و اینها از هم جدا نمی‌شوند تا روز قیامت که کنار حوض کوثر به من ملحق شوند و مطالب فراوانی فرمود: تا اینکه از مکه و خانه خدا جدا شدند، همراهان حضرت در بازگشت به مراتب بیش از زمان ورود و خروج از مدینه بودند چون امیرالمومنین (ع) و همراهان و مسلمانان یمن و خالد‌ بن ولید و همراهان او به حضرت ملحق شده و مسلمانانی که گذارشان به مدینه نمی‌افتاد که به حضرت ملحق شوند شاید به همان اندازه بودند که در رکاب پیغمبر‌(ص) مدینه را ترک کرده بودند. این جمعیت می‌آمدند تا جایی که از هم جدا بشوند.
سر چند راهی و نزول جبرئیل
قافله بر سر چند راهی رسید. مردم مدینه از سایر گروه‌ها باید جدا می‌شدند. اهل یمن به طرف یمن و اهل نجد به طرف نجد و سایر طوایف به طرف سر منزل خود که جبرئیل فرود آمده و اعلام توقف کرده، هوا به شدت گرم مثل اینکه آتش می‌بارد، زمان، زمانی که خورشید عمودی بر سرها می‌تابد. هیچ پناه و درخت و سایبانی که افراد بتوانند خود را در پناه آن از آفتاب نگهداری کنند نیست.
پیغمبر (ص) متوقف شد و دستور داد کسانی که جلو افتاده‌اند برگردند اوایل قافله و یا قوافل، به رابغ رسیده بود عده‌ای هنوز به اینجا نرسیده‌اند باید همه جمع شوند.
مردم از هم سوال می‌کردند چه شده، چرا رسول الله دستور توقف در این وقت در اینجا داده. مگر نمی‌شد به جای امن‌تری می‌رسیدیم؟ کسی نمی‌داند چه خبر است؟
● غدیر خم
اینجا باید تاریخ اسلام ورق بخورد، اینجا باید دین به کمال برسد این بهترین موقعیت است، کجا می‌شود این جمعیت را فراهم آورد حالا که مردم مسلمان خود را با اعمال حج تطهیر کرده و آب توبه بر خود ریخته و با رمی جمره شیطان را از خود دور کرده و با قربانی به خدا نزدیک شده باید ایمانش از جانب خدا تکمیل شود.
تحمل این گرما و تابش آفتاب از بالا و ریگ‌های گداخته از زیر پا انسان را بیش از پیش به یاد قیامت می‌اندازد و این موقعیت هرگز از یاد و خاطره نمی‌رود. این خاطره‌ای‌ است که همه جا و برای همه کس بازگو می‌شود. اگر پرسیدند از این سفر که در خدمت پیغمبر (ص) حج به جا آوردی چه خاطره‌ای داری اگر این توقف از همه جالبتر نباشد از خاطره‌های جالب سفر خواهد بود.
پس جای خوبی اختیار شده و زمان خوبی در نظر گرفته شده مردم پیاده شده و هر کس تلاش داشت که جای بهتری اختیار کند گرچه همه بیابان مثل هم بود. ولی چند عدد درخت خار کهن و قدیمی در آن بیابان جلب توجه می‌کرد ولی کسی حق نداشت آنجا را برای خود اختیار کند. چون آنجا برای پیغمبر در نظر گرفته شده بود.
«یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک»
ظاهر آیه نشان می‌دهد که این دستور سابقه داشته ولی اجرا نشده و این آخرین فرصت برای اجرای آن است که خداوند تاکید می‌کند، تاکیدی که نشان می‌دهد همه اسلام آن است. نه حکمی است مانند نماز و روزه و سایر احکام واجب و حرام. بلکه نتیجه ۲۳ سال تلاش و ابلاغ رسالت است که می‌فرماید:
«و ان لم تفعل فما بلغت رسالته»
اگر سرباز زنی و این حکم را ابلاغ نکنی مثل اینکه در این ۲۳ سال هیچ عملی انجام ندادی، همه احکام یک طرف و این حکم یک طرف.
زیر آن چند درخت خار برای پیغمبر (ص) روبیده شد، پارچه روی آنها قرار دادند که آفتاب پیغمبر (ص) را بیش از این آزار ندهد.
▪ الصلوه جامعه
منادی ندا کرد الصلوه جامعه یعنی جمع شوید که پیامبر پیام و سخنی دارد. حضرت زیر آن سایبان نماز ظهر را خوانده ولی برای ایراد سخن احتیاج به جای بلندی بود که همه مردم پیغمبر (ص) را دیده و صدای حضرت را بشنوند. و لذا فورا جهاز شترها را روی هم گذاشته و از آنها منبری درست کردند. حضرت روی آنها قرار گرفت.
هنوز کسی نمی‌داند چه خبر است؟ و چه پیش آمد شده، مردمی که از گرمای طاقت فرسا به شتران پناه می‌بردند که از سایه آنها استفاده کنند. پلاسی که داشتند زیر پا می‌گذاشتند خورشید از بالای سر آنها را بی‌طاقت می‌کرد و اگر بالای سر می‌گذاشتند حرارت زمین و ریگ تفدیده آنها را می‌سوزاند ولی چون مطلب برای مردم بسیار مهم و شنیدنی بود، تمام توجه خود را معطوف پیغمبر (ص) کرده تا ببینند این پیام فوق‌العاده و غیر منتظره و بی‌سابقه چه است.
حضرت خطبه بلیغ و رسایی ایراد کرد و از مردم بر کارهای انجام شده و ماموریت‌های محوله اقرار گرفت و فرمود:
آیا رسالت را به خوبی ابلاغ کردم؟
بله، خدا به شما جزای خیر دهد. چیزی را کم نگذاشتی.
یک مشت عرب پابرهنه از فرهنگ تهی از خدا بی‌خبر را خداپرست کرده زبانزد جامعه پیشرفته و مترقی قراردادی نه یکی از ابرقدرت‌ها بلکه این ملت را به جایی رساندی که همه ابرقدرت‌ها از او حساب می‌برند و باج و جزیه به او می‌دهند گذشته از اینکه از شرک و بت پرستی و خدایان دروغین او را رها کرده و به جایی رساندی که یکتاپرست شده نه تنها یکتاپرست بلکه از یهود و نصاری که در کنار خدای واحد خدایانی درست کردند عیسی را پسر خدا می‌دانند یا عزیر را برای خدا پسر فرض می‌کنند گذراندی و خدای منزه از این زواید را می‌پرستند. اینها کم نعمتی نیست که به وسیله این پیغمبر (ص) به این مردم ارزانی داده شده است.
▪ اعلام پایان عمر و انتهای وظایف
و فرمود: ایها الناس این خدای علیم و لطیف است که به من خبر می‌دهد بزودی دعوت حق را لبیک گفته و از میان شما رخت برمی‌بندم، ولی ما همه در برابر خدای لطیف مسئولیم و باید جوابگوی اعمال خود باشیم.
تنها ایمان آوردن کافی نیست بلکه عمل بر آن اعتقاد لازم است، بی‌عمل کاری از پیش نمی‌رود.
«النبی اولی بالمومنین من انفسهم»
آیا من به نص قرآن کریم بر جان و مال شما از خود شما سزاوارتر نیستم؟
عرض کردند بلی یا رسول الله. ما هر چه داریم از برکت وجود شماست. ما همه فدای شما و فدای مقدم با برکت شما. شما می‌توانید در مال و جان ما آن‌طور که می‌خواهید تصرف کنید. کسی حق ندارد دیگری را فدای سلامت خود کند ولی پیغمبر (ص) از این کلی مستثنی است، مگر در لیله المبیت که به علی (ع) نفرمود؟ علی تو حاضری در جای من بخوابی تا من از مکه هجرت کرده و بیرون بروم، علی (ع) عرض کرد اگر من در جای شما بخوابم و تن به مرگ بدهم شما به سلامت می‌روید؟ فرمود: بله. علی عرض کرد نه یک جان بلکه صد جان به فدای جان شما یا رسول الله. در اینجا بود که خداوند بر این برادری و یگانگی به ملائکه برگزیده مانند جبرئیل و میکائیل مباهات کرده، به آنها فرمود: من عمر یکی از شما دو موجود برگزیده را بر دیگری فزونی دادم کدام یک حاضرید کمتر را گرفته و بیشتر را به دوست و برادر خود دهید؟ هر دو سر فرود آورده و چیزی نگفتند.
خداوند فرمود: بنگرید در زمین من (محمد) و (علی) را برادر قرار دادم. یکی جان خود را فدای دیگری کرده بروید و او را نگهبان باشید.
«من کنت مولاه فهذا علی مولاه»
وقتی مردم اولویت پیغمبر (ص) را اعتراف کردند، دست علی را گرفته و با خود بالا برده و چنان دست او را بالا برد که سفیدی زیر بغل هر دو بر مردم نمایان شد همان طور که امروز در مسابقات داور دست پیروز را گرفته و بالا می‌برد و فرمود:
«من کنت مولاه فهذا علی مولاه»
هر که من بر او چنین تسلطی دارم علی بر او چنین سلطه دارد. هر که من مولا و سرپرست او هستم علی مولا و سرپرست اوست بعد از اعلام ولایت و اولویت علی (ع) حضرت آیه ابلاغ ولایت را تلاوت فرمود:
«یا ایها الرسول بلغ من انزل الیک من ربک»
الان معلوم شد، این مقدمات لازم بود مطالب بیش از اینها مهم و با ارزش بود چیزی آسان و پیش افتاده نبود. همان‌طور که قبلا اشاره کردیم از محتوای آیه بیرون می‌آید که مطلب قبلا مذاکره شد. اینجا آخرین مرحله بود. مورخین و تاریخ نویسان چنین گفتند که ابلاغ ولایت قبلا چند بار از پیغمبر (ص) خواسته شد و لی در هر بار می‌فرمود: این مردم تازه زمان جاهلیت را پشت سر گذاشته و هنوز اسلام در جان آنها رسوخ نکرده، ممکن است زیر بار این پیشنهاد نروند و بر آنها سنگین باشد، و می‌گویند پیغمبر (ص) بعد از اینکه خود تثبیت شد می‌خواهد پسر عم و دامادش را هم به ما تحمیل کند تا در آخرین فرصت که جبرئیل (ع) با تضمین آمد،
«والله یعصمک من الناس»
خداوند تو را از مردم نگاهداری می‌کند و گزندی به تو وارد نمی‌شود، ناگفته نماند که پیامبر (ص) از ترور مردم نمی‌ترسید بلکه بیم آن داشت، که آهن سرد کوبیدن بوده و هیچ اثری در مردم نگذارد، ولی خداوند تضمین کرد که حافظ و نگهبان این دستاورد هم هست همان‌طور که اسلام و قرآن را نگاهدار است.
«انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون»
در آیه ۹ سوره حجر خداوند می‌فرماید: ما ذکر و قرآن را نازل کردیم و ما حافظ و نگاهدار او هستیم.
این «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک»
بخشی از همان ذکر و قرآن است که خداوند حفظ آن را تضمین کرده و تا قیامت این آیه بر مردم خوانده می‌شود مسلمان و غیر مسلمان دنبال معنی و تفسیر آن می‌گردد و تاریخ هرگز آن واقعه را فراموش نمی‌کند. مگر می‌شود جریانی که با آن تشریفات و در آن موقف و موقع بر مردم خوانده شد. فراموش شود؟
«بخ بخ لک یا علی اصبحت مولای»
پیغمبر (ص) از منبر فرود آمد. قرار شد مردم پذیرش خود را با بیعت اظهار کنند. گروه گروه و دسته دسته برای بیعت آمدند و همه این پیروزی‌ و این ولایت عهدی را به امیرالمومنین (ع) تبریک گفتند حتی برای زنان طشت آبی آوردند که حضرت امیر (ع) دست در طشت آب گذاشت و زنان دست خود را در آن آب می‌گذاشتند و بیعت می‌کردند، مردم موضوع را به صورت رسمی پذیرفتند.
عمر آمد و گفت بخ بخ لک یا علی اصبحت مولای و مولا کل مومن و مومنه. خوشا به حالت مولای من و مولای هر مومن و مومنه شدی.
«الیوم اکملت لکم دینکم»
هنوز مردم متفرق نشده بودند که آیه ۳ سوره مائده توسط جبرئیل امین بر پیغمبر (ص) نازل شد که :
«الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا»
پیامبر (ص) فرمود:
الله اکبر علی کمال الدین و تمام النعمه و رضی الرب برسالتی و الولایه لعلی بن ابی‌طالب بعدی»
امروز با ولایت امیرالمومنین و نصب او به خلافت و جانشینی دینی اسلام مراتب کمال را طی کرده و در پس پرده آنچه بود آمد و نعمت بر مردم مسلمان تمام شد. دیگر بعد از این انتظاری نیست و این دین کامل را خداوند به عنوان آیین نجات بخش و سنت ابدی برای مردم پذیرفت و قبول کرد.
پیغمبر (ص) هم فرمود: بزرگ است خدای منعم و بخشنده و خدا را ستایش می‌کنیم که دین را کامل و نعمت را تمام و ابراز رضایت به رسالت من و ولایت علی بن‌ابی طالب بعد از من فرمود. پیغمبر اکرم (ص) از اینکه این بار سنگین رسالت و نصب امیرالمومنین (ع) را به خلافت به منزل رسانده و حق نبوت و رسالت را ادا کرده بسیار شادمان و خوشحال بود و شاید بشود گفت در پوست خود نمی‌گنجید.
گرچه مردم: فکر می‌کردند از اینکه داماد و پسر عم و یار دیرین خود را به این سمت نصب کرده خوشحال است ولی نه بلکه از اینکه واقعا این بار سنگین بالاخره به مقصد رسید و رضای رب تامین شد مسرور و خوشحال بود چون اقتضای امانتداری همین است.
▪ توطئه براندازی قبل از رسیدن به مدینه
ولی همزمان دل‌هایی برعکس دل مبارک پیغمبر (ص) از این واقعه پیش آمده بسیار آزرده شده تا جایی که حسین بن محمد خارقی می‌گوید از سفیان بن عیینه، سوال کردم (سال سائل بعذاب واقع) درباره چه کسی نازل شده است؟ گفت: از چیزی سوال کردی که قبل از آن کسی سوال نکرده بود. من از امام صادق (ع) همین را سوال کردم. فرمود: پدرم از پدر و جدش از پدرش از ابن‌عباس نقل کردند که در روز غدیر خم پیغمبر (ص) ایستاده خطبه خواند و امیرالمومنین (ع) را به سوی خود دعوت کرده و بازوی او را گرفته بالا برد. تا جایی که سفیدی زیر بغل هر دو نمایان شده و فرمود: آیا ابلاغ رسالت نکردم؟ آیا آنچه برای پیشرفت و ترقی شما بود نگفتم؟ گفتند: خدایا شاهد باش که پیغمبرت کوتاهی نکرد. سپس فرمود: هر کس من مولای اویم علی مولی او است.
«اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذ ل من خذله»
بار خدایا یاری کن، آن‌که علی را یاری می‌کند و دشمن دار آن‌که با علی دشمنی می‌کند و دوست بدار آن‌که علی را دوست دارد و ذلیل کن آن‌که علی را رها کند و نصرت نکند، این خبر در میان مردم افشا و پخش شد. آنها هم که در واقعه غدیر خم نبوده و در مکه یا مدینه و جاهای دیگر بودند فهمیدند و خبر چون اهمیت داشت به آنها رسید.
▪ حارث بن نعمان فهری
از جمله کسانی که خبر به او رسید ابن حارث بن نعمان که از بزرگان قریش است بود، شترش را سوار شده و آمد خدمت پیغمبر (ص) پیاده شد و پای شترش را بست و سلام کرد. حضرت جواب دادند، عرض کرد یا محمد ما را به گفتتنلا اله الا الله دعوت کردی اجابت کردیم گفتیم پیغمبر خدایی با اینکه اطمینان صد درصد نداشتیم قبول کردیم گفتی نماز بخوانید خواندیم گفتی روزه بگیرید گرفتیم گفتی حج به جا بیاورید به جا آوردیم گفتی دو و نیم درصد از مالتان را به عنوان صدقه و زکات پرداخت کنید کردیم حالا پسر عمویت را به عنوان راهنما و پیشوا به ما معرفی می‌کنی و درباره او می‌‌گویی من کنت مولاه فهذا علی مولاه تا آخر. این خواسته تو است یا از طرف خداست حضرت سه مرتبه فرمود: از طرف خداست حارث با عصبانیت بلند شد و گفت: نه (اللهم ان کان ما قال محمد حقا فاطر علینا هجاره من السماء تکون نقمه فی اولنا و آخرنا) بار خدایا اگر گفته محمد حق است سنگی بر ما ببار که عذاب اول و آخرت بر ما باشد و اگر محمد باطل می‌گوید عذابت را بر او مسلط کن. حضرت به او فرمود: حارث از خدا بترس و توبه کن از این گفتارت یا از ما دور شو گفت: اما توبه دل راه نمی‌دهد و اما رفتن می‌روم شترش را خواست آوردند سوار شد چندی دور نشده بود که پرنده ریزه سنگی از منقارش بر سر او رها کرد که از مقعدش برون آمده و در جا به هلاکت رسید.
▪ این یک نمونه
این نمونه‌ای بود از بی‌تابی بعضی از مسلمانان ظاهری. و گروهی هم از همان‌ها به توطئه برخواستند که پیغمبر (ص) را قبل از رسیدن به مدینه به هلاکت رسانیده و نگذارند مرکب این نوشته خشک و جایگاه علی تثبیت شود و مردم را به درگذشت پیغمبر (ص) مشغول کرده و در مقابل توفان حوادث قرار داده و نوبت به خلافت نرسد که این خود سرگذشتی است شنیدنی که پرده از نفاق گذشته برمی‌دارد و طلب شما تا زمان و زمینه دیگر.
● و اما غدیریه به خود امیرالمومنین
مرحوم علامه امینی در جلد دوم الغدیر با سندهای متعدد از بزرگان و تاریخ نویسنان و بالاخص از ادبا و شعرا و نویسندگان سنی نقل کرده که بخشی از آن متفق علیه و تعدادی از ابیات را بعضی گفتند و بعضی نگفتند.
که در تمام آنها علی علیه السلام بر جانشینی خود در روز غدیر تاکید کرده: لذا کسی که کمترین این فضایل را برای علی قائل باشد نمی‌تواند از غدیر خم ولایت تفسیر دیگری ارائه دهد.
معاویه علیه الهاویه نامه‌ای به امیرالمومنین نوشته و فضایلی برای خود سروده و به آنها بر امیرالمومنین افتخار کرد. نوشت پدرم در جاهلیت سید قوم و از رهبران بلکه رهبر مردم بوده و من در اسلام پادشاه و ملک شدم و من برادر زن رسول الله و دایی مومنین هستم (چون به همسران پیغمبر (ص) ام المومنین می‌گفتند بنابراین برادر زن پیغمبر (ص) می‌شود دایی مومنین) و من از کتاب وحی بودم آیات قرآنی که بر نبی اکرم نازل می‌شد چند نفر بودند که آنها را می‌نوشتند از جمله معاویه بود چون با سواد بود. وقتی امیرالمومنین این نامه را خواند فرمود با این برتری‌ها فرزند هند جگرخوار می‌خواهد به من ظلم و ستم کند غلام بنویس:
محمد النبی اخی و صنوی
و حمزه سید الشهدا عمی
محمد فرستاده خدا، برادر و هم زاد من است و حمزه سیدالشهدا عمویم
و جعفر الذی یضحی
و یمسی یطیر مع الملائکه ابن امی
و جعفر طیار که هر صبح و شب با ملائکه و فرشتگان در بهشت پرواز می‌کنند فرزند مادر یعنی برادر من است.
و بنت محمد سکمنی و عرسی
منوط لحمها بدمی و لحمی
و دختر محمد رسول الله موجب آرامش من و همسر من است و گوشت و خون من وابسته به گوشت و خون او است.
و سبطا احمد ولدای منها
فایکم له سهم کسهمی
و دو نوه احمد پیامبر دو فرزند من از همان فاطمه هستند.
کدام یک در اسلام سابقه سهم و بهره مانند من دارید؟
سبقتکم الی الا‌سلام طرا
صغیرا ما بلغت او ان حلمی
بر همه شما در اسلام آوردن پیش‌قدم بوده و سبقت گرفتم و حال اینکه هنوز بالغ نشده بودم یا چون از همه شماها داناتر و عالم‌تر بودم
و صلیت الصلواه و کنت طفلا
مقرا بالنبی فی بطن امی
به نماز ایستادم در حالی که طفل بودم و در شکم مادر اعتراف به پیغمبر داشتم.
فاوجب لی ولایته علیکم
رسول الله یوم غدیر خم
رسول الله ولایت و جانشینی خود را واجب کرده برای من در روز غدیر خم
فویل ثم و صیل ثم ویل
لمن یلقی الا له غدا بظلمی
پس وای ولیل جهنم سپس وای و باز هم وای بر آن کسی که فردای قیامت خدا را با ستم بر من ملاقات کند.
و بعضی از نویسندگان ابیات دیگری به آنچه گذشت اضافه کردند که مجال برای ذکر همه آنها نیست.
چند بیت شعر کمیت
طبری مورخ معروف می‌گوید هناد بن السری گفت: امیرالمومنین را در خواب دیدم به من فرمود: هناد، گفتم: لبیک یا امیرالمومنین فرمود: اشعار کمیت را برایم بخوان.
و یوم الدوح دوح غدیر خم
ابان لنا الولایه لو اطیعا
و لکن الرجال تبایعوها
فلم مثل‌ها امرا شنیعا
این ابیات را خواندم فرمود هناد این را هم بگیر، گفتم لطف کن، مولایم فرمود:
و لم ار مثل ذاک الیوم یوما
و لم ار مثله حقا اضیعا
یوم الدوح یعنی روز درخت‌های خار گفتم که وقتی پیغمبر اکرم (ص) در سرزمین غدیر خم پیاده شد چند درخت کهن خار آنجا بود چون سرزمین خالی از درخت و سایبان بود آن درخت‌ها خودنمایی می‌کرد. کمیت می‌گوید روز درخت درخت‌های غدیر خم که پیامبر ولایت را برای ما روشن و آشکار کرد. اگر زیر بار می‌رفتند و اطاعت می‌کردند یعنی پیغمبر (ص) چیزی را باقی نگذاشته که بیان نکرده باشد و لکن مردانی در آن سرزمین و بعد از آن روی آن معامله کردند. فروختند و خریدند اشاره به سقیفه بنی صاعده و مذاکرات بین مهاجر و انصار، و من امری شنیع‌تر و قبیح‌تر و زشت‌تر از آن ندیدم.
حضرت بعد از قبول ابیات کمیت فرمود من مانندآن روز روزی را ندیدم. این از روزهای افتخار امیرالمومنین بود که پیغمبر (ص) به عنوان پیروز در مسابقه دست او را بلند کرده و او را به آن جمعیت معرفی کرده و از مردم برایش بیعت بگیرد و لم ار مثل‌ها تضییع حقی و هم مانند آن ندیدم که بیش از صد و پنجاه هزار نفر شاهد واقعه باشند و آن حق نادیده گرفته شود. امیرالمومنین در جای دیگر می‌فرماید شما با دو نفر شاهد حق خود را اثبات می‌کنید و من با هشتاد هزار نفر نتوانستم حقم را اثبات کنم. جای بسی تاسف است که بزرگترین عید اسلامی عید ولایت و امامت بایستی اثباتش با این همه مشکلات مواجه باشد و با خون دل اولین مسلمان و بزرگترین حامی دین و برترین مجاهد فی سبیل الله و کسی که جبرئیل امین درباره‌اش فریاد کشید.
«لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار»
تنها جوانمرد علی و تنها شمشیر شمشیر او ذوالفقار است بایستی از اثبات حق خود عاجز باشد.
آیت‌الله سیدمحمد علی لواسانی
منبع : روزنامه رسالت