دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

دستاوردهای یک معلم هنر


دستاوردهای یک معلم هنر
چندی پیش نگارخانه صبا میزبان مجسمه‌های شجا‌ع‌الدین شهابی از مجسمه‌سازان پیش‌كسوت ایران بود به نظر می‌رسید برپایی این نمایشگاه و مرور بر آثار این هنرمند برپایه نكوداشت تلاش‌هایی است كه در راستای مجسمه‌سازی معاصر ایران صورت گرفته است.
چیدمان آثار این نمایشگاه به‌گونه‌ای بود كه بازدیدكننده در اولین سالن نمایشگاه با مجموعه‌ای از عكس‌های آثاری مواجه می‌شد كه اكثراً در جاهای دیگر نصب گردیده‌اند. این سالن در حقیقت مدخل اصلی و پیش درآمدی برای دیدن سایر آثار بود. من نیز بازدید از نمایشگاه را از همین سالن شروع كردم. در بازدید از این سالن تصویر كاری بود كه برای من خاطره‌اش به اصل اثر و نمایش آن در سال ۱۳۷۳ در اولین سه سالانه مجسمه‌سازی ایران برمی‌گشت. اما این تجدید خاطره نیز مانند ۱۲ سال پیش سؤال مجددی را برای من پیش آورد كه جایگاه این اثر در آثار فردی‌تر«شهابی» كه البته در ادامه به آن خواهم پرداخت، كجا است؛ اثری با عنوان فیگور كه با جوشكاری مجموعه‌ای از لوله‌های ساخته شده. به گمان من به جز این اثر مابقی آثار شهابی را می‌توان به ۳ دسته كلی تقسیم كرد. دسته اول آثاری با فرم‌های هندسی- انتزاعی، دسته دوم آثاری با فرم‌های منحنی- انتزاعی و دسته سوم آثاری كه علی‌رغم انتزاعی بودن، می‌كوشند تا به یاری عناصری بومی از جمله الحاق تكه‌های قلم‌زنی شده، هیأتی ایرانی و بومی به آثار وی ببخشند.
اما آن چه درباره‌ی دسته اول و دوم می‌توان متذكر شد اشاره به این ویژگی است كه در هر دو گروه بیش از آن كه بتوان ویژگی‌های فردی در آثار مشاهده كرد ساختاری مبانی وار و آموزشی در مجسمه‌ها دیده می‌شود؛ انتظاری كه معمولاً از نمایشگاه فردی یك هنرمند نمی‌رود. اما شاید دلیل آن را بتوان در وجه تعلیم مجسمه‌سازی دانست كه شهابی سال‌ها‌ست كه به آن مشغول است.
ولی این كه چرا یك مجسمه‌ساز در نمایشگاهی در این سطح به تفاوت جایگاه خود در مقام معلمی و جایگاه هنرمندی كه می‌خواهد بعد از سال‌ها دستاوردهای خود را به نمایش بگذارد توجه نمی‌كند، جای سؤال دارد. از طرفی دیگر به غیر از این مهم در همین دسته از آثار می‌توان نكات قابل تأمل دیگری را نیز مطرح كرد: نخست آن‌كه در بسیاری از آثار خصوصاً آثاری با فرم‌های منحنی- انتزاعی، لایه‌ها به شكلی اجرا شده‌اند كه نه تنها مكمل زیبایی فرم نیستند بلكه به علت عدم اجرای خوب به كارها لطمه زده‌اند.
حتی توجه هنرمند به طراحی فرم پایه‌ها و هماهنگی آن‌ها با فرم‌ آثار و كاربرد ماده جدید در پایه‌ها كه می‌توانست در نهایت هویتی شخصی برای پایه‌ها به وجود بیاورد به علت عدم توجه به تناسبات نهایی و كیفیت بد اجرا در حاشیه قرار گرفته است. منطقی بودن این انتقاد را می‌توان با تصور یا نمایش مجدد آثار با پایه‌هایی بسیار ساده‌تر همچون مكعب‌هایی با اجرای خوب به اثبات رساند. در این صورت اگرچه پایه‌ها هماهنگی با آثار نخواهند داشت و نقشی شاید خنثی اما حداقل از كیفیت تصویری خود مجسمه نمی‌كاهند؛ چرا كه اصولاً اگر توجه به پایه در مجسمه‌سازی نتواند در نهایت مجسمه و پایه را به وحدت تصویری برساند، موجب از بین رفتن كل اثر خواهد شد. شاید در این خصوص توجه به آثار برانكوزی كه از جمله مصداق‌های خوب رابطه مجسمه و پایه است تأییدی بر نظر فوق باشد.
اما نكته دوم در این دسته از آثار و به نوعی در اكثر آثار شهابی مشاهده رنگ‌های غیرمتعارف برای مجسمه‌سازی هنری است. جسارتی كه اگرچه آن را می‌توان فی‌نفسه ستود اما از آن‌جا كه در نهایت این جسارت نیز موجب ارتقاء كیفی آثار نمی‌شود و گاه حتی آن را تنزل نیز می‌دهد قابل نقد است. متأسفانه در این خصوص نوعی تعجیل نیز مشاهده می‌شود؛ گویی آثار در آخرین فرصت قبل از نمایشگاه رنگ شده‌اند.
رنگ شدن بی‌دقت بخش‌هایی همچون بلوك‌های حاوی اطلاعات اثر، نشانه‌هایی از این موضوع است. اما به طوركلی می‌توان جایگاه رنگ در مجسمه‌های شهابی را از دو منظر رنگ ماهوی ماده و همچنین دستاوردهای رنگ‌های پوششی در موارد به كار رفته به زیر سؤال برد.
اما دسته سوم آثار چنان‌كه اشاره شد مجموعه‌ای هستند كه در آن‌ها كوشیده می‌شود تا به یاری كاربرد عناصر بومی و سنتی هویتی ایرانی و در نهایت شخصی به نمایش در آید. آن‌چه در این آثار قابل تأمل است عدم همخوانی این عناصر با بعضی از آثار است كه گاه همچون وصله‌ای ناجور فرم اصلی اثر را نیز به زیر سؤال برده است. الصاق تكه‌هایی از قلم‌زنی با اشعاری از شاعران پارسی به فرم‌هایی كه حداقل، ظاهری مدرن و بیگانه دارند نمی‌تواند لزوماً هویتی بومی به آثار ببخشد. به طوركلی می‌توان گفت مجسمه‌سازی با این هدف باید به گونه‌ای باشد كه سنت‌ها در حاشیه قرار نگیرند؛ در غیر این‌صورت بیشتر جنبه‌ی دكوراتیو به خود می‌گیرند تا این‌كه نفسی مستقل در اثر ایفا كنند.
به همین دلیل است كه الصاق تكه‌های قلم‌زنی با اشعاری از شاعران ایرانی بر بدنه‌های این دسته از آثار به هیأت كلی آن‌ها وجهی تزیینی بخشیده و گاه حتی جدیت بعضی از فرم‌های خوب را نیز از بین برده است. همچنین است الصاق فرم‌هایی ملهم از سازهای موسیقی به بعضی از كارهای چوبی كه بیشتر در آثار چند مجسمه‌ساز دیگر كشورمان به كرات به كار گرفته شده است.
اما از ویژگی‌های مهمی كه در اكثر آثار شهابی قابل مشاهده است توجه به مجسمه‌سازی در ابعادی است كه در جامعه ما كمتر به آن توجه شده است. به طور‌كلی می‌توان گفت اكثر مجسمه‌های شهابی از نظر ابعاد حدفاصلی است بین مجسمه‌سازی شهری و مجسمه‌سازی در ابعاد كوچك نمایشگاهی. از این منظر مجسمه‌های شهابی دارای ویژگی فردی است؛
اگرچه جایگاه این ویژگی در قیاس با ویژگی‌ها و ملاك‌های اصلی بیان شخصی از اهمیت كمتر برخوردار است. با این همه این مسئله هم موجب شده است تا آثار او در فضاهای بسته فراتر از مجسمه‌سازی سكویی ظاهر شده و هیبت مجسمه در ابعاد شهری را پیدا كند و به نوعی به چشم مخاطب بیایند. بدین‌ترتیب آثار شهابی در جذب مخاطب كه یكی از نیازهای مجسمه‌سازی معاصر ایران برای گسترش و نفوذ در زندگی روزانه مردم است، موفق می‌نماید. شاید یكی از دلایل (!) حضور پررنگ آثار شهابی در ساختمان‌ها و مراكز دولتی نیز همین ویژگی فردی باشد.
اما مطلب دیگر كه می‌توان درباره‌ی این نمایشگاه مدنظر قرار دارد توجه به سال ساخت آثار است. كه از آن‌جا كه این نمایشگاه ساختاری همچون یك مراسم نكوداشت را با مرور بر آثار این هنرمند دارد انتظار می‌رفت نمونه آثار قدیمی‌تر این هنرمند نیز در معرض دید قرار می‌گرفت. اما به‌طوركلی اكثر این آثار در ۱۰ سال اخیر ساخته شده‌اند. توجه به این تاریخ از دو منظر مهم است: ۱- اگر كلیت این آثار متعلق به دهه‌های قبل مثلاً ۳۰ سال قبل بود می‌شد تا حدی انتقادهای مطرح شده فوق را مردود دانست؛ چرا كه در آن صورت این آثار بیشتر محصول زمانه‌ی خود (حداقل در جامعه‌ی ایران) آن زمان بودند اگرچه پیدایش مجسمه‌سازی مدرن با این هیأت در جهان پیشینه‌ای بسیار كهن‌تر از ۳۰ سال پیش دارد.
از طرفی دیگر وقتی قرار است آثار یك پیش‌كسوت را ببینی معمولاً توقع‌ات دوچندان می‌شود! چرا كه انتظار می‌رود به لحاظ تجربه این هنرمندان و آگاهی او جریان روز هنر در آن رشته خطاهای نسل جوان را كه عموماً كارهای گذشته را در آغاز راه تولید می‌كنند، نداشته باشند، مسئله مهمی كه متأسفانه در این نماشگاه به چشم می‌خورد.
از این نیز بگذریم كه حتی نسل جوان ما هم امروزه كمتر دیدگاهی فرمالیستی- آن‌هم با چنین صورتی- را به نمایش می‌گذارد. اما در آغاز این نوشتار ایرادی كلی به آن دسته از آثار شهابی كه ساختاری مبانی وار دارد گرفته شد. انتقادی كه دلیل آن عدم توجه شهابی به زدودن آثارش از نكات مبانی‌واری است كه به هنر جویانش در هنگام آموزش مجسمه‌سازی تعلیم می‌دهد، ذكر شد. اما بی‌انصافی است علی‌رغم این عدم توجه، به مرزهای باریك و انتظار آگاهی از تفاوت نتایج كار هنری و آموزشی وجه مثبت شهابی را در جایگاه معلمی‌اش از یاد ببریم.
اصولاً نام شهابی با مكانی پیوند خورده است كه تأثیر مهمی بر آموزش‌های هنری در مراكز غیردولتی داشته است. تأسیس و مدیریت «كارگاه هنر» همین مهم است. توجه به زمان تأسیس و شرایط اجتماعی جامعه در آن سال‌ها خصوصاً برای رشته‌هایی نظیر مجسمه‌سازی كه در انزوای مطلق به سر می‌بردند اهمیت موضوع را روشن می‌نماید. شرایط آموزش و محصول خروجی كارگاه هنر در طول این سالیان هرچه كه باشد (چه خوب و چه بد) تأثیر مثبتی برای مجسمه‌سازی ایران داشت كه آن ترویج و گسترش این هنر به مدد شهابی و معلم‌هایی نظیر مرحوم یونس فیاض ثانوی و كسان دیگر بود كه در كارگاه هنر فعالیت داشتند. مضافاً این كه در آن سال‌ها كارگاه هنر كار مثبت دیگری انجام داد و آن‌ چاپ و نشر چندین جلد كتاب در خصوص آموزش، آشنایی با مواد و شیوه‌های ساخت و سایر حواشی مجسمه‌سازی بود كه در زمان و جایگاه خود، منابع معتبری بودند و هنوز نیز از معدود منابع چاپ شده به فارسی در این هنر می‌باشند.
در پایان لازم به یادآوری است جدا از قبول یا رد مطالب فوق می‌توان بر این نكته اتفاق نظر داشت كه جای بسی خوش‌وقتی است كه تجلیل و نكوداشت نسل گذشته هنرمندان جامعه در زمانی صورت می‌گیرد كه خود آن‌ها حضوری فعال در هنر معاصر دارند.
در همین مورد خاص نیز باید از پركاری و بی‌‌پروایی شهابی در ارایه آثارش در سطحی چنین گسترده به نیكویی یاد شود؛ خصوصاً با ذكر این حقیقت كه تعداد مجسمه‌سازانی كه در ایران می‌توانند نمایشگاهی با این كمیت برگزار نمایند، انگشت شمارند.
نویسنده : عباس اكبری
یادداشتی بر نمایشگاه شجاع الدین شهابی در نگارخانه صبا
منبع : دوهفته‌نامه هنرهای تجسمی تندیس