جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا
بهداشت روان در مدارس موفق
برای داشتن مدرسه موفق ، معلم و مدرسه نقش اساسی دارند . گلاسر به عنوان یک روانپزشک معتقد است اگر یک کودک صرف نظر از سابقه زندگیش ، بتواند در مدرسه موفق شود ، برای موفقیت در زندگی نیز شانس فوق العاده ای دارد و در صورتی که در یکی از مراحل آموزشی خود با شکست مواجه شود ( مدرسه ابتدایی ، دبستان ، دبیرستان یا دانشگاه ) شانس او برای موفقیت در زندگی به مقدار زیادی کاهش پیدا می کند . تا زمانی که مدارسی را به وجود نیاورده باشیم که کودکان بتوانند از طریق استفاده منطقی و عقلانی از توانایی هایشان به موفقیت دست یابند ، شاهد افزایش نابسامانیهای اجتماعی خواهیم بود از جمله افزایش تعداد افرادی که باید در « حبس های موقت یا دائم » و بیمارستانهای روانی به سر برند و افرادی که برای اداره امور زندگی خود به مددکاران اجتماعی نیازمندند ، چرا که احساس می کنند نمی توانند در این جامعه فرد موفقی باشند و تمایلی به تلاش بیشتر در خود نمی بینند .هیچ کس به اندازه افرادی که در مدارس کار می کنند از مشکلات دانش آموزان شکست خورده آگاه نیست . معلمان و مدیران از کودکانی که در روند تحصیل و مدرسه ، کاملاً یاغی و متمرد بوده و در بسیاری از موارد دچار یأس و دلسردی شده بودند ، یاد می کنند و معتقدند بی انگیزه بودن ، شکست خوردن ، بی احساس بودن ، مشکل اساسی مدارسی است که موفق نیستند . بنابراین باید راههایی پیدا شود که کودکان بیشتری بتوانند به موفقیت برسند و برای یافتن این راهها باید دلایل شکست کودکان را بررسی کرد . گلاسر برای حل مشکل از واقعیت درمانی Reality Therapy استفاده می کند او معقتد است که نیازهای انسان شامل دو قسمت عمده می باشد :
▪ نیاز به مبادله عشق و محبت Need For Love
▪ نیاز به احساس ارزشمندی Need For Self - Worth
● نیاز به مبادله عشق و محبت
فرد باید دوست داشتن و مورد محبت قرار گرفتن را بیاموزد ، او باید در این دنیا شخصی را پیدا کند که دوستش داشته باشد و متقابلاً شخص دیگری نیز او را دوست بدارد . اگر شخص در تقدیم و در دریافت محبت موفق شود و بتواند این روال را با ثبات نسبی در طول دوران زندگی خود ادامه دهد ، فرد نسبتاً موفقی خواهد بود . کودکان شدیداً به محبت وعاطفه نیازمند هستند نه تنها از جانب معلمان بلکه در بین خودشان نیز این گونه است . ولی در مدرسه امکان و فرصت آنها برای دستیابی به عاطفه بسیار اندک است .
● احساس ارزشمندی
برای کسب این احساس معلومات و قدرت تفکر لازم است . اگر کودکی که به مدرسه رفته ، در تحصیل معلومات « فراگیری شیوه تفکر و حل مشکلات » شکست بخورد ، بعید است که خانواده و یا اطرافیان او بتوانند شکست وی را جبران کنند . علاوه بر آن دانش آموزان در خلال فراگیری روش تفکر و حل مسائل ( که لازمه دستیابی به احساس ارزشمندی است ) می توانند آموختن اهداء و دریافت محبت و اعتماد به نفس کافی را به دست آورند . شخصی که مورد محبت است و یادگرفته عشق بورزد ، شانس خوبی برای موفقیت در عرصه زندگی دارد ، چرا که او به مدد نیروی حاصل از محبت ، انگیزه بیشتری برای موفقیت و احساس ارزشمندی می کند ، می تواند مقداری از ناکامی هایی را که ممکن است برایش رخ داده باشد ، در نتیجه دوست داشتنها ، تحمل کند . مفاهیم محبت و ارزشمندی ، به قدری به هم نزدیک و وابسته است که می توان آن را در قالب یک واژه به هم پیوند داد و اصطلاح هویت Identity را در آن بکار برد . می توان گفت تنها نیاز اساسی انسان ، نیاز به یک هویت است یعنی ( اعتقاد به اینکه ما فردی متمایز از دیگران و همچنین شخصی مهم و با ارزش هستیم ) . ما باید مطمئن باشیم مدرسه ، یعنی مهمترین تجربه در مرحله رشد کودک و نیز باثبات ترین و با اهمیت ترین عامل زندگی او که دو طریقه ضروری را برای او فراهم می آورد .
● امکان اهداء ودریافت محبت
فرصت برخورداری از تحصیلات و متعاقباً احساس ارزشمندی در قلمرو مدرسه ، محبت میتواند به عنوان بهترین نوع احساس مسئولیت اجتماعی قلمداد شود اگر بچه ها :
▪ احساس مسئولیت در قبال یکدیگر
▪ دلسوزی
▪ توجه نسبت به هم و کمک به همدیگر
را نیاموزند و هر کاری را فقط برای شخص خودشان انجام دهند نه بخاطر دیگران ، در این صورت مفهوم محبت کمرنگ و محدود می شود . بچه ها باید یاد بگیرند که چگونه در کوران مشکلات اجتماعی و آموزش مدرسه ، حساسیت و دلسوزی را داشته و برای حل این مشکلات به یکدیگر کمک کنند . همه مدارس باید قسمتی از برنامه خود را به آموزش احساس مسئولیت اجتماعی اختصاص دهند و گرنه بسیاری از بچه ها نمی توانند به هویت موفق Success Identity دست یابند . به نظر گلاسر :اگر شخص نتواند از دو طریقه به هویت دست یابد سعی می کند از طریقه دیگر یعنی بزهکاری ، انزوا و انفعال به این هدف نایل شود و این راهها نیز شخص را به یک هویت می رساند :
● هویت شکست Failure Identity
هر قدر هم کیفیت علمی مدارس بهبود یابد ، دانش آموزان بدون پشتکار و انظباط شخصی نمی توانند به موفقیت نایل آیند . از آنجائیکه شکست خوردگان جامعه ما افراد تنهایی هستند ، مدارس می توانند با برقراری ارتباط عاطفی از طریق جلسه های بحث و گفتگوی کلاسی با بچه ها ، تنهایی آنها را بشکنند . کار دیگر مدرسه اهداء اجزاء اصلی ارزشمندی به شاگردان است و آن تفکر می باشد . برنامه تحصیلی باید به نحوی تدوین شود که در حل مشکلات علمی و اجتماعی ، محرک بچه ها باشد . واقعیت درمانی می گوید : فقط در مدرسه ای که معلم و شاگرد رابطه عاطفی با هم داشته و طی دوران تحصیل قدم به قدم درکنار یکدیگر برای تفکر وحل مشکلات گام برمی دارند ، می توانند به کودکان کمک کنند تا آنها خودشان را برای زندگی موفقیت آمیزدر دنیا آماده سازند . معلمان نباید در کار با کودک شکست خورده مرتب یادآور شکست او باشند و آن را گوشزد کنند زیرا کودک همچنان در روند شکست باقی خواهد ماند . ( شکست موجود شکست ) برای توقف این دور معیوب ، باید روی زمان حال کار کنیم و بدانیم شخصی که در طول عمر خود شکست خورده اگر حالا با یک فرد مسئول روبرو شود می تواند به موفقیت برسد بنابراین با چشم پوشی از شکست گذشته ، کودک را تشجیع می کنیم تا رفتارهای فعلی خود را تغییر دهد . برای هدایت کودک شکست خورده به سوی موفقیت ، باید او را وادار کنیم در مورد رفتارهای خود که در شکستنش سهمی دارد یک قضاوت ارزشی Value Judgment انجام دهد . در واقعیت درمانی از کودک خواسته می شود ، شیوه رفتاری شایسته تری را انتخاب کند اگر او از شیوه های بهتر ، شناختی نداشته باشد ، معلم باید چند راه حل پیشنهاد کند .پس :
به این طریق معلم کمک می کند تا او طرحی برای رفتار مناسب تر تهیه کند بنابراین به این طریق مسئولیت را تنها از طریق ارزیابی موقعیت و انتخاب راهی که به عقیده فرد ، از راههای دیگر برای وی و دیگران مفید تر است می توان تعلیم داد . بچه ها از دوره کودکستان ، در دوره های بعد ، فرد مسئولی بار می آیند ودارای شعور اجتماعی می شوند ، در آن صورت نیاز ما به مقررات و مجازاتها نیز کمتر می شود . البته انجام یک قضاوت ارزشی برای کودک کافی نیست ، او باید راه بهتری را انتخاب کند و خود را در قبال انتخاب خویش متعهد بداند . ما از طریق این « تعهد Commitment » است که خواهیم توانست به بلوغ و احساس ارزشمندی دست یابیم و نیز از راه تعهد می توانیم نسبت به محبت واقعی شناخت پیدا کنیم . باید متعهد بودن را به کودکان آموزش دهیم . بر اساس واقعیت درمانی وقتی کودک ارزیابی ارزشی انجام می دهد . متعهد به تغییر رفتار خود می شود ، هیچ عذری برای ادامه ندادن این راه تا انتهای آن پذیرفته نیست این یعنی انضباط . جامعه و مدارس بیشتر از مجازات استفاده می کنند ولی مجازات کارایی ندارد . اگر دانش آموزان چنین عملکردی را بیاموزند . از این پس آنها فرد تنهایی نخواهند بود و به رشد و بلوغ دست یافته ، احترام و ارزش ، محبت و یک هویت موفق را به دست خواهند آورد .
منبع : واحد مرکزی خبر
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
آمریکا عراق جنگ حماس نیکا شاکرمی مجلس شورای اسلامی روز معلم دولت رهبر انقلاب معلمان مجلس بابک زنجانی
ایران هواشناسی بارش باران هلال احمر آتش سوزی قوه قضاییه تهران پلیس سیل معلم شهرداری تهران آموزش و پرورش
سهام عدالت قیمت طلا قیمت خودرو قیمت دلار بازار خودرو حقوق بازنشستگان خودرو دلار سایپا بانک مرکزی ایران خودرو کارگران
سریال پایتخت مهران مدیری تلویزیون عفاف و حجاب تئاتر مسعود اسکویی سینمای ایران سینما
رژیم صهیونیستی اسرائیل جنگ غزه فلسطین روسیه ترکیه نوار غزه اوکراین چین انگلیس ایالات متحده آمریکا بنیامین نتانیاهو
فوتبال استقلال پرسپولیس علی خطیر سپاهان باشگاه استقلال تراکتور لیگ برتر لیگ قهرمانان اروپا لیگ برتر ایران رئال مادرید بایرن مونیخ
هوش مصنوعی کولر گوگل اپل عیسی زارع پور تلفن همراه تبلیغات اینستاگرام ناسا
فشار خون کبد چرب دیابت کاهش وزن