لذت کار

كننده كار همیشه از كاری كه می كند لذ ت می برد . نمی گویم هر كاری را كه می كنند دوست دارند ، این موضوع دیگری است . هر كسی باید مقدار زیادی كار عادی و یكنواخت انجام دهد . حجم كارهای تكرای بسیار زیاد است . هر پیانیست برجسته باید روزانه سه ساعت تمرین گام كند و هیچ كس مدعی نیست كه از این تمرین لذت می برد . باید تمرین كنند . تفریح نیست ، اما می شود از آن لذت برد زیرا نوازنده حتی بعد از چهل سال باز هم حس می كند انگشتانش روانتر می شود .
پیانیستها تعبیر جالبی دارند كه سالها پیش شنیده ام " آن قدر تمرین می كنم كه جانم از میان انگشتم در آید " . كار یكنواخت ملال آور است اما می توان از آن لذت برد . همین اصل در مورد كسانی كه به كسب و كار مشغولند نیز صادق است .
كار آنها هم یكنواخت است و می گویند : باید این كارها بشود و من از انجام آن لذت می برم چون از كار كردن لذت می برم . و به نظر من فرق است ، نه میان كار متوسط و كار خوب ، بلكه میان " سازمان یاد گیرنده " كه اول همه ی سازمان رشد می كند و بعد فرآیند عوض می شود و سازمانی كه شاید كارش را خیلی خوب انجام می دهد ولی بعد از ساعت اداری هیچ كس در آن نمی ماند.

منبع : مدیریت صنایع و بهره‌وری