پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


۳۰۰ از نگاهی دیگر؛ مگسی در عرصه سیمرغ


۳۰۰ از نگاهی دیگر؛ مگسی در عرصه سیمرغ
۱) اینكه یك شیر ناپاك خورده ای در آن سر دنیا فیلمی ساخته به اسم ۳۰۰ و در آن به تاریخ و فرهنگ و پیشینه یك ملت كهن اهانت كرده و ایرانیان را مردمانی بی تمدن با زینتهایی بر سر و صورت و ماسكهایی بر چهره (شبیه موجودات «ارباب حلقه ها»!) نشان داده كه حیوانات عجیب و غریب و موجوداتی یأجوج و مأجوج وار سپاهشان را همراهی كرده و با یك لشگر عظیم در مقابل یك گروه ۳۰۰ نفری كم می آورند و آخر سر به كمك گوژپشتی پیروز می شوند و در پی نمایش فیلم، اعتراض همه جانبه از طرف اقشار مختلف جامعه ما به آن صورت گرفته كه روز به روز بیشتر می شود.
ولی آیا این خیل معترض، فیلم را دیده اند كه چه فیلم مضحكی است و بیشتر به داستان شب بچه ها می ماند تا به یك روایت تاریخی و اینكه از یك كمیك بوك «فرانك میلر» گرفته شده و همان جور هم ساخته شده و در همان حد هم مانده. نه مثل فیلم «شهر گناه»، كارگردانی مثل «رابرت رودریگوئز» پشتش بوده، نه بازیگری نه...، هیچ! پس نگران نباشید. چون با چنین فیلمی نمی شود به جنگ پیشینه ملتی عظیم رفت. این فیلم كه سهل است، با از این بهترهایش هم نمی شود!
۲) در فوتبال اصطلاح معروفی است كه می گوید: «تیمی كه گل نزند، گل می خورد». به نظرم در سینما هم همین طور است. حال كه درباره این تاریخ پربار كاری نكرده ایم و چیزی نساخته ایم، دیگر چه ادعایی داریم؟!
دیگران ساخته اند و نوش جانمان! آنها كه به مراد دل ما فیلم نمی سازند، هر طور كه می خواهند می سازند! ما هم اگر بلدیم، برویم بسازیم. مایی كه شاخص ترین اقتباس نمایشی مان از تاریخ باستان و اساطیر گذشته مان اپرای عروسكی «رستم و سهراب» بهروز غریب پور است! حال برویم گوش فلك را كر بكنیم. آیا می شود نمایش مذكور را در پاسخ به فیلم ۳۰۰ در سه هزار سینمای آمریكای شمالی نشان داد؟ (در آمریكا تنها یك فیلم پرفروش در بیش از سه هزار سینما به نمایش درمی آید) یا حتی در ایران خودمان؟ اصلاً ما این قدر سینما داریم؟ یا دست كم نصفش را؟ یا حداقل....
۳) عوامل گمنام فیلم، كارگردان نامعتبر(زاك اسنایدر)، بازیگران ناشناس و... نشان می دهد كه قرار نبوده این فیلم، پرفروش باشد و خود كمپانی هم امیدی به فروشش نداشته. كسانی هم كه فیلم را دیده اند، می دانند تحفه ای نیست كه مردم به خاطرش به سینما بروند. پس دلیل پرفروش بودن و سر و صدا كردن این فیلم چیست؟
فیلمی كه هر كودكی ببیندش متوجه می شود كه افسانه ای است كه به بدترین شكل ساخته شده و نباید جدی گرفتش. پس چرا این فیلم از فیلم «اسكندر» كه الیور استون همین چند سال پیش ساختش و هم بازیگران معروفی داشت و هم اصطلاحاً فیلمی «تاریخی» قلمداد می شد و ادعای طرح وقایع تاریخ را داشت، پرسر و صداتر است و مطمئناً پرفروش تر؟ (در آن فیلم هم چهره غیر واقعی و بدی از ایرانیان نشان داده شده بود). چرا این فیلم پرفروش می شود؟ فقط به یك علت، تبلیغات ما برای فیلم ! ۳۰۰مایی كه می خواستیم و می خواهیم غیر واقعی بودن فیلم را عنوان نموده و انزجار خودمان را از نمایش این فیلم به شكلهای گوناگون در اینترنت، رسانه های صوتی و تصویری، نشریات گوناگون و... حتی مجامع سیاسی و بین المللی(!) بیان كنیم، ناخواسته موجب جلب كنجكاوی مردم ینگه دنیا (مردم خودمان كه بماند) شده ایم و همین امر باعث فروش بالای فیلم و طبیعتاً دیده شدن آن توسط مردمی شده كه از تاریخ خودشان چیزی نمی دانند چه برسد به دیگران و برایشان فرقی نمی كند كه ایران و چین و مصر و یونان مثلاً چند هزار سال پیش چگونه می زیسته اند.
آنها به تاریخ چند صد ساله خودشان بسنده كرده اند و بزرگترین قهرمانانشان كابوی های افسانه ای غرب هستند (این هیچ ارتباطی به جذابیت ماهیت ژانر وسترن ندارد!) و سرشان به «هالووین» گرم است و «والنتاین»! و طبیعتاً آنان وقتی چنین فیلمی می بینند، شاید آن را باور كنند. پس خودمان تبلیغش نكنیم. چه از آمریكا كه بگذریم، اروپاییان و آسیاییها حساب كار دستشان است و از تاریخ و فرهنگ كشورها آنقدر سر در می آورند كه فیلمی مثل ۳۰۰ نظرشان را عوض نكند. پس حال كه فیلم (یا فیلمهایی) در مقابله با فیلم ۳۰۰ نمی سازیم (در سطح جهانی، نه پخش محدود داخلی و بازتاب محدودتر)، تحویلش هم نگیریم؛ زیرا با این چیزها نمی شود تاریخ یك ملت را به بازی گرفت و به قول خواجه شیراز:
ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست
عرض خود می بری و زحمت ما می داری
میلاد كوهیار
منبع : روزنامه رسالت