جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

مطالعات فرهنگی: سیاستگذاری یا نقد فرهنگی


مطالعات فرهنگی: سیاستگذاری یا نقد فرهنگی
این روزها درباره مطالعات فرهنگی بسیار گفته و نوشته می شود. هر از چند گاهی شاهدیم که در یکی از نهادهای دولتی، وزارتخانه ها یا مراکز پژوهشی و آموزشی دپارتمانی یا گروهی تحت عنوان مطالعات فرهنگی تشکیل می گردد. زایش و تکثیر این گروه ها در چنین مراکزی تا حد زیادی مرهون توجه ایدئولوژیک دولت به عرصهٔ فرهنگ است که سبب شده تا همه نهادهای دولتی از خود چهره ای فرهنگی یا درگیر در مسائل فرهنگی نشان دهند. به همین دلیل نهادهای مذکور، مطالعه فرهنگ را بخشی از شرح وظایف خود می پندارند. این وظیفه البته جنبه ای قانونی دارد؛ کافیست به فهرست اعضای شورای انقلاب فرهنگی نگاه کنیم تا ببینیم تقریباً بیشتر دستگاه های دولت، به تعبیر آلتوسر، دستگاهایی ایدئولوژیک هستند که باید فعالانه در حوزه فرهنگ حضور داشته باشند. غرض از طرح این موضوع نقد حضور و نقش نهادهای مختلف دولتی در بازتولید فرهنگ نیست.
البته این موضوع از منظرمفهوم تزاحم نقشی ـ نهادی و کار آمدی ایدئولوژیک در جای خود قابل بررسی است اما بحث من در این گفتار ناظر بر دو نکته است. اولاً، چه بسا، انتخاب واژه مطالعات فرهنگی برای دپارتمان هایی که در دل این دستگاه ها قرار دارند منجر به نوعی سوء برداشت از این مفهوم و نحوهٔ کاربرد دانش حاصل از این رشته در میان کاربران و احتمالاً استفاده کنندگان آن گردد. نگاهی گذرا به تاریخ مطالعات فرهنگی موید این مسئله است که این رشته اساساً خود را وقف گروه های خارج از قدرت و حاشیه ای نموده است.
مطالعات فرهنگی می خواسته بر خلاف دانش اجتماعی رسمی و احتمالاً در خدمت وضع موجود، دانشی انتقادی باشد که از قضا، صدای فرودستان اجتماعی را نمایندگی کند. از این حیث، انجام مطالعات فرهنگی نوعی تهییج انتقادات و ایجاد تغییرات بنیادی دربرنامه های رسمی نهادهای حاکم در جامعه است. با این توضیح پرسش من آن است که تا چه اندازه مطالعات فرهنگی به معنای خاص مورد نظر ما در این گفتار می تواند به حال نهادهای دولتی مثمر ثمر باشد؟ به عبارت دیگر مطالعات فرهنگی، از نوعی که در دپارتمان های دولتی، انجام می گیرد صدای کدام یک از گروه های اجتماعی را نمایندگی می کند؟
دوماً، شاید گفته شود به گونه ای می توان مطالعات فرهنگی را انجام داد که سودمند به حال برنامه ریزی های دولتی باشد. در امکان این قضیه نمی توان تردید داشت اما نکته مهم آن است که تا چه اندازه چنین مطالعه ای مطالعات فرهنگی است؟ پاسخ دقیقی نمی توان به این پرسش داد چون خود این رشته ماهیتی متنوع و چندگانه دارد. وانگهی، تحولات این رشته نشان می دهد که حرکت آن به سوی سیاستگذاری فرهنگی مدتهاست که آغاز شده است. با وجود این نمی توان گفت که مطالعات فرهنگی حتی اگر درگیر در سیاستگذاری فرهنگی باشد بی اعتنا به گروه های فرودست جامعه است.

http://velashedi.blogfa.com/۸۵۰۷.aspx
توسط محمد رضائی
منبع : مطالب ارسال شده