پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

راز شادمانی


راز شادمانی
رؤیای زندگی آمریکایی که در سایه داشتن مصرف بیشتر، خودروهای لوکس، سفرهای تفریحی، خانه‌های بزرگ و خریداری قایق تفریحی شکل گرفته بود، امروزه با پرسش‌ها و چالش‌های زیادی روبه‌رو گردیده است. گسترش بیماری های روحی و جسمی، خودکشی، از خود بیگانگی و انزوا از یک سو و ثروتمندتر شدن ما در چند دهه اخیر از سوی دیگر، به یک پارادوکس بزرگ منجر شده است. نویسنده با نگاهی به وضعیت مشابه کشورهای اروپایی و ژاپن در فقدان شادمانی و ظهور انواع نابسامانی‌های روحی، ضمن اشاره به پژوهش‌های مختلف یادآوری می‌کند که داشتن روابط نزدیک و صمیمی، ایجاد جوامعی با ایمان، مثبت‌نگری و انجام فعالیت‌های اثربخش، همراه با درس آموختن از تجارب موفق پدرانمان، می‌تواند شادمانی بیشتری را برای همه ما به ارمغان آورد.
● به تماشای تلویزیون بنشینید
درخواهید یافت که زندگی خوب با داشتن یک خودروی لوکس، یک آبجوی خنک و یا یک داروی مسکن جدید، به وجود می‌آید. به پژوهش‌های انجام شده بنگرید؛ متوجه خواهید شد که آمریکایی‌ها خواهان تصاحب پول بیشتری هستند. از طرف دیگر، به موضوعاتی که در حقیقت برای شما لذت و شادمانی به ارمغان می‌آورند، بنگرید. احتمالاً متوجه خواهید شد که یک زندگی خوب، نزدیک‌تر از آن چیزی است که شما تصور می‌ کردید. اما یک زندگی خوب چیست؟ رؤیای قدیمی زندگی آمریکایی به شما پاسخ می‌دهد: با شادمانی و نشاط فردی می‌توان به آن دست یافت. مجلات ما آن را در داشتن یک قایق بادبانی ۴۰ پایی، یک خودروی شیک و یک مستخدم خانگی خلاصه می‌کنند. اما آیا با پول می‌توان شادمانی را هم به دست آورد؟ و یا داشتن کمی پول بیشتر، شادمانی شما را اندکی افزایش خواهد داد؟ سال هاست که محققان به دنبال درک رابطه این دو موضوع هستند. ژولیت شور با نام گذاری این ارتباط با «چرخه کار و مصرف»، یادآوری می‌کند که ما برای خرید بیشتر، کار بیشتری می‌ کنیم. براساس یکی از نظرسنجی‌های مؤسسه گالوپ در سال‌های دهه ۹۰ میلادی ، از هر دو زن، یک نفر، از هر سه مرد، دو نفر و از هر پنج نفر، چهار نفری که در یک سال درآمدی بیش از ۰۰۰/۷۵ دلار دارد، معتقد است که هنوز هم خواهان داشتن درآمد بیشتر است. اما ما در حال فریب دادن خویش هستیم. چرا که دوست داشتن و دوست داشته شدن، خوشحال بودن و امیدواری، می‌تواند تأثیرات بهتری در مقایسه با یک مشت دلار بیشتر به همراه آورد.
● سر برآوردن موج نوین مادی‌گرایی
در سال‌های دهه هفتاد و هشتاد میلادی، ما شاهد بودیم که درصد بیشتری از افراد دارای تحصیلات دانشگاهی، از وضعیت مالی مناسبی برخوردار بودند. به علاوه، درصد بالایی از شهروندان می گفتند که برای داشتن یک زندگی معنادار، داشتن پول زیاد یک ضرورت است. با رشد مادی‌گرایی، ما شاهد نزول معنویت در زندگی شهروندان آمریکایی شدیم و در یک دوره ۲۱ ساله (بین سال‌های ۱۹۷۵ -۱۹۹۶ میلادی)، درصد آمریکایی‌هایی که داشتن پول زیاد را اصلی‌ترین عامل به دست آوردن یک زندگی خوب می‌دانستند، از ۳۸ % به ۶۳ % افزایش یافت. در این تب لوکس‌گرایی، رابرت فرانک اقتصاددان برجسته اعلام نموده که با افزایش تعداد افراد پولدار، مخارج مربوط به خرید کالاهای لوکس در یک دوره ده ساله، چهاربرابر شده است و به عنوان مثال، تقاضای یک شب اقامت در سوئیت‌های هتل پالم بیچ به قیمت یک هزار دلار برای زوج‌های جوان، با یک لیست انتظار رزرو چندماهه روبه‌رو شده است. از سوی دیگر، تعداد آمریکایی‌های دارای قایق تفریحی نیز با رشدی غیرقابل پیش‌بینی همراه گردیده و اجاره ۰۰۰/۱۰ دلاری یک قایق، برای آنها کاملاً عادی است. از سوی دیگر، کارشناسان اعلام کرده‌اند که درصد خودروهای گران قیمت۰۰۰/۳۰ دلاری به بالا، از کل خودروهای به فروش رفته در دهه گذشته میلادی، از ۷ % به ۱۲ % رسیده است. آیا چنین مصرف‌گرایی ناپایداری، می‌تواند برای ما زندگی خوبی به ارمغان آورد؟ و آیا ثروتمند بودن، شادمانی ما را تضمین خواهد کرد؟ و آیا داشتن سفرهای تفریحی پرهزینه، تورهای اسکی و خانه‌ای شیک، می‌تواند برای ما یک زندگی خوب را به همراه بیاورد؟ البته تئوری‌های روان شناسی، پاسخ‌های روشنی به این پرسش داده‌اند.
● آیا افراد ثروتمند، خوشحال‌ترند؟
در پاره‌ای از نقاط دنیا به ویژه کشورهای فقیر، پاسخ این سؤال معمولاً مثبت است. چرا که در کشوری نظیر هند، داشتن غذا، مسکن، تفریح و انتخاب شیوه زندگی، برای فرد موقعیتی مناسب به وجود می‌آورد. اما در کشورهای ثروتمند، ارتباط بین ثروت و شادمانی، به گونه‌ای تعجب‌آور، ضعیف می‌باشد؛ نکته‌ای که بسیاری از پژوهشگران نظیر رونالد انگلهارت در آثار خود به آن اشاره می‌کنند. پس از به دست اوردن حداقل نیازمندی‌های زندگی، پول بیشتر و بیشتر، دیگر نمی‌تواند بازده‌ای قابل توجه به همراه بیاورد. دیوید لیکن نیز پس از تحقیقات خود در مورد شادمانی به این نتیجه رسیده که بین افرادی که با اتوبوس و یا مرسدس بنز به سر کار خود می‌روند، از لحاظ سطح شادمانی، تفاوت معناداری وجود ندارد. به عنوان مثال، ‌حتی افراد بسیار مرفهی که در لیست ۱۰۰ نفره مجله «فوربس» حضور دارند، در بررسی‌های به عمل آمده، نسبت به افراد متوسط جامعه، تنها اندکی شادمانی بیشتری داشته‌اند.
آیا در طول زمان، شادمانی ما به افزایش رضایت ما از زندگی انجامیده است؟ و آیا شادمانی‌های موقتی، در فراهم نمودن یک زندگی موردنظر، مؤثرند؟
آمارهای اقتصادی نشان می‌دهد که درآمد واقعی خانواده‌های آمریکایی در یک دوره ۴۴ ساله، دو برابر شده است. (البته نباید از افزایش تعداد زنان شاغل چشم‌پوشی کرد.) قدرت خرید ما نیز دوبرابر سال ۱۹۵۷ میلادی شده است . تعداد سرانه خودروهای ما در این سال‌ها دوبرابر گردیده، دو برابر غذا می‌خوریم و لوازم لوکس خانگی وارد منازل همه ما شده است؛ ولی آیا هنوز هم با قاطعیت می‌توان گفت که ما از زندگی شادتر و بهتری نسبت به پدربزرگ‌هایمان برخورداریم؟ پاسخ این سؤال منفی است. از سال ۱۹۵۷ میلادی، تعداد افرادی که خود را «بسیار خوشحال» می‌دانند، با کاهش زیادی روبه‌رو گردیده است. ما دو برابر ثروتمند شده‌ایم، اما هنوز هم شادمان‌تر نیستیم. در این دوره، تعداد طلاق‌ها دو برابر گردیده و نرخ خودکشی نوجوانان نیز با رشدی بیشتر از ۲ برابر همراه بوده است. به علاوه، در این سال‌ها ما در برابر وضعیت رکود اقتصادی، شکننده‌تر و آسیب‌پذیرتر شده‌ایم.
من از این ثروتمندتر شدن و در عین حال، داشتن روحیه‌ای شکننده، به عنوان «پارادوکس آمریکایی‌ها» نام می‌برم. بیش از همیشه، ما خود را دارای خانه‌هایی بزرگ و منازلی ویران می‌بینیم. درآمد بالا و سقوط اخلاقی به همراه حقوق انسانی تضمین نشده و شهروندی رو به افول، بخشی از این حقیقت است. در عصر دسترسی، ما از گرسنگی روحی به شدت رنج می‌بریم.
این واقعیت‌های زندگی، نتایج تکان‌دهنده‌ای را روبروی ما قرار می‌دهد: پیشرفت‌های زندگی ما از لحاظ مادی، بهبود زندگی روحی ما را به دنبال ند اشته است. در ایالات متحده، اروپا و ژاپن، دستیابی به رفاه و ثروت نتوانسته یک زندگی خوب را برای شهروندان خریداری نماید. در نتیجه، مادی‌گرایی مدرن با یک چالش دیگر روبه‌رو شده، چرا که رشد اقتصادی کشورهای مرفه و پیشرفته، هیچ دستاورد قابل اعتنایی از جنبه بهبود اخلاق انسانی به همراه نداشته است.
این شرایط در حالی به وجود آمده که اکثر ثروتمندان مایلند در جامعه‌ای زندگی کنند که افراد فقیر و متوسط بیشتری در آن وجود داشته باشد. حتی بررسی‌های صورت گرفته بر روی فارغ‌التحصیلان ۸۰۰ دانشگاه مختلف نشان داده که اکثر افراد دارای وضع مالی خوب، تمایل دارند که در انتخاب دوستان و همسران خود با افرادی هم‌تراز از لحاظ مادی رابطه برقرار نمایند. با توجه به اینکه در یک نظرسنجی عمومی در ایالات متحده، در مورد ۱۰ رویدادی که در یک ماه اخیر بیشترین شادمانی را برای افراد به دنبال داشته، اختیار عمل، همبستگی و احساس خوداتکایی، بیشترین امتیاز، و کسب پول در آخرین جایگاه قرار داشته، چگونه می‌توان با این دوگانگی روبه‌رو شد؟ و آیا تجارب معمول افراد در دانشگاه‌ها، حاکی از آن نیست که شادمان‌ترین افراد کسانی هستند که از رضایت‌بخش‌ترین ارتباطات اجتماعی برخوردارند؟
● یک رؤیای نوظهور، زندگی آمریکایی:
اگر ارزش‌های مادی‌گرایانه ارتباطی با دارا بودن یک زندگی خوب ندارد، چرا ما شاهد یک موج دامنه‌دار لوکس‌گرایی هستیم؟ در متون مقدس چنین می‌خوانیم: «چرا شما پول هایتان را برای آنچه که نان نیست، هزینه می‌کنید و چرا توان خود را در اموری صرف می‌کنید که رضایت شما را به همراه نمی‌آورد؟» و چرا ما در کمدهای خانه‌هایمان انبوهی از لباس‌هایی که به ندرت پوشیده شده، و انبوهی از سی‌دی‌های استفاده نشده و سه پارکینگ خودرو با خودرویی لوکس در آن داریم و همه این کالاها هم تنها در جهت ارضای سرگرمی ما خریداری شده‌اند. چرا در این دنیای بزرگ، توان و انرژی‌های ما پیش از آنکه صرف فراهم نمودن شادمانی گردد، برای تخریب و آسیب رساندن به جهان امروز، مورد استفاده قرار می‌گیرد؟ هر چند بنا به بررسی‌های اخیر، ما در سال‌های کنونی شاهد پیدایش نسلی جدید هستیم که نگرانی‌های عمده آنان، برقراری روابط فردی، حفظ محیط زیست و معنابخشی به زندگی است. شرایطی که بنا به گزارش مؤسسه گالوپ باید از آن به عنوان «جست وجو برای یافتن تکیه‌گاه‌های جدید روحی» نام برد.
حال اگر ثروت و رفاه، اصلی‌ترین مواد تشکیل‌دهنده یک زندگی خوب نیستند، براساس نظارت کارشناسان، نگاهی به مهم ترین عوامل سازنده آن می‌اندازیم:
● دارا بودن روابطی نزدیک و دوستانه:
ما انسان‌ها، دارای ویژگی‌ای هستیم که روان شناسان اجتماعی از آن به عنوان نیاز گسترده به تعلق یاد می‌کنند و با داشتن دوستی‌های نزدیک و یا یک ازدواج متعهدانه، ما می‌توانیم به آنچه که از آن به عنوان احساس خوشحالی زیاد یاد می‌شود، دست پیدا کنیم.
● جوامع با ایمان:
وجود ارتباطات سالم، معنادار بودن و امیدواری، یکی از مشخصه‌های جوامع الهام گرفته از ایمان هستند. مثلاً در بررسی صورت گرفته در مورد ۰۰۰/۴۲ آمریکایی، تنها ۲۶ % افرادی که به ندرت در کلیساها حضور می‌یابند، خود را خیلی خوشحال معرفی کرده‌اند. در مقابل، ۴۷ % افرادی که به صورت مرتب به کلیسا می‌روند، خود را خیلی خوشحال معرفی کرده اند.
● مثبت‌نگری:
خوش‌بینی، اعتماد به نفس و کنترل فراگیر زندگی، برای داشتن یک زندگی شاد، ضروری است. معمولاً افراد در سایه کنترل زندگی، احساس شادمانی می‌ کنند، همان‌طور که زندانیان و بیماران بدون فقدان این ویژگی، از شادی اندکی برخوردارند.
● فعالیت اثربخش:
تجربه کار و تفریح، به دلیل فراهم آوردن فرصتی برای نشان دادن توانایی‌های فرد، امکان دستیابی به یک زندگی خوب را فراهم می‌آورد. مثلاً درصد افراد شاد کشاورز، در مقایسه با افراد شادی که همه روزه زمان زیادی را صرف مشاهده تلویزیون می‌کنند، بسیار بیشتر است.
● سرگرمی‌های پایدار
همه این موارد، موضوعاتی امیدبخش به حساب می‌آیند. به علاوه، همه بایسته‌های یک زندگی خوب نظیر روابط خوب و ایمان امیدوارانه، رفتارهای مثبت و فعالیت‌های اثربخش، برای دستیابی به یک شادمانی پایدار ضروری هستند. فراموش نکنیم که جیگم سینگ وانگچوک سلطان بوتان چنین می‌گوید: «در یک جامعه سالم، خوشحالی ناخالص ملی در مقایسه با تولید ناخالص ملی، از اهمیت بیشتری برخوردار است.»
نویسنده: دیوید مایرز
مترجم: محسن داوری
منبع:
www.YesMagazine.org
ماهنامه سیاحت غرب-شماره ۶۰