پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

غصب فدک


غصب فدک
در معجم البلدان آمده است:
«فدك، روستایی است كه فاصله آن تا مدینه دو روز و بنا بر قولی سه روز است. در آن چشمه‏ای جوشان و درختان نخل فراوانی است. خداوند در سال هفتم هجرت این زمین را از راه انعقاد صلح به غنیمت ‏به رسول خدا (ص) داد. و سرزمینی است كه از راه صلح فتح شده است. در برخی موارد جان مردم آن سرزمین حفظ می‏شود و زمین آنان متعلق به خود آنهاست و در برخی موارد مصالحه می‏كنند كه تمام یا قسمتی از آن سرزمین از آن پیامبر (ص) باشد. این سرزمینی بود كه هیچ مركب و مركب سواری در آن نتاخته بود و تماماً و خالصاً متعلق به پیغمبر است. »
در این مجلد، ما در دو جا از فدك یاد كرده‏ایم، یكی پس از ذكر«غزوه خیبر»و دیگری پس از ذكر«سریه ذات السلاسل‏»، زیرا پیامبر (ص) سریه‏ای را با علی (ع) به فدك اعزام كرد چون پی برده بود كه مردم فدك می‏خواهند با اهالی خیبر بر ضد پیامبر (ص) همدست‏شوند. این واقعه پیش از فتح خیبر روی داده است. اهل فدك با شنیدن خبر آمدن علی (ع)، و همراهانش راه گریز در پیش گرفتند. علی (ع) ، نیز اموال و دارایی های آنان را به غنیمت گرفت. اما فدك آن روز توسط مسلمانان فتح نشد. در پی این سریه مردم فدك كه ترسیده بودند دست از یاری اهالی خیبر برداشتند و چون خیبر به دست مسلمانان افتاد، مردم فدك بیشتر بیمناك شده به پیامبر (ص) پیغام فرستادند و با او مصالحه كردند.
محدثان و سیره نویسان و مورخان و از جمله محمد بن اسحاق صاحب كتاب المغازی روایت كرده است:
«چون رسول خدا (ص) از كار خیبر فراغ یافت، خداوند در دل های ساكنان فدك ترس‏انداخت. آنان به رسول خدا (ص) پیغام دادند و با او بر نیمی از فدك مصالحه كردند.»وی گوید:«فدك خالصا از آن رسول خدا (ص) بود زیرا هیچ مركب و مركب سواری بر آن نتاخته بود.
پیامبر مردم فدك را در همان دیارشان ابقا كرد و با آنان بر همین نیمه از زمین پیمان مزارعه و مساقات بست.
چون پیامبر (ص) چشم از جهان فروبست فاطمه خواستار میراث خود شد. ابوبكر از پیامبر (ص) روایت كرد كه گفت:ما گروه پیامبران، ارث برجای نمی‏گذاریم و آن چه باقی گذاریم صدقه است. اصولیون اهل سنت نیز به این حدیث، بنا بر آن كه خبر واحد را حجت می‏دانند، احتجاج می‏كنند.»آنها می‏گویند: ابو بكر این حدیث را نقل كرده است و اصحاب آن را پذیرفته‏اند پس اجماع شده است.
از طرفی فاطمه خواستار عطا (نحله) خویش شد و گفت كه پیامبر فدك را به او بخشیده است. ابوبكر از او شاهد خواست. علی و ام ایمن برای فاطمه گواهی دادند اما ابوبكر گفت:ای دختر رسول خدا! می‏دانی كه جز شهادت دو مرد یا شهادت یك مرد و دو زن مورد قبول نیست.
ابن ابی الحدید گوید:
«از علی بن الفارقی مدرس مدرسه غریبه بغداد پرسیدم: آیا فاطمه در ادعای خود راستگو بود؟ گفت:آری. گفتم پس چرا اگر راست می‏گفت ابوبكر فدك را به او باز پس نداد؟! تبسمی كرد و با همه وقار و جدیت و حیای خود سخن لطیف و نیكویی گفت. وی اظهار داشت: اگر آن روز ابوبكر به مجرد دعوی فاطمه، فدك را به او پس می‏داد، فردا دوباره فاطمه پیش او می‏رفت و برای همسر خویش خلافت را ادعا می‏كرد و ابوبكر را از مقام خلافت ‏خلع می‏كرد و آنگاه ابو بكر هیچ عذر و دفاعی از خود نداشت. زیرا ابوبكر به خود قبولانیده بود كه فاطمه در آن چه ادعا می‏كند راستگوست و برای اثبات ادعای خود به بینه نیاز ندارد!»
ابن ابی الحدید گوید:
«اگر چه الفارقی این حرف را به طنز و شوخی گفته است اما سخن او را می‏توان درست دانست. »
فاطمه به روایت ابوبكر اذعان نكرد و همچنان بر گرفتن عطای خویش از پیامبر (ص) پای فشاری به خرج می‏داد.
بخاری در صحیح در باب‏«فرض الخمس‏»از عایشه ام المؤمنین نقل كرده است كه فاطمه (س) دختر رسول خدا (ص) پس از وفات پیامبر از ابوبكر خواست میراثش را از آن چه كه خداوند به پیامبرش بخشیده بود، برایش تقسیم كند. اما ابوبكر به او گفت:
رسول خدا فرموده است:«ما ارث نمی‏گذاریم و آن چه پس از ما باقی بماند صدقه است. »فاطمه (س) با شنیدن این جواب خشمگین شد و از ابوبكر تا گاه مرگ كناره جست. او شش ماه پس از رسول خدا زیست.
عایشه گوید: فاطمه خواستار بهره خود از میراث رسول خدا (ص) از خیبر و فدك و صدقه‏اش در مدینه شد، اما ابوبكر از دادن آنها امتناع كرد.
بخاری همچنین در صحیح همان قولی را كه از كتاب المغازی درباره غزوه خیبر نقل كردیم، آورده است تا آن جا كه می‏گوید:
«وقتی ابوبكر از باز پس دادن فدك امتناع ورزید فاطمه از او به كلی دوری جست و با او سخن نگفت تا آن كه از دنیا رفت. چون وفات یافت همسرش شبانه او را به خاك سپرد و ابوبكر را مطلع نساخت و خود بر پیكر او نماز گزارد. »
ابن سعد در طبقات به سند خود از عروهٔ بن زبیر نقل كرده است كه عایشه همسر پیامبر (ص) به او خبر داد كه فاطمه دختر رسول خدا پس از وفات پیامبر (ص) از ابوبكر خواست تا میراث او را كه خداوند به پیامبرش ارزانی داشته بود، برایش تقسیم كند، اما ابوبكر به او گفت كه رسول خدا فرمود:
«ما میراث برده نشویم و آن چه بر جای گذاریم صدقه است.» فاطمه از شنیدن این سخن خشمگین شد، وی شش ماه پس از وفات پیامبر (ص) زیست.
بخاری در باب سخن رسول خدا (ص) كه فرمود:«لا نورث، ما تركناه صدقهٔ‏»به اسناد خود از معمر از زهری از عروه از عایشه، نقل كرده است كه فاطمه و عباس نزد ابوبكر آمده خواستار میراث خود از رسول خدا شدند. آن دو در آن هنگام برای گرفتن زمین پیامبر از فدك، و سهم او از خیبر آمده بودند. ابوبكر به آن دو گفت: از رسول خدا شنیدم كه می‏فرمود:
«ما ارث برده نشویم آن چه باقی گذاریم صدقه است. كه خاندان محمد (ص) از این مال می‏خورند. »
وی گوید:
«پس فاطمه از ابوبكر دوری جست و تا زمانی كه مُرد با ابوبكر سخن نگفت. »
اما احمد نیز از عبد الرزاق از معمر، همین روایت را نقل كرده است. همچنین احمد از یعقوب بن ابراهیم از پدرش از صالح بن كیسان از زهری از عروه از عایشه، نقل كرده است كه‏ گفت:
«فاطمه (س) پس از وفات رسول خدا (ص) از ابوبكر خواست تا میراثش را از آن چه كه خداوند بر پیامبر بخشیده بود، تقسیم كند. اما ابوبكر به او گفت:رسول خدا (ص) فرمود:
«ما ارث برده نشویم و آن چه باقی گذاریم صدقه است.» فاطمه خشمگین شد و ابوبكر را ترك كرد و تا زمان مرگ با او سخن نگفت. وی شش ماه پس از پیامبر زندگی كرد. آنگاه وی تمام حدیث را نقل كرده است. ابن كثیر در تاریخ خود از امام احمد نقل كرده است كه گفت: چنان كه معلوم است علی هم به این روایت اذعان نكرده است. او در یكی از خطبه‏هایش گوید:
«بلی در دست ما از آن چه آسمان بر آن سایه افكنده بود تنها فدك بود كه نفوس گروهی بر آن بخل به خرج دادند و نفوس گروه دیگری از آن گذشتند و چه خوب داوری است خداوند. »
نوشته: سید محسن امین
ترجمه: علی حجتی كرمانی
منبع : تبیان