جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

نیکاراگوئه و ایران


نیکاراگوئه و ایران
وقتی در ۵ نوامبر سال گذشته، دانیل اورتگا به عنوان رئیس جمهور نیکاراگوئه انتخاب شد نام او بار دیگر انقلاب نیکاراگوئه را در اذهان زنده کرد. انقلاب نیکاراگوئه و انقلاب اسلامی ایران تقریباً همزمان به پیروزی رسیدند. امریکا در فاصله کوتاهی دو پایگاه خود را در خاورمیانه و امریکای لاتین از دست داد. از همان آغاز پیروزی ساندنیست ها؛ سقوط اورتگا در دستورکار دولت امریکا بود. نیروهای ضدانقلاب نیکاراگوئه که به «کنتراها» معروف شدند سازماندهی شدند. درباره شیوه فعالیت کنتراها یک سند درجه اول فراموش نشدنی وجود دارد.
هارولد پینتر، نمایشنامه نویس بزرگ و برنده نوبل ادبیات، در نطق جایزه نوبل خود به موضوع نیکاراگوئه و کنتراها اشاره می کند. متن کامل سخن پینتر را می توانید در سایت «جایزه نوبل- سخنرانی ها» ببینید؛ در اواخر دهه هشتاد در جلسه ای در سفارت امریکا در لندن شرکت کردم. آن روزها قرار بود کنگره امریکا درباره کنتراها بررسی کند و کمک های بیشتری در اختیار کنتراها قرار بدهد. من هم جزء هیات نیکاراگوئه بودم.
در بین هیات نیکاراگوئه کشیشی بود، به نام پدر جان میت کالف؛ گفت؛ «من در منطقه ای در شمال نیکاراگوئه مسوول کلیسایی هستم. کلیسای ما با کمک مردم، مرکز فرهنگی و درمانی و یک مدرسه تاسیس کرده است. ما در آرامش و صفا زندگی می کردیم. کنترا ها به ما حمله کردند. مدرسه را ویران کردند، مرکز فرهنگ و درمانی نابود شد. به معلم ها و پرستارها تجاوز کردند. ممکن است شما به دولت امریکا بگویید از کنترا ها حمایت نکند؟»
این ماجرا ها با هدایت امریکا و مدیریت سیا ادامه یافت. بیش از سی هزار نفر از مردم کشته شدند. مردم فقیری که با سرود آزادی و استقلال انقلابشان پیروز شده بود، مجازات شدند. ویولتا چامورو رئیس جمهور شد.
امریکایی ها برای بدنام کردن ایران هم ماجرای کمک به کنتراها را به ایران گره زدند. سلاحی که مک فارلین به ایران آورد. پولش به حسابی واریز شده بود که با امضای مک فارلین و الیور نورث قابل برداشت بود. نورث از همان حساب برای کنتراها چک داده بود. همان سخن سعدی که سر مار را به دست دشمن بکوب. غافل از این که ملت ها باقی می مانند و آفتاب پس ابر نمی ماند. اورتگا به حاشیه رفت. سکوت کرد و به بازسازی حزب پرداخت. گفت؛ «برای من نیکاراگوئه از قدرت مهم تر است.» شانزده سال بعد به قدرت بازگشت. در همان روزهای آغاز انقلاب نیکاراگوئه، گفته بود کاسترو به من سه توصیه کرد:
۱) اول - با نهاد مسیحیت و کلیسا درگیر نشو.
۲) دوم - بخش خصوصی را ملی نکن.
۳) کاسترو گفته بود این دو درس یا تجربه را از کوبا بیاموز. اما درس سومی هم هست، از ایران بیاموز. توی صورت امریکا پنجه نینداز. امکان کار و انقلاب را از تو می گیرند. کنتراها تحقق پیش بینی کاسترو بود. چنان که در همان سال ها نیز امریکا جنگ عراق علیه ایران را سازمان داد. اورتگا در موقعیت دیگری رئیس جمهور نیکاراگوئه شده است.
هیچ وقت تا به امروز امریکا در امریکای لاتین که این قاره را حیاط خلوت خود می دانست، تا به این حد موقعیتش تضعیف نشده بود. لولا رئیس جمهور برزیل در گفت وگو با ساخر- هارد تاک- می گفت؛ به محض این که مردم کشوری از کشورهای امریکای لاتین متوجه شوند که رهبران آنها نسبت به امریکا تمایل دارند، موقعیت آن رهبران متزلزل می شود. از سوی دیگر اورتگا در مرحله ای به قدرت بازگشته است که از مارکسیسم هم تنها خاکستری بر جای مانده است. اتحاد شوروی محو شده است.
پیداست در این مرحله اورتگا هم خود را بر توسعه و بازسازی نیکاراگوئه گذاشته است. گویی او بیش از این که از خط مشی چاوس تبعیت کند، راه و رسم لولا را پی می گیرد. او رئیس جمهور کشوری است که مردمش تلخی فقر و محرومیت را تا مغز استخوان هایشان چشیده اند. کشوری که در تامین نیاز های ابتدایی مردم با دشواری روبه رو است نیازمند است که اسب سازندگی و آبادی و کارآفرینی را جلوی گاری سیاست قرار بدهد. اگر سخنان اورتگا را از پیروزی تا به امروز مرور کنیم، این نکته به روشنی مشاهده می شود.
عطاالله مهاجرانی
منبع : روزنامه ایران