جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا
بهشتی بیخ گوش تهران آلوده
دیده اید تفاوت آب و هوای تهران را با کرج؟دیگر به یمن اتوبان و بزرگراه،شما میتوانید حتی با یک پیکان یا رنو ۵ لکنته در عرض ۳۰ دقیقه به کرج بروید اما در میدان شهر،در را که باز میکنید و هوای شهر که به مشامتان میرسد،تازگی و تمیزی هوا به وجدتان میآورد.
چندی پیش به دعوت یک رفیق گرمابه و گلستانی رفتیم به روستایی در بیخ گوش تهران؛کمی آنسوتر از کرج به نام "مورود!"باورتان نمیشود که در کنار جهنمی از دود و کثیفی و هیاهوی تهران،چه بهشتی وجود دارد.روستایی که ۷ کیلومتر از سینه کش کوه بالا رفته است و در آغوش دشتی زیبا،غنوده است.باغهای پهناورش با گردوها و سیبها و آلوهایی که از شاخههای آویخته به آدمی سلام میدهندو روستاییانی که با سپیده صبح بر میخیزند و به باغها میروندو باغداری میکنند و گلههای بزرگ گوسفندان را در کوهها و مرغزارهای اطراف یله میکنندو... بوی باران...بوی خاک...وسکوت لاجوردی صبحگاهان که با نغمههای کبکی و خروسی چین میخوردو قلههای قد کشیده ای که با تابش نخستین انوار خورشید،چشم باز میکنند و خیره به روستایی که در آغوششان خفته است،مینگرند.
خلاصه نمیدانیدبرای ما که تنها نیم ساعت از آن زندگی مکانیکی و خشک و سرشار از آلودگی تهران فاصله گرفته بودیم،دیدن این صحنهها در بیخ گوشمان،چه لذتی داشت و چه حسرتی.
اما آنچه برایم جالب تر بود،طرز زندگی آدمهایی بود که ساکن این روستا بودند.شما از تهران که به سمت طالقان راه میافتید در میان راه بسیاری از روستاهای خالی از سکنه را میبینید که بناهای کاهگلی خانههایش اندک اندک رو به ویرانی مینهند.جوان ترها روستاها را ترک گفته اند و پیرترها یا در دل خاک خفته اند یا آخرین پایههای حیات روستا را بر استخوانها و شانههای نحیف خود میکشند تا کی با مرگشان،روستا هم بمیرد و از نفس بیفتد.رشد تهران،مهاجرتها را افزایش داده است و جوان ترها را قاپیده است و ریشه روستاها را خشکانده است.
اما در مورد زندگی همچنان جریان دارد، با همان قدرت و سرزندگی هماره اش.نزدیکی به شهر این امکان را به اهالی داده است که پایشان از روستای آبا و اجدادیشان بریده نشود.خیلی از این جوانها در شهر(برخی تهران و برخی بیشتر در کرج)شغلی دارند و محل درآمد و امرار معاشی و هر روز ۷ کیلومتر از سینه کوه بالا میکشندوشباهنگام درزیرهمان سقف روستایی آشنایشان سر را به بالین آرامش میگذارند.فقط لحظه ای تصور کنید که هر روز میتوانید از این خراب آباد تهران بکنید و شبها به دل روستایی بروید پالوده از پیرایههای شهری،با آن خانههای ساده و غذاهای محلی و طبیعی و شب نشینی با مردمانی به سادگی و ایستادگی همان طبیعت بکر.ببینید چه لذتی دارد و چه حسرتی.
قدیم ترها هم که تهران آنقدر بزرگ نشده بود،برخیها با همین حقوق ساده کارمندی زورشان میرسید و آلونکی را در اطراف شمالی و خوش آب و هوای تهران دست و پا میکردند و از دست شهری پر همهمه به آن کنام مهربان تنهایی پناه میبردند.اما تهران،این غول مهیب چند سر،آنقدر رشد کرده است که آخرین مجالهای روستایی زیستن را از ما ساکنان جهنم شهری گرفته است و شاید مورود وروستاهای اطرافش،آخرین سنگرهای تهرانیهای طرفدار زیستن در محیط پاک طبیعت باشد که هنوزبر پا ایستاده است و برزندگی سراسر آلوده و سیاهی تهرانیها،پوزخندی سبز میزند.
گوارایشان باد این غنودن و آسودن!
منبع : روزنامه سیاستروز
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
اسرائیل ایران غزه روسیه مجلس شورای اسلامی نیکا شاکرمی روز معلم معلمان رهبر انقلاب مجلس بابک زنجانی دولت
یسنا هلال احمر قوه قضاییه آتش سوزی پلیس تهران بارش باران سیل شهرداری تهران آموزش و پرورش فضای مجازی سازمان هواشناسی
حقوق بازنشستگان بانک مرکزی دولت سیزدهم قیمت خودرو قیمت طلا قیمت دلار خودرو بازار خودرو دلار سایپا ایران خودرو کارگران
سریال تلویزیون نمایشگاه کتاب مسعود اسکویی عفاف و حجاب سینما سینمای ایران دفاع مقدس موسیقی
رژیم صهیونیستی جنگ غزه فلسطین حماس اوکراین نوار غزه چین ترکیه انگلیس ایالات متحده آمریکا یمن طوفان الاقصی
استقلال فوتبال علی خطیر پرسپولیس سپاهان باشگاه استقلال لیگ برتر ایران تراکتور لیگ برتر رئال مادرید لیگ قهرمانان اروپا بایرن مونیخ
هوش مصنوعی تلفن همراه گوگل اپل آیفون همراه اول تبلیغات اینستاگرام ناسا
فشار خون کبد چرب بیمه بیماری قلبی کاهش وزن دیابت داروخانه