یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

تأملی در آرای فلسفی استاد مطهری


تأملی در آرای فلسفی استاد مطهری
قرآن كریم كه كلام خدای عظیم است، دنیا و آنچه در دنیاست، ماده و آنچه به جهان ماده و طبیعت برمی گردد، متاع اندك می داند و می فرماید: متاع الدنیا قلیل. ولی حكمت را «خیر» می داند، آن هم «خیر كثیر» و اگر چیزی را خدای عظیم، خیر بداند و آن را به كثرت وصف كند و بگوید، آن خیر است، روشن خواهد بود كه از خیر حقیقی برخوردار است و از دوام واقعی و حقیقی برخوردار خواهد بود. زبان قرآن این است: «خدا حكمت را به هر كه لایق بداند، می دهد» و «هر كسی كه خدا به او حكمت داد، او از خیر كثیری برخوردار است.»
همان طور كه قرآن بیان می كند، حكمت را باید از طریق معرفت خدا و شناخت پیام آوران خدا و شناخت انجام آفرینش و بخصوص شناخت انجام مسیر انسان، یعنی توحید، نبوت و معاد كسب كرد، زیرا وقتی قرآن سخن از شناخت خدا می گوید، از حكمت نام می برد. وقتی مسأله معاد را مطرح می كند، وقتی جریان دین را طرح می كند، وقتی جریان رسالت پیام آوران الهی را مطرح می كند، از اینها به عنوان حكمت نام می برد. بنابراین شناخت این اركان جهان هستی، حكمت خواهد بود و چون قرآن نور است و ویژگی نور آن است كه هم خودش ظاهر است و هم ظاهركننده چیزهای دیگر و با چیزهای دیگر ظاهر نمی شود، چون خودش نور است، حكمت را هم آن چنان روشن كرد كه نیازی به روشنگری دیگران نیست.
وقتی خدا مسأله توحید را مطرح می كند، می فرماید: «این حكمتی است كه خدا به تو وحی فرستاده است.» همان طوری كه رسالت، امامت و نبوت را خدا به هر كسی نمی دهد، بلكه به انسانهای نمونه و ممتاز مرحمت می كند. حكمت را كه شناخت همین اركان جهان هستی است، به هر كس نمی دهد؛ به آن افراد وارسته ای می دهد كه پیرو وارسته انبیا و اولیای الهی باشند. شاگرد مكتب انبیا و اولیای الهی باشند. آنها را از حكمت برخوردار می كند و شرط برخورداری آنها هم از حكمت، وارستگی درونی آنهاست. چون قرآن می فرماید: «اگر وارسته بودی، اگر پاك بودی، اگر در برابر وظایف الهی قصور یا تقصیری نداشتی، از آن نورانیتی كه همان فرق بین حق و باطل و حكمت حقیقی است، خدا شما را برخوردار می كند.»
نمونه افرادی كه از این حكمت برخوردارند، در بین شاگردان انبیای الهی فراوان است. یكی از نمونه های بارزی كه از این حكمت الهی برخوردار بود و به نوبه خود، بهره مند شد، حكیم مطلع، استاد شهید مرتضی مطهری(رضوان ا... علیه) بود.
تا آنجا كه بنده با مرحوم مطهری مأنوس بودم و آشنا شدم، در تمام این سنین، محضرش، قلمش، بیانش نشان دهنده بهره مندی وی از حكمت بود. او در شناخت جهان هستی، دقیق و كوشا بود. از شرح صدری برخوردار بود كه هر مطلبی را بزودی نمی پذیرفت و هر مطلبی را هم نمی گفت و نمی نوشت. طرز تفكر شهید مطهری این بود كه او در بین انحای تعلیم، كه تحلیل و تركیب و تقسیم است، به تحلیل بیشتر توجه می كرد؛ یعنی هر مدعایی را می شكافت و باز می كرد و در بین دو طرف قضیه مورد ادعا، اگر حد وسطی می یافت كه بتواند با آن حد وسط برهان تعیینی و حقیقی تشكیل بدهد، آن گاه آن مدعا را می پذیرفت، یا می نوشت و یا می گفت، وگرنه، نه. و اگر چیزی را می خواست اثبات كند، قسمت مهم آن از راه تحلیل بود. یا اگر چیزی را می خواست نهی كند، قسمت مهم آن از راه تحلیل بود. از یك طرف این نعمتی كه خدا به او داد، در اثر آن نعمت قبلی بود كه از خدا دریافت كرد و آن روح با صفای او بود و ذهن روشن و نقاد و آماده او، و از طرف دیگر، فراهم شدن اساتید بنام و محققین والامقام اسلامی بود، از نظر حكمت اسلامی؛ نظیر رهبركبیر انقلاب امام خمینی(ره) كه مدتی حكمت را خدمت ایشان تلمذ كرد و نظیر استاد علامه طباطبایی(رضوان ا... علیه) كه سالیان متمادی حكمت را نزد ایشان فراگرفتند. این گونه استادان و محققان الهی كه مسلط بر مطالب فلسفی بودند، ذهن وقاد و روشن ایشان را افروختند و ایشان را خوب بار آوردند.
قسمت مهم آشنایی شهید مطهری، همان فلسفه صدرالمتألهین(ملاصدرا) بود، یعنی بر روال حكمت متعالیه. حكمت متعالیه در برابر حكمت مشاء و در كنار حكمت اشراق است. حكمت مشاء را كه ارسطو، فارابی، ابن سینا، بهمنیار، عباس لوكری و دیگر حكمایی كه در این طرز تفكر سهیم اند، نظراتی داشتند، روی استدلال محض پایه گذاری می كنند. فلسفه اشراق را بر مبنای شهود و ریاضت و كشف و مجاهدت درونی پایه گذاری می كنند. ممكن است كه حكیم مشاء، مطلبی را با استدلال مغزی ببیند و با برهان فكر بیابد، ولی با دل نبیند. ممكن است در كنار فلسفه اشراق، مطلبی را كسی مشاهده كند، ولی نتواند آن را به قالب برهان درآورد، منطقی كند، یا برهانی بر آن اقامه كند. ولی در حكمت متعالیه كه فوق حكمت بحثی است، هم مجاهدات درونی هست و هم استدلالهای تحقیقی و منطقی، هم آن براهین عقلی را در پرتو مجاهدت و كشف شهود صحیح كه بر مبنای تهذیب نفس از راه ائمه اطهار(ع) است، تقویت می كند و هم آنچه را كه در اثر مجاهدتهای باطنی؛ از باب: «الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا» و مشاهده های درونی یافته اند، می توانند با برهانهای عقلی و تحلیل منطقی، مستدل كنند.
بسیاری از حكما كوشیدند كه بین وجدان و برهان، جمع حاصل كنند، ولی كمتر موفق شدند. آن كس كه در این راه كامیاب سربرآورد و پیروز شد، مرحوم صدرالمتألهین(ملاصدرا) بود، كه در این قرون اخیر، فلسفه او محور تدریس حوزه های علمیه است و اساتید والامقام حوزه علمیه قم هم آرای اسلامی را به روال فلسفه صدرالمتألهین پیاده می كردند و استاد شهید مطهری(رضوان ا... علیه) هم در این مكتب زحمتهای فراوانی كشید، گرچه در فلسفه مشاء بینش خوبی داشت.
مهمترین كتابهای ابن سینا در فلسفه مشاء، همان كتاب «شفا»ی اوست كه مرحوم شهید مطهری بر آن كتاب اطلاع كافی داشت و آن را تدریس می كرد. عصاره شفا با بعضی از زواید و نظرات شاگرد ابن سینا به نام بهمنیار در كتاب «التحصیل» آمده است. این كتاب را شهید مطهری تصحیح كرد، تحقیق و تدریس كرد و بر آن پاورقی نوشت. این نشانه تسلط شهید مطهری بر فلسفه مشاء بود. چون در كتابهای صدرالمتألهین بخصوص اسفار رنجهای فراوانی برد، هم سطح اسفار را پیش استادان خواند و هم حوزه درس خارج اسفار را پیش استاد علامه طباطبایی گذراند. لذا در جمع بین اشراق و مشاء، از راهنماییهای صدرالمتألهین استفاده های فراوانی نمود و مایه های فراوانی گرفت. استاد در امور عامه- یعنی مسایل كلی وجود- بحثهای سنگینی نوشت. بیان استاد علامه در كتاب شریف «اصول فلسفه و روش رئالیسم» را به خوبی تقریر و تحلیل كرد. آن متن بلند را به صورت گسترده و گویا شرح كرد. تسلط شهید مطهری در فلسفه ملاصدرا در آن كتاب به خوبی مشخص می شود و چون حكمت اسلامی، ریشه قرآنی دارد، بر علم و حكمتهای دیگر سیطره یافت. شهید مطهری توانست به مقداری كه از ترجمانهای آگاه، فلسفه را از غرب به شرق ترجمه كرده اند، از فلسفه غرب آگاهی پیدا كند و آنها را با تحلیل به مقداری كه در دسترس او بود، درك كند.
هنر فلسفی شهید مطهری نه تنها این بود كه توانست فلسفه ملاصدرا را از استادان بنام بفهمد یا فلسفه غرب را با مطالعه عمیق ادراك كند، بلكه هنر اصلی او این بود كه در حوزه فلسفه، صاحب نظر بود؛ همان طوری كه استاد علامه طباطبایی(ره) درباره ایشان فرمودند: «اخیراً صاحب نظر شدند. ایشان می توانست بین آنچه از غرب به شرق آمده است و آنچه در خود مشرق ذخیره است، داوری كند و در پرتو آن تحلیل عمیق، اوج فلسفه شرق را با حضیض فلسفه غرب بررسی كند و درست تحلیل كند، زیرا بسیاری از مطالب عمیق جهان بینی كه در فلسفه شرق آمده، در فلسفه غرب نیامده و آنچه در فلسفه غرب آمده، به صورت بهتری در فلسفه شرق آمده است.»
شهید مطهری می كوشید با برهان ثابت كند كه فلسفه شرق از مدیریت علمی و برهانی برخوردار است. روش رئالیسم استاد علامه را به استثنای مقاله «قوه و فعل» كه شرحش چاپ نشد، به خوبی شرح كرد و آن نظرهای استاد را هم كه ناظر فلسفه غرب بود، خوب درك كرد. آنچه را كه استاد در جلسه درس با بررسی و مقایسه بین دو فلسفه، نظر می داد، خوب فرا می گرفت و آنچه را كه استاد علامه در خصوص خلاصه افكار اندیشمندان غرب و تسلط حكمت شرق در جلسات خصوصی بیان می كرد، خوب می یافت و به قلم خوب تقریر می كرد.
حضور شهید مطهری در جلسات خصوصی درس استاد علامه برای همه ما تازگی داشت. شبی كه استاد مطهری برای شركت در جلسات خصوصی به قم می آمدند، آن جلسه پربارتر و پربركت تر بود، زیرا سؤالهای عمیقی طرح می كردند كه در قبال آن، همه از استاد علامه جواب عمیقی دریافت می كردند و ایشان مایه بركت سؤال بود.
خلاصه شهید مطهری به این فكر بود كه از جمع جلسه خصوصی استاد با دستی پر برگردد و در مجموع حضورش فروغ تازه ای داشت و وجودش نیز نبوغ تازه ای داشت و اگر كسی به دقت روش رئالیسم استاد علامه طباطبایی را با تقریر و شرح شهید مطهری بنگرد، یك دوره الهیات عمیق را خواهد فهمید، زیرا بسیاری از مطالب با قلم ساده بیان شده و چون آن بزرگوار در حكمت متعالیه ورزیده بود و از وجدان و برهان برخوردار بود و از وارستگیهای درونی، با برهانهای مغزی بهره مند بود، می كوشید آن مطالب بلند عقلی را همراه با یك سلسله مسایل علمی و حكمت عملی پیاده كند.
در عرفان نظری هم اندیشمند و اهل عمل بود. علاقه او به شرح «اشارات» ابن سینا كه توسط محقق طوسی(ره) انجام شده است، فراوان بود. لذا نمط هشتم و نهم و دهم شرح اشارات را خوب بحث می كرد. «مقامات العارفین» و «اسرار آیات» را خوب درس می گفت. وقتی به منزل آمد، برای تدریس در مدرسه سعادت حوزه علمیه قم، مشورت كرد. اینكه برای اولین بار چه درسی را شروع كند و طلاب پذیرای چه سلسله از مطالب هستند و القای چه قسمت از معارف در حوزه سودمندتر است؟ مشورتی كه به عمل آمد، در نهایت، «مقامات العارفین» و «اسرار آیات» شرح اشارات انتخاب شد. بنا شد این دو قسمت از شرح اشارات بوعلی را برای طلاب مشتاق در قم بحث كند و بحمدا... بحثی فراگیر و عمیق را شروع كرد كه هم از نظر علمی سودمند بود، هم از نظر علمی نافذ. زیرا خودش دلباخته این معارف و علاقه مند به این حقایق بود. سرانجام بار سنگین شهادت را آنچنان بر دوش جان كشید كه باید گفت، «رحمهٔا... علیه یوم ولد و یوم یموت و یوم یبعث حیا».
آیهٔا... جوادی آملی
منبع : روزنامه قدس


همچنین مشاهده کنید