جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

دام ایران


دام ایران
ظاهراً از سرگیری برنامه تبدیل اورانیوم توسط ایران به منزله پایان بخشیدن به روند مذاكراتی است كه در ماه نوامبر سال ۲۰۰۴ میان ایران و سه كشور اروپایی آغاز شد و در آن هنگام ایران پذیرفت تا در قبال موافقت سه كشور اروپایی در جهت انعقاد قراردادی كه در آن انگیزه لازم برای ایران به منظور توقف برنامه غنی سازی آن فراهم شده باشد، فعالیت های مربوط به غنی سازی اورانیوم را لغو سازد.
پس از خاموش ماندن پیش نویس قطعنامه سه كشور اروپایی، به نظر می رسد كه گام منطقی بعدی در روند دیپلماتیك آژانس، ارجاع این مسئله به شورای امنیت باشد، تا در آنجا آمریكا با پشتیبانی سه كشور اروپایی تحریم های اقتصادی بر ضد ایران تحمیل كند. شورای حكام آژانس بین المللی انرژی هسته ای ۱۹ سپتامبر در شهر وین در كشور اتریش به بحث درباره این موضوع می پردازد.سه كشور اروپایی در ظاهر موضع یكسانی را در انتقاد از این لغزش دیپلماتیك ایران اتخاذ كرده اند. اما در واقع اتحادیه اروپایی و آژانس بین المللی انرژی هسته ای گامی قانونی در این راستا برنداشته اند. ایران به عنوان یكی از امضاكنندگان پیمان منع گسترش سلاح های هسته ای، براساس ماده چهار این پیمان بر «حق اجتناب ناپذیر» خود در «گسترش فرآورده های تحقیقاتی و استفاده از انرژی هسته ای در مقاصد صلح آمیز» تاكید می ورزد.اگرچه داشتن چنین حقی مشروط است، اما ایران معتقد است كه ماده ۱ و ۲ این پیمان را كه براساس آن موافقت كرده است تا در پی ساخت و دستیابی به تسلیحات هسته ای نباشد و ماده ۳ كه براساس آن پذیرفته است از مفاد این پیمان حمایت كامل به عمل آورد، منجمله اینكه اجازه بازرسی از محل را بدهد، رعایت كرده است.تنها فرصتی كه در دست جهان است تا از دومین برخورد نظامی و مصیبت بار آمریكا در خاورمیانه جلوگیری به عمل آورد این است كه سه كشور اروپایی از سیاست خود در عمل به دستورات آمریكا عقب نشینی كنند.ایران اعلام كرده است كه هیچ كدام از تعهدات خود را به طور رسمی نقض نكرده است. بر این اساس این پرسش مطرح می شود: قصد سه كشور اروپایی از مداخله دیپلماتیك در امور ایران چیست؟ هدف اصلی مداخله سه كشور اروپایی _ یعنی بازداشتن آمریكا از استفاده از جاه طلبی های هسته ای ایران به عنوان بهانه ای برای مداخله نظامی هرگز به صورت عمومی مورد بحث قرار نگرفته است.سه كشور اروپایی هنگام پرداختن به مسئله برنامه هسته ای ایران در عوض رویارویی با این واقعیت تلخ _ كه این آمریكا است و نه ایران كه برخلاف قوانین بین المللی عمل می كند _ همچنان به سیاست مخفی كاری خود ادامه می دهند. سه كشور اروپایی و تا میزان كمتری آژانس بین المللی انرژی هسته ای با انجام این كار به دامی افتاده اند كه به وسیله دولت آمریكا برای آنها پهن شده است تا بدین طریق از پیش نویس قطعنامه سه كشور اروپایی به عنوان بهانه ای برای آغاز جنگ علیه ایران استفاده كند. بخش اصلی موضع سه كشور اروپایی در مورد برنامه هسته ای ایران به مسئله غنی سازی هسته ای مربوط می شود، كه هر سه كشور آشكارا مخالفت خود را با آن ابراز داشته اند. البته، این موضع در ادامه موضع آمریكا (و متحد پنهان آن، اسرائیل) است. از لحاظ قانونی، این موضع تحت حمایت پیمان منع گسترش سلاح های هسته ای قرار نمی گیرد، اما بر پایه دو نكته اساسی استوار شده است.نخست، سابقه مخفی كاری ایران در مورد برنامه هسته ای آن است كه در آن جنبه های اساسی تلاش های خود را از دید جوامع بین المللی پنهان كرده بود. ایران در حال حاضر مدعی است كه تعهدات خود در قبال پیمان NPT را پذیرفته است و تمام تلاش های خود را اعلام كرده است، به گونه ای كه هیچ یك از سه كشور اروپایی، آژانس بین المللی انرژی هسته ای، آمریكا و اسرائیل قادر به تكذیب آن نیستند.با توجه به موضعی كه آمریكا پیشتر در مورد عراق اتخاذ كرده بود، لازم است كه ایران عكس آن را ثابت كند.در واقع، در تحقیقات افشاگرانه ای كه اخیراً توسط آژانس صورت گرفت، «مدارك» مهمی كه حاكی از تلاش پنهانی ایران در پیگیری برنامه هسته ای بود (وجود ردپایی از اورانیوم غنی شده در سانتریفوژهای ایرانی) از میان رفت.این واقعیت كه اورانیوم ها از پاكستان آورده شده بود و نه از ایران، هر گونه مدركی را كه سه كشور اروپایی می توانستند در ادامه اتخاذ موضع تدافعی در قبال ایران مورد استفاده قرار دهند، از میان برده است. لازم است كه سه كشور اروپایی _ انگلستان، آلمان و فرانسه _ با وجود این پیشرفت حاصله، این پرسش بسیار مهم را از خود بپرسند: هدف واقعی سیاست آنها در پیگیری پرونده ایران چیست؟ به نظر می رسد پاسخ این باشد كه آنها در مقابل شكایت آمریكا از برنامه هسته ای ایران، جبهه ای ایجاد كرده اند. با فرض درست بودن این مطلب، سه كشور اروپایی باید پس از ورود آمریكا به ایران، با سیاست واقعی آمریكا _ تغییر رژیم _ مقابله كنند. اما دیدیم همان گونه كه در مورد عراق پیش آمد، اروپا در مقابله با سیاست دولت بوش در تغییر رژیم با شكست مواجه شد. در عوض، سه كشور اروپا اجازه دادند كه حزب محافظه كار جدید حاكم در واشینگتن از سیاست واحد اروپایی ها در قبال ایران، به عنوان نشانه ای برای جنگ سوءاستفاده كنند.
اروپا مایل است بر این باور باشد كه پیش نویس دیپلماتیكی كه در نوامبر گذشته مورد تعهد سه كشور اروپایی قرار گرفت به عنوان طرح A ارائه شود. در این پیش نویس مقرر شد كه اتحادیه اروپایی با مداخله خود از برخورد مستقیم ایران و آمریكا جلوگیری به عمل خواهد آورد. این مسئله كه ایران هنوز برنامه تسلیحات هسته ای خود را نمایان نساخته است، كاملاً بی ارتباط است. (در واقع اطلاعات زیاده از حدی كه در این مورد در دست است ما را به نتیجه ای كاملاً معكوس می كشاند.)
سه كشور اروپایی با علم به اینكه هر گونه شكست در این پیش نویس، جهان را به آستانه جنگ نمی كشاند، بلكه طرح B را پیش می كشد در آرامش به سر می برند. در این طرح شورای امنیت سازمان ملل متحد، با مداخله خود و با استفاده از تهدید اعمال تحریم های اقتصادی، ایران را ناگزیر به قبول شرایط می كند.شكست شورای امنیت در ایجاد تغییر در ایران، راه را برای طرح C، یعنی مداخله نظامی آمریكا هموار می سازد. دیپلمات های اروپایی چنین فرض می كنند كه با وجود مخالفت شدید روسیه و چین، احتمال اینكه شورای امنیت تحریمی بر ضد ایران اعمال كند، ضعیف خواهد بود. اگرچه آنها با در نظر گرفتن موقعیت عراق و حوادث پس از توفان كاترینا به این باور نادرست رسیده اند كه ارتش آمریكا بسیار ناتوان تر از آن است كه در دولت آمریكا در مورد اعمال طرح C سخنی به میان آورده شود. آنچه اروپایی ها _ و شخصاً اعضای سه كشور اروپایی- از درك آن عاجز بوده اند، این است كه طرح دولت بوش در مورد ایران متشكل از سه طرح جداگانه نیست، بلكه یك طرح است كه از سه بخش تشكیل شده و در نهایت و به طور اجتناب ناپذیر به درگیری نظامی با ایران و پایان بخشیدن حكومت دینی در تهران ختم می شود.این بخش ها عبارتند از: شكست مداخله سه كشور اروپایی كه به ارجاع مسئله ایران به شورای امنیت منجر می شود، ناتوانی شورای امنیت در توافق بر سر اعمال تحریم های اقتصادی بر ضد ایران و مقابله آمریكا با شورای امنیت بر سر ناتوانی آن در حمایت از منافع امنیتی و ملی آمریكا كه در نهایت به مقابله نظامی اجتناب ناپذیر منتهی می شود.شكست شورای امنیت در ایجاد تغییر در ایران، راه را برای طرح C، یعنی مداخله نظامی آمریكا هموار می سازد. با توجه به موضعی كه آمریكا در قبال عراق اتخاذ كرده بود، لازم است كه ایران عكس این مطلب را ثابت كند (یعنی نشان دهد كه برنامه تسلیحات هسته ای ندارد)، كه در نتیجه مخالفت با آمریكا و آژانس بین المللی انرژی هسته ای ثابت می كند كه در واقع این برنامه را در دست دارد.
معیارهایی كه دولت بوش برای پذیرش ایران مطرح كرده است _ بازرسی از هر مكان و در هر زمان و بدون اعلام قبلی _ توهینی آشكار به حاكمیت ملتی است كه هنوز نقض هیچ یك از تعهدات قانونی آن، آشكار نشده است.این واقعیت كه آمریكا برای حمایت از سیاست تغییر رژیم صدام حسین از برنامه مشابهی برای بازرسی تسلیحاتی بدون اعلام قبلی به عنوان جاسوسی علیه عراق استفاده كرد از دید ایرانیان كه به نوبه خود چنین اقدامات غیرقانونی ای را رد كردند، پنهان نمانده است.آمریكا و به میزان كمتری آژانس و سه كشور اروپایی، مخالفت ایران با بازرسی بی حد و حصر را به عنوان نشانه آشكاری مبنی بر اینكه ایران چیزی برای پنهان كردن دارد، تلقی می كنند.یك بار دیگر، همان گونه كه در مورد عراق رخ داد، آمریكا برای این مسئله مراحلی در نظر گرفته است و در صورتی كه اتحادیه اروپایی موفق به متوقف كردن ایران نشود و تلاش آمریكا برای ارجاع ایران به شورای امنیت ثمربخش نباشد، نتیجه نهایی، جنگ خواهد بود.
دولت بوش دام خوبی برای ایران گسترده است، به همان ترتیبی كه اروپا یك بار در آتش ریاكاری آمریكا در قبال عراق سوخت و ملت درگیر جنگ آمریكا، موفق به درك حقیقت واقعی نشدند.البته طعمه این دام دیپلماسی است كه ابتدا به شكل مداخله سه كشور اروپایی و پس از شكست آن به شكل اقدام شورای امنیت ظاهر می شود.طبق نظرسنجی به عمل آمده در ماه آوریل ،۲۰۰۵ اكثر مردم آمریكا معتقد بودند كه دولت بوش باید به منظور متوقف ساختن ایران از گسترش یا تلاش برای گسترش برنامه تسلیحات هسته ای، از راه حل نظامی استفاده كند.اینكه داشتن برنامه تسلیحات هسته ای ایران هنوز آشكار نشده، مسئله ای كاملاً نامربوط است در حالی كه در واقعیت اطلاعات بیش از حدی كه در این زمینه در دسترس است ما را به نتیجه ای كاملاً معكوس می كشاند. امروز، در ماه سپتامبر ،۲۰۰۵ بیشتر آمریكایی ها از اینكه آمریكا بلافاصله وارد جنگ مستقیم با ایران شود، بیزار هستند. گرچه بر طبق آخرین نظرسنجی، اكثریت مردم آمریكا از ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت به منظور اعمال تحریم حمایت می كنند.سه كشور اروپایی و تا میزان كمتری آژانس بین المللی انرژی هسته ای، در دامی گرفتار آمده اند كه توسط دولت بوش برای آنها گسترده شده است تا بدین وسیله از پیش نویس دیپلماتیك سه كشور اروپایی به عنوان بهانه ای برای آغاز جنگ استفاده كند.در صورتی كه شورای امنیت، به دلیل مخالفت روسیه و چین، اعمال تحریم بر ضد ایران را رد كند، مردم آمریكا با دولت بوش مواجه می شوند و در این صورت یا باید در مقابل سازمان ملل ضعیف به نظر آیند و یا تحت عنوان دفاع ملی، مسئله را به دست خود بسپارند (حمله نظامی یكجانبه) كه در این صورت نتیجه مطمئناً جنگ است.در حالی كه هر گونه عواقب ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت تضمین می شود و فشار سه كشور اروپایی به آژانس به منظور ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت منشاء دیپلماسی دارد، اما در واقع همه اینها چیزی جز تلاش برای جنگ نیست.تنها فرصتی كه جهان در دست دارد تا از دومین اقدام نظامی مصیبت بار آمریكا در خاورمیانه جلوگیری به عمل آورد این است كه از موضع خود در اجرای دستور آمریكا عقب نشینی كند و نه تنها با ایران در مورد برنامه هسته ای آن برخورد كند، بلكه به مسئله گسترده تری بپردازد كه به سیاست های آمریكا در تغییر منطقه كه به منزله بزرگترین تهدید برای امنیت و ثبات خاورمیانه است، مربوط می شود.
*اسكات ریتر بازرس سابق سازمان ملل در عراق بوده است (۱۹۹۸ _ ۱۹۹۱) نویسنده كتاب رازهای محرمانه عراق: داستانی ناگفته از توطئه سازمان اطلاعات آمریكا، منتشر شده توسط IB تاریس (لندن) و كتاب سال آمریكا در اكتبر ۲۰۰۵.
اسكات ریتر*
ترجمه: لطف الله میثمی
منبع : روزنامه شرق