پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

کمربسته و شکیبا


کمربسته و شکیبا
فتاده مرغ دلم زآشیان در این وادی
که هرکجا رود افتد به دام صیادی
به دانه ای، در یکدانه می دهد بر باد
نه گوش هوش و نه چشم بصیر نقّادی
چنان اسیر هوا و هوس شدم که نپرس
نه حال نغمه سرایی نه طبع وقّادی
دلا دل از همه برگیر و خلوتی بپذیر
مدار از همه عالم امید امدادی
مگر زقبله حاجات و کعبه مقصود
ملاذ حاضر و بادی، علیّ الهادی
... تو شاه یکه سواران دشت توحیدی
اگر پیاده روان در رکاب الحادی...
آیت الله غروی اصفهانی (کمپانی)
امام علی بن محمد الهادی علیه السلام سال ۲۱۲هجری قمری در روستای «بصریا» در اطراف مدینه چشم به جهان گشود و ۸ ساله بود که درپی شهادت پدر بزرگوارش حضرت محمدبن علی الجواد، به امامت رسید. دوران امامت حضرت هادی را حدود ۳۳سال نوشته اند که با حکومت آشوب زده و متشنج ۶ خلیفه عباسی (معتصم، واثق، متوکل،منتصر، مستعین و معتز) و وقوع ۲۰ جنبش و شورش علیه آنان معاصر و مقارن شده است.
به روایت تاریخ، عباسیان با تظاهر به ارادت نسبت به اهل بیت روی کار آمدند و در آغاز رفتاری توام با ریاکاری داشتند چندان که به آزادی بحث و مناظره روی آوردند. ظاهر ماجرا این بود که به اهل بیت آزادی داده بودند اما در باطن قصد کرده بودند با میدان دادن به عقایدی غیر از اهل بیت- حتی یهودی و مسیحی و زرتشتی و صائبی و...- ناتوانی مکتب امامت را در برابر مکاتب دیگر ثابت کنند. این توطئه البته نافرجام ماند و به عکس مقصود طراحان انجامید. در این فرآیند و پس از گسترش مکتب اهل بیت، به تدریج خلفای عباسی سخت گیری ها را- مانند روزگار امویان- شدت بخشیدند و عرصه را بر ائمه علیهم السلام تنگ تر کردند. از جمله در روزگار متوکل، امام هادی(ع) با قهر و غلبه از سرزمین پدری خود و از مدینه النبی به سامرا منتقل شد، شهری که براساس نظامی گری و مانند یک پادگان بزرگ ساخته شده بود تا در روزگاری پرآشوب و شورش به دوام حکومت منجر شود.
متوکل عباسی سومین خلیفه معاصر با امام هادی(ع) پس از گزارش جاسوسان و بدخواهان مبنی بر رونق گرفتن جایگاه و پایگاه حضرت در مدینه، از یحیی بن هرثمه خواست به مدینه رود و حضرت را به سامرا منتقل کند. یحیی می گوید «در پی دستور متوکل به مدینه رفتم. چون به شهر وارد شدم فریاد و غوغایی از مردم به پا خاست که تا آن روز چنین شور و غوغایی نشنیده بودم، آنان بر جان علی بن محمد نگران بودند چرا که وی در حق آنان نیکویی می کرد و همواره ملازم مسجد بود و در دل گرایش به دنیا نداشت. من نیز مردم را تسکین دادم و برای آنها قسم یاد کردم که درباره علی بن محمد به کار ناخوشایندی مامور نشده ام و هیچ نگرانی بر او نیست...». مردم البته حق داشتند. آنها هنوز خاطره سفر پررنج و بی بازگشت حضرت علی بن موسی الرضا به دربار مامون در طوس را از خاطر نبرده بودند.
اما هرچه بود، دستور خلیفه انجام و حضرت به سامرا منتقل شد تا تحت نظر باشد. این وضعیت را اضافه کنید به تغییر گرایش در خلیفه عباسی. خلفای پیش از او می کوشیدند حفظ ظاهر کرده و خود را طرفدار اهل بیت یا معتزلی جلوه دهند اما متوکل به تدریج به عناصر افراطی ظاهرا مسلمان اما کینه توز نسبت به امامت و اهل بیت پیامبر(ص) نزدیک شد و به آنها میدان و قدرت داد. در روزگار متوکل بود که به دستور وی، بارها مرقد مطهر حضرت اباعبدالله الحسین(ع) را تخریب کردند و بر زائران حضرت بسیار سخت گرفتند و از هیچ جنایتی فروگذار نکردند.
در روزگاری چنین جانکاه و طاقت فرسا، امام هادی(ع) به جای ناامیدی و رها کردن امور، چنان عمل کرد که به شیعیان خود توصیه می فرمود. ابوهاشم جعفری می گوید «روزی به خاطر مضیقه و تنگدستی بسیار نزد حضرت رفتم.» گویا می خواست از اوضاع روزگار به حضرت شکوه کند، اما پیش از آن که راز دل خویش را بازگوید، با پرسش امام مواجه شد: «ای اباهاشم! کدام نعمت خدای عزوجل را بر خود می خواهی شکر کنی؟!» اباهاشم می گوید زبانم بند آمد و نمی دانستم چه پاسخ گویم. پس امام فرمود: «رزقک الایمان فحرّم بدنک علی النار... خداوند ایمان را روزی تو کرد بنابراین بدنت را بر آتش دوزخ حرام کرد. و سلامتی و عافیت به تو روزی کرد بنابراین تو را بر طاعت و عبادت یاری داد. و قناعت را روزی تو ساخت و از بی صبری و ناشکیبایی مصون داشت. ای اباهاشم! من به این خاطر با تو سخن گفتم که گمان کردم می خواهی نزد من از کسی که این همه لطف و محبت در حق تو کرده، شکایت کنی. در ضمن دستور دادم ۱۰۰دینار به تو بدهند، آن را بگیر.»
امام- او که به کنیه ها و عناوینی چون امین، تقی، نقی،ناصح، متوکل،مرتضی، فقیه، طیب، رشید، شهید، وفی، خالص، فتاح، نجیب و مؤتمن شهره شد- خود پیشاهنگ چنان شکر و شکیبایی و خشنودی و اطاعتی شد چندان که با همه مضیقه ها و محدودیت ها، چشمه های ماندگار برکت از اطراف عمل خالصانه و اندیشمندانه او جوشید. ره آورد عزم و امید و تدبیر حضرت، سر برآوردن شبکه های جوشان شیعه در قم، خراسان، ری، مدینه و یمن بود. آری امام در سامرا در محاصره و محدودیت قرار گرفت اما به برکت مجاهدت خالصانه و عزم و حزم مبارک آن حضرت، در همان روزگار، نهضت علمی- فرهنگی اهل بیت جوششی تازه یافت و جان های بسیاری را سیراب ساخت. به تعبیر رهبر فرزانه انقلاب « بالاخره در نبرد بین امام هادی علیه السلام و خلفایی که در زمان ایشان بودند، آن کس که ظاهرا و باطنا پیروز شد، حضرت هادی علیه السلام بود؛ این باید در همه بیانات و اظهارات ما مورد نظر باشد... حضرت ۲۰سال در سامرا بودند... سامرا در واقع مثل یک پادگان بود و آن را معتصم ساخت تا غلامان ترک نزدیک به خود را- با آذریهای آذربایجان و سایر نقاط اشتباه نشود- که از ترکستان و سمرقند و از همین منطقه مغولستان و آسیای شرقی آورده بود، در سامرا نگه دارد. این عده چون تازه اسلام آورده بودند، ائمه و مؤمنان را نمی شناختند و از اسلام سر درنمی آوردند... در همین شهر سامرا عده قابل توجهی از بزرگان شیعه در زمان امام هادی علیه السلام جمع شدند و حضرت توانست آنها را اداره کند و به وسیله آنها پیام امامت را به سرتاسر دنیای اسلام برساند. این شبکه های شیعه در قم، خراسان، ری، مدینه، یمن و در مناطق دوردست و در همه اقطار دنیا را همین عده توانستند رواج دهند. امام هادی همه این کارها را در زیر برق شمشیر تیز و خونریز همان خلفا و علی رغم میل آنها انجام داده است... یک روز مجاهدت این بزرگوارها- ائمه علیهم السلام- به قدر سال ها اثر می گذاشت؛ یک روز از زندگی مبارک اینها مثل جماعتی که سال ها کار کنند در جامعه اثر می گذاشت. این بزرگواران دین را همین طور حفظ کردند، و الاّ دینی که در رأسش متوکل و معتز و معتصم و مامون باشد و علمایش اشخاصی باشند مثل یحیی بن اکثم که با آن که عالم دستگاه بودند، خودشان از فساق و فجار درجه یک علنی بودند، اصلا نباید بماند؛ باید همان روزها به کل، کلک آن کنده می شد؛ تمام می شد. این مجاهدت و تلاش ائمه (علیهم السلام) نه فقط تشیع بلکه قرآن، اسلام و معارف دینی را حفظ کرد؛ این است خاصیت بندگان خالص و مخلص و اولیای خدا. اگر اسلام انسان های کمربسته نداشت، نمی توانست بعد از هزار و دویست، سیصد سال تازه زنده شود و بیداری اسلامی به وجود بیاید... (۳۰مرداد ۱۳۸۵)
این همه نبود جز به برکت شکیبایی و شکر امام هادی، که حضرتش فرمود «انسان شکرگزار، به خود آن شکر بیش از نعمتی که موجب شکر شده، سعادتمند است زیرا نعمت ها فقط کالا و متاع دنیا هستند اما شکر، هم نعمت دنیاست و هم پاداش آخرت» و «همانا خداوند، دنیا را سرای امتحان و آخرت را سرای پاداش قرار داده است.» و نیز، این کلام بلند، فرموده گهربار آن امام همام است که «افسوس کوتاهی در انجام کار را با گرفتن تصمیم قاطع جبران کن.»
راست گفت آن امام هدایت یافته که فرمود «انّ ل شیعتنا لعصمه لو سلکوا بها فی لجّه البحار الغامره . برای پیروان ما حتی اگر در اعماق تاریک دریاها سیر کنند، محافظ و پناهگاه امنی هست». اما نباید از خاطر برد که این مصونیت، مسئولیت با خود دارد. تاریخ به خاطر دارد که «ابن سکّیت» آن ادیب مشهور و معلم پسران خلیفه چگونه جان بر سر ایمانش گذاشت و در پاسخ متوکل که او را حاضر کرده و می پرسید « آیا فرزندان من شرف و فضیلت بیشتری دارند یا حسن و حسین، فرزندان علی»، گفت «فرزندان تو با امام حسن و امام حسین که دو نوگل باغ بهشت و دو سید جنت الهی اند قابل مقایسه نیستند. فرزندان تو کجا و آن دو نور چشم دیده حضرت مصطفی کجا؟ فرزندانت را با قنبر غلام علی(ع) هم نمی توان سنجید.» تاریخ به خاطر دارد که چگونه زبان ابن سکیت را از پشت سر درآوردند... و تاریخ، ما را هم به خاطر خواهد سپرد، در روزگار گشایش برای دوستداران اهل بیت.
سلام خدا بر اهل بیت و سلام او بر امام هادی و آباء و اخلاف پاکش چنان که خود در زیارت جامعه کبیره به ما آموخت:
«السلام علیکم یا اهل بیت النبوه و موضع الرساله و مختلف الملائکه و مهبط الوحی و معدن الرحمه و خزّان العلم و منتهی الحلم و اصول الکرم و قاده الامم و اولیاءالنعم و عناصر الابرار و دعائم الاخیار و ساسه العباد و ارکان البلاد و ابواب الایمان و امناء الرحمن و سلاله النبیین و صفوه المرسلین و عتره خیره رب العالمین و رحمه الله و برکاته... بأبی انتم و امی و نفسی علمنا الله معالم دیننا و اصلح ما کان فسد من دنیانا. پدرومادر و جانم به فدای شما باد! خداوند با شما حقایق بلند بالای دین را به ما آموخت و آنچه تباه و فاسد شد از دنیای ما، به صلاح و سامان آورد.»
منبع : روزنامه کیهان