پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


صحنه کاغذی


صحنه کاغذی
● لوئیجی پیراندللو
لوئیجی پیراندللو از شخصیت های برجسته ادبی ایتالیا بود که در سال ۱۹۳۴ به خاطر «بازآفرینی جسورانه و خلاقانه درام» جایزه نوبل ادبیات را به خود اختصاص داد. وی در روستایی با نام کاوس در سیسیل به دنیا آمد که از لحاظ تلفظ بی شباهت به واژه (هرج و مرج) نیست. وی خود در این باره می گوید؛ «من به شکل نمادینی در هرج و مرج زاده شدم.» آثار این نویسنده شامل صدها رمان، داستان کوتاه و نمایشنامه می شود که برخی از آنها به زبان سیسیلی نوشته شده اند. آثار پیراندلو نشان دهنده چگونگی ترکیب هنر و اوهام با واقعیت و نگاه های متفاوتی است که افراد به مسائل مختلف دارند.
وی همچنین در کارهای خود نشان می دهد که نمی توان به کلمات اطمینان کرد، چرا که همزمان دربرگیرنده حقیقت و دروغ هستند.بسیاری از منتقدین، پیراندللو را به خاطر نمایشنامه های کمدی- تراژیک اش، از پیشگامان عرصه تئاتر ابزورد می دانند. او اعتقاد داشت که «نوشتن معجزه است، چرا که می تواند جاودانگی ببخشد.» مانند بیشتر نویسندگان، بازتاب زندگی شخصی او را می توان در بسیاری از کارهای او مشاهده کرد، به عنوان مثال، بسیاری از نوشته های او متاثر از بیماری روانی و بدبینی همسرش بود که در نهایت در یک بیمارستان روانی بستری شد. او در سال ۱۸۸۰ شروع به نوشتن نمایشنامه کرد اما تا سال ۱۹۱۵ هنوز بر نوشتن نمایشنامه تمرکز نکرده بود. وی از آن زمان تا سال ۱۹۲۱ ، ۱۶ درام نوشت. او در کارهای بعدی خود مانند «۶ شخصیت در جست وجوی یک نویسنده» به مفهوم نسبی حقیقت می پردازد و رابطه شخصیت های خلق شده توسط یک نویسنده و خالق آنها را به چالش می کشد.
پیراندللو با سه گانه های معروف خود تکنیک های تئاتر مدرن را متحول کرد. نویسندگان مطرحی همچون اوژن یونسکو، ساموئل بکت و ژان ژنه تحت تاثیر این نویسنده بوده اند.
● جویس کارول اوتس
جویس کارول اوتس نویسنده فعال امریکایی در کنار نوشتن، در کلاس های نویسندگی خلاق دانشگاه پرینستون تدریس کرده و سردبیر مجله ادبی «اونتاریو ریویو» نیز هست. به گفته خود وی کتاب «آلیس در سرزمین عجایب» لوئیس کارول در کودکی تاثیر زیادی بر او گذاشته است. او اولین رمان خود را در سال ۱۹۶۴ به چاپ رساند و از آن تاریخ به بعد تقریباً دو کتاب در هر سال (گاهی با نام های مستعار رزاموند اسمیت و لارن کلی) منتشر کرده است. ۵ سال بعد یکی از رمان های او با عنوان «آنها» جایزه ملی کتاب را از آن او کرد.
آثار این نویسنده رفته رفته جایگاه ویژه ای در ادبیات امریکا یافتند و او به یکی از نویسندگان مطرح امریکا تبدیل شد. در اوایل سال های ۸۰ اوتس منتقدان و خوانندگان آثارش را با استفاده از قواعد داستان نویسی گوتیک در بازآفرینی تاریخ امریکا در مجموعه جدید آثار خود، شگفت زده کرد. منتقدان، تراژدی موجود در آثار او را حاصل شکاف موجود بین شخص و اجتماع و حس انزوا می دانند.
رمان ها و نمایشنامه های او مملو از تجارب غیرعادی، قتل، جنایت و مرگ هستند و ترسی که شخصیت های او با آن مواجه می شوند بازتابی است از ترس های انسان امروزی. وی که تا به امروز تعداد زیادی رمان، داستان کوتاه، نمایشنامه و کتاب نقد نوشته است، نویسندگانی چون دیکنز و داستایوفسکی را به خاطر درون مایه اجتماعی کارهایشان مورد ستایش قرار می دهد. در سال ۱۹۹۶ جایزه یک عمر فعالیت ادبی «پن» به وی تعلق یافت.
● چخوف
ترافیک مسیر چخوف نه به این دلیل است که او در دو نوع ادبیات داستانی و نمایشی آثار درخشان و ماندگاری خلق کرده است، چرا که هستند نویسندگانی که نه تنها بر انواع ادبی متعدد تسلط دارند که عالم بر علوم خفیه نیز هستند همچون استریندبرگ، پس هر کس بخواهد در جاده ادبیات قدم بگذارد مجبور است به او رجوع کند، بلکه او توانسته مسیری را در ادبیات مدرن ایجاد کند که از میلان کوندرا تا وودی آلن و از ناتالیا گینزبورگ تا مارلون براندو را دربرمی گیرد. (تاثیر نمایشنامه های چخوف بر سیستم بازیگری استانیسلاوسکی که به متد اکتینگ امریکا منتهی شد.) برخی منتقدین زندگی حرفه ای چخوف را به سه دسته تقسیم کرده اند؛ در دوره اول از سال ۱۸۸۰ تا ۱۸۸۷، چخوف عمدتاً برای مجلات فکاهی می نوشت. در همین دوره در سال ۱۸۸۵ نخستین نمایشنامه یک پرده ای خود به نام «در شاهراه می نویسد» و در سال ۱۸۸۷ نمایشنامه ایوانف را در چهار پرده می نویسد.
این نمایشنامه در همان سال در پترزبورگ و مسکو روی صحنه می رود، اما موفقیتی کسب نمی کند. در دوره دوم از سال ۱۸۸۸ تا ۱۸۹۳ چخوف دیگر با مجلات فکاهی همکاری نمی کرد و با شتاب کمتر و حوصله بیشتری می نوشت.
محور اصلی داستان های او بیشتر مسائل اجتماعی و روانشناختی است. و نمایشنامه هایی که در این دوران نوشته کمدی های تک پرده ای هستند. در آخرین دوره حیات حرفه ای چخوف از ۱۸۹۴ تا مرگش در ۱۹۰۴ پیچیده ترین داستان های او نوشته شدند و انتشار یافتند، در همین دوره بود که چخوف با نوشتن چهار شاهکار نمایشی اش به ترتیب «مرغ دریایی» (۱۸۹۶)، «دایی وانیا» (۱۸۹۹)، «سه خواهر» (۱۹۰۱) و «باغ آلبالو» (۱۹۰۴) ساختار و نگاه نویی را به تئاتر مدرن ارائه داد.
اکنون صد و اندی سال از مرگ چخوف می گذرد و هنوز جهان آثار چخوف با جهان انسان امروز در هر گوشه ای از جهان قرابت فوق العاده ای دارد و آقای چخوف با عینک پنسی اش در شاهراه ادبیات مدرن آرام آرام می راند.
● استریندبرگ
یوهان آگوست استریندبرگ ضلع سوم مثلثی است که در کنار ایبسن و چخوف درام مدرن را پی ریختند. این غول همیشه رنجور سوئدی نمونه ای عالی از نبوغ است که همچون کوه آتشفشان تمامی رنج، عصیان و آرامش زندگی اش را در آثار نوشتاری از نمایشنامه تا داستان کوتاه و رمان متجلی کرده است.او علاوه بر نویسندگی به حرفه های دیگری مانند نقاشی، کیمیاگری، نجوم، اسطوره شناسی و تحقیق در علوم خفیه نیز اشتغال داشت.
شهرت او به عنوان مردی که سه بار ازدواج کرد، ضدزن است، هر چند که در نامه ای به برادر بزرگترش می نویسد؛ اعتراف می کنم که بیزاری ام از زن ها صرفاً جنبه تئوریک دارد من هرگز قادر نیستم بدون مصاحبت و همنشینی یک زن زندگی کنم.اما اهمیت او به خاطر گستردگی فعالیتش در حوزه های گوناگون و اشتهار حواشی زندگی شخصی او نیست.آثار او بیش از آنکه بازتاب قواعد زیبایی شناسانه حاکم بر دوران او باشد نشان دهنده تجربیات عمیق او در پیچ و تاب های زندگی است تا آنجا که حتی فرم آثار او نیز نشات گرفته از زندگی منحصر به فرد اوست. در میان مریدان و پیروان استریندبرگ شاید یوجین اونیل تنها درام نویسی باشد که در تئاتر تجربیات شگرفی همچون او را در کارنامه اش داشته باشد.
استریندبرگ به سال ۱۸۴۹ در شهر استکهلم متولد شد، پدرش در یک کشتیرانی کار می کرد و مادرش خدمتکار کافه بود، او دوران کودکی اش را در فقر مالی و عاطفی سپری کرد و پس از مرگ مادرش در سن سیزده سالگی بی عطوفتی نامادری اش را نیز تجربه کرد. با آنکه هیچ گاه از تحصیل در محیط آموزشی دلخوشی نداشت اما با هر تقلایی که بود تحصیلاتش را به پایان برد. سه بار ازدواج کرد که تجربه های اول و دوم او در ازدواج موفق نبودند و سخت ترین تجربه های زندگی او در تعامل با جنس مخالف رقم زدند.
استریندبرگ تجربه های شخصی و عینی خود را اغلب در رمان های خود زندگینامه اش همچون «پسر یک خدمتکار»، «دوزخ» و «دفاعیات یک ابله» منعکس کرد.اما شاهکار حجیم او در ادبیات نمایشی با عنوان به سوی دمشق نمایانگر توانایی بی حد و حصر او برای بازگویی حدیث نفس است. درباره تنها یک زندگی وجود دارد که آن را واقعاً می شناسیم و آن زندگی خود ماست. امتیاز بزرگ حدیث نفس گفتن در این است که راوی از کسی سخن می گوید که برایش جالب است و با او همدلی دارد.
محمد بیات
منبع : روزنامه شرق