پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

جنگ، قفقاز، نظام بین الملل


جنگ، قفقاز، نظام بین الملل
● تأثیرات بحران قفقاز بر نظام بین الملل
درگیری گرجستان و روسیه در منازعه اخیر به عنوان یک نقطه عطف در روند نظام بین المللی، موجب تضعیف نظام یکجانبه گرایی دستوری گردیده و از این پس می بایست شاهد یک نظام بین المللی یک جانبه گرای ارشادی با تأثیر گذاری بیشتر روسیه و اروپا بر مسایل جهانی باشیم.
حمله نظامی گرجستان به اوستیای جنوبی در ۱۷ مرداد ماه گذشته (۷ آگوست) و متعاقب آن ورود ارتش روسیه به این منطقه از زوایای مختلف مورد بحث و کنکاش قرار گرفته و با پرسش ها و پیش بینی های متفاوتی نیز همراه بوده است. در این نوشتار سعی می شود با اشاره به علل و عوامل شکل گیری این بحران از منظر کلان، تأثیرات راهبردی این درگیری بر نظام بین الملل و روابط قدرت های بزرگ مورد بررسی قرارگیرد؛ به عبارت دیگر تلاش می شود به این سئوال اساسی پاسخ داده شود که بحران اخیر در قفقاز چه تأثیری بر نظام بین الملل کنونی بر جای خواهد گذاشت؟
در پاسخ به این پرسش به عنوان فرضیه می توان گفت درگیری گرجستان و روسیه در منازعه اخیر به عنوان یک نقطه عطف در روند نظام بین المللی، موجب تضعیف نظام یکجانبه گرایی دستوری – که از سوی ایالات متحده پس از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ دنبال شده – گردیده و از این پس می بایست شاهد یک نظام بین المللی یک جانبه گرای ارشادی با تأثیر گذاری بیشتر روسیه و اروپا بر مسایل جهانی باشیم.
بدون آن که بخواهیم ریشه بحران کنونی را در اعماق تاریخ جستجو کنیم نکته مسلم این است که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در ۸ دسامبر ۱۹۹۱ (۱۳۷۰) و تشکیل جمهوری های مستقل، قدرت کشور جانشین اتحاد جماهیر شوروی یعنی روسیه به شکلی آشکار تضعیف گردید و در پی آن نظم سیستم بین المللی از وضعیت دو قطبی خارج شد. امّا این موضوع تمام پیامد ناشی از فروپاشی شوروی نبود: در کشورهای تازه استقلال یافته به تدریج تحولاتی رخ داد که این تحولات بدلیل وجود خط مشی غرب گرایانه و پشتیبانی های غرب بوِیژه ایالات متحده آمریکا، روسیه را با نگرانی های عمیق امنیتی مواجه ساخت.
شاید بتوان گفت واکنش تند و گسترده روسیه در مقابل حمله نظامی گرجستان به اوستیای جنوبی ریشه در نگرانی های عمیق چند ساله مسکو از اوضاع منطقه قفقاز دارد. در هر حال پس از انقلاب به اصطلاح مخملی در گرجستان در سال ۱۳۸۲ که منجر به روی کار آمدن «میخائیل ساکاشویلی» رئیس جمهور غربگرای این کشور گردید، نگرانی های روسیه افزایش یافته است. این نگرانی ها هم به دلیل احتمال توسعه و تعمیم تغییرات سیاسی اجتماعی به سایر جمهوری های همسایه و حتی خود روسیه بوده – که تغییرات در اوکراین و نا آرامی ها در قرقیزستان و آذربایجان در همین چارچوب می گنجد – و هم بدلیل بر هم خوردن موازنه قوا به نفع اروپا و آمریکا در منطقه است. در سال های اخیر روسیه و اروپا بر سر چند موضوع در منطقه اوراسیا و قفقاز، اختلافات اساسی داشته اند که بحران کنونی در منطقه و درگیری بین روسیه و گرجستان را می توان یک نقطه مشخص در روند اختلافات و در واقع واکنشی از سوی روسیه در مقابل تلاش غرب برای حضور در حیات خلوت این کشور طی یک دهه گذشته ارزیابی کرد. به همین دلیل درگیری گرجستان و روسیه را نمی توان یک بحران در روابط دو جانبه و یا حتی یک بحران منطقه ای تلقی نمود. بدون تردید مسایل مهمی در عرصه بین المللی وجود دارند که ساختار سیستم بین المللی را تحت تأثیر قرار می دهند و از این پس هریک از بازیگران درگیر در بحران قفقاز با آگاهی از این مسایل و با ملاحظات سیستم بین المللی، رفتار خواهد نمود.
● گسترش ناتو
یکی از مواضع اختلاف روسیه و غرب پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، موضوع گسترش ناتو به شرق بوده است. روسیه، پس از اضمحلال اتحاد جماهیر شوروی فلسفه وجودی ناتو را – که اتحادی در مقابل شوروی بود و مهار کمونیسم را دنبال می کرد – زیر سئوال برده و تداوم حیات این پیمان نظامی را لازم نمی داند؛ در مقابل خواهان همکاری های نظامی با اروپا و آمریکا در مقابله با معضلاتی چون تروریسم، قاچاق مواد مخدر و جرایم سازمان یافته شده است.
امّا بر خلاف میل روسیه، ناتو نه تنها مانند پیمان ورشو انحلال خود را اعلام نکرد بلکه با توجه به اقتضائات جدید بین المللی، کارکردهای نوینی برای خود ترسیم نمود که مقابله با تروریسم از جمله آن است. از سوی دیگر ناتو تلاش کرد با جذب کشورهای اروپای شرقی و پس از آن جمهوری های جدا شده از اتحاد شوروی پا در حریم امنیتی و حیات خلوت روسیه گذارد. بنابر نظر بسیاری از تحلیلگران، ناتو چشم انداز توسعه تا مرزهای چین را برای خود ترسیم نموده است. این موضوع قطعاً موازنه های امنیتی موجود در مناطق قفقاز و آسیای مرکزی را به زیان روسیه برهم خواهد زد.
«میخائیل ساکاشویلی» از ابتدای ریاست جمهوری خود در سال ۱۳۸۲ تلاش برای پیوستن به ناتو را آغاز کرد. قاعدتاً حمایت آمریکا و اروپا از گرجستان برای پیوستن به سازمان ناتو با انتظاراتی از این کشور همراه بوده، که این شرایط و انتظارات مطرح شده به شدت سیاستمداران روسیه را نگران کرده است. تعقیب سیاست های مورد نظر غرب، حمایت از تحولات سیاسی – اجتماعی در جمهوری های جدا شده از شوروی، از جمله اوکراین و کمک های نظامی به جنگجویان چچنی که دست به عملیات تروریستی علیه اتباع روسیه می زنند، اتهاماتی است که از سوی روسیه به مقامات گرجستان وارد شده است. البته در مقابل خواست گرجستان برای پیوستن به ناتو، بین اروپا و آمریکا اختلاف نظر وجود دارد؛ این اختلاف در اجلاس سران ناتو در بخارست در فروردین ماه گذشته بخوبی نمایان گشت.
جورج بوش، رئیس جمهور آمریکا، که کشورش از محرکان اصلی تحولات داخلی در گرجستان و اوکراین بوده و با حمایت های مالی و رسانه ای تلاش زیادی برای بر سر قدرت آوردن ساکاشویلی در گرجستان و یوشچنکو در اوکراین نموده، پیشنهاد عضویت دو کشور یاد شده در ناتو را نیز مطرح کرد. امّا شرکای اروپایی وی در ناتو با این پیشنهاد مخالفت کردند. کشورهای آلمان، فرانسه، اسپانیا، ایتالیا، بلژیک، هلند و لوکزامبورگ از مخالفین پیوستن گرجستان و اوکراین به ناتو در مقطع کنونی هستند، و کشورهای آلمان و فرانسه با مخالفت های شدیدتر، رهبری این گروه را در دست دارند. واقعیت این است که اولاً اروپا از همراهی با سیاست های بوش که دستاوردی برای این منطقه نداشته است سرخورده شده و ثانیاً مسایل قفقاز، اروپا را بیش از ایالات متحده درگیر نموده زیرا در امنیت این قاره نقش مهمی ایفا می نماید. بنابراین اروپائیان به صورت عمیق تری نگران تحولات این منطقه هستند و حل و فصل آنها را به شکلی جدی تر دنبال می کنند. یکی از ملاحظات جدی اروپا در رابطه با پیوستن گرجستان به ناتو مسئله تأمین انرژی است. هرگونه تحول در روابط اروپا با روسیه و نگرانی و کدورت خاطر مقامات روسی ممکن است در انتقال گاز روسیه به اروپا تأثیر منفی بگذارد، زیرا روسیه یکی از تأمین کنندگان اصلی گاز اروپا است و در بهار گذشته نیز با تهدید اروپا به قطع گاز نگرانی های جدی برای مقامات اروپایی فراهم آورد.
در هر صورت ایالات متحده سیاست گسترش ناتو و تثبیت حضور نظامی خود در کنار مرزهای روسیه را تعقیب می نماید و خواهان تضعیف هرچه بیشتر روسیه است و البته (نسبت به اروپا) از واکنش های احتمالی روسیه نیز آسیب های زیادی متحمل نمی گردد. امّا اروپا معتقد است این کشورهای اروپایی هستند که در همسایگی و مجاورت روسیه قرار دارند، بنابراین باید با این قدرت بزرگ یعنی روسیه تعامل پیشه کنند. به هرحال یکی از ملاحظات اساسی روسیه در مسئله گرجستان، تلاش های تفلیس برای پیوستن به ناتو و حمایت های واشنگتن از این موضوع است.
● طرح سپر دفاع موشکی
مسئله دیگری که در سال های اخیر موجبات نگرانی روسیه را فراهم آورده، طرح سپر دفاع موشکی آمریکا است. بر اساس طرح سپر دفاعی موشکی، ایالات متحده تعدادی پایگاه موشکی و راداری در مناطق مختلف جهان مستقر می کند تا سرزمین خود و متحدینش را از دسترس موشک های بالستیک دشمنان محافظت نماید. گرچه برخی ریشه این طرح را در طرح جنگ ستارگان ریگان در سال ۱۹۸۳ جستجو می کنند امّا این طرح قبل از سال ۲۰۰۱ و رویدادهای ۱۱ سپتامبر مطرح گردید، یعنی زمانی که هنوز بحثی در خصوص مبارزه با تروریسم و یا محور شرارت خواندن ایران، عراق و کره شمالی از سوی ایالات متحده مطرح نبود. امّا مقامات آمریکایی در چند سال اخیر هدف از اجرای این طرح – که بخشی از آن شامل تأسیس یک پایگاه راداری در کشور چک و یک پایگاه موشکی در کشور لهستان می شود – را مقابله با موشک های ایران و محافظت از اروپا و سایر متحدین آمریکا اعلام نموده اند؛ البته ابعاد و مختصات طرح و ملاحظات جغرافیایی استقرار پایگاه ها نشان می دهد که هدف اصلی ایالات متحده از این طرح نه ایران بلکه روسیه می باشد. مقامات روسی این موضوع را بارها اعلام نموده و حتی پوتین رئیس جمهور سابق روسیه پیشنهاد بهره برداری مشترک روسیه و آمریکا از پایگاه راداری قبله در آذربایجان را به آمریکائی ها ارایه داده است، امّا این پیشنهاد به هیچ وجه توجه مقامات آمریکایی را جلب ننمود. در هر صورت روسیه از اجرای طرح سپر دفاع موشکی، بویژه آن که در کنار مرزهایش اجرا شود، بسیار نگران است و حتی کشورهای چک و لهستان را تهدید به حمله نظامی نموده و ناوگان دریایی مجهز به تسلیحات هسته ای خود را به دریای بالتیک اعزام کرده است. نکته قابل توجه این است که در این میان گرجستان نیز برای میزبانی سامانه های سپر دفاع موشکی آمریکا اعلام آمادگی نموده است. اکنون به خوبی می توان دریافت که چرا از دیدگاه مقامات روسیه، مقابله با اقدامات گرجستان و تنبیه این کشور یک امر ضروری و لازم است.
● روابط گرجستان با ایالات متحده و اسرائیل
موضوع سومی که روابط روسیه و گرجستان را تحت تأثیر قرار داده و بر نگرانی های روسیه در سال های اخیر دامن زده، گرمی مشکوک روابط تفلیس با واشنگتن و تل آویو است. طی سال های ریاست جمهوری ساکاشویلی، روابط نظامی اسرائیل و گرجستان تعمیق و گسترش بی سابقه ای را تجربه کرده است. رژیم صهیونیستی علاوه بر واگذاری تسلیحات نظامی پیشرفته، آموزش سربازان گرجی را نیز بر عهده گرفته است. در اخبار انعکاس یافته از قول مقامات روسی، وزیر دفاع دولت ساکاشویلی یک یهودی و دارای گذرنامه اسرائیلی است. برخی منابع نیز اعلام کردند که یک هزار کارشناس اسرائیلی وابسته به شرکت های امنیتی خصوصی این رژیم، به ارتش گرجستان کمک کردند تا برای حمله به اوستیای جنوبی آماده شود. همچنین گرجستان اخیراً اقدام به خرید سامانه های جنگ الکترونیک و دستگاه های جاسوسی نظامی از رژیم صهیونیستی نموده و کارشناسان اسرائیلی چگونگی استفاده از این تجهیزات را به سربازان گرجی آموزش داده اند. این در حالی است که روسیه قبلاً نسبت به گرم شدن روابط گرجستان با اسرائیل واکنش نشان داده و تهدید کرده بود در صورت تداوم کمک های نظامی و تسلیحاتی تل آویو به تفلیس، روابط روسیه و اسرائیل در معرض خطر قرار می گیرد.
در همین راستا ملاحظه می شود طی سفر بشار اسد رئیس جمهور سوریه در اول شهریور سال جاری به روسیه، قراردادهای تسلیحاتی گسترده ای به امضاء طرفین رسیده و اخباری مبنی بر آمادگی مسکو جهت استقرار سامانه های پدافند موشکی در سوریه منتشر گردیده است. همچنین مطالبی نیز در خصوص همکاری های هسته ای روسیه با جمهوری اسلامی ایران اعلام گردیده که صرفنظر از میزان صحت آنها، نشان دهنده استفاده روسیه از ابزارهای نظامی، سیاسی و فنی خود در تنظیم روابطش با غرب است.
در خصوص روابط آمریکا و گرجستان نیز علاوه بر حمایت های سیاسی، اجتماعی و مالی که واشنگتن در جریان انقلاب رز در سال ۸۲ از ساکاشویلی به عمل آورد، به تازگی و قبل از آغاز جنگ بین روسیه و گرجستان، ارتش آمریکا مانور مشترکی را با نیروهای گرجی برگزار کرد و حدود ۲۰۰۰ سرباز گرجی که در عراق مستقر بودند نیز ساعاتی قبل از آغاز تهاجم گرجستان به اوستیای جنوبی، توسط هواپیماهای آمریکایی به گرجستان انتقال یافتند تا در جنگ با روسیه شرکت کنند. همین حمایت های همه جانبه حساسیت و نگرانی شدید روسیه را برانگیخته است.
در مجموع می توان گفت درگیری اخیر بین روسیه و گرجستان و حمله نیروهای روسیه به اوستیای جنوبی – که حدود ۷۰ هزار نفر جمعیت دارد و از وسعتی به میزان ۳۹۰۰ کیلومتر مربع برخوردار است، چندان به یک اختلاف ارضی و یا یک آشوب منطقه ای شباهت ندارد، بلکه با توجه به مواضع اختلاف و اهداف ایالات متحده آمریکا در منطقه قفقاز و بطور کلی در کشورهای تازه استقلال یافته می توان به این نتیجه رسید که امروز گرجستان و منطقه قفقاز به عرصه یک منازعه بین المللی بر سر تعیین نظم آینده سیستم بین المللی تبدیل شده، که در این میدان هر یک از بازیگران منطقه ای یا فرامنطقه ای با توجه به آینده نظام بین الملل در پی اهداف خود هستند. خواست مسکو به عنوان یک طرف منازعه این است که آمریکا و هم پیمانانش حریم امنیتی روسیه را حفظ کرده و شأن و جایگاه این کشور را در عرصه جهانی محترم شمارند. البته این موضوع را نباید از نظر دور داشت که روسیه کنونی به لحاظ سطح قدرت در جایگاهی بسیار بالاتر از یک دهه گذشته قرار دارد. سیاست های اقتدار طلبانه پوتین رئیس جمهور سابق روسیه در طول ۸ سال ریاست جمهوری از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۸، وضعیت بین المللی روسیه را بهبود بخشیده؛ و واکنش برق آسای روسیه در درگیری اخیر شاید برای نشان دادن متفاوت بودن وضعیت نسبت به گذشته است.
در خصوص اهداف گرجستان از آغاز درگیری و حمله به اوستیای جنوبی، بسیاری از کارشناسان معتقدند مقامات تفلیس به دلیل تحریکات قدرت های فرامنطقه ای و چشم دوختن به کمک ها و حمایت های زیاد غرب دچار توهم و اشتباه استراتژیک شده اند؛ برخی نیز معتقدند که این مناقشه موجب تقویت احتمال پیوستن گرجستان به ناتو می شود، لذا این هدف مورد نظر مقامات گرجستانی برای آغاز درگیری ها بوده است.
اروپا هم که در خصوص پیوستن گرجستان به ناتو به دو بخش تقسیم شده است تلاش می کند با اتخاذ مواضعی محتاطانه، به راه حل های مناسبی برای فرونشاندن بحران دست یابد، امّا آمریکا که مواضع تندتری در این خصوص علیه مسکو اتخاذ نمود از یک سو به حفظ دستاوردهای خود در تغییر رؤسای جمهور در گرجستان و اوکراین می اندیشد و از سوی دیگر در تلاش است با تعقیب سیاست های مخصوص دوران جنگ سرد و تثبیت حضور خود در کنار مرزهای روسیه به عرصه یک نظام بین المللی تک قطبی راه یابد. این موضوع در حالی از سوی آمریکا با جدیت تعقیب می شود که سیاست های خاورمیانه ای واشنگتن طی هشت سال ریاست جمهوری بوش بطور متوالی با شکست مواجه بوده است: طرح نقشه راه، طرح خاورمیانه بزرگ و طرح خاورمیانه جدید، کنفرانس صلح آناپولیس و صدور دموکراسی به عراق از جمله سیاست های شکست خورده آمریکا در خاورمیانه به شمار می رود.
بنابراین عرصه قفقاز به منظور جبران شکست ها و به عنوان نقطه آغازی برای عزیمت به نظام تک قطبی یک جانبه گرا برای دولتمردان واشنگتن حائز اهمیت زیادی است. امّا واقعیت این است که با توجه به خیزش مجدد و بازیابی قدرت روسیه و شکست پی در پی سیاست های یکجانبه گرایانه آمریکا در دوران ریاست جمهوری جرج دبلیو بوش، امروز ایالات متحده آمریکا توان ایجاد یک نظام بین المللی تک قطبی را ندارد و مجبور است با همکاری شرکای اروپایی خود، ایجاد یک نظام چند جانبه یا یک نظام یکجانبه گرای ارشادی را – که در آن آمریکا نقش فعال در جلب همکاری و مشارکت متحدین خود را ایفا می کند – دنبال نماید.
به نظر می رسد روسیه نیز با اتکاء به مؤلفه های قدرت خود، همچنان به تأمین امنیت مناطق پیرامون خود می پردازد و تلاش خواهد کرد با انعقاد پیمان های امنیتی جدید با جمهوری های تازه استقلال یافته و عضو سازمان مشترک المنافع، قدرت خود را در برابر غرب ارتقاء بخشد که البته تشکیل پیمان شانگهای در سال ۲۰۰۰ با عضویت چین و برخی کشورهای آسیای مرکزی نیز به تقویت روسیه در موازنه قوا در برابر غرب کمک خواهد نمود.
نکته حائز اهمیت این است که بحران مذکور را می توان یک نقطه عطف در نظام بین المللی قلمداد کرد که در آن روسیه با تلاش برای بازیابی قدرت از دست رفته اتحاد جماهیر شوروی، خیز بزرگی برای تثبیت جایگاه بین المللی خود برداشته و سیاست های آمریکا در منطقه – که با استفاده از مؤلفه های مختلف نرم افزاری و سخت افزاری در پی گسترش هژمونی خود است – را به چالش کشیده است. از این به بعد نمی توان انتظار داشت روسیه در مقابل رفتار غرب در حوزه پیرامونی خود سکوت اختیار کند و قطعاً با خروج از وضعیت انفعال، نظم جدیدی را در نظام بین الملل تعقیب خواهد کرد.
نویسنده: محمد - اکرمی نیا
منبع : باشگاه اندیشه