جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

پرتویی از سیره و سیمای تابناک پیامبر اکرم (ص)


پرتویی از سیره و سیمای تابناک پیامبر اکرم (ص)
حضرت محمد(ص)، فرزند عبدا... بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف، در مكه به دنیا آمد. پیش از ولادت، پدرش عبدا... درگذشته بود. محمد(ص) شش سال داشت كه مادرش آمنه را نیز از دست داد. ایشان تا هشت سالگی تحت سرپرستی جدش عبدالمطلب بود و پس از مرگ جدش، در خانه عمویش ابوطالب سكنی گزید.
رفتار و كردار محمد(ص) در خانه ابوطالب، نظر همگان را به سوی خود جلب كرد و دیری نگذشت كه مهرش در دلها جای گرفت. او برخلاف كودكان همسالش كه موهایی ژولیده و چشمانی آلوده داشتند،موهایش را مرتب می كرد و سر و صورت خود را تمیز نگه می داشت. او به چیزهای خوراكی هرگز حریص نبود. كودكان همسالش، چنان كه رسم اطفال است، با دستپاچگی و شتابزدگی غذا می خوردند و گاهی لقمه از دست یكدیگر می ربودند، ولی او به غذای اندك اكتفا و از حرص ورزی در غذا خودداری می كرد.
در همه احوال، متانت بیش از حد سن و سال خویش از خود نشان می داد. بعضی روزها همین كه از خواب برمی خاست، بر سر چاه زمزم می رفت و از آب آن جرعه ای چند می نوشید و چون به وقت چاشت به صرف غذا دعوتش می نمودند، می گفت: "احساس گرسنگی نمی كنم." او نه در كودكی و نه در بزرگسالی، هیچ گاه از گرسنگی و تشنگی سخن به زبان نمی آورد.
عموی مهربانش ابوطالب او را همیشه در كنار بستر خود می خوابانید. او می گوید: من هرگز كلمه ای دروغ از او نشنیدم و كار ناشایسته و خنده بیجا از او ندیدم. او به بازیچه های كودكان رغبت نمی كرد و گوشه گیری و تنهایی را دوست می داشت و در همه حال متواضع بود. آن حضرت در سیزده سالگی، ابوطالب را در سفر شام، همراهی كرد. در همین سفر بود كه شخصیت، عظمت، بزرگواری وامانتداری خود را نشان داد. بیست و پنج سال داشت كه با خدیجه دختر خویلد ازدواج كرد.
محمد(ص) در میان مردم مكه به امانتداری و صداقت مشهور گشت تا آنجا كه همه، او را محمد امین می خواندند.
در همین سن و سال بود كه با نصب حجرالاسود و جلوگیری از فتنه و آشوب قبایل، كاردانی و تدبیر خویش را ثابت كرد و با شركت در انجمن جوانمردان مكه (حلف الفضول) دوستی خود را به اثبات رساند.
پاكی و درستكاری و پرهیز از شرك و بت پرستی و بی اعتنایی به مظاهر دنیوی و اندیشیدن در نظام آفرینش، او را كاملاً از دیگران متمایز ساخته بود.
آن حضرت در چهل سالگی به پیامبری برانگیخته شد و دعوتش تا سه سال مخفیانه بود. پس از این مدت، به حكم آیه "وأنذر عشیرتك الاقربین" : (خویشاوندان نزدیك خود را هشدار ده!)، رسالت خویش را آشكار ساخت و از بستگان خود آغاز كرد و سپس دعوت به توحید و پرهیز از شرك و بت پرستی را به گوش مردم رساند.
از همین جا بود كه سران قریش، مخالفت با او را آغاز كردند و به آزار آن حضرت پرداختند. حضرت محمد(ص) در مدت سیزده سال در مكه، با همه آزارها و شكنجه های سرمایه داران مشرك مكه و همدستان آنان، مقاومت كرد و از مواضع الهی خویش هرگز عقب نشینی ننمود.
پس از سیزده سال تبلیغ در مكه، ناچار به هجرت شد. پس از هجرت به مدینه زمینه نسبتاً مناسبی برای تبلیغ اسلام فراهم شد، هر چند كه در طی این ده سال نیز كفار، مشركان، منافقان و قبایل یهود، مزاحمتهای بسیاری برای او ایجاد كردند.
آن حضرت در سال دهم هجرت، پس از انجام مراسم حج و ترك مكه و ابلاغ امامت علی بن ابیطالب(ع) در غدیر خم و اتمام رسالت بزرگ خویش، در بیست و هشت صفر سال یازدهم هجری، رحلت فرمود.
● اخلاق و سیره پیامبر اكرم(ص)
رسول اكرم(ص) كاملترین انسان و بزرگ و سالار تمام پیامبران است.
در عظمت آن حضرت همین بس كه خداوند متعال در قرآن مجید او را با تعبیر "یا ایهاالرسول" و یا "یا ایها النبی" مورد خطاب قرار می دهد و او را به عنوان انسانی الگو برای تمام جهانیان معرفی می نماید: "لقد كان لكم فی رسول ا... اسوهٔ حسنه"
(در (سیره و سخن) پیامبر خدا برای شما الگوی نیكویی است).
اوبه حق دارای اخلاقی كامل و جامع تمام فضایل و كمالات انسانی بود.
همچنین خداوند در قرآن كریم این گونه پیامبر خویش را ستوده است:
"انك لعلی خلق عظیم"
(ای پیامبر تو دارای بهترین اخلاق هستی.)
"ولو كنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولك"
اگر تندخو و سخت دل می بودی مردم از اطرافت پراكنده می شدند.
از این رو، یكی از مهمترین عوامل پیشرفت اسلام، اخلاق نیكو و برخورد متین و ملایم آن حضرت با مردم بود.
در طول زندگانی او هر گز دیده نشد وقتش را به بطالت بگذراند. در مقام نیایش همیشه می گفت: "خدایا از بیكارگی و تنبلی و زبونی به تو پناه می برم." و مسلمانان را به كار كردن تحریض می نمود.
آن حضرت همیشه جانب عدل و انصاف را رعایت می كرد و هیچ گاه در معامله سختگیری نمی كرد و با كسی مجادله و لجاجت نمی نمود و كار خود را به گردن دیگری نمی انداخت.
او صدق گفتار و ادای امانت را قوام زندگی می دانست و می فرمود: این دو در همه تعالیم پیغمبران تأكید و تأیید شده است.
در نظر او همه افراد جامعه، موظف به مقاومت در برابر ستمكاران هستند و نباید نقش تماشاگر داشته باشند.
می فرمود: "برادرت را چه ظالم باشد و چه مظلوم، یاری نما!" اصحاب گفتند: معنی یاری كردن مظلوم را دانستیم، ولی ظالم را چگونه یاری كنیم؟ فرمود: "دستش را بگیرید تا نتواند به كسی ستم كند!"، از آنجا كه ما در روزگار تباهی اخلاق و غلبه شهوات و آفات به سر می بریم، مناسب است كه سیمای صمیمی پیامبران الهی را عموماً و چهره تابناك و حقیقت انسانی محمد(ص) پیامبر اسلام را خصوصاً در تابلوی تاریخی مستند و شكوهمندی بیابیم كه به حق در عصر ما برترین تصویر انسانی نزدیك به حقیقت از آن حضرات است.
منشور سه بعدی تاریخ، سه چهره را نشان می دهد: قیصران، فیلسوفان و پیامبران.
پیامبران سیمایی دوست داشتنی دارند، در رفتارشان صداقت و صمیمیت بیشتر از ابهت و قدرت پیداست، از پیشانیشان پرتو مرموزی كه چشمها را خیره می دارد ساطع است؛ پرتویی كه همچون "لبخند سپیده دم" محسوس است اما همچون راز غیب، مجهول می باشد.
ساده ترین نگاهها آن را به سادگی می بینند، اما پیچیده ترین نبوغها به دشواری می توانند به كنه آن دست یابند.
روحهایی كه در برابر زیبایی و معنا و راز حساسند، گرما و روشنایی و رمز شگفت آن را همچون گرمای یك "عشق"، برق یك "امید" و لطیفه پیدا و پنهان زیبایی حس می كنند و آن را در پرتو مرموز سیمایشان، راز پرجذبه نگاهشان و طنین دامن گستر آوایشان، عطر مستی بخش اندیشه شان، راه رفتنشان، نشستنشان، سخنشان، سكوتشان و زندگی كردنشان می بینند، می یابند و لمس می كنند و به روانی و شگفتی، "الهام" در درونشان جریان می یابد و از آن پر، سرشار و لبریز می شوند.
و این است كه هر گاه بر بلندی قله تاریخ برآییم انسانها را همیشه و همه جا در پی این چهره های ساده اما شگفت می بینیم كه "عاشقانه چشم به آنان دوخته اند."
ابراهیم، نوح، موسی و عیسی، پیامبران بزرگ تاریخ این چنین بوده اند، اما محمد(ص) كه خاتم الانبیا است چگونه است؟ او كه در برابر كسانی كه با وی به مشاجره برمی خاستند تنها به خواندن آیاتی از قرآن اكتفا می كرد و عقیده خویش را با سبكی ساده و طبیعی بیان می كرد و به جدل نمی پرداخت.
در برابر كسانی كه او را می آزردند چنان گذشت می كرد و بدی را به مهر پاسخ می داد و آنان را شرمنده می ساخت. هر روز، از كنار كوچه ای كه می گذشت، فردی یهودی تشتی خاكستر گرم از بام خانه بر سرش می ریخت و ایشان بی آنكه خشمگین شود، به آرامی رد می شد و گوشه ای می ایستاد و پس از پاك كردن سر و رو و لباسش به راه می افتاد. روز دیگر با آنكه می دانست باز این كار تكرار خواهد شد مسیر خود را عوض نمی كرد.
یك روز كه از آنجا می گذشت با كمال تعجب از تشت خاكستر خبری نشد! محمد(ص) با لبخند بزرگوارانه ای گفت: رفیق ما امروز به سراغ ما نیامد! گفتند: بیمار است.
گفت: باید به عیادتش رفت.
بیمار در چهره محمد(ص) كه به عیادتش آمده بود چنان صمیمیت و محبت صادقانه ای احساس كرد كه گویی سالها است با وی سابقه دیرین دوستی و آشنایی دارد.
مرد یهودی در برابر چنین چشمه زلال و جوشانی از صفا و مهربانی و خیر، یكباره احساس كرد كه روحش شسته شد و لكه های شوم بدپسندی و آزارپرستی و میل به كجی و خیانت از ضمیرش پاك گردید.
چنان متواضع بود كه عرب خودخواه و مغرور و متكبر را به اعجاب وامی داشت.
زندگی اش، رفتارش و خصوصیات اخلاقی اش، محبت، قدرت، خلوص، استقامت و بلندی اندیشه و زیبایی روح را الهام می داد.
سادگی رفتارش و نرمخویی و فروتنی اش از صلابت شخصیت و جذبه معنویتش نمی كاست.
هر دلی در برابرش به خضوع می نشست و هر غروری از شكستن در پای عظمت زیبا و خوب او سیراب می شد. در هر جمعی برتری او بر همه نمایان بود.
● صفات و ویژگیهای پیامبر اكرم(ص)
از آشكارترین صفات رسول خدا (ص) این بود كه غرور پیروزی او را نمی گرفت، چنان كه در بازگشت از نبرد بدر و فتح مكه نشان داد و نیز از شكست ناامید نمی شد، همان طور كه شكست احد بر وی تأثیر نداشت، بلكه پس از آن به سرعت برای جنگ "حمراءالاسد" آماده شد و نیز نقض پیمان بنی قریظه و پیوستن آنان به سپاه احزاب بر روحیه او تأثیری نگذاشت، بلكه او را ثابت قدم گردانید.
از صفات دیگر او احتیاط و پرهیز بود كه نیروی دشمن را بدین وسیله ارزیابی كرده، برای مقابله با او به تهیه ابزار و تجهیزات دست می زد.
حتی هنگام اقامه نماز نیز احتیاط را از دست نمی داد، بلكه مراقب و هوشیار بود.
صفت دیگر او نرمی همراه با صلابت بود كه در شرایط متغیر جنگی از آن برخوردار بود و به سبب سرعت تغییر این شرایط، دستورها و احكام جدیدی صادر می كرد.
سرعت در فرماندهی نزد او برای مقابله با مسائل جدی، شرطی اساسی بود و به تمركز فرماندهی، توجه و تأكید فراوان داشت.
با یاران و قوم خود رفتاری مبتنی بر جذب و اصلاح داشت و روح اعتماد و آرامش را در میان آنها تقویت می كرد. به كوچك رحم می كرد، بزرگ را گرامی می داشت، یتیم را خشنود كرده و پناه می داد، به فقیران و مسكینان نیكی و احسان می كرد، حتی به حیوانات هم ترحم می نمود و از آزار آنها نهی می كرد.
از مهمترین نمونه های انسانیت رسول خدا(ص) این كه آن حضرت نیروهایی را كه برای سریه ها و جنگ با دشمن اعزام می كرد به دوستی و مدارا با مردم و عدم یورش و شبیخون علیه ایشان وصیت و سفارش می فرمود.
آن حضرت بیشتر دوست داشت دشمن را به سوی صلح منقاد كند، نه این كه با خشونت و جنگ پاسخ آنان را بدهد.
آن حضرت سفارش می كرد تا پیرمردان، كودكان و زنان را نكشند و بدن مقتول را مثله نكنند.
وقتی قریش به او پناه آوردند، محاصره اقتصادی زنان را لغو و با تقاضای ایشان، برای تهیه گندم از یمن موافقت فرمود.
ایشان مردم را به صلح كامل در جهان دعوت می كرد و از جنگ، جز به هنگام ضرورت و ناچاری، پرهیز می كردند.
نامه هایی كه به سوی پادشاهان می فرستاد به سلام و صلح، آراسته و مزین بود و آن را برای آغاز كلام در دیدار بین فرزندان آدم قرار داده بود.
پیامبر اكرم(ص) در جنگها بیش از یك فرمانده تعیین می كرد، ضوابطی دقیق برای فرماندهی لشكر و تقویت آن قرار می داد و بین اصول سیاسی و نظامی ارتباط برقرار می ساخت و اطاعت از فرماندهان را رمزی برای انضباط، انقیاد و فرمانبرداری می دانست.
او برنامه ریزی جدی، سازماندهی نمونه و فرماندهی برتر را بنیاد گذاشت و فرماندهی لشكر را بر اساس شایستگی و شناخت برگزید. لشكر را به طور یكسان در فرماندهی خود جمع كرد و از آنچه كه در وسع و توانایی رزمندگان بود بیشتر به آنان می بخشید.
● تلاش برای تحقق انسانیت
وجود رسول خدا(ص) برای همه مردم مایه رحمت بود و هیچ كس را به سبب رنگ و جنس از شمول آن مستثنی نمی كرد. همه مردم نزد او روزی خور خداوند بودند.
از جمله مهمترین رهنمودهای آن حضرت این موارد بودند:
۱) رشد و اعتلای انسانیت، می فرمود: "همه مردم از آدم هستند و آدم نیز از خاك است."
۲) صلح و سلامتی قبل از جنگ
۳) گذشت و بخشش قبل از مجازات
۴) آسان گیری و گذشت قبل از مجازات
از این رو، مشاهده می كنیم كه جنگهای او همگی برای اهداف والای انسانی بوده و به منظور تحقق انسانیت انجام می شده است.
آن حضرت به نیكی و احسان به مردم و دوستی و مدارا با آنان فرمان می داد.
او نمونه های كامل از رحمت را در فتح مكه نشان داد كه با وجود پیروزی بر دشمنان با ایشان برخوردی نیكو كرد. با توجه به این كه می توانست از همه آنان انتقام بگیرد، ولی آنان را بخشید و فرمود: "بروید شما آزاد هستید!".
در جنگ "ذات الرقاع" به "غوث بن الحارث" كه برای قتل آن حضرت می كوشید دست یافت، ولی از او گذشت و او را آزاد كرد.
پیامبر با اسیران با مدارا و رحمت برخورد می كرد، بر بسیاری از آنان منت می گذاشت و آزادشان می ساخت و لشكریان را به آنان سفارش می كرد. از جمله در یكی از جنگها، با دست خود، دست اسیری را- كه صدای ناله او را شنید- باز كرد.● اخلاق فرماندهی
رسول اكرم(ص) آراسته به اخلاقی بود كه خداوند او را چنین ستود: "و انك لعلی خلق عظیم".
موصوف بودن به این اخلاق، از او یك فرمانده موفق ساخته بود كه می توانست او را به مقصود رسانده و در بسیاری از جنگها پیروزی را برای او به ارمغان آورد.
آن حضرت با تمامی مردم مهربان بود و در همه شرایط با لشكریان و مردم خود مدارا می كرد، راستگویی امین، وفادار به عهد و پیمان خود بود، هنگام غضب خشم خود را فرو می برد و هنگام قدرت از مجازات چشم پوشیده و می گذشت.
او بین مردم صلح و دوستی برقرار می ساخت و از آنان كینه، دشمنی و فتنه را دور می كرد و هر كسی را در جایگاه خود قرار می داد.
برجسته ترین صفات عقلی آن حضرت عبارت بود از: تدبیر، تفكر و دوراندیشی. این صفات در عملكردهای او نمایان است. با تفكر و اندیشه در مورد وضع قوم او می توان فهمید كه رسول خدا(ص) عاقلترین مردم جهان بوده است؛ زیرا قومی را كه به خشونت و تندی اخلاق و فخرفروشی و سخت خویی شهرت داشتند چنان تربیت و رهبری كرد كه با همه این اوصاف، از حامیان جدی او گشتند و همراه با او پرچم اسلام را برافراشتند و به جهاد برخاستند.
رسول خدا(ص) روشهای جدیدی را در جنگ، حكومت، مدیریت، سیاست، اقتصاد و مسائل اجتماعی به وجود آورد. در جنگ احزاب به كندن خندق پرداخت، در غزوه حدیبیه با قریش مذاكره كرد و با انعقاد پیمانی به نتایج عملی آن كه بعدها نمایان شد، دست یافت و به همین گونه در هر میدان جنگی به ابتكاری جدید دست می زد كه او را در پیروزی بر دشمن یاری می كرد و آنان را از اقدامات و تاكتیكهای خود در بهت و سرگردانی فرو می برد.
پیامبر اكرم(ص) موفق شد حاكمیتی از هر جهت باشكوه و محترم بر پا دارد تا همه مردم از زعامت و رهبری او بهره مند گشته و به اوامر او، پس از رهایی از طاعت رهبران مختلف گردن نهند.
دعوت رسول خدا(ص) به اسلام، مبتنی بر صلح و سلامت بود و جنگ را جز هنگامی كه قساوت دشمن و سختگیری آنان بر مسلمانان زیاد شد، مورد توجه قرار نمی داد.
در حقیقت، برای دفع زور، به زور متوسل می شد.
از این رو، جنگهای او از آغاز بر اساسی ثابت و استوار قرار داشت كه لشكر اسلامی از آن غفلت نمی كرد. از جمله: دعوت مردم به دین جدید، انعقاد پیمان صلح و پرداخت جزیه یا فتح سرزمین آنان، و نبرد با كسانی كه با او دشمنی كنند.
● توجه به پاكیزگی و نظافت
رسول اكرم(ص) به پاكیزگی علاقه فراوان داشت و در نظافت بدن و لباس بی نظیر بود. علاوه بر آداب وضو، اغلب روزها خود را شستشو می داد و این هر دو را از عبادات می دانست.
موی سرش را با برگ سدر می شست و شانه می كرد و خود را با مشك و عنبر خوشبو می نمود. روزانه چند بار، بخصوص شبها پیش از خواب و پس از بیداری، دندانهایش را با دقت مسواك می كرد.جامه سفیدش همیشه تمیز بود. پیش از صرف غذا و بعد از آن دست و دهانش را می شست. شانه عاج و سرمه دان و قیچی و آینه و مسواك، جزو اسباب مسافرتش بود. خانه اش با همه سادگی و بی تجملی همیشه پاكیزه بود. تأكید می نمود كه زباله ها را به هنگام روز بیرون ببرند و تا شب به جای خود نماند. نظافت تن و اندامش با طهارت روحش هماهنگی داشت و به یاران و پیروان خود تأكید می نمود كه سر و صورت و جامه و خانه هایشان را تمیز نگهدارند و وادارشان می كرد خود را، به ویژه در روزهای جمعه، شستشو داده و معطر سازند كه بوی بد از آنها استشمام نشود و آن گاه در نماز جمعه حضور یابند.
● آداب معاشرت
در میان جمع، بشاش و گشاده رو و در تنهایی، سیمایی محزون و متفكر داشت. هرگز به روی كسی خیره نگاه نمی كرد و بیشتر اوقات چشمهایش را به زمین می دوخت.اغلب دو زانو می نشست و پای خود را جلوی هیچ كس دراز نمی كرد. در سلام كردن به همه، حتی بردگان و كودكان پیشدستی می كرد و هر گاه به مجلسی وارد می شد نزدیكترین جای را اختیار می نمود. اجازه نمی داد كسی جلوی پایش بایستد و یا جا برایش خالی كند. سخن همنشین خود را قطع نمی كرد و با او طوری رفتار می كرد كه تصور می شد هیچ كس نزد رسول خدا از او گرامی تر نیست. بیش از حد لزوم سخن نمی گفت، آرام و شمرده سخن می گفت و هیچ گاه زبانش را به دشنام و ناسزا آلوده نمی ساخت. در حیا و شرم حضور، بی مانند بود. هر گاه از رفتار كسی آزرده می گشت ناراحتی در سیمایش نمایان می شد، ولی كلمه ای كه نشان از گله و اعتراض باشد بر زبان نمی آورد. از بیماران عیادت می نمود و در تشییع جنازه حضور می یافت. جز در مقام دادخواهی، اجازه نمی داد كسی در حضور او علیه دیگری سخن بگوید و یا به كسی دشنام بدهد و یا بدگویی نماید.
● بخشایش و گذشت
بدرفتاری و بی حرمتی به شخص خود را با نظر اغماض می نگریست، كینه كسی را در دل نگاه نمی داشت و در صدد انتقام برنمی آمد. روح نیرومندش عفو و بخشایش را بر انتقام ترجیح می داد. در جنگ احد با آن همه وحشیگری و اهانت كه به جنازه عمویش حمزه روا داشته بودند و از مشاهده آن به شدت متألم بود، دست به عمل متقابل با كشتگان قریش نزد و بعدها كه به مرتكبین آن و از آن جمله هند (زن ابوسفیان) دست یافت، در مقام انتقام برنیامد، و حتی ابوقتاده انصاری را كه می خواست زبان به دشنام آنها بگشاید از بدگویی منع كرد.
پس از فتح خیبر جمعی از یهودیان كه تسلیم شده بودند، غذایی مسموم برایش فرستادند. او از سوء قصد و توطئه آنها آگاه شد، اما به حال خود رهایشان كرد. بار دیگر زنی از یهود دست به چنین عملی زد و خواست زهر در كامش كند كه او را نیز عفو نمود.
عبدا... بن ابی سردسته منافقان كه با ادای كلمه شهادت مصونیت یافته بود، در باطن امر از این كه با هجرت رسول اكرم(ص) به مدینه بساط ریاست او برچیده شده بود، عداوت آن حضرت را در دل می پرورانید و ضمن همكاری با یهودیان مخالف اسلام، از كارشكنی و كینه توزی و شایعه سازی بر ضد او فروگذار نبود. آن حضرت نه تنها اجازه نمی داد یارانش او را به سزای عملش برسانند، بلكه با كمال مدارا با او رفتار می كرد و در حال بیماری به عیادتش می رفت! در مراجعت از غزوه تبوك جمعی از منافقان به قصد جانش توطئه كردند كه به هنگام عبور از گردنه، مركبش را رم دهند تا در پرتگاه، سقوط كند و با این كه همگی صورت خود را پوشانده بودند، آنها را شناخت و با همه اصرار یارانش،اسم آنها را فاش نساخت و از مجازاتشان صرف نظر كرد.
● حریم قانون
آن حضرت از بدرفتاری و آزاری كه به شخص خودش می شد عفو و اغماض می نمود، ولی در مورد اشخاصی كه به حریم قانون تجاوز می كردند مطلقاً گذشت نمی كرد و در اجرای عدالت و مجازات متخلف، هر كه بود، مسامحه روا نمی داشت. زیرا قانون عدل، سایه امنیت اجتماعی و حافظ كیان جامعه است و نمی شود آن را بازیچه دست افراد هوس ران قرار داد و جامعه را فدای فرد نمود.
در فتح مكه، زنی از قبیله بنی مخزوم مرتكب سرقت شد و از نظر قضایی جرمش محرز گردید. خویشاوندانش- كه هنوز رسومات نظام طبقاتی در خلایای مغزشان به جای مانده بود- اجرای مجازات را ننگ خانواده اشرافی خود می دانستند، به تكاپو افتادند كه مجازات را متوقف سازند، اما آن حضرت نپذیرفت و فرمود: "اقوام و ملل پیشین دچار سقوط و انقراض شدند، بدین سبب كه در اجرای قانون عدالت، تبعیض روا می داشتند. قسم به خدایی كه جانم در قبضه قدرت اوست در اجرای عدل درباره هیچ كس سستی نمی كنم، اگر چه مجرم از نزدیكترین خویشاوندان خودم باشد." آن حضرت خود را مستثنی نمی كرد و فوق قانون نمی شمرد.
روزی به مسجد رفت و در ضمن خطابه فرمود: "خداوند سوگند یاد كرده است در روز جزا از ظلم هیچ ظالمی نگذرد. اگر به كسی از شما ستمی از جانب من رفته و از این رهگذر حقی بر ذمه من دارد، من حاضرم به قصاص و عمل متقابل تن بدهم." در همین حال از میان مردم شخصی به نام سوادهٔ بن قیس به پاخاست و گفت: یا رسول ا...! روزی كه از طائف بر می گشتی و عصا را در دست خود حركت می دادی عصا به من خورد و مرا رنجه ساخت.
فرمود: "حاشا كه به عمد این كار را كرده باشم. با این حال به حكم قصاص تسلیم می شوم!" فرمان داد همان عصا را بیاورند و به دست سواده داد و فرمود: "هر عضوی كه از بدن تو با این عصا ضربت خورده است به همان قسمت از بدن من بزن و حق خود را در همین نشئه دنیا از من بستان." سواده گفت: نه، من شما را می بخشم.
فرمود: "خدا نیز بر تو ببخشد."
● احترام به افكار عمومی
رسول خدا(ص) در موضوعاتی كه توسط وحی و نص قرآن، حكم آن معین شده بود، اعم از عبادت و معاملات، چه برای خود و دیگران، حق مداخله قائل نبود و این دسته از احكام را بدون چون و چرا به اجرا در می آورد، زیرا تخلف از آن احكام، كفر به خداست.
"كسانی كه به آنچه خدا فرو فرستاده داوری نكرده اند، آنان خود كفرپیشه گانند."
اما در موضوعات مربوط به كار و زندگی، اگر جنبه فردی داشت و در عین حال یك امر مباح و مشروع بود، افراد، استقلال رأی و آزادی عمل داشتند.
كسی حق مداخله در كارهای خصوصی دیگری را نداشت، و هر گاه مربوط به جامعه بود حق اظهار رأی را برای همه محفوظ می دانست و با این كه فكر سیال و هوش سرشارش در تشخیص مصالح امور بر همگان برتری داشت، هرگز به تحكم و استبداد رأی رفتار نمی كرد و به افكار مردم بی اعتنایی نمی نمود.
نظر مشورتی دیگران را مورد مطالعه و توجه قرار می داد و دستور قرآن مجید را هم تأیید نموده و می خواست مسلمین این سنت را نصب العین خود قرار دهند.
در جنگ بدر در سه مرحله، اصحاب خود را به مشاوره دعوت نموده و فرمود نظر خودتان را ابراز كنید اول درباره این كه اصحاب با قریش بجنگند و یا آنها را به حال خود ترك كرده و به مدینه مراجعت كنند. كه در این مورد، همگی جنگ را ترجیح دادند و آن حضرت تصویب فرمود.
دوم محل اردوگاه را به معرض مشورت گذارد كه نظر حباب بن منذر مورد تأیید واقع شد و سوم در خصوص این كه با امرای جنگ چه رفتاری شود به شور پرداخت. بعضی كشتن آنها را ترجیح دادند و برخی تصویب نمودند آنها را در مقابل فدیه آزاد نمایند و رسول اكرم(ص) با گروه دوم موافقت كرد.
در جنگ احد نیز روش مبارزه را در معرض شور قرار داد كه آیا در داخل شهر بمانند و به استحكامات دفاعی بپردازند و یا در بیرون شهر اردو بزنند و جلوی هجوم دشمن را بگیرند، كه شق دوم تصویب شد.
در جنگ احزاب، شورایی تشكیل داد كه در خارج مدینه آرایش جنگی بگیرند و یا در داخل شهر به دفاع بپردازند. پس از تبادل نظر بر این شدند كه كوه سلع را تكیه گاه قرار داده و در پیشاپیش جبهه جنگ، خندق حفر كنند و مانع هجوم دشمن گردند.
در غزوه تبوك امپراتور روم از نزدیك شدن مجاهدان اسلام به سرحد سوریه به هراس افتاده بود و چون به لشكر خود اعتماد نداشت به جنگ اقدام نمی كرد.
رسول خدا(ص) به مشورت پرداخت كه آیا پیشروی كند و یا به مدینه برگردند كه بنا به پیشنهاد اصحاب، مراجعت را ترجیح داد.
چنان كه می دانیم همه مسلمانان به عصمت و مصونیت او از خطا و گناه، ایمان داشتند و عمل او را سزاوار اعتراض نمی دانستند، ولی در عین حال، رسول اكرم(ص) انتقاد اشخاص را- اگر چه انتقاد بی مورد- با سعه صدر تلقی می نمود و مردم را در تنگنای خفقان و اختناق نمی گذاشت و با كمال ملایمت با جواب قانع كننده، انتقاد كننده را به اشتباه خود واقف می كرد.
آن حضرت به این اصل طبیعی اذعان داشت كه آفریدگار مهربان، وسیله فكر كردن و سنجیدن و انتقاد را به همه انسانها عنایت كرده و آن را مختص به صاحبان نفوذ و قدرت ننموده است.
پس چگونه می توان حق سخن گفتن و خرده گرفتن را از مردم سلب نمود؟ آن حضرت به ویژه دستور فرموده است كه هر گاه زمامداران، كاری بر خلاف قانون عدل مرتكب شدند، مردم در مقام انكار و اعتراض برآیند.
رسول اكرم(ص) به لشكری از مسلمانان مأموریت جنگی داد و شخصی را از انصار به فرماندهی آنها نصب كرد. فرمانده در میان راه بر سر موضوعی بر آنها خشمگین شد و دستور داد هیزم فراوانی جمع كنند و آتش بیفروزند. همین كه آتش برافروخته شد گفت: آیا رسول خدا به شما تأكید نكرده است كه از اوامر من اطاعت كنید؟ گفتند: بلی. گفت: فرمان می دهم خود را در این آتش بیندازید.
آنها امتناع كردند.
پیامبر(ص) از این ماجرا مستحضر شد فرمود: "اگر اطاعت می كردند برای همیشه در آتش می سوختند! اطاعت در موردی است كه زمامداران مطابق قانون دستوری بدهند."
در غزوه حنین كه سهمی از غنائم را به اقتضای مصلحت به نو مسلمانان اختصاص داد، سعد بن عباده و جمعی از انصار كه از پیشقدمان و مجاهدان بودند زبان به اعتراض گشودند كه چرا آنها را بر ما ترجیح دادی؟ فرمودند تا همگی معترضین در یك جا گرد آیند، آن گاه به سخن پرداخت و با بیانی شیوا و دلنشین آنها را به موجبات كار آگاه نمود، به طوری كه همگی به گریه افتادند و پوزش خواستند.
پیامبر(ص) كسی است كه اخلاق انسانی و ملكات عالیه را در زمانی كوتاه آن چنان در دل مسلمین گسترش داد كه از هیچ، همه چیز را ساخت! او با رفتار و كردارش گردن كشان عرب را به تواضع و زورگویان را به رأفت و تفرقه افكنان را به یگانگی و كافران را به ایمان و بت پرستان را به توحید و بی پروایان را به پاكدامنی و كینه توزان را به بخشایش و بیكاران را به كار و كوشش و درشتگویان و درشتخویان را به نرمخویی و بخیلان را به ایثار و سخاوت و سفیهان را به عقل و درایت، رهنمون و آنان را از جهل و ضلالت، به سوی علم و هدایت رهبری فرمود.
بنیاد آموزش اسلامی رسالت
منبع : روزنامه قدس