دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا


نفت، بازی‌های محلی، جنگ‌های جهانی


نفت، بازی‌های محلی، جنگ‌های جهانی
سون هدین، سیاح و جهانگرد سوئدی، در سال ۱۸۶۵ میلادی در استکهلم به دنیا آمد و در سال ۱۸۸۵ تحصیلات دانشگاهی‌اش را آغاز کرد. با این‌که سفرهای اکتشافی سوئدی‌ها در آن زمان به ناحیه قطب شمال محدود می‌شد، اما سون هدین به سوی آسیا و شرق کشیده شد.
هدین سه بار به ‌ایران و هربار به مقصدی متفاوت سفر کرد. نخستین سفر او در سال ۱۸۸۶ و در سن ۲۱ سالگی بود و با «کوله‌ای بر پشت» ایران را درنوردید و به مناطق شمالی و شرقی ایران سفر کرد. هدین در سومین سفرش به ‌ایران در سال ۱۹۰۶، تجهیزات عکاسی‌اش را به همراه داشت و عکس‌های ممتازی از مناطق کویری ایران برجای گذاشت. سون هدین تنها سیاح خارجی بود که در سال‌های پیش و حضور ویلیام ناکس دارسی به ایران آمد و شاهد تلاش‌های طاقت‌فرسای دارسی و دوست نیوزلندی او بود.
سون هدین در اولین سفرنامه خود نوشته بود: «ایران از هر لحاظ فقیر است، مگر از لحاظ کیلومتر مربع.» اما در سفر سوم خود بیشتر به پدیده دیگری معطوف شد که جزو ثروت عمده ایرانیان است؛ نفت، ماده حیاتی که سرنوشت ایرانیان را دگرگون کرد. «در عراق، نزدیک کرکوک،‌ در صحرا تپه‌ای بود که شعله کوچکی به رنگ آبی به نحوی اسرارآمیز از زمین زبانه می‌کشید و بر سطح برکه‌ای مایع تیره رنگ قابل اشتعال شناور بود. این جایگاه ازمنه‌ای فوق‌العاده قدیمی و شناخته شده بود و مورد احترام و تکریم پارسی‌های آتش‌پرست قرار داشت.
هنگامی که در ۱۹۱۷ مدت کوتاهی در کرکوک به سر بردم، چند بار برای گردش به ‌این جایگاه رفتیم و آنقدر هوشیار بودیم که بافه‌ای از کاه مشعل را به آن برکه بیندازیم. آن وقت در میان دود بسیار غلیظ و با صداهای ممتد و توام با تراق تراق شعله غول‌آسایی ظاهر شد که چند دقیقه دوام داشت. ما از این بازی بچه‌گانه مسرور می‌شدیم و می‌دانستیم که در اینجا گاز و نفت از زمین بیرون آمده و علت بروز این عارضه جالب توجه شده است. اما هرگز تصور نمی‌کردیم که بزرگترین مخازن نفت جهان در این نقطه، رشته‌ای از خود را به سطح زمین فرستاده است. هیچ یک از ما پیش‌بینی نمی‌کرد چندی بعد در این جا میلیون‌ها تن نفت استخراج خواهد شد و در لوله‌های مستقیم از دل صحرا خواهد گذشت و به مدیترانه حمل خواهد شد.در کوه‌های بی‌برگ و بار حاشیه جنوب ایران، در شرق رود کارون ناحیه‌ای بود مخصوصا خشک و بیابانی با جویی باریک که ماده‌ای تیره رنگ و سریع‌الاشتعال از آن ترشح می‌کرد. در اینجا نیز مردم بومی که‌این ترشحات را گرد می‌آورند و در امور خانه‌داری به عنوان سوخت مورد استفاده قرار می‌دادند، این عارضه طبیعی را با تصورات مذهبی خود مربوط می‌ساختند. در آنجا پرستشگاهی بر پا شد و آن را بعدها مسجد سلیمان نام دادند.
در اوایل قرن بود که ویلیام ناکس دارسی استرالیایی که در پی کشف معادن بود، به منابع نفتی ایران بذل توجه کرد و در ۱۹۰۱ از دولت ایران امتیازی به دست آورد که طبق آن حق انحصاری استخراج معادن نفت در سراسر کشور، به استثنای ایالات شمالی، به مدت شصت سال به او واگذار می‌شد. وی می‌بایست در ازای آن مبلغ بیست هزار لیره به صورت نقد و بیست هزار لیره دیگر به صورت سهام بپردازد و از این گذشته دولت ایران را به میزان ۱۶درصد در سود خالص سهم شریک کند. دارسی عملیات حفاری اولیه خود را بدوا در ناحیه قصر شیرین آغاز کرد و صدها هزار لیره انگلیسی در این راه از کیسه خود پرداخت، بی‌آنکه موفقیتی کسب کند. آنگاه شرکت نفت برمه در این امر شریک شد اما حفاری‌ها را به ناحیه مسجد سلیمان منتقل کرد. در آنجا نیز در آغاز نتیجه مجاهدت‌ها کاملا منفی بود؛ سرانجام آنها درصدد بر آمدند که از این کار چشم بپوشند تا اینکه ناگاه به یک منبع سرشار نفت برخوردند. مشکلاتی که در آن زمان می‌بایست با آنها دست و پنجه نرم می‌شد، عظیم و طاقت‌فرسا بود. راهی صعب، پرهزینه و خطرناک باید طی می‌شد تا نیروی انسانی و ماشین در آن صحرای برهوت به کار افتد، مکانی که استخراج در آن مقرون به صرفه بود کشف شد و صاحب امتیاز به صورت شرکت انگلیس و ایران در سال ۱۹۰۹ میلادی شکل قطعی به خود بگیرد. منابع نفتی ایران دارای دو خصوصیت بود: یکی فراوانی و پربرکت بودن که نفت به‌دست آمده از آنها کاملا کفایت می‌کرد‌ و به‌این دلیل بقیه را بلااستفاده گذارده بودند. یک بار مدیرکل شرکت نفت به نام جکس در این مورد در حضور من گفت: «فقط کافی است پیچ‌ها را یک بار بچرخانم، آن وقت نفت استخراجی به دو برابر افزایش خواهد یافت. اما چنین کاری نمی‌کنم، چون نمی‌توانم آن را در بازار جهانی بفروشم.»مسجد سلیمان تنها در قلبی بود که رگه‌های نفت به آن منتهی می‌شد. در اطراف این قلب و این مرکز، انگلیسی‌ها در کلیه منطقه امتیازی که استخراج انجام می‌گرفت، خانه و کاشانه ساخته بودند. خطوط تلگراف و تلفن متعلق به خود را کشیده بودند، ایستگاه رادیو و فرودگاه‌های خاص را تعبیه کرده بودند و هواپیما‌های خودشان را خودشان سرویس می‌کردند.
خانه‌هایی راحت و مقرون به آسایش برای کارکنان خود ساخته بودند. وسایل بازی گلف و پولو را تهیه دیده بودند. اضافه بر آنها مسافرخانه‌ها، بیمارستان‌ها، مدارس و کلیه تاسیسات دیگری را که مورد نیاز اروپایی‌ها است همه را در دسترس قرار داده بودند. آنچه در این منطقه رشد می‌کرد، با تحول جهش‌وارش در قیاس با دیگر نقاط ایران که در فقر و مسکنت باقی مانده بود و با آن تضاد چشمگیری داشت، بی شک در حکم دولتی بود داخل دولت دیگر. هنگامی‌که شاه چندی پیش به‌این منطقه سرکشی کرد، حتما این اوضاع و احوال از نظرش پنهان نماند و به خوبی می‌شود عواطف و احساساتی را پیش چشم مجسم کرد که هنگام مقایسه، بر شاه مستولی شده است. در واقع، انگلیسی‌ها با کشف این منابع نفتی که با خطرات بسیار و ضرر و زیان هنگفت در بدو امر توأم بود، نه تنها به کشور خود بلکه به‌ایران هم خدمتی انجام دادند که به اندازه کافی تا این زمان از سوی ایرانیان مورد تمجید قرار نگرفت.»
مجید یوسفی
منبع : روزنامه دنیای اقتصاد