جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

من چه کنم؟


من چه کنم؟
۲۱ بازی و ۷ حضور. روزی که مهدی مهدوی‌کیا به اینتراخت فرانکفورت رفت، آیا کسی فکرش را می‌کرد این‌که او، ستاره‌هامبورگ، به تیمی‌مثل اینتراخت برود و نیمکت پیچ شود؟ تمام این فکرها تا هفته گذشته ذهن طرفداران مهدی را مشغول کرده بود تا این‌که فریدهم فونکل، سرمربی این تیم تصمیم گرفت مقابل کالسروهه به بازیکن ایرانی‌اش بازی دهد.
مهدی سرانجام بعد از هفته‌ها موفق شد اولین بازی خود را در دور برگشت برای اینتراخت انجام دهد تا نفس حبس شده را رها کند: «خوب تمرین کردم. مربی باید از من استفاده می‌کرد.» این باید اما در هفته‌های قبل هیچ به کار نیامد. مهدی انتظار داشت از اولین بازی نیم‌فصل دوم در ترکیب ثابت باشد، اما فونکل او را منتظر گذاشت، مثل نیم‌فصل اول: «سرانجام مجبور شد به من بازی بدهد. وقتی خوب باشی دلیلی برای نیمکت‌نشینی وجود ندارد. با این‌حال کادر فنی تصمیم می‌گیرد چه کسی بازی کند و چه کسی بازی نکند. با توجه به تمرینات خوبی که هفته گذشته انجام دادم و در تعطیلات نیم‌فصل هم کاملا آماده بودم، مربی به من اعتماد کرد. از اول در ترکیب بودم که انگیزه از‌دست رفته‌ام را دوباره برگرداند.»
اولین حضور در نیم‌فصل دوم، خوشحال‌کننده‌ترین خبری بود که در ورای نتایج بازی‌های این هفته بوندس‌لیگا، به گوش رسید. کیا فکر می‌کند، این یک شروع تازه است. مهدی ادامه می‌دهد: «من که دوست دارم همه چیز همین‌طور پیش برود، ولی بارها گفته‌ام درباره آینده نمی‌شود پیش‌بینی کرد. مربی قبل از بازی کالسروهه یک‌دقیقه هم در نیم‌فصل دوم به من بازی نداد. چیزی نگفتم، هر چند ناراحت بودم ولی مربی را متقاعد کردم که به من بازی دهد.» و شاید هم فونکل برای آرام کردن جو به مهدی بازی داد. او قبل از بازی کالسروهه از طریق روزنامه بیلد به سرمربی تیمش فهماند که باید بازی کند. در طول فصل برای طرفداران مهدی خیلی جالب بود که چرا فونکل به او بازی نمی‌دهد. کسی که بعد از جذب مهدی ذوق‌زدگی خود را به طور کامل بروز داد.

کیا مکثی می‌کند و می‌گوید: «نیم‌فصل دوم سال گذشته بود که آسیب دیدم و مدتی بازی نکردم. در ابتدای فصل جاری هم دوباره آسیب دیدم. همه چیز خیلی بد پیش رفت. در واقع این آسیب‌دیدگی، مرا یک نیم‌فصل عقب انداخت. مربی با یک ارنجی بازی کرد و از ترکیبش هم نتیجه گرفت. طبیعی بود که دست به آن نزند. در ۵- ۴سال گذشته نتایجی که اینتراخت در نیم‌فصل اول به دست آورد، بی‌سابقه بود. در ضمن، خیلی از بازیکنانی که در ترکیب حضور داشتند، همان‌هایی بودند که در فصل قبل هم بازی می‌کردند و خیلی هماهنگ بودند. من که مصدوم شدم و برگشتم مربی علاقه‌ای نداشت در ترکیب باشم، ولی در تعطیلات واقعا خوب کار کردم. انتظار داشتم بیشتر به من بازی برسد، ولی هیچ‌وقت دیر نیست.»

کیا:‌ اگر آنها مرا نمی‌خواستند که دنبالم نمی‌آمدند، ولی بالاخره مشکلاتی در این بین بود
با این حال شایعاتی که از دوروبر مهدی به گوش می‌رسید نشان می‌داد بیرون ماندن او ربطی به مصدومیتش نداشته، چون اگر این‌طور بود در زمان آمادگی لزومی نداشت بیرون ‌بماند. شنیده می‌شد که باشگاه اینتراخت از خرید مهدی ناراضی است و قصد دارد همان پروژه‌ای را عملی کند که ‌هامبورگ آن را به اجرا گذاشت؛ همانی که قرار بود باعث جدایی مهدی شود، ولی با جنگندگی او بی‌نتیجه ماند. یکی از نزدیکان مهدی فاش کرد که سران اینتراخت هم همین نقشه را برای او کشیده بودند تا در تعطیلات کریسمس به این قرارداد همکاری پایان دهند. مهدی وقتی از این موضوع با‌خبر می‌شود، جا می‌خورد. «من هم شنیدم. ولی هیچ توجهی نکردم. بازیکن اینتراخت بودم و قرارداد داشتم. حالا هم به این چیزها فکر نمی‌کنم.» کیا به گفتن جمله دیگری هم بسنده می‌کند؛ جمله‌ای که ابهام دارد. «اگر آنها مرا نمی‌خواستند که دنبالم نمی‌آمدند، ولی بالاخره مشکلاتی در این بین بود»!

مهدی از فرصت پیش آمده قصد دارد بهترین استفاده را کند تا دیگر از این حرف‌ها پیش نیاید. او اضافه می‌کند: «ممکن است شرایطی پیش بیاید که واقعا نتواند از یک بازیکن استفاده کند. ولی وقتی یک بازیکن خوب باشد چاره‌ای جز بازی دادن او ندارد. حالا که من بازی کرده‌ام، جدا کردنم از ترکیب کمی ‌سخت است.» این روزها صحبت از بازگشت مهدوی کیا به تیم ملی همچنان صفحات روزنامه‌ها را سیاه می‌کند. کسی نمی‌تواند قاطعانه بگوید آیا دایی روی این بازیکن نظر دارد یا نه. سابقه که این را نشان نمی‌دهد؛ چون سرمربی تیم ملی برای بازی کره هم او را دعوت نکرد. مهدی با لحن خاصی می‌گوید: «من چکار کنم؟! مربی تیم ملی می‌گوید کی بیاید و کی نیاید. مگر می‌شود دوست‌ نداشته باشم به تیم ملی دعوت شوم، ولی به‌هرحال‌تصمیم گیرنده آقای دایی است نه من.» او تمام سعی و تلاش خود را می‌کند تا نظر دایی را جلب کند. بازی عربستان در پیش است و شاید سرمربی تیم ملی مهدی را دعوت کند. کیا هم واژه شاید را استفاده می‌کند و حرف آخر را می‌زند: «بله، شاید دعوت شدم. دوست دارم باشم....»
سعید اکبری
منبع : روزنامه جام‌جم