پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

سیدالساجدین زینت عبادت کنندگان


سیدالساجدین زینت عبادت کنندگان
امروز ۵ شعبان ۱۴۲۹هجری قمری، به روایتی سالروز ولادت امام زین العابدین(ع) است. امام بزرگواری که همواره پیام شهادت و مبارزه را در برابر ستمگران به زبان دعا و وعظ بیان می کرد و در مدت ۳۵سال امامت با روشن بینی خاص خود هرجا لازم بود برای بیداری مردم علیه ظلم کوشید و از طریق دعاهایی که مجموعه آنها در «صحیفه سجادیه» گرد آمده است، به نشر معارف اسلام، تهذیب نفس و بیداری مردم اقدام کرد .
امام سجاد(ع) در عین آن که زینت عبادت کنندگان، بزرگمرد عبادت، عرفان وسجده بود، مجاهد بزرگ فی سبیل الله نیز بود. او در عین آن که کانون علم و اندیشه و معرفت بود، تواضع ویژه ای داشت. و در عین آن که شکوه و جلال و ابهت خاصی داشت، دارای حلم و بردباری و سعه صدر مخصوصی بود و در یک کلمه کانون همه کمالات انسانی و ارزش های والای معنوی بود.
چهارمین امام معصوم، حضرت علی بن الحسین(ع)، شخصیتی که جد بزرگوارش حضرت علی بن ابیطالب(ع)، او را بهترین فرد روی زمین بعد از پدرش معرفی نموده است، در مدینه منوره در سال ۳۸ هجری چشم به جهان گشودند.
امام سجاد دارای القاب و کنیه های متعددی است که در کتب روایی و تاریخی ذکر شده است. دوران کودکی امام، در زمان جد بزرگوارش، حضرت امیرالمومنین(ع) و عموی ارجمندش امام حسن مجتبی، گذشت. دوره نوجوانی اش را تا شهادت پدر بزرگوارش، حضرت امام حسین(ع) که حدود ده سال به طول انجامید در خدمت پدر گذراند.
حیات اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و علمی امام سجاد(ع) از زوایای گوناگون قابل بررسی است. که در ابتدا به بررسی ابعاد زندگی ایشان و سپس همراهی او در قیام کربلا و پیام رسانی آن نهضت بزرگ می پردازیم.
● ولادت امام سجاد(ع)
وجود مقدس امام سجاد(ع) بنا بر روایات در روز پنجشنبه برابر با پنجم ماه با عظمت شعبان، در سال ۳۸ هجری، دو سال قبل از شهادت حضرت امیرالمومنان(ع) در شهر مدینه، از پدری با کرامت چون حضرت ابوعبدالله الحسین سید الشهدا(ع)، و مادری با عظمت به نام سلافه از خاندانی اصیل و ریشه دار متولد شد.
به خاطر چنین پدر و مادری و اینگونه اصل و ریشه ای آن حضرت را «ابن الخیرتین» می گفتند.
نام نامی و اسم گرامی آن حضرت علی است، که در بعضی از روایات استفاده می شود. در اولاد پسر بزرگ ترین فرزند حضرت حسین(ع) است و دو فرزند پسر دیگر آن حضرت نیز علی نام داشتند که به ترتیب معروف به علی اکبر و علی اوسط و علی اصغرند.
سبب اینکه امام حسین(ع) نام هر سه فرزند پسر خود را علی انتخاب کرد، عشق عجیبی بود که به پدربزرگوارش امیرالمومنین(ع) داشت و هم درسی بود که به امت اسلام داد که در انتخاب نام فرزندان، بهترین با معناترین را برگزینند تا به هنگام صدا کردن فرزندان، چهره های پاک الهی در ذهن آنان و شنوندگان دیگر تداعی شود.
آن حضرت به خاطر حالات و روحیات، کمالات، اعمال، اخلاق، اوصاف و واقعیاتی که داشتند ملقب به القاب زیر شدند، القابی که معنای آن در تمام شئون هستی آن حضرت تجلی داشت: سید العابدین، زین الصالحین، وارث علم النبیین، وصی الوصیین، خازن وصایا المرسلین، امام المومنین، منارالقانتین و الخاشیعن، متهجد، زاهد، عابد، عدل، سجاد، بکا»، ذوالثفنات، امام الامه، ابوالائمه، حبیب، زکی امین، زین العابدین.
● مادر امام سجاد(ع)
درکتابهای تاریخ آمده است که مادر امام سجاد (ع) «شهربانو» دختر آخرین پادشاه ساسانی «یزدگرد سوم» بوده است.
امپراتوری ایران، همچون هر نظام جاهلی دیگر بر ظلم و ستم و سیاستهای طبقاتی استوار بود. با درخشیدن نور اسلام این نظام همچون درختی پوک و پوسیده که از وزش بادهای سهمناک ریشه کن می شود، نابود شد. پادشاه ایران از شهری به شهری می گریخت تا آنکه سرانجام در خراسان به قتل رسید و خانواده اش در همان شهر ماندگار شدند تا آنکه خراسان در روزگار خلافت عثمان در سال ۳۲ هجری به دست مسلمانان فتح شد و خانواده امپراتور مقتول ایران، به اسارت مسلمانان درآمدند و به مدینه آورده شدند. چون آنها را در پیشگاه خلیفه سوم و اصحاب بزرگ پیامبر(ص) حاضر کردند، امیرمومنان علی بن ابیطالب(ع)، عثمان را به گرامیداشت خاندان یزدگرد تشویق کرد و چون عثمان در این باره درنگ کرد، امیرمومنان(ع) فرمود: «به خاطر خدا سهم خود و سهم بنی هاشم را از اینان آزاد کردم.»
انصار و مهاجران نیز در این کار از آن حضرت پیروی کردند. خلیفه هم چاره ای جز این فراروی خود ندید. آنگاه امام علی(ع ) پیشنهاد داد که هر یک از اسرا را به حال خود بگذارند تا همسری مناسب برای خود برگزینند. یکی از دختران یزدگرد امام حسین(ع ) را برگزید و دومی نیز امام حسن(ع) را به همسری خود انتخاب کردند.
«شهربانو» در پنجم شعبان سال ۳۳ هجری نخستین فرزند خویش را به دنیا آورد و در همان روزهای اول پس از زایمان بدرود حیات گفت. سپس یکی از کنیزان امام حسین(ع) متکفل نگهداری کودک شد. بدین ترتیب، امام زین العابدین(ع) در دامن آن کنیز بزرگ شد. امام سجاد(ع) هفت ساله بود که پدربزرگش، امیرمومنان(ع) در محراب مسجد کوفه به شهادت رسید. پس از چند ماه اهل بیت به مدینه بازگشتند، جایی که علی بن الحسین(ع) در خانه آکنده از بوی خوش پیامبر(ص) رشد کرده بود. امام هفده ساله بود که عمویش امام حسن مجتبی(ع) را با زهر به شهادت رساندند.
امام سجاد(ع) در سایه پدر بزرگوارش امام حسین(ع)، نقش رهبری در رویارویی با ارتداد جاهلیت ماب اموی را تجربه می کرد.
● عبادت زین العابدین
امام سجاد(ع) هنگامی که وضو می گرفت، رنگ مبارکش به زردی می گرایید.
در روایتی بس مهم در باب کیفیت عبادت عابدان این چنین نقل شده است: گروهی خداوند را از ترس عذاب بندگی می کنند، این عبادت غلامان و بردگان بزدل است. جمعی حضرت دوست را از شوق رسیدن به بهشت عبادت می کنند، این کار تاجران است و عده ای وجود مقدس او را محض شکر و اینکه آنجناب لایق عبادت است، پرستش می نمایند و این عبادت آزدگان است.
وجود مقدس حضرت سجاد(ع)، در تمام لحظات عمرش در مناجات و دعا بود. مناجات خمس عشر، دعای عرفانی ابوحمزه ثمالی در سحر ماه مبارک رمضان، قطعاتی از زیارت امین الله و پنجاه و چهار دعای «صحیفه» دورنمائی از حالات درونی آن حضرت و نورانیت قلب و جان آن حضرت است. امام سجاد(ع) در طول زندگی برای انجام مناسک حج و عمره بسیار به مکه می رفت، با این که فاصله بین مدینه و مکه حدود هشتاد فرسخ است آن حضرت برای انجام عبادت بزرگ حج، گاهی این راه را پیاده می پیمود و از این که برای انجام عبادت خدا رنج می کشید لذت می برد.
● امام سجاد(ع) در واقعه کربلا
حضرت سجاد در واقعه جانگداز کربلا حضور داشت ولی به علت بیماری و تب شدید از آن حادثه جان به سلامت برد، زیرا جهاد از بیمار برداشته شده است و پدر بزرگوارش - با همه علاقه ای که فرزندش به شرکت در آن واقعه داشت - به او اجازه جنگ کردن نداد.
مصلحت الهی این بود که آن رشته گسیخته نشود و امام سجاد وارث آن رسالت بزرگ، یعنی امامت و ولایت گردد. این بیماری موقت چند روزی بیش ادامه نیافت و پس از آن حضرت زین العابدین ۳۵سال عمر کرد که تمام آن مدت به مبارزه، خدمت به خلق، عبادت و مناجات با حق سپری شد.
سن شریف حضرت سجاد(ع) را در روز دهم محرم سال ۶۱هجری که بنا به وصیت پدر، امر خدا و رسول خدا(ص) به امامت رسید، به اختلاف روایات در حدود ۲۴ سال نوشته اند.
آنچه در حادثه کربلا بدان نیاز بود، بهره برداری از این قیام و حماسه بی نظیر و نشر پیام شهادت حسین(ع) بود، که حضرت سجاد(ع) در ضمن اسارت با عمه اش زینب(س) آن را با شجاعت، شهامت و قدرت بی نظیر در جهان آن روز فریاد کردند. فریادی که طنین آن قرنهاست باقی مانده و برای همیشه جاودان خواهد ماند .
واقعه کربلا با همه ابعاد عظیم و بی مانند، سرشار از شور حماسی، وفا، صفا و ایمان خالص در عصر روز عاشورا ظاهرا به پایان آمد، اما ماموریت حضرت سجاد(ع) و زینب کبری(س) از آن زمان آغاز شد. اهل بیت اسارت را از قتلگاه عشق و راهیان به سوی الله و از کنار نعش های پاره پاره به خون خفته جدا کردند.
حضرت سجاد (ع) را در حال بیماری بر شتری سوار کردند و دو پای حضرت را از زیر شکم آن حیوان به زنجیر بستند. سایر اسیران را نیز بر شتران سوار کرده، روانه کوفه نمودند. کوفه ای که در زیر سنگینی و خفقان حاکم بر آن بهت زده بر جای مانده بود و جرات نفس کشیدن نداشت، زیرا ابن زیاد دستور داده بود روسای قبایل مختلف را به زندان اندازند و مردم را گفته بود بدون اسلحه از خانه ها خارج شوند. در چنین حالتی دستور داد سرهای مقدس شهدا را بین سرکردگان قبایلی که در کربلا بودند تقسیم و سر امام شهید حضرت اباعبدالله الحسین(ع) را پیشاپیش کاروان حمل کنند.
بدین صورت کاروان را وارد شهر کوفه کردند. عبیدالله زیاد می خواست بین مردم وحشت ایجاد کند و در چشم آنان فتح خود را تمایان سازد. با این تدبیرهای امنیتی چه شد که نتوانستند مانع بیانات آتشین و پیام کوبنده زن پولادین تاریخ حضرت زینب (س) بشوند؟ گویی مردم کوفه تازه از خواب بیدار شده و دریافته اند که این اسیران، اولاد علی(ع) و فرزندان پیغمبر اسلام(ص) هستند که مردانشان در کربلا نزدیک کوفه به شمشیر بیداد کشته شده اند.
در نتیجه قیام بزرگ عاشورا ماندگارترین نهضت اسلامی است در محرم سال ۶۱ قمری روی داده است. این نهضت دارای دو مرحله بود.
برهه نخست آفرینش و شکل گیری جهاد و جانبازی، دفاع از کرامت اسلامی، دعوت به اقامه عدل، احیای دین محمدی و سنت و سیره نبوی و علوی بوده که به رهبری امام حسین(ع) از نیمه ماه رجب سال ۶۰ هجری آغاز و در دهم محرم سال ۶۱ هجری به فرجام رسید.
مرحله دوم، دوره پیام رسانی و تثبیت ارزشهای نهضت و عرصه جهاد فرهنگی و تبیین آرمان های آن قیام مقدس بود که به رهبری امام علی بن الحسین(ع) تداوم یافت.
امامت شیعه و رهبری نهضت کربلا در عصری به امام سجاد(ع) منتهی گشت که او به همراه نزدیک ترین افراد خاندان آل علی(ع) به اسارت می رفتند. آل علی(ع) آماج تیرهای ستم، تهمت و افترائات سیاستمداران بنی امیه قرار داشتند، ارزشهای دینی دستخوش تحریف و تغییر امویان قرار گرفته، روحیه شجاعت و حمیت اسلامی و باورهای دینی مردم سست، احکام دینی بازیچه نالایقان اموی شده، خرافه گری رواج یافته، روحیه شهامت و شهادت طلبی در زیر شلاق و شکنجه و ارعاب امویان محو گشته بود. سخت گیری های بی حدوحصر، مصادره اموال و تخریب خانه های آل هاشم، محروم ساختن آنها از امتیازات جامعه اسلامی، جلوگیری مردم از هرگونه ارتباط با خاندان وحی و به انزوا کشاندن امام معصوم(ع) از مهم ترین سیاست های حاکمان اموی در مبارزه با اهل بیت عصمت و طهارت بوده است.
امام زین العابدین(ع) در چنین عصر و جوی رسالت و امامت خود را آغاز کرد. در صورتی که تنها سه تن پیرو واقعی داشت، حرکت جهاد فرهنگی و پرورش شخصیت ها را در دستور کار خود قرار داد و با یک حرکت عمیق و دامنه دار به ایفای نقش پیشوایی خود پرداخت. این رویکرد امام سجاد(ع) زمینه ساز انقلاب فرهنگی امام باقر(ع) و امام صادق(ع) گشت. از این رو برخی ازنویسندگان، آن حضرت را «باعث الاسلام من جدید» نامیدند.
پس از حادثه خونین کربلا در عصر روز عاشورا با شهادت امام حسین(ع) و اصحابش بخش دوم نهضت حسینی به رهبری امام علی بن الحسین(ع) آغاز شد. حال وظیفه امام سجاد(ع) بود که آرمان کربلائیان را در لباس جهاد اسارت و در قالب جدال و مواعظ احسن به گوش همگان برساند و مردمان مقهور سیاست جهالت پروری امویان را به اسلام راستین، اسلام محمد و علی(ع) و اسلام قرآن رهنمون گردد.
مسوولیت سترگ پیام رسانی عاشورائیان بر شانه های امام ساجدان و عارفان سنگینی می کرد. او می بایست در عصر نومیدی از پیروزی حرکت مسلحانه به روش دیگر به بیان مساله رهبری و امامت، لزوم شناخت امام عادل، نشانه های امام عدل و نشانه های رهبران فاسد و ستم پیشه بپردازد و مردم غافل و به جهل واداشته را به وظایف شان در برابر رهبر عادل و همت برای اصلاح جامعه بیدار سازد. تفکر اصیل اسلامی را برای جامعه تبیین نماید تا امید به ایجاد حکومت اسلامی توسط خاندان وحی را در دل همگان احیا سازد. از سوی دیگر او خود شاهد واقعه کربلا بود و همت گمارد تا یاد و خاطره حماسه سازان عاشورا را در نهاد جامعه اسلامی بارور سازد. دشمن نیز همچون تمامی عصرها این نکته را دریافته بود که مرکز اصلی انقلاب ها و مبارزات عدالت خواهانه مردم، ولایت و امامت است. هدف قطعنامه عبیدالله بن زیاد که نوشته بود: مردی از خاندان حسین(ع) را زنده مگذارید. حتی نوشته اند عبیدالله برای دستگیری و تحویل امام زین العابدین(ع) و تحویل او به ماموران پسر زیاد، جایزه قرار داد.
● نقش سیاسی امام سجاد(ع) در عصر اسارت
امام سجاد(ع) تنها بازمانده مرد از خاندان حسین(ع) است که بی شک تداوم و بقای قیام حسینی مرهون تلاش و مجاهدت او است. و اما مهمترین سرفصل های عملکرد امام زین العابدین(ع) در زمینه حادثه کربلا عبارتند از:
الف) انتقاد شدید از موضع فریبکاران کوفی
مورخان اسلامی نوشته اند که اسیران آل محمد(ص) را روز دوازدهم محرم وارد کوفه کردند. کوفه برای خاندان وحی شهری آشنا بود، برخی از بانوان کاروان اسیران همچون زینب(س) روزگاری نه چندان دور، خود بانوی گرانقدر این شهر بود. این شهر مدتی مرکز حکومت امام علی(ع) بود و مردم این شهر خاندان علی(ع) را از یاد نبرده بودند. امام سجاد(ع) را با تنی رنجور در حالی که آهن و غلی در گردن داشت وارد شهر کوفه نمودند.
علی بن الحسین(ع) در سرزنش مردم شهر کوفه چنین فرمود: مردم، آنکه مرا می شناسد، می شناسد. آنکه مرا نمی شناسد خود را به او می شناسانم. من علی، فرزند حسین، فرزند علی بن ابیطالبم. من پسر آنم که حرمتش را در هم شکستند و نعمت و مال او را به غارت بردند و خاندان وی را اسیر کردند. من پسر آنم که در کنار نهر فرات سر بریدند، در حالی که نه به کسی ستم کرده و نه با کسی مکری به کاربرده بود. من پسر آنم که او را از قفا سر بریدند و این مرا فخری بزرگ است.
مردم آیا شما به پدرم نامه ننوشتید؟ با او بیعت نکردید و پیمان نبستید؟ فریبش ندادید و به پیکار او برنخاستید؟ چه زشت کارانید و چه بداندیشه و کردارید. اگر رسول خدا به شما بگوید: فرزندان من را کشتید! حرمت مرا در هم شکستید! شما از امت من نیستید، به چه رویی به او خواهید نگریست؟
سخنان امام سجاد(ع) تحولی شگفت در کوفیان ایجاد کرد و از هر سو بانگ گریه برخاست. مردم یکدیگر را سرزنش کردند. سپس علی بن الحسین(ع) بر این نکته تاکید کرد که سیرت ما باید چون سیرت رسول خدا(ص) باشد که نیکوترین سیرت است. مردم کوفه که مجذوب سخنان حماسی و مخلصانه سید ساجدان قرار گرفته بودند، فریاد برآوردند که ما فرمانبردار توایم، از تو حمایت می کنیم و با هر کس که گویی پیکار می کنیم و با آنکه خواهی در آشتی به سر می بریم! یزید را می گیریم و از ستمکاران بر تو بیزاریم.
امام علی بن الحسین(ع) که از موضع سست کوفیان آشنا بود فرمود: هیهات! ای فریبکاران دغل باز، ای اسیران شهوت و آز. می خواهید با من هم کاری کنید که با پدرانم کردید؟ نه به خدا. هنوز زخمی که زده اید خون فشان است و سینه از داغ مرگ پدر و برادرانم سوزان است. تلخی این غم ها گلوگیر و اندوه من تسکین ناپذیر است. از شما می خواهم نه با ما باشید نه بر ما.
ب) مبارزه با حاکمان اموی
مبارزه با ستم و ستم پیشگان و دفاع از حق مظلومان از جمله مشخصه های رهبران آسمانی است. این ویژگی در سیره تمامی پیشوایان شیعه وجود داشته و آنان در این راه رنج های فراوانی را به جان خریدند.
امام علی بن الحسین(ع) نیز همچون دیگر مصلحان آسمانی لحظه ای در راه مبارزه با ستم و گناه از پای ننشست و در مقابل هیچ ستمگری کرنش نکرد. او در عصر اسارت به خوبی ثابت کرد که می توان حتی در مقابل ستم پیشگانی چون ابن زیاد و یزید که حتی از ریختن خونی چون حسین(ع)، ریحانه رسول ابایی ندارند، ایستاد و حتی کلمه ای که رنگ ذلت داشته باشد بر زبان نراند.
اولین رویارویی و برخورد زین العابدین(ع) با حاکمان اموی پس از واقعه کربلا، برخورد و گفتگوی امام با پسر زیاد حاکم خیره سر کوفه بود. وقتی اسیران آل محمد(ص) را وارد کاخ ابن زیاد نمودند، عبیدالله بن زیاد از نام او پرسید، فرمود من علی فرزند حسینم. ابن زیاد گفت: مگر خداوند علی بن الحسین را نکشت؟ امام(ع) فرمود: برادری داشتم که مردم او را کشتند. پس زیاد گفت: خداوند او کشت، امام(ع) فرمود: الله یتوفی الانفس حین موتها. استدلال امام(ع) اشاره به این بوده که آنها برادرش را کشتند و خداوند او را قبض روح کرد.
ابن زیاد که مست غرور و کینه بود از این حرکت استدلالی سید عارفان درمانده گشت و سخت خشم گرفت و دستور داد تا او را بکشند. این منطق آنان بود که هر کس در مقابل آنان با شجاعت به افکار و پندارهای ناروای آنان پاسخ گوید و نقد کند، تهدید به مرگ شود. ولی پسر مرجانه می بایست دریابد که علی بن الحسین(ع) چونان بزدلان کوفی نبود که با یک خروش، خویش را ببازد. او با قاطعیت و شجاعت تمام در پاسخ ابن زیاد فرمود: آیا من را از مرگ می ترسانی؟ مگر نمی دانی شهادت میراث کرامت و افتخار ماست.
نکته مهمی که در این گفتگو به چشم می خورد اولا قاطعیت و شجاعت و روحیه شهادت طلبی امام سجاد(ع) است و دیگر آگاهی کامل ایشان به نوع پشتوانه فکری حکومت امویان در جوامع بشری حکومت ها هر اندازه که توانمند و مقتدر باشند، بی شک نیازمند پشتوانه فلسفی و عقیدتی اند تا تکیه گاه نظام سیاسی و اقتصادی آنان بوده و توجیه گر رفتار و مواضع آنها باشد. این پشتوانه فکری بر حسب تفاوت جامعه ها مختلف است. بنی امیه نیز برای تخدیر افکار مردم و رام ساختن آنان شگردهای زیادی داشتند که یکی از راهکارهای اساسی آنان جبرگرایی بود. در برابر هر کاری تلقین می نمودند که این کار خدا بود که اینگونه شد و اگر مصلحت خدایی ایجاب نمی کرد این گونه نمی شد. و این خود یکی از حربه های سیاسی آنان برای ظلم و جنایت بود.
امام علی بن الحسین(ع) با وقوف و آگاهی کامل به این نیرنگ سیاسی امویان، هم در کاخ ابن زیاد و هم در قصر یزید در شام، به مبارزه با این پندار فکری امویان پرداخت و آن را نشانه رفت و با استدلال به آیات قرآن آن را مورد حمله قرار داد.ج) هدایت خلق به رهبران راستین اسلام
شام از هنگامی که به قلمرو مسلمانان در آمد، تا عصر امام سجاد(ع) تنها حاکمان و فرمانروایان طائفه بنی امیه را در خود دیده بود. مردم این سرزمین نه محضر پیامبر(ص) را درک کرده بودند و نه روش اصحاب صالح آن حضرت را. شامیان اسلام را در چهره امویان دیده بودند و تنها آنان را بازماندگان و خاندان پیامبر می دانستند. در عصر حکومت و فرمانروایی چهل ساله معاویه بر دیار شام، بر این نکته همت شده بود که مردم شام را در جهل و بی خبری نگاه دارند.
از این رو آنان بر خلاف کوفیان تنها همین را می دانستند که فردی خارجی به نام حسین بر امیرالمومنین یزید شوریده و توسط سپاه خلیفه به قتل رسیده و خاندان وی به اسارت گرفته شدند. از این رو شهر را آراسته و جشن گرفته بودند.
علی بن الحسین(ع) در حالی که غل و زنجیر برگردن وی آویخته و دست او را بسته بودند وارد آن شهر کردند. امام محمد باقر(ع) از پدرش علی بن الحسین(ع) روایت می کند که حضرت فرمود: من را بر شتری که عریان بود و جهازی نداشت سوار کردند و سر مقدس پدرم حسین را بر نیزه ای نصب نموده بودند... با این وضع وارد دمشق شدیم.
وظیفه خطیری که بر دوش امام سجاد(ع) بود آن بود که در این شهر با چنین وضعی که به خود گرفته بود، خاندان وحی و اهل بیت عصمت که عدل قرآن بودند را به شامیان بی خبر بشناساند تا مردم رهبران حقیقی اسلام را دریابند. شناساندن این امر کاری بود که باید انجام می شد، به ویژه که رخدادهای بعد از پیامبر(ص) سبب خاموش شدن خاندان رسول خدا(ص) در صحنه سیاست شده بود. امام زین العابدین(ع) در شام به این امر همت گمارد هم در برخوردهای شخصی که در بین راه و در شام پیش آمد و هم در خطبه معروفش در مسجد اموی شام به معرفی اهل بیت(ع) پرداخت.
د) افشاگری چهره بنی امیه و بیداری افکار عمومی
بنی امیه چهره واقعی خود را در زیر پرده ریا حیله و نیرنگ و حتی مقدس مابی، مخفی می داشتند. شهادت امام حسین(ع) تا حدودی اسرار را بر ملا کرد ولی اسارت امام سجاد(ع) پرده تزویر و ریاکاری را از چهره بنی امیه بالازد، و عدم پای بندی آنان به تعهدهای دینی اخلاقی و رسوائیها و فجایع آنها را روشن ساخت.
مورخان اسلامی نوشته‌اند: که امام سجاد(ع) را در حالی که غل و زنجیر بر گردن وی نهاده بودند، به قصر یزید وارد نمودند. در اولین گام به هنگام ورود به مجلس یزید در حالی که یزید به شعر حصین بن حمام مری تمثل جسته و به شادی پرداخته بود فرمود: برای تو قرآن از شعر سزاوارتر است: ما اصاب من مصیبه فی الارض و لا فی انفسکم الا فی کتاب« من قبل ان نبراها ان ذلک علی الله یسیر. لکیلا تاسوا علی مافاتکم و لاتفرحوا بما اتاکم و الله لایحب کل مختال« فخور«; هیچ مصیبتی نه در زمین و نه در نفسهای شما (به شما) نرسد، مگر آنکه پیش از آنکه آن را پدید آوریم، در کتابی است. این بر خدا آسان است. تا بر آنچه از دست شما رفته اندوهگین نشوید و به (سبب) آنچه به شما داده است شادمانی نکنید، و خدا هیچ خودپسند فخر فروشی را دوست ندارد.
استدلال قرآنی سید عابدان، چون پتکی بود که بر سر یزید خود پسند فخر فروش فرود آمد. او سخت خشم گرفت و گفت: پدرت خویشاوندی را برید و حق مرا ندیده گرفت و بر سر قدرت با من به ستیز برخاست. خدا با او آن کرد که دیدی. امام سجاد(ع) به تمسک به آیه قرآن جواب وی را داد و افزود: ای پسر معاویه، پیش از آنکه تو به دنیا بیایی پیغمبری و حکومت از آن پدر و نیاکان من بوده است. در روز بدر و احد و احزاب، پرچم رسول خدا در دست پدر من بود و در همان نبردها پدر تو و جد تو پرچم کافران را در دست داشتند.
آنگاه فرمود: ای یزید اگر می دانستی چه کرده ای و بر سر پدر و برادر و عموزاده ها و خاندان من چه آورده ای به کوهها می گریختی و بر ریگها می خوابیدی و ناله سر می دادی. سر پدرم حسین فرزند علی(ع) و پسر فاطمه(س) که ودیعت رسول خدا است، بر در شهر شما آویزان است؟ روز قیامت که مردمان جمع شوند، تو جز خواری و پشیمانی نخواهی داشت.
ه) منشور جاوید در معرفی اهل بیت(ع)
از درخشان ترین صفحات زندگی پیامبر کربلا، سخنان شکننده و افشاگرانه او در مسجد اموی شام است. امام علی بن الحسین(ع) در این سفر و در این صحنه، در لباس اسارت همان جهاد عظیمی را انجام داد که حسین بن علی(ع) در کربلا در قالب خون و شهادت به انجام رسانده بود. او با یک خطبه، انقلاب شگفتی در قلمرو امپراتوری شام به وجود آورد و تحولی بزرگ در مردم آن سامان که چهل سال در زیر تبلیغات مسموم معاویه خو گرفته بودند، ایجاد نمود.
روزی یزید، خطیب درباری خود را به منبر فرستاد. او در مذمت و نکوهش علی(ع) و حسین(ع) و نیز در مدح معاویه و یزید سخن گفت. امام علی بن الحسین(ع) از میان جمعیت فریاد بر آورد: وای بر تو ای خطیب! خشنودی خلق را به خشم خداوند خریدی و جایگاهت را در آتش دوزخ قرار دادی.
آنگاه از یزید خواست تا رخصت دهد بالای آن چوب برود و سخنی چند که خشنودی خدا و پاداش برای حاضران را در پی دارد برای مردم بگوید. یزید علی رغم اینکه هیچ گونه تمایلی به این کار نداشت و گفته بود که اگر آن جوان برفراز منبر رود او و خاندان ابوسفیان را رسوا خواهد کرد، با اصرار مردم به علی بن الحسین اجازه سخن داد.
امام سجاد(ع) بر منبر رفت و چنین فرمود: مردم! خداوند به ما خاندان پیامبر(ص) شش امتیاز ارزانی داشته و با هفت فضیلت بر دیگران برتری بخشیده است: شش امتیاز ما این است که خدا به ما علم، حلم، بخشش و بزرگواری، فصاحت، شجاعت و محبت مکنون در دلهای مومنان بخشیده است. هفت فضیلت ما این است که پیامبر برگزیده خدا از ماست، صدیق (علی بن ابی طالب(ع) از ما است، جعفر طیار از ما است شیر خدا و شیر رسول او (حمزه سید الشهدا») از ما است، دو سبط این امت (حسن و حسین(ع) از ما است، زهرای بتول از ما است.
مردم! هر کس مرا می شناسد که می شناسد و کسی که مرا نمی شناسد خود را به او می شناسانم. من پسر مکه و منایم، من پسر زمزم و صفایم، من فرزند آن بزرگواری هستم که حجرالاسود را با گوشه عبا برداشت، من فرزند بهترین کسی هستم، که احرام بست و طواف و سعی به جا آورد، منم فرزند بهترین انسان ها، منم فرزند کسی که در شب معراج از مسجدالحرام به مسجدالاقصی برده شد، منم فرزند کسی که در سیر آسمانی به سدرالمنتهی رسیده، منم پسر کسی که در سیر ملکوتی آنقدر به حق نزدیک شد که رخت به مقام قاب قوسین او ادنی کشید، منم فرزند کسی که با فرشتگان آسمان نماز گزارد، منم فرزند کسی که خداوند بزرگ به او وحی کرد، منم فرزند محمد مصطفی، منم فرزند علی مرتضی، منم فرزند کسی که آنقدر با مشرکان جنگید تا زبان به لااله الا الله گشودند، منم فرزند کسی که در رکاب پیامبر خدا با دو شمشیر و دو نیزه جهاد کرد، دو بار هجرت کرد، دو بار با پیامبر بیعت نمود، در بدر و حنین شجاعانه جنگید، و لحظه ای به خدا کفر نورزید، من فرزند کسی هستم که صالح ترین مومنان، وارث گریه کنندگان (از مشیت خدا)، شکیباترین صابران، بهترین قیام کنندگان از تبار یاسین است. نیای من کسی است که پشتیبانش جبرئیل، یاورش میکائیل و خود حامی و پاسدار ناموس مسلمانان بود. او با مارقین (از دین به در رفتگان) و ناکثین (پیمان شکنان) و قاسطین (ستمگران) جنگید، و با دشمنان کینه توز خدا جهاد کرد. منم پسر برترین فرد قریش که پیش از همه به پیامبر گروید و پیشگام همه مسلمانان بود. او دشمن گردنکشان، نابود کننده مشرکان، تیرخدایی برای نابودی منافقان، زبان حکمت عابدان، یاری کننده دین خدا، ولی امر خدا، بوستان حکمت الهی و کانون علم او بود. منم پسر فاطمه زهرا، سرور زنان جهان، منم فرزند خدیجه کبری، من پسر آنم که او را به ستم به خون کشیدند و سرش را از قفا بریدند. من پسر آنم که تشنه جان داد و تن او بر خاک کربلا افتاد. عمامه و ردای او را ربودند در حالی که فرشتگان آسمان در گریه بودند.
امام زین العابدین(ع) در معرفی خود که در حقیقت شناساندن شجرنامه امامت و رسالت بود، آنقدر داد سخن داد که صدای گریه و ناله مردم بلند شد. یزید ترسید یورش برپا شود، به موذن دستور داد تا اذان بگوید. موذن وقتی به اشهد ان محمدا رسول الله رسید، امام از بالای منبر روبه یزید کرد و گفت: آیا محمد(ص) جد من است یا جد تو؟ اگر بگویی جد تو است، دروغ گفته ای و حق را انکار کرده ای، و اگر بگویی جد من است، پس چرا فرزندان او را کشتی؟
شامیان حاضر در مسجد که تحت تاثیر تبلیغات امویان در غفلت به سر می بردند و خاندان پیامبری(ص) را نمی شناختند، با این خطبه امام سجاد(ع) متوجه واقعیت شدند. به همین دلیل در میانه خطبه یزید از ادامه آن جلوگیری کرد و سپس برای کسب وجهه عمومی گناه را به گردن ابن زیاد انداخت.
از نکات مهم این خطبه این است که امام سجاد(ع) خود و پدر و خاندانش را فرزندان پیامبر اسلام(ص) نامید، در حالی که امویان می کوشیدند آنها را از ذریه علی(ع) دانسته و اجازه ندهند آنها خود را ذریه پیامبر بنامند.
و) زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهیدان کربلا
از جمله راهبردهای سیاسی امام زین العابدین(ع) در عصر خفقان امویان، زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهیدان کربلا که در واقع زنده نگهداشتن فرهنگ شهادت و ایثار بوده، می باشد. در مناقب ابن شهر آشوب از امام صادق(ع) آمده است که علی بن الحسین(ع) مدت بیست سال برای پدرش می گریست و همین که برای او سفره غذا میآوردند و آب و نان را می دید، بی اختیار اشک از چشمانش سرازیر می گشت، تا آنجا که روزی یکی از غلامان امام، آن حضرت را از این عمل، باز داشت و عرض کرد: می ترسم از شدت اندوه جان سپاری. امام زین العابدین(ع) در پاسخ او فرمود: من اندوه خود را به درگاه خداوند می برم. غم مرا جز او نمی داند و من به او پناه می برم و آنچه من می دانم شما نمی دانید. سپس فرمود: من هر وقت قتلگاه فرزندان فاطمه را به یاد می آورم، بغض گلویم را می گیرد و نمی توانم خودداری کنم.
ز) برانگیختن نهضت های خونخواهی حسینی
بی شک سخنان بیدارگرانه امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س) در عصر اسارت، وجدان های خفته امت اسلام را بیدار ساخت و انگیزه های انتقام خواهی و خونخواهی از شهیدان کربلا را در نهاد آنان بارور ساخت تا قیام های خونخواهان کوفی در قالب جنبش توابین و سپس قیام مختار شکل گرفت. هر چند با توجه به شرایط حساس و بحرانی و خفقان شگفت آن عصر، امام سجاد(ع) در هنگام ظهور آن نهضت ها بیان صریحی نداشت ولی نقش سخنرانی های امام در کوفه و شام و موضع گیری های پنهانی امام(ع) را نباید نادیده گرفت.
موضع گیری های قاطع و پر صلابت امام سجاد (ع) در برابر هشام بن عبدالملک (دهمین خلیفه اموی) و عظمت روز افزون امام(ع) در میان مردم، به ویژه در میان مردم حجاز موجب شد که هشام به قتل امام سجاد (ع) کمر بست، برادر او ولید بن عبدالملک، به دستور او آن حضرت را مسموم کرده و به شهادت رساند. آن بزرگوار به جرم دفاع از حیثیت اسلام، و مبارزه با طاغوت های اموی و مروانی، شهد شهادت نوشید، چند روز در بستر بیماری آرمیده بود، معالجات سودی نبخشید، او در لحظه آخر عمر همان وصیت پدرش را به امام محمدباقر(ع) بازگو کرد و فرمود: ای پسر جان! در راه حق صبور و مقاوم باش گرچه تلخ و رنج آور باشد.
به این ترتیب آن امام همام بعد از نهضت عظیم امام حسین(ع) پس از حدود ۳۵ سال مبارزه به صورت های گوناگون، در ۵۷ سالگی به لقا»الله پیوست، و با خون سرخ خود پای نهضت خونین پدرش را امضا» کرد. مرقد مطهرش در قبرستان بقیع قرار دارد.
آن امام بزرگوار در فرازی از صحیفه سجادیه که از گنجینه های بزرگ معارف و عرفان است و از او به یادگار مانده، به درگاه خدا چنین عرض می کند: خدایا! به من دست و نیرویی ده تا بتوانم بر کسانی که به من ستم می کنند پیروز شوم، و زبانی عنایت فرما تا در مقام احتجاج و استدلال بر مخالف چیره شوم، و اندیشه ای ده تا نیرنگ فکری دشمن را درهم شکنم، و دست ستمگران را از تعدی و تجاوز کوتاه سازم.
● صحیفه سجادیه
صحیفه سجادیه از گنجینه های ارزشمند دعاهای امامان(ع) است که در بردارنده برخی از دعاهای حضرت سجاد(ع) است.
صحیفه سجادیه کانونی از معارف بلند الهی در ابواب مختلف است و در یک ارزیابی واقع بینانه می توان آن را ابزار رسای فرهنگی برای مقابله با هجوم فرهنگی دانست که خلفای ناشایست باب آن را گشوده بودند. بی تردید اگر این حرکت ارزشمند فرهنگی در کنار گستره فرهنگی دیگر امامان نبود، این مهاجمان فرهنگی اثری از اسلام ناب محمدی(ص) باقی نمی گذارند.
اهل دانش اذعان دارند که کتاب صحیفه سجادیه از نظر جایگاه ارزشی سومین کتابی است که در صدر اسلام پس از قرآن کریم و نهج البلاغه پدید آمده و مانند نسیم صبا در اطراف و اکناف عالم منتشر شده و از این رو مردم آن را مورد اهتمام و توجه قرار داده اند. سراسر این کتاب پر از حقایقی است که خداوند سبحان هنگام خلوت آن را بر زبان آن حضرت(ع) روان ساخته است و هر کتاب دیگری که در این فن تنظیم یافته از این کتاب بهره و نصیبی برده است. به طوری که دیگر دانشمندان کتب ادعیه خود را بر مبنای دعاهای این صحیفه به رشته تحریر درآورده اند.
دعاهای صحیفه علاوه بر حسن بلاغت و کمال فصاحت بر عالی ترین مضامین و عبارات و علوم الهی مشتمل است. زیبایی، شکوه وقدرت روحی که در تعبیرات روح پرور آن به کار رفته و طرق مختلفی که در اوقات گوناگون در مقام فروتنی و توسل در پیشگاه الهی و درود و ثنا برخداوند انتخاب شده، خود بالاترین شاهد و دلیل است بر این که صدور آن از مقام امام معصوم(ع) قطعی است و احدی دست رد و انکار بر آن ننهاده و نام آن شهره آفاق است و فروغش بر اکناف جهان گسترده تا آنجا که هرگز شک و تردید در آن راه ندارد وگوهری است از معدن علوم امام سجاد(ع). بنابراین به خاطر جایگاه والایش بزرگان علم و ادب سه نام بر آن گذارده اند که گویای جایگاه رفیع این کتاب عظیم الشان است: -۱ اخت القرآن ۲-انجیل اهل بیت(ع) -۳ زبور آل محمد(ص)
صحیفه سجادیه هر چند سراسر دعا و نیایش است و تمام مطالب آن به عنوان راز و نیاز انسان با پروردگار خویش ارائه شده، ولی تامل و تحقیق در گستره مفاهیم و معارف آن به وضوح نشان می دهد که دعاهای آن فراتر از مناجات های فردی و راز و نیازهایی است که یک انسان در خلوت تنهایی خود و در بحران مشکلات زندگی با خدای خویش دارد.
مناجات های صحیفه در حقیقت نجوای علم و اخلاق و عقیده و سیاست است با روح موحدان و مناجاتیانی که در محراب عبادت و میدان جهاد و صحنه مبارزه با شیطان های درونی و برونی حضور دارند.امام سجاد(ع) از محراب نیایش مکتبی سرشار ازآموزش و پرورش پدید آورد و پست ترین خصلت ها و ارزنده ترین اندیشه ها را با لطافت وعطر مناجات درهم آمیخته و شیفتگان جمال حق را تا جایگاه شناخت حقایق اوج داده است.
صحیفه مدرسه ای است که معلم آن امام چهارم(ع) است و این معلم است که با این کتاب جهانیان را در تمام اعصار درس می دهد و هر کس را در حد توان و قدرتش و به اندازه تکلیف و استعدادش به مقامی که باید برسد می رساند. صحیفه دریای پرخروش فیض الهی است که لولو و مرجانش از شمار بیرون و اشیای پرقیمتش از حد شمارش خارج است.
نویسنده : فاطمه شیوری
منبع : روزنامه مردم سالاری