پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


مخاطبان دیگر یکسان نمی اندیشند


مخاطبان دیگر یکسان نمی اندیشند
جهان کنونی با شتاب در حال تحول است و اینترنت یکی از عوامل اصلی جهانی شدن به شمار می رود. نخستین بار در جهان شبکه تلویزیونی سی ان ان موفق شد عنوان آغازگر جهانی شدن را از آن خود کند. این شبکه توانست اخبار را در دسترس مردم سراسر جهان قرار دهد. هرچند پدیده جهانی شدن تنها بعد رسانه یی را در بر نمی گیرد و شامل کلیه ابعاد زندگی اجتماعی بشر می شود اما در این نوشته ها مجال پرداختن به تمامی ابعاد جهانی شدن نیست بلکه این پدیده از بعد آثار آن در سطح رسانه ها مورد ارزیابی قرار می گیرد. شاید در طول تاریخ کمتر پدیده یی مانند جهانی شدن تا این حد با دیدگاه های متفاوت و بعضاً متعارض روبه رو بوده است و اتفاقاً همین تفاوت آرا بر جذابیت آن افزوده است. در جایی که موضوع جهانی شدن با مباحث فرهنگ، هویت و تاثیر این مقوله ها بر یکدیگر مطرح می شود، محل تلاقی دیدگاه ها جای بحث و تامل دارد. نفوذ امواج جهانی شدن به درون مرزها که بسیاری از دولت ها را غافلگیر کرده، پایه های حکومت ها را لرزان کرده و از مجرای رسانه های گروهی محقق شده است. شاید به همین علت هم در برخورد با مقوله جهانی شدن رسانه ها، گروهی به عنوان طلایه داران این جنبش شناخته می شوند یا در بدترین حالت به عنوان متهمان اصلی هدف گیری می شوند. حال اینکه رسانه های جدید دارای چه مشخصات و ویژگی هایی هستند که رسانه های سنتی فاقد آن بوده اند، مسائلی است که گزارش های پیش رو قصد دارد مختصر به آن بپردازد.
جهانی شدن ترجمه واژه Globalization است. سیاره یی شدن، کوچک شدن، دهکده جهانی، فراگیر شدن جهان و یکپارچگی جهان از دیگر ترجمه های این واژه است.
واژه «جهانی کردن» یا «جهانی سازی» که در ظاهر مترادف با «جهانی شدن» است، بار معنایی متفاوتی دارد. «جهانی کردن» یا «جهانی سازی» دلالت بر این امر دارد که قصد، برنامه و آگاهی معینی پشت این فرآیند نهفته است. با این توصیف باید گفت «جهانی سازی» در برگیرنده این معنا و مفهوم است که نیروهایی توانمند در قالب دولت یا شرکت های چند ملیتی در راستای علایق و منافع خود به کار همگون کردن و یکدست سازی جهان با هدف کنترل بر اوضاع پرداخته اند.
دکتر امیر آشفته تهرانی در کتاب جامعه شناسی جهانی شدن در تعریف این واژه می نویسد؛ «جهانی شدن یعنی مجاز شمردن لیبرالیسم، مجاز شمردن دین و مذهب و مجاز شمردن حل اختلاف ها از هر نوع که باشد. مجاز شمردن ارتباطات و مسافرت و داشتن سرمایه.»
«مانوئل کاستلز» استاد اسپانیایی هم جامعه شبکه یی را محصول همگرایی سه فرآیند تاریخی مستقل می داند. انقلاب اطلاعات که ظهور جامعه شبکه یی را امکان پذیر ساخت، تجدید ساختار سرمایه داری و اقتصاد متکی به برنامه ریزی متمرکز از دهه ۱۹۸۰ به این سو با هدف غلبه بر تعارض های درونی این دو نظام و نهضت های فرهنگی دهه ۱۹۶۰ و دنباله آن در دهه ۱۹۷۰ (نهضت ها و جنبش هایی مانند فمینیسم و طرفداری از محیط زیست) است. همان گونه که کاستلز نیز تصریح می دارد جهانی شدن در مرحله نخست به علم اقتصاد و حوزه های مختلف اقتصاد بین الملل راه یافت و سپس در مطالعات جامعه شناختی، سیاسی و بین المللی جای خود را باز کرد.
● جهانی شدن ارتباطات
انقلاب ارتباطات نوع جدیدی از ارتباطات مجازی را که خالی از روح حاکم بر روابط واقعی اجتماعی است به وجود آورده است. از طریق ماهواره، اینترنت و... جهان جدیدی به موازات جهان واقعی به وجود می آید که دارای دو ویژگی اصلی است؛فرهنگ واقعیت مجازی؛ رسانه ها رسانه های الکترونیکی مخاطبان وسیع و متکثری دارند که مجموعه هایی از حیث محتوای نمادین به این افراد عرضه می کنند. در چنین شرایطی فضای مجازی شکل می گیرد و فرهنگ ها همه از طریق واسطه های الکترونیکی منتقل می شود و زمان بی زمان و فضای جریان ها؛ مفاهیم زمان و مکان معانی تازه یی پیدا می کند. فواصل زمانی و مکانی عملاً از میان برداشته می شود و انتقال این اطلاعات و داده ها و سرمایه ها و امکان ارتباط همزمان میان افراد در نقاط مختلف به وجود می آید.
رسانه های گروهی دو نقش اساسی در تغییر فرهنگی جامعه های امروزی بر عهده دارند. از یک سو فرهنگ توده را نشر می دهند و از سوی دیگر منبع تغذیه نخبگان جامعه با هدف نوآوری و ابداع هستند، به عبارت دیگر رسانه های گروهی حلقه اتصال محیط بزرگ یا جامعه کل با محیط کوچک است. هر یک از عوامل اصلی نوزایی و خلاقیت و در نتیجه عامل تحرک و پیش برنده توسعه فرهنگی است. بحث جهانی شدن و مقوله رسانه ها چنان با یکدیگر پیوند خورده اند که تصور تجربه کردن جهانی شدن بدون رسانه ها، محال به نظر می رسد.
در باب اهمیت و تاثیر رسانه ها در فرهنگ «ژودیت لازار» معتقد است؛ «رسانه ها در فرهنگ جامعه نقش غالب را بازی می کنند و این بازی را نه فقط با بازتاب دادن فرهنگ بلکه با شرکت در فرهنگسازی نیز به اجرا می گذارند.»
البته این فرهنگسازی می تواند از سوی غول های رسانه یی و ترویج آن در دیگر کشور ها و به منظور ایجاد یک فرهنگ سلطه صورت گیرد. در تایید این نظریه، بسیاری از نظریه پردازان نوین بر این باورند که در فرآیند جهانی شدن یکی از مهم ترین جلوه ها نقش رسانه های جدید اعم از شبکه های ماهواره یی و رایانه یی اهتمام آنها به رشد تک فرهنگی جهانی است؛ فرهنگی که از سوی رسانه های مسلط تبلیغ می شود، فرهنگی که به مردم دیکته می کند چه بپوشند، چه بخورند و چگونه زندگی کنند، چه بدانند و چگونه فکر کنند. «ادوارد سعید» نویسنده فلسطینی الاصل ساکن امریکا که دارای دیدگاه های انتقادی در مسائل سیاسی، فرهنگی و اجتماعی است، براین باور است که لیبرال ها معتقدند گسترش رسانه های جمعی نه تنها کنترل بر زندگی انسان ها را بیشتر نخواهد کرد بلکه زمینه قدرت یابی افراد در برابر سازمان ها و دولت را افزایش می دهد. فرآیند جهانی شدن رسانه های جمعی نوعی آگاهی نسبت به ارزش های مشترک بشری را پدید آورده است. روایت خاص تری از همگونی و یکپارچه سازی فرهنگی، امریکایی کردن فرهنگ جهانی است. محور بحث در این روایت، همگونی فرهنگی به واسطه رسانه های امریکایی است. نظریه پردازان پایبند به چنین دیدگاهی بر این نکته تاکید می کنند که امریکایی ها بر منابع اصلی تولید و توزیع فرهنگ از جمله سیستم های ماهواره یی، ساخت فناوری اطلاعات، بنگاه های خبری، صنعت تبلیغ، تولید و توزیع برنامه های تلویزیونی و صنعت فیلمسازی سلطه یی بلامنازع دارند. بنابراین ایالات متحده امریکا فرهنگ خود را به صورت گسترده یی در اقصی نقاط جهان رواج می دهد. پروفسور یحیی کمالی پور استاد علوم ارتباطات و مدیر گروه ارتباطات دانشگاه «بوردو» امریکا می گوید؛ جهانی شدن رسانه ها یک اتفاق نیست و ما باید ببینیم در چند سال اخیر در ارتباطات و رسانه ها چه اتفاقاتی افتاده است. به وجود آمدن شرکت های چندملیتی رسانه یی و غول های اطلاعاتی یکی از دلایل جهانی شدن رسانه ها به شمار می رود. این شرکت های بزرگ و غول پیکر هر روز بزرگ تر می شوند. یکی از دلایل اصلی جهانی شدن رسانه منافع اقتصادی است و کسی که منافع اقتصادی داشته باشد، بالطبع قدرت سیاسی، فرهنگی و... را نیز خواهد داشت چون لازمه تمام قدرت ها منافع اقتصادی است. به عقیده دکتر محمد سلطانی فر مدرس علوم ارتباطات «در عصر رسانه های نوین جهانی و به مدد تکنولوژی های نوین ارتباطات و اطلاعات کسب قدرت نرم به مراتب راحت تر از به دست آوردن و نگهداری (قدرت سخت) است. در صورتی که دولت ها بتوانند مفاهیم جدید امنیتی را برای خود باز تعریف کنند دیگر مجبور نیستند لشکرهای عظیم نظامی خود را تقویت کنند.» در تعریف قدرت نرم باید گفت این قدرت توانایی شکل دهی به ترجیحات دیگران را داراست. به عبارت دیگر جنس قدرت نرم از نوع اقناع و در قدرت سخت از مقوله «وادار و اجبار» کردن است. قدرت نرم تبلیغات سیاسی نیست بلکه مباحث عقلانی و ارزش های عمومی را شامل می شود. هدف قدرت نرم تاثیر گذاری بر افکار عمومی خارج و سپس داخل کشور است. وسایل ارتباط جمعی در جهان امروز جهان های ذهنی و غیرواقعی را به دنیا مخابره می کنند. آنها دیگر به انتقال واقعیت فکر نمی کنند، بلکه واقعیت ها را می سازند. هدف رسانه ها از قدرت نرم در ابتدا مدیریت افکار عمومی نیست، بلکه رسانه یی در این دنیا موفق است که بتواند با افکار عمومی حرکت کند و خود را سازگار با آنها نشان دهد.
● جهانی شدن رسانه ها و ایجاد هویت های مجازی
در سال های اخیر داد و ستد محصولات تلویزیون، رادیو و فیلم گسترش زیادی داشته است. نظام های ملی پخش برنامه، تحت سلطه رقابت شدید بین المللی و کاهش میزان مخاطبان بوده، همچنان که الگوهای ارتباطی به طور روزافزونی از مرزهای ملی فراتر می رود، ارقام اتصال به اینترنت و کاربران آن به طور تصاعدی در حال رشد است. انتشار پرشتاب گرچه نابرابر رادیو، تلویزیون، اینترنت، ماهواره و فناوری های دیجیتالی، ارتباط همزمان میان بخش های وسیعی از جهان را ممکن ساخته است. در نتیجه بسیاری از کنترل های ملی اطلاعات بی اثر شده اند. در همه نقاط، مردم به طرز بی سابقه یی در معرض ارزش های دیگر فرهنگ ها قرار گرفته اند. فرآیند همگونی فرهنگی که توسط نظریه پردازان و عوامل دولت های غربی در حال انجام است، نیازمند بسترها و ابزارهایی است تا این فرآیند به پیش رود. این ابزارها در درجه نخست شبکه های اطلاع رسانی جهانی و رسانه های ارتباط جمعی مانند «رادیو، تلویزیون ماهواره یی و اینترنت» و بسترسازی با هدف نشر آن در قالب گسترش زبان انگلیسی است. امروزه نقش رسانه ها و میزان نفوذ آنها در ساخت فرهنگی جوامع بر کسی پوشیده نیست. برخی از نظریه پردازان ارتباطات معتقدند امروز جهان در دست کسی است که رسانه ها را در اختیار دارد. نقش عمده رسانه ها در شکل دهی به افکار عمومی باعث شده اهمیت رسانه ها تا این حد مورد توجه قرار گیرد. در نظر صاحب نظران غربی، در اختیار داشتن وسایل ارتباط جمعی و فناوری های جدید ارتباطی، مساوی با در اختیار داشتن استیلای فرهنگی است. به باور برخی از جمله «ادگار موران» جامعه شناس فرانسوی استعمار در دو شکل مستقیم و غیرمستقیم یا استعمار نو، ظهور یافته و پس از تبدیل استعمار مستقیم به استعمار غیرمستقیم، وادی فرهنگ به عنوان ابزار این استعمار به خدمت گرفته شده و از این پس هر فردی که روی زمین متولد می شود، فکر و اندیشه او تخدیر می شود. از این رو استعمار، دائمی و همیشگی شده و به محدوده های صرفاً جغرافیایی نیز ختم نمی شود. تا جایی که ضرب و زور نظامی نیز در آن جایی ندارد. مهم ترین ابزار این تخدیر فرهنگی نیز رسانه است.
در بررسی برنامه های تلویزیونی تولید شده در جهان که توسط دو محقق فنلاندی به نام های «تاپیوواریس» و «کارل نوردن استرنگ» از سال ۱۹۷۱تا سال ۱۹۷۳ انجام شده، روشن شد جریان مسلط تولید، در اختیار کشورهای غربی است و در این میان بیشترین سهم متعلق به کشور امریکاست. سپس با تفاوت بسیار زیاد، کشورهای انگلستان، آلمان و فرانسه قرار دارند. خریداران عمده برنامه های تولید شده غربی نیز کشورهای در حال توسعه هستند که بنیان های تولید بالای برنامه های تلویزیونی را دارا نیستند. تاپیوواریس ۱۰ سال بعد یعنی در سال ۱۹۸۳ نیز در مقاله یی تحت عنوان «روندهای جریان بین المللی برنامه های تلویزیونی» مجدداً این موضوع را اثبات کرده و اعلام داشت پس از گذشت یک دهه، همچنان جریان حاکم و مسلط بر مبنای یافته های پیشین است، اما ارقام حجم تولید بسیار بالا رفته است. آنچه در جریان این تسلط و حاکمیت تکنولوژیک و به اذعان ایشان نبود تعادل اطلاعات اتفاق می افتد، حاکمیت عناصر مسلط فرهنگ غربی است. به بیان دیگر، نظام حاکم در این کشورها بیشتر عناصر فرهنگ غربی است و آنچه به مردم ارائه می شود، به قول ادگار موران «مصرف گرایی، ستاره پرستی، شهرت طلبی، زیباپرستی، لذت جویی و... است. هدف اصلی برنامه ها نوجوانان، جوانان و زنان هستند که بیشتر از دریچه عاطفه، هدف برنامه ریزی های تولیدکنندگان غربی قرار می گیرند». هربرت شیلر استاد سابق دانشگاه کالیفرنیا درخصوص نفوذ فرهنگی کشورهای غربی در دیگر کشورهای جهان معتقد است از سال های جنگ جهانی دوم، در همان حال که ایالات متحده امریکا با کمک نظامی به انگلستان و فرانسه، برای از پا درآوردن آلمان و به دست گرفتن رهبری جهان تلاش می کرد، برنامه ها و سیاست هایی نیز در جهت استیلای فرهنگی و ارتباطی بر جهان تدارک می دید. در این زمان، استفاده از نظریه جریان آزاد اطلاعات به منظور گسترش نفوذ فرهنگی و تسهیل سلطه جویی اقتصادی بر جهان و به کار گرفتن نظریه توسعه اقتصادی و اجتماعی از طریق وسایل ارتباطی برای جلوگیری از راه رشد غیرسرمایه داری کشورهای جهان سوم و گرایش آنها به سوی سوسیالیسم، از اهمیت فراوان برخوردار بود. در حالی که تولیدات فرهنگی برای ارتباط هر چه بیشتر با مخاطبان خود نیازمند زبان مشترک هستند، تفاوت های زبانی همچنان سدی در برابر گسترش برنامه های تلویزیونی و دیگر محصولات فرهنگی به شمار می رود، از این رو سلطه جهانی زبان انگلیسی زیرساختی زبانی را برای این ارتباط فراهم می کند که به اندازه هر نظام تکنولوژیکی برای انتقال آرا و فرهنگ ها اهمیت دارد. گسترش زبان انگلیسی راه را برای انتقال متون و پیام های فرهنگی هموارتر کرده و ابزارهای قدرتمند اطلاع رسانی و آموزشی مدرن در خدمت این فرآیند قرار می گیرد. طبق یک برآورد انجام شده، زبان اول حدود ۳۸۰ میلیون نفر از مردم دنیا زبان انگلیسی است و ۲۵۰ میلیون نفر آن را به عنوان زبان دوم خود صحبت می کنند. یک میلیارد نفر در حال یادگیری آن هستند و حدود یک سوم جمعیت جهان با آن آشنا هستند و حدس زده می شود تا سال ۲۰۵۰ نیمی از جمعیت جهان کم و بیش در آن ورزیده خواهند بود.
منبع : روزنامه اعتماد