پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


قانون‌گریزی


قانون‌گریزی
مفهوم «مافیای قدرت و ثروت» چند سالی است که در ادبیات سیاسی جامعه ما رواج پیدا کرده است
این مفهوم که بیشتر جنبه تخریبی داشت و به وجوه ناپیدای زندگی سیاسی و اقتصادی اشاره می‌کرد تقریباً در میان همه جناح‌های سیاسی مورد استفاده قرار گرفت. این مقاله تلاش می‌کند تا از منظری شناخت شناسانه به واکاوی این مفهوم بپردازد.
معنا شناسی مفهوم مافیای قدرت تلاشی است برای مصداق یابی آن در جامعه سیاسی که حضور آن مانند سایر حوزه‌های مافیا، انحرافی است که ساختار اجتماعی را در کلیه ابعاد دچار تنش و آسیب می‌کند و روند دمکراتیک شدن ساخت اجتماعی را با موانع جدی مواجه می‌سازد. مفهوم مافیا را مانند هر مفهوم دیگر اجتماعی و سیاسی می‌توان از دو منظرجامعه شناسی و اندیشه شناسی مورد بررسی قرار داد.
از منظر جامعه شناسی مفاهیم در بستر تعینات اجتماعی شکل می‌گیرند و بر همین اساس واجد ویژگی‌های خاصی با توجه به همان تعینات هستند، به‌گونه‌ای که وجه مشابه آن را فقط هنگامی می‌توانیم در زمان و مکان دیگری بیابیم که شباهت‌های ساختاری با جامعه‌ای که مفهوم مورد نظر در آن متولد شده، داشته باشد. با لحاظ کردن این رویکرد علمی درمطالعات جامعه شناختی است که نمی‌توان به راحتی برای مفاهیم قائل به کلیت و عمومیت شد و براساس آن کلیت، یک مفهوم را به موارد به ظاهر شبیه تسری داد.
بر همین اساس پدیده مافیا نیز دارای یک وجه جامعه شناختی است که به موجب آن خانواده‌های مافیایی شامل گروه‌هایی بودند که خاستگاه آنان کشور ایتالیا بود. این گروه‌ها بعد از پایان یافتن جنگ ایتالیا و فرانسه در اواخر قرن نوزدهم و همچنین جنگ‌های داخلی به‌علت تضعیف دولت مرکزی و مجهز بودن آنان به تسلیحات نظامی مبادرت به کارهای پول ساز و غیرقانونی کردند.
فعالیت این گروه‌ها، از آدم ربایی و ترورهای سیاسی آغاز شد و امروزه عمدتاً به تجارت مواد‌مخدر، اسلحه، انسان و اداره مراکز فساد در سطح جهان و... می‌پردازند. حوزه فعالیت آنان نیز از ایتالیا به سایر کشورها و به‌خصوص ایالات متحده آمریکا تسری یافته است.
از منظر جامعه شناختی، مافیا پدیده‌ای خاص است که نمی‌توان این مفهوم را به سادگی به مواردی که حداقل شباهت‌ها را به تعینات وجود‌دهنده آن دارد تسری داد. در مقابل، رویکرد اندیشه شناختی تلاش می‌کند یک پدیده را از منظر مبانی فکری شکل‌گیری آن مورد مطالعه قرار دهد. به عبارت دیگر در این رویکرد، یک پدیده یا مفهوم منهای شرایط تاریخی و اجتماعی مورد وارسی قرار می‌گیرد و با تکیه بر اصول علم منطق به ارزیابی صحت و سقم آن پرداخته می‌شود. با استناد به این روش می‌توان عوامل معرفت شناختی هر مفهومی را مورد شناسایی قرار داده و براساس وجود تشابهات فکری و رفتاری میان مصادیق متعدد قائل به تسری آن شد.
پدیده مافیا، علاوه بر عامل فوق از جهتی دیگر نیز قابلیت مطالعه جامعه شناختی را ندارد. توضیح آنکه بعضی تلاش می‌کنند پدیده مافیا را با تکیه بر ساختار اقتدارگرا در تقسیم بندی‌های جامعه شناختی توصیف و تبیین کنند، به‌گونه‌ای که وجود مشابهت‌هایی میان مافیا و ساختار اقتدارگرا را مبنای رابطه «این همانی» آنان قلمداد می‌کنند، در حالی که چنین رابطه‌ای مخدوش است زیرا اقتدارگرایی پدیده‌ای ساخت مند و بر آمده از مناسبات تاریخی و ریشه دار اجتماعی است ولی گروه‌های مافیا فاقد ساختار به این معنا هستند. به عبارت دیگر گروه‌ها و خانواده‌های مافیایی فاقد پایگاه اجتماعی معین هستند. آنان صرفاً گروه‌هایی هستند که برای تامین منافع خود تلاش می‌کنند و البته این منافع ریشه‌ای در ساخت اجتماعی ندارد و منبعث از نیاز‌های مادی و معنوی قشر و طبقه خاصی از جامعه نیستند.
با توجه به عوامل ذکر شده، پدیده مافیا و به‌ویژه مافیای قدرت را به شکل مطلوب می‌توان از منظر اندیشه شناسی مورد واکاوی قرار داد. از این منظر، تعریف مفاهیم جایگاه خاصی دارد زیرا معنا شناسی الفاظی که برای تعریف مفاهیم به کار برده می‌شود پیش و بیش از هر چیز امکان مغالطات فکری و لفظی را منتفی می‌کند. البته قبل از ارائه تعریفی درباره مافیای قدرت این نکته قابل ذکر است که ارائه تعریف در مورد مفاهیم وضعی و قراردادی که عمدتاً در حوزه علوم اجتماعی و سیاسی نیز گستره وسیع تری دارد، تعریفی ریاضی گونه نیست که جنبه مطلق داشته باشد.
این دسته از تعاریف نسبی هستند؛ به این معنا که منظر معرَف، بستر تعریف، موضوع، روش و یا هدفمندی تعریف و مسائل دیگر در چگونگی تعریف مدخلیت دارد. به همین دلیل تعریفی که در این مقاله از مافیای قدرت صورت می‌گیرد تعریفی نسبی است و لزوماً جامعیت و مانعیت تعاریف منطقی را ندارد. «مافیا،گروه‌هایی غیررسمی هستند که برای پیشبرد منافع خود متوسل به اعمال نفوذ به شیوه‌های غیرقانونی می‌شوند.» مافیا هر چند دارای گروه، خانواده، ساختاردرونی و نظم سازمانی خاصی است اما از آنجایی که فاقد پایگاه اجتماعی بوده و موجودیتش از سوی جامعه پذیرفته شده نیست، به‌عنوان گروه رسمی شناخته نمی‌شود.
در تعریف فوق ممکن است این نکته به ذهن متبادر شود که این تعریف شباهت زیادی به تعریف گروه‌های ذی نفوذ دارد اما با واکاوی دقیق‌تر در مورد شیوه‌های اعمال نفوذ و راه‌هایی که این گروه‌ها برای پیشبرد اهداف خود بر می‌گزینند می‌توان پی به تفاوت گروه‌های ذی نفوذ و گروه‌های مافیا برد. از سوی دیگر، گروه‌های ذی نفوذ در هر ساختاری دارای منافع مادی و معنوی به رسمیت شناخته شده و پایگاه اجتماعی معینی هستند که مجموعه فعالیت آنان را قانونمند می‌کند.
وجود این گروه‌ها در تقویت تکثرگرایی اجتماعی، نهادمند شدن ساختار جامعه مدنی، تعدیل تمرکز قدرت و ثروت در ساخت حکومت و دمکراتیک شدن ساختار اجتماعی مؤثر است. اعمال نفوذ عمدتاً به ۳ شیوه اقناع، تطمیع و تهدید صورت می‌گیرد. گروه‌های ذی نفوذ از این جهت برای ساختار جامعه توسعه یافته با ویژگی‌های فوق، مفید و مغتنم هستند که تلاش می‌کنند با توسل به شیوه اقناع منافع خود را محقق سازند.
بسط فرهنگ اقناع گرایی در مناسبات اجتماعی باعث ترویج عقلانیت می‌شود؛ عقلانیتی که خود، بنیاد توسعه محسوب می‌شود. امروزه توسعه یافتگی را صرفاً براساس مسائل اقتصادی و سیاسی تعریف نمی‌کنند زیرا تا زمانی‌که این مسائل بر بنیانی استوار بنا نشوند جز تاثیرات سطحی، کم عمق و بحران زا سود دیگری ندارند و عقلانیت یکی از بنیان‌های بنای توسعه محسوب می‌شود که گروه‌های جامعه مدنی و از جمله گروه‌های ذی نفوذ در پیدایش و گسترش آن نقش مهمی را ایفا می‌کنند. در مقابل، گروه‌های مافیا از ۲ شیوه غیرقانونی تطمیع و تهدید برای پیشبرد اهداف و منافع خود سود می‌جویند.
بر همین اساس۲ مفهوم مافیای قدرت و ثروت که مافیای قدرت از شیوه تهدید و مافیای ثروت از شیوه تطمیع استفاده می‌کنند، شکل می‌گیرد.
با توجه به چنین تحلیلی می‌توان مافیای قدرت را این چنین تعریف کرد: «مافیای قدرت گروه‌های غیررسمی هستند که برای پیشبرد منافع خود متوسل به اعمال نفوذ به شیوه تهدید و ترور می‌شوند.» تهدید و ترور که در ادبیات سیاسی مترادف یکدیگرند به مجموعه فعالیت‌هایی اشاره دارند که فاعلان آن تلاش می‌کنند با ایجاد رعب و وحشت در میان مردم و رقبای خود به شکل خشونت آمیز به اهداف سیاسی خود برسند.
مافیای قدرت از اشکال مختلف خشونت که شامل خشونت ابزاری، ساختاری و ایدئولوژیک است به خشونت ابزاری متوسل می‌شوند. تخریب شخصیت، پرونده‌سازی‌، اتهام، ضرب و شتم، گروگانگیری، بمب‌گذاری، قتل و... از جمله ابزارهای خشونت آمیزی هستند که گروه‌های مافیای قدرت از آنها استفاده می‌کنند. نا گفته پیداست که وجود چنین گروه‌هایی باعث قانون گریزی، بحران امنیت، افزایش نا کارآمدی دولت در اداره کردن جامعه، سلب اعتماد اجتماعی- سیاسی، تضعیف نهادهای جامعه مدنی، ترویج خشونت گرایی و... می‌شوند؛ عواملی که دمکراسی و توسعه یافتگی را تبدیل به سراب می‌کنند.
مردم‌سالاری به‌عنوان شیوه زندگی سیاسی در جهان مدرن بر مبانی و اصولی استوار است که طی فرایند طولانی مدت مبارزه برای ایجاد حکومت دمکراتیک تکوین یافته‌اند. جوهر این اصول و مبانی را می‌توان در اصالت برابری انسان‌ها، اصالت فرد، اصالت قانون، اصالت حاکمیت مردم و تاکید بر حقوق طبیعی، مدنی و سیاسی انسان‌ها یافت. منظور از اصالت برابری این است که در دمکراسی افراد، گروه‌ها و طبقات مردم نسبت به یکدیگر از لحاظ حق حکومت کردن، برتری و امتیازی ندارند. حق حکومت برای همیشه به هیچ فرد یا گروهی واگذار نشده و هیچ گروهی نمی‌تواند به‌عنوان برتری فکر یا ذاتی بر دیگران حکومت کند.
مشروعیت قدرت تنها بر رضایت مردم در پیروی از حکومت مبتنی است. در دمکراسی فرض بر این است که مردم نه به حکم ترس و اجبار، بلکه از روی رضایت از حکومت پیروی می‌کنند و سازو کارهایی برای این رضایت وجود دارد.
اصالت فرد به این معنی است که انسان اصولاً موجودی خردمند به شمار می‌رود و از این‌رو باید در تشخیص مصلحت فردی خود، در حدود نظام اجتماعی، آزاد و خودمختار باشد، آزادی در سرشت دمکراسی مضمر است. اصالت قانون در دمکراسی به این معنی است که افراد تنها از قوانینی که خود وضع کرده‌اند، تبعیت می‌کنند. از این‌رو آزادی و تبعیت از قانون در دمکراسی از هم جدا نیستند. به موجب اصل حاکمیت مردم، تنها منبع مشروعیت حکومت، اراده مردم است که می‌توانند رضایت یا عدم‌رضایت خود را از عملکرد حکومت اعلام دارند و مجاری خاصی نیز برای اعمال نظر مردم وجود دارد.
در دمکراسی‌ها همه مردم قطع نظر از هویت‌های قومی، مذهبی، طبقاتی و یا گرایش‌های سیاسی از حقوق طبیعی، مدنی و سیاسی به‌ویژه حق بیان اندیشه و اختلاف نظر برخوردارند. همه این موارد مقدمه تاسیس حکومت دمکراتیک است که خود مبتنی بر اصولی همچون آزادی‌های مدنی و سیاسی، جمهوریت، اصل تفکیک قوا برای جلوگیری از استبداد و تمرکز قدرت است. تقویت، گسترش و نهادینه شدن همه این موارد، هم معلول تضعیف فعالیت گروه‌های فشار و مافیا و هم علت محدود شدن آنان خواهد شد و بدین ترتیب در کنار سایر عوامل، حیات اجتماعی در تمامی ابعاد سیاسی، اقتصادی و فرهنگی فرایند عقلانی شدن را طی می‌کند.
در پایان این نکته نیز قابل ذکر است که به کار بردن این صفت (مافیا) برای تمامی مخالفان در هر سطحی و تضعیف کردن و نهایتاً حذف آنان از فعالیت‌های سیاسی، فرایند رقابت مسالمت آمیز را که یکی از پایه‌های اصلی توسعه یافتگی محسوب می‌شود مخدوش می‌کند و آن را به سمت و سوی خشونت پیش می‌برد. استعمال بی‌رویه و بی‌سند چنین الفاظی می‌تواند افکار عمومی را نسبت به فعالان و فعالیت‌های سیاسی بی‌اعتماد کند و موجب افزایش شکاف میان مردم و دولتمردان و همچنین کاهش حمایت‌های مردمی از نظام سیاسی شود.
امیر وحیدیان
منبع : روزنامه همشهری