شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

امید خلق ستمدیده


امید خلق ستمدیده
مراد ما چو دل تیرگی نشانه گرفت
به بام شب، سر خورشید را به شانه گرفت
شب شکفتن گل روی حلقه زنجیر
امید خلق ستمدیده، راه خانه گرفت
گذشته بود زتالاب و تنگه و طوفان
دوباره ناقه او گریه شبانه گرفت
تمامی غم ما بود یا که شادی ما
که همچو سبحه صد دانه، دانه دانه گرفت
سوار نادره با آفتاب رابطه داشت
که شوکتش ز کردن تا به بیکرانه گرفت
پناه شب زدگان با بهار آمده بود
که شاخه شاخه سرما زده جوانه گرفت
خزان زرد یتیمان به رنگ سبز نشست
سکوت حق‌طلبان، شور صد ترانه گرفت
نشسته بود به خون، چکمه‌های دژخیمان
رسید و راه به طغیانگر زمانه گرفت
گسست بند ز پای پرندگان اسیر
شکست قفل و ز دیوانه تازیانه گرفت
پرنده پر زد و از سنگ و گلوله گذشت
به اوج معبد معبود آشیانه گرفت
ز خون برون شده مجنون صفت ز مکتب او
شهید، درس شهادت چه عاشقانه گرفت
ز جام عشق چه نوشید آن قلندر حق
که نور لم یزلی در دلش زبانه گرفت
به اوج فتنه و عصیان، گل دیار خمین
شکفت و پرچم خورشید را به شانه گرفت
ز یمن مقدم آن منجی، آن تبلور حق
سیاهکار ستمگر، ره فسانه گرفت
دلاور دل تاریخ، نایب “مهدی”
حقوق ملت مظلوم، عادلانه گرفت
کلام پرگهرش پر کشید و پیکان وار
به قلب تیره خصم زبون کمانه گرفت
به ماه بهمن پنجاه و هفت، یاور ما
دژ سیاه ستم را چه فاتحانه گرفت
دوباره خون شهیدان حق به جوش آمد
حریق دشت شقایق، ز نو زبانه گرفت
دلم شقایق سرخی است روی دامن باد
که بی‌قرار و رها راه آن یگانه گرفت

سپیده کاشانی
منبع : روزنامه رسالت


همچنین مشاهده کنید