شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

لطفاً کمی مکث کنید


لطفاً کمی مکث کنید
● انسان‌های متفاوت، آرزوهای متفاوت
دنیای ما دنیای غریبی است. ما انسان‌ها همیشه آرزوی چیزی را داریم که نداریم و هیچ‌گاه به خوب یا بد بودن آن فکر نمی‌کنیم ولی همیشه در آرزوی داشتنش هستیم و جالب در اینکه وقی به آن رسیدیم دیگر آنقدرها برایمان جالب نیست.
مثلاً اکثر خانم‌ها دلشان می‌خواهد شوهرشان فردی آرام و مطیع باشد، و به خوسته‌هایشان احترام بگذارد. اما می‌خواهم جریانی را برایتان تعریف کنم که شاید قدری عجیب به‌نظر آید و یا حتی باور نکردنی باشد. خانمی را می‌شناسم که همه مشکلش این است که همسرش هیچ‌گاه بر سر او فریاد نزده و همیشه با هر چه که او گفته موافقت کرده و حتی برای یک بار هم با او رفتار تندی نداشته است. این خانم متشخص و محترم که زندگی کاملاً مرفه‌ای دارد حتی ابراز می‌کرد بارها به عمد کارهائی را انجام داده تا عصبانیت شوهرش را ببیند، اما هرگز این اتفاق رخ نداده تا جائی‌که تنها به خاطر همین مسئله کارش به روانپزشک و روانشناس کشیده. مسلماً هیچ‌کس دوست ندارد طرف مقابلش تندمزاج یا عصبانی و پرخاشگر باشد اما این خانم صرفاً به این دلیل که هیچ‌گاه این مورد شامل حالش نشده این امر برایش به یک آرزو تبدیل شده بود.
بگذارید مثال دیگری برایتان بزنم. سال‌ها قبل خانم آموزگاری را می‌شناختم که اسطوره‌ پاکی و نجابت بود. اما چیزی او را رنج می‌داد که شاید برای خیلی از خانم‌ها اصلاً مهم نباشد. او می‌گفت چند سال از اردواج ما می‌گذرد اما حتی برای یک بار هم که شده وقتی وارد خانه می‌شوم شوهرم از من نمی‌پرسد کجا بودی. حتی بارها عمداً دیرتر از موعد به خانه رفتم تا شاید شوهرم از من بپرسد که چرا دیر آمده‌ام، اما تا به حال این اتفاق نیفتاده.
مسلماً هر زنی دوست دارد شوهرش نسبت به او تعصب داشته باشد و این را نوعی ابراز علاقه می‌داند اما همین خانم خبر نداشت در همین شهر مردی وجود دارد که هر روز صبح وقتی از خانه بیرون می‌رود در آپارتمان را به روی همسرش قفل می‌کند و او حتی نمی‌تواند از تلفن استفاده کند. برای این خانم تنها ذره‌ای آزادی تبدیل به یک آرزو شده بود.
منظور از این مثال‌ها به هیچ وجه تأیید و یا نفی هیچ‌یک از آنها نیست، تنها می‌خواهم به شما بگویم ما انسان‌ها همیشه آرزوی چیزی را داریم که هیچ‌گاه نداشتیم یا نداریم و اصلاً به خوب بودن یا بد بودن آن فکر نمی‌کنیم.
آقائی را می‌شناسم که در رفاه کامل به‌سر می‌برد و هیچ نگرانی‌ای در زندگی نداشت و در سال چندین سفر داخلی و خارجی اوقات شریف ایشان را پر می‌کرد، اما کار به جائی رسید که دیگر هیچ‌چیز او را راضی نمی‌کرد. مسلماً رفاه بیش از حد و پول هنگفت بادآورده وقتی که برایش حتی یک قطره عرق هم نریخته باشی تو را بی‌انگیزه می‌کند تا جائی که این دوست عزیز گمان می‌کرد اگر در کانادا زندگی کند خوشبخت خواهد بود به همین دلیل با صرف هزینه‌ای گزاف راهی کانادا شد و چیزی نگذشت که دلتنگ وطن و خانواده شد و برگشت.
هر کسی در زندگی خود با کمبودهائی روبه‌رو است اما موفق آن کسی است که به‌جای سعی در تغییر شرایط که گاهی اوقات غیرممکن است، خود را با شرایط وفق دهد. مطمئن باشید زمانی‌که با شرایط موجود سازش کنید از خوشبخت‌ترین افراد خواهیم بود. لطفاً همین حالا کمی مکث کنید.
منبع : مجله موفقیت


همچنین مشاهده کنید